87/8/13
12:3 ع
اطلاعیه ی شماره 1 دانشجویان پیرو خط امام پس از تسخیر سفارت آمریکا
بر دانش آموزان، دانشگاهیان، محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده تا آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند. (از پیام امام نسبت به 13 آبان)
انقلاب اسلامی ایران با عملکردهای نوین در پهنه مبارزات بین خلق ها و ابرقدرت های غارتگر امیدی پرشور در دل ملتهای دردمند زنده نمود و اسطوره ای از اعتماد به نفس و اتکای به مکتب و فرهنگ ملتی را در جدال با امپریالیسم بخشید که حقیقتاً فتحی بود بر طلسم کور بازی ابرقدرتها که حتی روشنفکران جهان مظلوم نیز رهایی خود را نمی دیدند مگر در سایه ی ابرقدرتی دیگر.
انقلاب ایران موقعیت آمریکا را در ابعاد سیاسی اقتصادی و استراتژیکی در منطقه بر هم زده است. آمریکای خون خواری که ده ها سال شیره جان ملت ما و ملتها را مکیده و بر آن زندگی کرده ناگزیر است برای بدست آوردن و فقط منافع خود دست به تلاشهای مذبوحانه جدیدی بزند که از جمله نقش ژاندارمی دادن به مصر و بازی مهره های نظامی در کره جنوبی و یا سعد حدادهای جنایتکار در جنوب لبنان و حرکات و یورشهای سنگین اسرائیل و ... و توطئه های مختلف بر علیه انقلاب ایران در داخل و خارج از کشور را می توان نام برد. ما دانشجویان مسلمان پیرو امام خمینی از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریکای جهان خوار به منظور اعتراض به دسیسه های امپریالیستی و صهیونیستی سفارت جاسوسی آمریکا در تهران را به تصرف در آورده ایم تا اعتراض خویش را به گوش جهانیان برسانیم.
- اعتراض به آمریکا جهت پناه دادن و استفاده از شاه جنایتکاری که قاتل دهها هزار زن و مرد بخون خفته در این مملکت است.
- اعتراض به آمریکا به علت ایجاد فشار تبلیغاتی مسموم و انحصاری و کمک و حمایت از افراد ضد انقلابی فراری بر علیه انقلاب اسلامی ایران.
- اعتراض به آمریکا بخاطر توطئه ها و دسیسه های ناجوانمردانه اش در مناطق مختلف کشور و نفوذ در ارگانهای اجرایی مملکت
- اعتراض به آمریکا بدلیل نقش مخرب و خانمان برانداز خود در برابر رهایی خلقهای منطقه از دام امپریالیسم که هزاران هزار انسان مومن و انقلابی را به خاک و خون می کشید.
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
منبع :روزنامه جمهوری اسلامی 13/8/58
87/8/11
2:40 ع
درماندگی اصلاح طلبان در انتخابات دهم!
در حالی که 8 ماه تا دهمین انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است، سردرگمی عجیبی در جبهه اصلاح طلبان به چشم می خورد. آنها برای تصاحب این جایگاه و بازگشت به قدرت مدتهاست اتاق فکر تشکیل داده استراتژی و تاکتیکهای متنوعی به کار بسته و خواهند بست. از این رو ذکر نکاتی لازم به نظر میرسد:
1. یکی از مهم ترین استراتژیهای اصلاح طلبان، تلاش برای معرفی نامزد واحد و ایجاد اختلاف در جبهه مخالف است ؛ چه این که آنها کثرت کاندیداها و تفرق احزاب اصلاح طلب را یکی از مهم ترین عوامل شکست خود در چند انتخابات گذشته می پندارند و برای نمونه تصریح می کنند رقابت آقایان کروبی،هاشمی، معین و مهرعلیزاده در انتخابات نهم اشتباه بوده است. آنها معتقدند با توجه به وجود این تکثر در جبهه مقابل، چنانچه اصلاح طلبان توانسته بودند درباره یکی از نامزدهای خود به توافق برسند، احتمال موفقیتشان افزایش می یافت. از این رو اکنون تمام تلاش خود را برای تحقق هدف مذکور به کار بسته اند.
