89/6/9
6:31 ص
حره در حضور حجاج
جمعى از موثقین نقل کرده اند: هنگامى که حره دختر حلیمه سعدیه (خواهر رضاعى رسول اکرم صلى الله علیه و آله ) بر حجاج بن یوسف ثقفى وارد شد و در برابر او قرار گرفت ، حجاج پرسید: آیا تو حره ، دختر حلیمه سعدیه هستى ؟ گفت : فراسة من غیر مؤ من ؛ در عین حالى که مؤ من نیستى ولى خوب فهمیدى (چون مؤ من فراست دارد و با زیرکى حدس مى زند) حجاج گفت : خدا،تو را فرستاده است . شنیده ام ، که تو على را از ابوبکر و عمر و عثمان برتر میدانى و او را ترجیح مى دهى ؟ حره گفت : هر کس که گفته من ، فقط آن حضرت را بر این سه نفر ترجیح مى دهم ، دروغ گفته است .
حجاج گفت : پس غیر از این ها، او را از چه کسانى برتر مى دانى .
حره گفت : من امیرالمؤ منین علیه السلام را بر آدم و نوح و لوط و ابراهیم و داود و سلیمان و عیسى ترجیح مى دهم . حجاج گفت : واى بر تو! حضرت را بر صحابه که ترجیح مى دهى . هیچ ، بر هفت نفر از انبیاى اولوالعزم نیز ترجیح مى دهى ؟ اگر دلیل و برهان بر گفتارت نیاورى ، تو را خواهم کشت . حره گفت : من او را ترجیح نداده ام ؛ بلکه خداى تبارک و تعالى او را ترجیح داده است ، آنجا که در قرآن مجید درباره آدم فرموده است : (و عصى آدم ربه فغوى ) ؛ آدم مخالفت کرد با پروردگارش ، پس گمراه شد، و درباره على علیه السلام فرموده است : (و کان سعیکم مشکورا) سعى و کوشش شما در نزد خدا محفوظ است و پاداش دارد. حجاج گفت : احسنت یا حرة ! ولى چرا على را بر نوح و لوط ترجیح مى دهى و افضل مى دانى ؟
حره گفت : خداوند درباره آنان فرموده :
ضرب الله مثلا للذین کفروا و امراءت نوح و امراءت لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا و قیل ادخلا النار مع الداخلین.
خداوند براى کسانى که کافر شدند، به زن نوح و لوط مثال مى زند، که همسران دو بنده صالح ، از بندگان ما بودند. پس به آنان خیانت کردند، و ارتباطشان با نوح و لوط هیچ سودى براى آنان نداشت و گفته شد همراه با دیگر کافران ، داخل آتش شوید. ولى على بن ابیطالب علیه السلام ازدواجش در آسمان ، زیر درخت سدرة المنتهى منعقد شد و همسرش دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله فاطمه زهرا علیها السلام - است که خشنودى خدا در خشنودى او است و غضب خدا در غضب او.
حجاج گفت : احسنت ، یاحرة ! خوب ، بگو بدانم چرا على را بر پدر انبیاء حضرت ابراهیم خلیل الله برتر میدانى ؟
حرة گفت : خداى متعال او را برتر دانسته ؛ زیرا درباره ابراهیم مى فرماید:
و اذ قال ابراهیم رب ارنى تحى الموتى قال اولم تؤ من قال بلى ولکن لیطمئن قلبى.
به خاطر بیاور آن زمان را که ابراهیم گفت : پروردگارا! به من نشان بده که چگونه مرده را زنده مى کنى ، خطاب رسید: مگر ایمان ، نیاورده اى ؟ گفت : بلى ولى مى خواهم که اطمینان پیدا کنم و به چشم ببینم .
بسى فرق است دیدن تا شنیدن |
شنیدن کى بود مانند دیدن |
ولى مولاى من - امیرالمومنین علیه السلام - درباره این موضوع کلامى دارد که هیچ کس از مسلمانان شکى در آن ندارد. آن جا که فرمود:
لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر پرده ها برداشته شود بر یقینم افزوده نخواهد شد.
(زیرا یقین من به نهایت رسیده است ) و این گفتارى است که هیچ - نه از پیش حضرت و نه بعد از او - به آن اقرار نکرده است .
حجاج گفت : احسنت ، یا حرة .
خوب ، به چه سبب ، على را برتر از موسى - کلیم الله - مى دانى ؟ناگفته نماند که در ابتداى داستان در کلام حره ، نام موسى نبود بلکه هفت نفر بودند حرة گفت : خداوند درباره موسى فرموده است : (فخرج منها خائفا یتقرب ) هنگامى که موسى دشمن خود را در آن شهر (که گویا پایتخت مصر بوده ) کشت ، پس در حال ترس از آن شهر خارج شد و منتظر خبرهاى جدید شد. ولى على بن ابیطالب علیه السلام در لیلة المبیت در رختخواب رسول اکرم صلى الله علیه و آله تمام شب را خوابید و هیچ نترسید و خداوند در حق او فرمود: و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله کسانى از مردم ، جان خود را در برابر رضاى خدا معامله مى کنند.
حجاج گفت : احسنت یا حره !
