87/4/7
7:52 ص
محمد حسینی بهشتی که گاهی به اشتباه محمدحسین بهشتی می نویسند در یک خانواده روحانی در آبان 1307 در محله لومبان ( لبنان ) – از محله های قدیمی اصفهان ، به دنیا آمد ! پدر ایشان از روحانیون و مدرسین برجسته حوزه علمیه اصفهان محسوب می شد که سلسله نسب این خاندان به حضرت زین العابدین – امام چهارم شیعیان – می رسد و فشارهای رضاخانی و تحقیرهای اعمال شده در عصر پهلوی دوم ( 1320-1357 ) مانع پویایی و رسالت تبلیغ دین در خاندان بهشتی نشد . خانواده بهشتی از طرف پدر و هم از طرف مادر روحانی بود . ایشان در سن 4 سالگی تحصیلات خود را در خانه آغاز نمود . (2)
سید محمد پس از فرا گرفتن قرآن و کسب موفقیت در خواندن و نوشتن در مکتب خانه ، راهی دبستان شد و پس از اتمام دوره ابتدایی پایه اول و دوم متوسطه را در دبیرستان سعدی گذراند و پس به حوزه علمیه اصفهان رفت و در مدرسه علمیه اصفهان ادبیات عرب ، منطق و کلام و سطوح فقه و اصول را پشت سر گذاشت . ایشان در دوره متوسطه به زبان فرانسه آشنایی پیدا نمود و قبل از عزیمت به قم زبان انگلیسی را از یکی از آشنایان فرا گرفت . (3)
سید محمد تحصیلات حوزوی خود را از سال 1321 در مدرسه اسلامی صدر آغاز نمود و از سن هیجده سالگی در سال 1325 به سوی حوزه علمیه قم رهسپار شد و در مدرسه حجتیه اقامت گزید . (4) و از محضر علمای حوزه بهره برد ، به طوری که فقه و اصول را نزد
آیت الله بروجردی ، امام خمینی و آیت الله محقق داماد فرا گرفت . ایشان از محضر علمای دیگر همچون : آیت الله سید محمدتقی خوانساری ، آیت الله حجت کوه کمره ای و نیز مقداری از کفایه را نزد آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری فرا گرفت . سید محمد بهشتی علاوه بر تحصیل به تدریس نیز می پرداخت و در سال 1327 موفق به اخذ دیپلم به صورت متفرقه شد . (4)
پس از مدتی وارد دانشکده معقول و منقول ( الهیات و معارف اسلامی ) گردید و در سال 1330 فارغ التحصیل شد و پس از آن به قم بازگشت و در دبیرستان حکیم نظامی قم به تدریس زبان انگلیسی پرداخت . (5)
سید محمد بهشتی در ادامه تحصیلات خود ، فلسفه را نزد علامه محمدحسین طباطبایی آموخت ، و با استاد مطهری و آقای منتظری مباحثی داشتند ، ایشان تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فلسفه ادامه داد به طوری که بعد از چند سال موفق به اخذ درجه دکترا در رشته الهیات و فلسفه شد . (6)
خدمات فرهنگی و علمی :
دکتر بهشتی فعالیت فرهنگی را یک حرکتی می دانست که در بلندمدت جواب می داد و اعتقاد داشت که افرادی که قصد دارند مردم را بیدار کنند ، باید ابتدا خود به مهارت و توانایی لازم مجهز شوند .
از جمله خدمات فرهنگی ایشان :
1- مدرسه حقانی : مدرسه حقانی به همت ایشان و با هدف تربیت طلاب جوان برای
بحث های نوین اجتماعی تأسیس شد و مسئوولیت آن را به آیت الله قدوسی سپرد ، دکتر بهشتی بعد از بازگشت از آلمان به همکاری با این مدرسه ادامه داد . (7)
2- تأسیس دبیرستان دین و دانش توسط دکتر بهشتی : این دبیرستان اولین سنگر مبارزه علیه توطئه خطرناک جدایی دو قشر تحصیل کرده روحانی و دانشگاهی بود ، در این دبیرستان افکار حوزه علمیه در محیط دبیرستان ترویج شد و دکتر بهشتی این مدرسه را در سال 1331 در راستای تقویت اندیشه و تمایلات مذهبی در جوانان در قم ایجاد کرد و خود ایشان مسئولیت آن را تا 1342 به عهده گرفت .
3- تأسیس مدرسه رفاه در تهران (8)
4- جلسات گفتار ماه : این جلسات در تهران و از سال 1338 برای انتقال پیام اسلام به نسل جدید بر پا شد و علاوه بر دکتر بهشتی ، شخصیت های همچون آیت الله طالقانی و مرتضی مطهری از سخنرانان این جلسه ها بودند . (9)
5- کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان.