2. ممکن است سؤال شود اگر استراتژی فوق در دستور کار آنها قرار دارد، چرا باز هم تکثر کاندیداها در این جبهه به چشم می خورد؛ برای مثال حزب اعتماد ملی، دبیر کل خودش آقای کروبی را نامزد کرده و برخی احزاب تندروی این جبهه مانند حزب مشارکت، کارگزاران، سازمان مجاهدین و.... از نامزدی عبدا... نوری یا محمد خاتمی سخن به میان می آورند، عده ای از جمله اعلمی، حسن روحانی و... نیز به صورت انفرادی تصمیم به حضور در این عرصه گرفته اند.
در پاسخ باید گفت: همان طور که اشاره شد، استراتژی یکی و تاکتیکها متفاوت است. یکی از تاکتیکهای مدعیان اصلاح طلبی، تکثر کاندیداها برای رد صلاحیت آنهاست تا از این راه مظلوم نمایی کنند! به نظر می رسد مطرح کردن کسانی مثل عبدا... نوری و محمد خاتمی در این راستا صورت گرفته باشد. تاکتیک دیگر این است که آنها با آگاهی از پرونده سنگین خود و احتمال رد صلاحیت شدن، با تکثر کاندیداها می خواهند در نهایت بی نامزد باقی نمانند و تاکتیک سوم این است که پس از رسمی شدن تبلیغات انتخاباتی با کنار رفتن به نفع یکدیگر بتوانند در برابر نامزد اصولگرایان به فضا سازی بپردازند و آرا را به سمت کاندیدای واحد مورد نظر خود، هدایت کنند. خبرهای رسیده از اتاقهای فکری ائتلاف اصلاح طلبان نیز همین تحلیل را تأیید می کند.
3. حمایت برخی اعضای جناح اصلاح طلب از برخی چهرههای شاخص جناح راست هم در راستای همان استراتژی توجیه می شود. آنها در صددند با حمایت از این گونه افراد که در جناح راست عنوان اصول گرایی را برای خود مصادره کرده اند و چندان از ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد خشنود نیستند، به چندین هدف دست یابند: هم به تکثر نامزدها در جبهه مقابل دامن بزنند و هم از این گونه افراد برای تخریب دولت نهم استفاده کنند.
4. همان گونه که از ماهها قبل، پیش بینی کرده ایم، نامزد اصلی اصلاح طلبان، محمد خاتمی است و بقیه نامزدهای این جبهه و بازی خوردههای جبهه اصول گرایی، فریب خورده و یا بر اساس تاکتیکهای مورد اشاره، تشویق به اعلان حضور شده اند! از سویی، خاتمی هم از رد صلاحیت می ترسد و هم از بی اعتنایی مردم به وی؛ از این رو سعی می کند حضور خود را به شرط و شروط مقید نماید تا به هر صورت راه گریزی وجود داشته باشد. از سوی دیگر، فشارهای خارجی بر اصلاح طلبان، نشان می دهد که آنها نیز به همین گزینه امید بسته اند دلیل آن برگزاری مراسم تجلیل از خاتمی بود که به همایش “دین در دنیای معاصر” تغییر نام یافت. حضور بیش از 22 تن از چهرههای سیاسی دنیای غرب در مراسم تهران و یزد و تجلیل از وی، در راستای روحیه دادن به اصلاح طلبان و علاقه آنها به تقویت نامزدی آقای خاتمی توجیه پذیر است. البته با برگزاری سرد این مراسم در تهران، سفر کوفی عنان نیمه تمام ماند و وی بدون شرکت در مراسم استان یزد، به سرعت بازگشت! برگزاری مراسم تجلیل از آقای خاتمی در زادگاه خودش، یزد، نیز به رغم تبلیغات گسترده خیابانی در یک سالن 300 نفری برگزار شد و مورد اقبال مردم استان قرار نگرفت؛ بلکه به عکس هزینههای سنگین همایش به ویژه مبالغ اعطایی به مهمانان خارجی برای شرکت در مراسم، نقل مجالس شده بود! درست ایامی که با آن همه تبلیغات و هزنیه، جمعیتی کم تر از 300 نفر را با کارت دعوت بر صندلیهای همایش نشانده بودند، در خراسان شمالی وگیلان صدها هزار نفر زن و مرد، سواره و پیاده، از اقصی نقاط استان برای دیدن رئیس جمهورشان به خیابانها آمده بودند و وی در استان گیلان به دلیل ازدحام جمعیت با بیش از 4 ساعت تأخیر به محل سخنرانی (ورزشگاه) رسید!