خوب ، بگو چرا على را بر داود و سلیمان ترجیح مى دهى و برتر مى دانى ؟
حرة گفت : خداى بزرگ او را برتر دانسته که درباره داوند فرموده است :
یا داود انا جعلناک خلیفة فى الارض فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع الهوى فیضلک عن سبیل الله.
اى داود! ما تو را خلیفه و جانشین در زمین قرار دادیم پس در بین مردم به حق قضاوت کن و از هواى نفس پیروى نکن تا آن که از راه خداوند بزرگ گمراه نشوى .
حجاج گفت : قضاوت داود درباره چه بود؟ حره گفت : درباره دو مرد که یکى باغ انگور داشت و دیگرى گله گوسفندى ، که گوسفندان در باغ انگور چریدند و آن را خراب نمودند و آن دو نفر جهت قضاوت نزد داود رفتند. داود دستور داد؛ گوسفندان فروخته شوند و پول آنها صرف باغ شود تا مثل اول گردد. پس سلیمان گفت : اى پدر! به جاى فروش گوسفندان ، بهتر است از شیر و پشم آن ها استفاده شود که صاحب گوسفندها نیز ضرر کمترى ببیند و خداوند در این باره فرمود (ففهمناها سلیمان ).
ولى مولاى ما امیرالمؤ منین - علیه السلام - فرمود: سلونى عما فوق العرش سلونى عما تحت العرش سلونى قتل ان تفقدونى و هم او بود که در روز فتح خبیر به خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید، پس رسول خدا به حاضرین فرمود: برتر از همه شما و داناتر از همه شما و قاضى تر از همه شما، همانا على است ؛ افضلکم و اعلمکم و اقضاکم على . حجاج گفت : احسنت ! آفرین ! خوب حره ! چرا على را برتر از سلیمان مى دانى ؟
حره گفت : خداوند او را فضیلیت داده ؛ زیرا درباره سلیمان فرموده است : (رب هب لى ملکا لاینبغى لاحد من بعدى ) خدایا ملک و قدرتى به من بده که بعد از من سزاوار احدى نباشد ولى مولاى ما - امیرالمؤ منین علیه السلام - خطاب به دنیا فرمود:
طلقتک یا دنیا ثلاثا حاجة لى فیک ، فعند ذلک انزل الله تعالى فیه تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لایریدون علوا فى الارض و لا فسادا.
اى دنیا! من تو را سه طلاقه کرده ام ، و اصلا نیازى به تو ندارم ، و خداوند درباره او این آیه را نازل فرمود: ما آن خانه آخرت را براى کسانى قرار دادیم که اراده بزرگى و فساد در زمین ندارند.
حجاج گفت : احسنت یا حره !
خوب ، بگو چرا على را بر عیسى بن مویم ترجیح مى دهى و برتر مى دانى ؟ حره گفت : زیرا خداوند عزوجل او را فضیلت داده آن جا که فرموده :
و ان قال الله یاعسى ابن مریم اءاءنت للناس اتخذونى و امى الهین من دون الله قال سبحانک ما یغیر مجاز می باشد لى ان اقول ما لیس لى بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسک انک انت علام الغیوب ما قلت لهم الا ما امرتنى به.
به خاطر بیاور! زمانى را که خداوند فرمود: اى عیسى بن مریم ! آیا تو به مردم گفته اى که من و مادرم را دو خدا - غیر از پروردگار - بدانند؟ عیسى گفت : خدایا! تو منزهى - من حق ندارم غیر از آن چه حق است ، چیزى بگویم . اگر چنین گفته باشم ، تو خود مى دانى خدایا تو از آن چه در نفس من است ، با خبرى ؛ ولى من از آن چه در ذات تو است خبر ندارم . به درستى که تو هر چیز پنهان را مى دانى ، خدایا! من به آنان چیزى نگفته ام مگر آن چه به من دستور فرموده اى .
پس خداوند قضاوت در این موضوع را به قیامت انداخت ؛ ولى على بن ابیطالب علیه السلام هنگامى که طایفه نصیریه از غلات درباره حضرت ادعاى نا به جایى نمودند، حضرت آنان را کشت و در کار آنان تاءخیر ننمود.
آرى حجاج ! این است فضایل آن بزرگوار که هیچ قابل قیاس با دیگران نیست . حجاج گفت : احسنت ؛ آفرین ! اى حره ! چه خوب از پاسخ سرفراز بیرون آمدى و اگر چنین نبود، تو را مى کشتم .
پس او را آزاد کرد و جایزه و صله داد - رحمة الله علیها.
درباره مقایسه حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام با حضرت عیسى در جاى دیگر دیده ام که حره گفت : زایمان حضرت مریم در بیت المقدس ، بود که به او خطاب شد: اخرجى ! هذا بیت العبادة لابیت الولاده ، ولى هنگامى که فاطمه بنت اسد مى خواست امیرالمؤ منین را به دنیا آورد، دیوار کعبه شکافت و او داخل شد که جمع زیادى دیدند و بعد از سه روز از آن جا بیرون آمد، در حالیکه حضرت را در آغوش داشت.
در کعبه شد پدید و به محراب شد شهید
نازم به حسن مطلع و حسن ختام تو
پیام رسان