6- مرکز علمی خواهران مسلمان .
7- کانون توحید : این کانون به همت دکتر بهشتی ، مهدوی کنی ، امامی کاشانی ، موسوی اردبیلی جهت برنامه ریزی به منظور آموزش جوانان صورت گرفت .
8- مکتب قرآن : دکتر بهشتی در جلسات مکتب قرآن به تفسیر قرآن برای جوانان می پرداخت .
9- همکاری با مجله مکتب اسلام .
10- مرکز اسلامی هامبورگ : هجرت ایشان به هامبورگ از سال 1344 آغاز شد و تا سال 1349 به مدت 5 سال به طول انجامید . بر اثر فعالیت های دکتر بهشتی ، اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان فارسی زبان شکل گرفت و مسجد ایرانیان را به مرکز اسلامی هامبورگ تغییر نام داد که با این ابتکار مسلمانان غیرایرانی نیز به آن مسجد می آمدند و مسجد رونق تازه ای گرفت . دکتر بهشتی در طول سالیان حضور در آلمان علاوه بر سخنرانی ها و برگزاری جلسات بحث آزاد و مصاحبت و همنشینی با دانشجویان ، به انتشار نشریه هایی همچون : اسلام مکتب مبارزه و صدای اسلام در اروپا اقدام نمود .
از دیگر اقدامات ایشان گفتگو با اندیشمندان و تماس با مراکز تحقیقاتی در اروپا بود و شهید بهشتی به شبهاتی که قبلا توسط مستشرقین بر اسلام و وحی وارد کرده بودند توضیحی در خور ارائه می داد . (9)
ایشان در سال 1345 از آلمان عازم حج شد و از کشورهای ترکیه و سوریه و لبنان دیدن نمود و با مبارزین خارج از کشور ملاقات و ارتباط برقرار نمود ، در سال 1348 در نجف اشرف به خدمت امام رسید ، و در آلمان اعلامیه ای بر ضد اسرائیل صادر نمود . سرانجام دکتر بهشتی با کوله باری از یک کشور اروپایی در سال 1349 به ایران بازگشت . آیت الله بهشتی زمانی که در سال 1354 دستگیر شد در یکی از بازجویی ها فعالیت خود را در خارج از کشور چنین عنوان می کند :
1- کوشش برای تکمیل ساختمان مسجد هامبورگ.
2- کوشش در جهت تقویت مبانی عقیدتی و اخلاقی و عملی مسلمانان بخصوص برادران و خواهران مسلمان مقیم آنجا .
3- رسیدگی به امور دینی آنان .
4- کوشش برای آشنا ساختن مردم آلمان به حقایق اسلامی از راه نشریات ، سخنرانی و تدریس در مدارس آلمانی ، دانشگاه ها و کلیساها و مجامع دیگر .
5- حل و فصل برخی از اختلافات خانوادگی .
6- عقده گشایی روحی از کسانی که از آن جا دچار غربت زدگی و مسائل ناشی از آن
شده اند.
7- مازاد وقت خود را صرف مطالعه و تحقیقات دینی و استانی . (10)
دکتر بهشتی پس از بازگشت به ایران اقدامات فرهنگی خود را ادامه داد . و در زمینه علمی آثاری از خود به جای گذاشت از جمله : خدا از دیدگاه قرآن ، اقتصاد اسلامی ، نماز چیست ، ربا در اسلام ، روش برداشت از قرآن ، شناخت ، مسأله مالکیت ، نقش ایمان در زندگی ، حج در قرآن ، محیط پیدایش اسلام ، روحانیت در اسلام و در میان مسلمین ، کدام مسلک ، پنج گفتار . (11)
فعالیت های سیاسی :
اولین تجربه سیاسی دکتر بهشتی در سن شانزده سالگی بود که بر اثر بسیج مردم ، کدخدای یک روستا را عوض نمود . ایشان در جریان ملی شدن صنعت نفت از هواداران آیت الله کاشانی بودند . بعد شکست نهضت ملی ذهن دکتر بهشتی را متوجه این نکته
می کند که روحانیت نمی تواند بدون تشکل منسجم اسلامی به پیروزی برسد و از همان زمان تصمیم گرفت با ابزار فرهنگی به مقاصد سیاسی دست یابد به همین خاطر فعالیت فرهنگی خود را آغاز نمود تا در پوشش آن به کادرسازی بپردازد ، اینگونه فعالیت های فرهنگی ازیک طرف و همکاری نزدیک با امام خمینی در مبارزه علیه رژیم پهلوی از سوی دیگر سبب شد که رژیم تصمیم به انتقال ایشان از قم بگیرد و سرانجام ایشان را در زمستان 1342 به تهران منتقل نمودند . (12)