5. اظهارات آقای خاتمی در مراسم سالگرد شهید اشرفی اصفهانی مبنی بر این که عملکرد جریان اصولگرا موجب خلق منافقین جدید می شود! نا امیدی جریان اصلاح طلبی از موفقیت در انتخابات را نشان می دهد؛ زیرا سازمان منافقین زمانی دست به ترور زد که جریان مکتبی با کنار زدن بنی صدر خائن، جریان ملی گرایی وابسته به غرب را خانه نشین کرد و می رفت که انقلاب اسلامی توسط طرفداران اسلام ناب محمدی(ص) شتاب بیش تری بگیرند. اکنون این سخن آقای خاتمی را می توان نوعی تهدید تلقی کرد که مسؤولان امنیتی کشور باید آن را جدی بگیرند و هم دلیلی بر شکست قطعی جریان اصلاح طلبی است که سیاسیون کشور باید آن را مورد تأمل قرار دهند و بی جهت بازیچه این گونه افراد و جریانها قرار نگیرند.
6. به نظر می رسد عصبانیت آقای خاتمی در اصفهان و تغییر ادبیات تسامح و تساهل! به خشونت، عامل دیگری هم داشته باشد: این که مدعیان اصلاح طلبی احساس می کنند عقبه آنها از هم پاشیده شده است! آنها با از دست دادن پشتوانه مردم در چند انتخابات گذشته، در این انتخابات، بیش تر به حمایتهای کاخ سفید چشم دوخته بودند؛ ولی شکست سنگین لیبرالیزم و بحران اقتصادی در آمریکا، اصلاح طلبان را دچار وحشت و اضطراب کرده است. توصیه نگارنده به مدعیان اصلاح طلبی این است که به جای وحشت و نگرانی، به آغوش رهبری و ملت باز گردند و از گذشته خود ابراز پشیمانی کنند.
7. بی تردید نامزد اصول گرایان واقعی که به مرام اصول گرایی و ملاکها و معیارهای 8 گانه اصول گرایی پایبندند، دکتر احمدی نژاد است و حمایتهای خاص و بی دریغ مقام معظم رهبری و مردم قدرشناس ایران نیز بزرگ ترین سرمایه ایشان به شمار می آید؛ بنابراین شایسته است کسانی که با نام اصول گرایی به روی دیگران لبخند می زنند و دستان آنها را به گرمی می فشارند و در مصاحبهها و سخنرانیهای خود، دولت و رئیس جمهور را مورد شدیدترین تخریبها قرار می دهند، اندکی در معیارهای 8 گانه اعلامی از سوی مقام معظم رهبری تأمل و ملاحظه کنند که آیا حق دارند از این عنوان بهره گیرند و با کمی دور اندیشی روز 23 خرداد 88 را مشاهده کنند که در آن روز به طور رسمی در کدام جبهه قرار گرفته اند؟!
حجت الاسلام قاسم روانبخش
87/8/10
7:56 ص
قبر حضرت زهرا (س) کجاست؟
نامش سید محمود (1) بود از عالمان و عارفان معروف نجف. سؤالی داشت که به هر دری میزد به جواب نمیرسید: قبر حضرت زهرا – سلام الله علیها – کجا است؟
"اصلاً میروم از خود حضرت علی علیه السلام میپرسم"
و بعد رفت دم در حرم ایستاد: السلام علیک یا امیرالمؤمنین...
تصمیم گرفت چهل شب در حرم بماند تا امام پاسخ سؤالش را بدهند.
شب بود، همه جا تاریک و ساکت.
"سلام سید محمود، چه میخواهی؟"
خواب نبود، بیدار هم نبود، زبانش بند آمده بود، امام روبروی او ایستاده بودند...
مادرم...... قبر مادرم....
"من نمیتوانم بر خلاف وصیت آن حضرت قبرشان را مشخص کنم."
پس... پس من چه کنم؟ خیلی دلم میخواهد زیارتشان کنم...
"من قبری به تو نشان میدهم که هر گاه خواستی فاطمه زهرا را زیارت کنی به زیارت او برو، خداوند جلال و جبروت و عظمت فاطمه را به او داده است...."
سید محمود به سرعت در ذهنش مرور میکند ... حضرت خدیجه؟ حضرت زینب؟ حضرت رقیه؟ حضرت ام البنین؟ حضرت سکینه؟ حضرت...
"سید محمود! هرگاه خواستی به زیارت فاطمه زهرا بروی ... به زیارت فاطمه معصومه برو ..."
پی نوشت:
1 – آیت الله سید محمود مرعشی نجفی، راوی این اتفاق؛ فرزندش، مرجع عالیقدر، آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) است. این مرجع عظیم الشأن خود میگفتند: شصت سال است که من هر روز اولین زائر حضرت معصومه (س) هستم!
87/8/8
9:1 ص
تفریح طلبگی
ما مت?سفانه سرگرمیهای خیلی کمی داشتیم؛ این طور سرگرمیها آن وقت نبود، البته پارک بود، ولی کم و خیلی محدود، مثلاً در مشهد فقط یک پارک در داخل شهر بود و محیطهایش، محیطهای خیلی بدی بود. ما هم خانوادههایی بودیم که پدر و مادرها مقیّد بودند، اصلا نمیتوانستیم برویم. برای مثال ما در دورهی جوانی، امکان اینکه بتوانیم از این مرکز عمومی تفریحی استفاده کنیم، وجود نداشت؛ بخاطر این که این مراکز، مراکز خوبی نبود، غالباً مراکز آلودهای بود.
دستگاههای آن وقت هم مقداری سعی داشتند که مراکز عمومی را آلودهی به شهوات و فساد بکنند؛ این کار تعمّداً و با برنامهریزی انجام میشد. آن وقتها این را حدس میزدیم، بعدها که قراین و اطلاعات بیشتری پیدا کردیم، معلوم شد که واقعاً همینطور بوده است؛ یعنی با برنامهریزی، محیطهای عمومی را فاسد میکردند! لذا ما نمیتوانستیم برویم. بنابراین تفریحهای آن وقتِ ما از این قبیل نبود.
تفریح من در محیط طلبگی خودم در دوران جوانی، حضور در جمع طلبهها بود. به مدرسهی خودمان – مدرسهای داشتیم، مدرسهی نوّاب – میرفتیم؛ جوّ طلبهها برای ما جوّ شیرینی بود. طلبهها دور هم جمع میشدند، صحبت و گفتگو و تبادل اطلاعات میکردند و حرف میزدند. محیط مدرسه برای خود طلبهها مثل یک باشگاه محسوب میشد؛ در وقت بیکاری آن جا دور هم جمع میشدند. علاوه بر این، در مشهد، مسجد گوهرشاد هم مجمع خیلی خوبی بود. آنجا هم افراد متدیّن، طلّاب، روحانیون و علما میآمدند، مینشستند و با هم بحث علمی میکردند؛ بعضی هم صحبتهای دوستانه میکردند. تفریحهای ما اینها بود.
البته من از آن وقت، ورزش میکردم؛ الان هم ورزش میکنم. مت?سفانه میبینم جوانهای ما در ورزش، سستی میکنند؛ که این خیلی خطاست. آن وقت ما کوه میرفتیم، پیادهرویهای طولانی میکردیم. من با دوستان خودم، چندبار از کوههای اطراف مشهد، همینطور کوه به کوه، روستا به روستا، چند شبانه روز حرکت کردیم و راه رفتیم.
از این گونه ورزشها داشتیم. البته اینها تفریحهای سرگرم کنندهای بود که خارج از محیط شهر محسوب میشد.
حالا که در تهران، این دامنهی زیبای البرز و ارتفاعات به این قشنگی و خوب هست؛ من خودم هفتهای چندبار به این ارتفاعات میروم. مت?سفانه میبینم نسبت به جمعیت تهران، کسانی که به اینجا میآیند و از این محیط بسیار خوب و پاک استفاده میکنند، خیلی کم است! ت?سف میخورم که چرا این جوانهای ما از این محیط طبیعی و زیبا استفاده نمیکنند! اگر آن وقت در مشهد ما یک چنین کوههای نزدیکی وجود داشت- چون آن وقت در مشهد، کوههای به این خوبی و به این نزدیکی وجود نداشتیم – ماها بیشتر هم استفاده میکردیم.
(گفت و شنود رهبر معظم انقلاب اسلامی با گروهی از نوجوانان و جوانان، 14 بهمن 1376)
87/8/7
7:9 ص
انگیزه مدعیان اصلاحات برای بازگشت به قدرت چیست؟
در حالی که هنوز قریب به 8 ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است، موضوع اصلی روزنامهها و سایتهای خبری و تحلیلی را انتخابات تشکیل میدهد. در این میان، بسیاری از رسانهها به گمانهزنی درباره آمدن یا نیامدن برخی شخصیتهای سیاسی و یافتن رقیبی جدی برای رئیس جمهور کنونی- دکتر احمدینژاد- میپردازند استراتژی اصلاحطلبان بر ایجاد تفرقه میان اصولگرایان تخریب دولت نهم و ارائه نامزد واحد اصلاحطلب، متمرکز شده است و آنها تلاش میکنند با فشار بر حزب اعتماد ملی و یا دادن امتیاز، کروبی را به نفع خاتمی منصرف کنند تا حزب مشارکت و سازمان مجاهدین بتوانند بار دیگر زمام قدرت را در کشور به دست گیرند. از سوی دیگر با وعده و وعیدهایی به برخی شخصیتها در جناح راست میکوشند آنها را برای مقابله با دولت نهم و یا تخریب ناخواسته تحریک کنند تا هم در اردوگاه اصولگرایان اختلاف افتد و هم شاخصترین نامزد اصولگرایی - دکتر احمدینژاد - توسط خود جریان اصولگرایان تخریب شود. از منظر سوم، دولت نهم را در معرض بمباران تبلیغاتی قرار دادهاند تا آن را از چشم مردم بیندازند و از این راه، طریق برای خود کلاهی ببافند.
با بررسی شیوههای تبلیغاتی و تخریبی اصلاحطلبان بهجوبی روشن میشود تنها ابزار مؤثری که میتواند تا حدودی تبلیغات آنها را علیه دولت نهم کارساز کند، موضوع تورم و مشکلات اقتصادی است؛ وگرنه همان مردمی که نسبت به تورم و گرانی معترضاند، بر ویژگیهای مثبت دولت ار جمله سادهزیستی، پاک دستی، مردمداری، احیای شعارهای انقلاب و اندیشههای امام(ره)، شجاعت، اقتدار بخشی و عزت دهی به نظام و ملت ایران تأکید میورزند و میگویند اگر این دولت میتوانست گرانی و تورم را هم مهار کند، دیگر ضعفی نداشت. اتفاقاً مدعیان اصلاحات نیز که این روزها در اندیشه بازگشت به قدرت بهسر میبرند، بزرگنمایی تورم و گرانی را در دستور کار قرار دادهاند تا بدینوسیله، مردم را از شرکت در انتخابات مأیوس و یا آرای آنها را به نفع جریان اصلاحات مصادره کنند. اگر در سال 1376 به سر میبردیم و مردم تجربهای از حکومت اصلاحطلبان دراختیار نداشتند، نشان دادن درب باغ سبز ممکن بود آنها را اغفال کند؛ ولی ملت ایران دوران 8 ساله مدعیان اصلاحات را با تمام وجود، تجربه و فراز و فرودهای آن را با گوشت و پوست و خون خود لمس کردهاند؛ بحران سیاسی در کشور، انفعال در سیاست خارجی، تعلیق و توقف فناوری هستهای، تسامح و تساهل و ولنگاریهای فرهنگی، خداحافظی با شعارهای انقلاب و امام و... از یک سو و بحران اقتصادی از سوی دیگر هنوز از ذهنها پاک نشده است! البته چنانچه دولت اصلاحات در عرصههای مذکور ناموفق عمل میکرد ولی دست کم در عرصه اقتصادی، ید بیضایی از خود نشان میداد باز امیدی برای نگاه مثبت مردم به آنها بود؛ حال آنکه نیم نگاهی به عملکرد اقتصادی مدعیان اصلاحطلبی نشان میدهد آنها در این عرصه حتی ضعیفتر از دیگر عرصهها عمل کردهاند. در حالی که با در اختیار داشتن همه ابزارهای قانونی و هماهنگی کامل مجلس و دولت میتوانستند در حل معضلات اقتصادی مردم تلاش مضاعف کنند. و اکنون روایت آن چنین است.
در سال 1376 آقای خاتمی به ریاست جمهوری رسید و کابینه وی از مجلس پنجم - که مربوط به جریان راست بود- به طور کامل را‡ی اعتماد گرفت و نسبت به لوایح پیشنهادی دولت نیز هماهنگی کامل داشت. در سال 1379 حزب مشارکت و سازمان مجاهدین اکثریت کرسیهای مجلس ششم را به دست گرفتند و دو قوه مقننه و مجریه به طور هماهنگ در اختیار جبهه دوم خرداد قرار گرفت و تا سال 83 این فرصت در اختیار آنان بود، گذشته از آنکه با انجام انتخابات شوراها، امکانات شهرداریها در سراسر کشور نیز به خدمت آنها در آمد و به عبارت دیگر همه فرصتهای خدمت برای مدعیان اصلاحات فراهم شد. برای به ترسیم کشیدن شرایط اقتصادی آن روزها کافی است به دو سه نمونه از مسائلی که در کشور اتفاق میافتاد اشاره کنیم:
1- «دانشآموز سال پنجم ابتدایی یکی از روستاهای کرمانشاه که قصد داشت به همراه همکلاسیهایش به اردو برود، از پدر و مادر خود مبلغ 500 تومان درخواست کرده بود که والدین او به دلیل فقر مالی، نتوانسته بودند این مبلغ را به دانشآموز پرداخت نمایند. وی که عقده این جریان را به دل داشت، شب هنگام وقتی همه خواب بودند، منزل و تمام اعضای خانواده را به آتش کشید»(1)
2- آقای شیخ، نماینده اندیمشک که رئیس مجلس سنی مجلس ششم بود، در نطق آغازین خود در مجلس جریانی را ذکر کرد که هم خودش اشک ریخت و هم اشک خیلیها را در آورد. او نامه یک کودک روستایی از روستاهای منطقه خودش را برای نمایندگان خواند. آن کودک در نامهاش نوشته بود: پدرم بیمار است و هزینه زندگی ما از طریق یک بز شیرده و رختشویی مادرم در خانههای مردم تأمین میشد که مدتی پیش آن بز شیرده مرد و مادرم نیز در حال بیماری است؛ شما بگویید ما هزینه زندگیمان را چگونه تأمین کنیم؟!
3- بر اساس گزارش تکان دهنده وزارت صنایع و معادن در تاریخ 15/11/79، حدود 2500 واحد تولیدی، تعطیل و یا با بحران مواجه شده است. از این 2500 واحد، تعداد 1484 واحد تعطیل؛ 261 واحد دارای مشکل فروش، 398 واحد دارای مشکل نقدینگی، 63 واحد مشکلات حقوقی، 103 واحد دارای مشکل مدیریتی و 161 واحد دارای مشکل فرسودگی ماشین آلات بوده است.(2)
4- تعداد بیکاران سال 75، 456/1 میلیون نفر بودهاند که در سال 76 به 957/1 میلیون نفر، در سال 77 به 552/1 میلیون نفر در سال 78 به 935/2 و در سال 79 به 41/3 میلیون نفر رسید. (طبق آمار رسمی سازمان مدیریت و برنامهریزی)؛ یعنی نرخ بیکاری از 1/9 درصد در سال 75 به 48/12، 10/45، 13/13، 28/14 درصد در سالهای 76 تا 79 افزایش یافته است. در این میان، 38/4 درصد بیکاران در سال 76، افراد تحصیل کرده بودهاند که در سالهای بعد به 45/6 درصد و 90/7 درصد رسیده است. (3)
در چنین شرایطی بود که مقام معظم رهبری اولویت اول مجلس ششم را ایجاد اشتغال و حل معضل تورم و گرانی دانستند و فرمودند: مسأله اشتغال، مسأله ارزش پول ملی، مسأله امنیت، مسأله گرانی و... از مسائلی است که برای پرداختن به آنها از همه فرصتها باید بهره جست.(4)
با هماهنگی به عملکرد دوران طلایی 79 تا 83 که همه امکانات در دست اصلاحطلبان بود، روشن میشود که به این مسأله اصلی مردم چندان توجه نشد و اکثریت وقت مجلس و دولت صرف درگیریهای سیاسی و دعواهای حزبی و گروهی شد! و این در حالی بود که افراد شاخص اصلاحات، خود به این واقعیت معترف بودند که مهمترین دغدغه و مشکل مردم اقتصادی است: آقای خاتمی رئیس جمهور سابق در سال 1380 خطاب به اصلاحطلبان گفت: بر اساس نظر سنجیها 80 درصد مشکلات مردم اقتصادی است.(5) دبیرکل حزب مشارکت نیز با اعتراف به این نکته، اظهار داشت «بیشترین انتقادات در زمینه مسائل اقتصادی است.(6)
رئیس مجلس ششم جناب آقای کروبی هم تورم و گرانی را وحشت انگیز دانست.(7)
با وجود این اعترافها، نه دولت آقای خاتمی و نه مجلس ششم هیچ کدام برنامهای برای حل مشکلات مردم ارائه نکردند و فرصتهای مجلس و دولت صرف مسائل انحرافی شد. بهطوری که مقدمیزاد، عضو فراکسیون جبهه دوم خرداد، به این نکته توجه داد که مشکلات مردم چیز دیگری است و ما در حال دعوا بر سر افزایش اختیارات رئیس جمهور یا قانون انتخاباتیم! (8) و محمد هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، مسؤولیت بیکاری، گرانی و عدم امنیت اجتماعی را متوجه دولت و مجلس دانست و گفت: بر اساس نظر سنجی (داخلی حزب مشارکت) فقط 6/2 درصد از مردم، مشکلات و خواستههایشان مربوط به مسائل سیاسی بود، در مقابل 94 درصد از پاسخگویان مطالبات و مشکلاتشان را مسائل بیکاری، تورم و گرانی و عدم امنیت اجتماعی ذکر کردهاند که مسؤول و متولی اغلب یا همه موارد فوق مستقیماً متوجه دولت و مجلس است.(9)» آقای محمد رضایی، عضو فراکسیون جبهه دوم خرداد، نیز عامل اصلی گرانی و مشکلات را زد و بندهای سیاسی دولت و مجلس اصلاحات دانسته، گفت: وزرای کابینه به دلیل پارهای از ملاحظات سیاسی و زد و بندهای اقتصادی برخی نمایندگان که در قبال پشتوانههای مالی و حزبی وارد مجلس شدهاند، از استیضاح مصون ماندهاند و متأسفانه مجلس از دولت درباره گرانی توضیح نمیخواهد... باید وزیران اقتصادی و تیم اقتصادی کابینه خاتمی به مجلس فراخوانده شده و از گردونه خارج شوند و اگر مجلس این کار را نکند، مردم سزای سکوت مجلس مقابل ضعف کابینه دولت را خواهند داد..(10)
آقای کروبی هم با هشدار به اصلاحطلبان اظهار داشت: مردم از عملکرد ما بسیار ناراضی هستند. آنان با مشکلات اقتصادی و معیشتی، فرهنگی و سیاسی متعددی مواجهاند.(11) آقای آرمین، عضو سازمان مجاهدین و فراکسیون جبهه مشارکت، مهمترین عامل ضعف عملکرد اقتصادی را بی برنامگی دانست و گفت: «دولت و مجلس، مدیریت اجرایی قوی ندارند. میان توقعات مردم و توان نیروهای اصلاحگرا در زمینه پاسخگویی فاصله زیادی وجود دارد(12) و میردامادی، عضو فراکسیون جبهه مشارکت، اظهار داشت: اصلاحطلبان هیچ برنامهای نداشتند.»(13)
به هر حال، اصلاحطلبان که به ناتوانی و ناکار آمدی خود در اداره کشور به ویژه در مسائل اقتصادی معترفند، اکنون با کدام انگیزه برای بازگشت به قدرت تلاش میکنند. اگر آن روزها دو قوه مهم کشور را در اختیار داشتند، امروز با به دست گرفتن قوه مجریه بدون قوه مقننه به کدام هنرنمایی خواهند پرداخت؟! این در حالی است که مدعیان اصلاحات در 8 سال حاکمیتشان هیچگاه حاضر به ارائه چند سطر برنامه اقتصادی نشدند و تاکنون نیز برنامهای برای اداره کشور و ایجاد تحول اقتصادی ارائه نکردهاند. طبیعی است چنانچه آنها بخواهند مانند گذشته وارد عرصه شوند و ضعفها و ناتوانیهاییشان را با شعار هر 9 روز یک بحران! به گردن دیگران بیندازند، مردم به آنان اعتماد نخواهند کرد. ولی چنانچه برنامه جامعی در همه زمینهها اعم از فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، دینی، سیاست خارجی- ارائه کنند و برنامهشان کپی از روی دست دیگران نباشد، احتمال اقبال عمومی هر چند به صورت ضعیف وجود دارد.
پینوشتها
1. روزنامه جمهوری اسلامی، 28/2/79، ص 2
2. کتاب مجلس ششم از نگاه اصلاحطلبان، ص 12
3. همان، ص 12
4. همان، 8/3/79، ص 14
5. همبستگی، 3/4/80
6. کیهان، 19/2/80، ص 2
7. همان، 10/5/79، ص 1
8. همان، 23/7/81، ص 2
9. همان، 15/2/81، ص 14
10. رسالت، 20/3/82، ص4
11. سیاست روز، 28/11/81، ص 2
12. رسالت، 30/7/79، ص3
13. همان، 2/9/79، ص 3 ص4
11. سیاست روز، 28/11/81، ص 2 12. رسالت، 30/7/79، ص3
13. همان، 2/9/79، ص
حجت الاسلام قاسم روانبخش - دبیر سیاسی پرتو
پیام رسان