دکتر بهشتی از جمله روحانیونی بود که از طرف امام خمینی جهت عضویت در تشکیلات هیأت های مؤتلفه اسلامی معرفی شدند تا از هر گونه انحراف فکری جلوگیری شود . و ساواک هم به دلایلی همچون عضویت در این تشکل و نیز سابقه سیاسی در جریان قیام 15 خرداد ، با اعزام ایشان به آلمان مخالفت ورزید . اما با تلاش های آیت الله خوانساری این مشکل حل شد و آیت الله خوانساری برای ایشان ویزا گرفت . دکتر بهشتی در سال 1343 که به دیدار بستگان به اصفهان رفته بود بر اثر یک سخنرانی دستگیر شدند و سپس به ساواک اصفهان برده شد . (13)
ساواک پس از بازگشت ایشان از آلمان در سال 1349، دیگر اجازه نداد به آلمان برگردد. اما شهید بهشتی به مبارزه خود ادامه داد و در تاریخ 18/1/1354 بار دیگر دستگیر شد و پس از مدتی آزاد شد . (14)
سال 56 عملا نقطه رویارویی شاه و مخالفین بود و آنچه در ابتدای این سال رقم خورد همان خواسته های کارتر و فضای باز سیاسی بود تا با اجرای این سیاست ها از
شکل گیری انقلاب و قیام های خونین جلوگیری شود . شهید بهشتی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ، ضمن سفر به پاریس از طرف امام به عنوان عضو منتخب شورای انقلاب تعیین شد که این شورا نقش تسریع کننده ای در فرایند انقلاب داشته است . (15)
با پیروزی انقلاب اسلامی با رأی مردم تهران به مجلس خبرگان راه یافت و از طرف امام به عنوان رئیس دیوان عالی برگزیده شد و بالاخره در هفتم تیرماه 1360 به همراه 72 تن از رجال سیاسی و مذهبی بر اثر انفجار بمبی توسط منافقین – که در دفتر حزب جمهوری اسلامی کار گذاشته بودند . به شهادت رسید . (16) و به قول امام خمینی بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان بود . (17 )
بهشتی و سازمان اطلاعات و امنیت کشور :
بهشتی از جمله چهره های انقلابی و محوری نهضت امام خمینی بودند که ساواک و دستگاه های امنیتی تمام رفتارهای ایشان را تحت کنترل و مراقبت شدید قرار می داد .
در مکاتبه ای که اداره کل سوم ساواک با ساواک تهران در خصوص لزوم تحقیق در مورد تحریک عده ای از فرهنگیان و دانش آموزان قم علیه رژیم پهلوی توسط آیت الله بهشتی و سعید تهرانی پس از حادثه مدرسه فیضیه چنین آمده است :
« طبق اطلاع واصله پس از حادثه قم و بازداشت آقای خمینی بین معلمین و فرهنگیان و دانش آموزان قم تحریکات شدیدی علیه هیأت حاکم به عمل می آید که سردسته آنان سعید تهرانی آموزگار دبستان ملی فیض است ، یکی دیگر از محرکین سید بهشتی لیسانسه معقول و منقول می باشد که در دبیرستان دین و دانش شهرستان مزبور تدریس می کند و آنچه مسلم است تحریکات نامبردگان در دانش آموزان علیه دستگاه دولتی مؤثر و محسوس است خواهشمند است دستور فرمائید سریعا به موضوع بالا رسیدگی و گزارش مشروحی از این فعالیت ها در قم تهیه و ارسال دارند .
از طرف مدیر کل اداره سوم . مقدم » (18)
یکی از موضوعات مورد توجه ساواک مسأله انتقال محل خدمت آیت الله بهشتی از اداره فرهنگ قم می باشد که در مکاتبه ای که ساواک تهران با اداره کل سوم ساواک دارد علت انتقال ایشان به تهران را چنین بیان می دارد :
« برابر گزارش ساواک قم نامبرده از عناصر ناراحت فرهنگ قم بوده است که ضمن تماس با اداره فرهنگ قم نسبت به انتقال وی اقدام گردد ... رئیس ساواک تهران . مولوی » (19)
یکی از اقدامات مهم در عصر آیت الله بروجردی ساخت مساجد در کشورهای خارجی از جمله آلمان بود و توسط ایشان مبلغانی اعزام می شد . و مسجد هامبورگ به وسیله آقای محققی اداره می شد پس از مراجعت ایشان بنا بر درخواست علما قرار بر این شد که آیت الله بهشتی به آلمان برود و اداره آن را به عهده بگیرد با وجود اینکه ساواک مسافرت ایشان را به هامبورگ به مصلحت نمی دانست بر اثر تلاش های آیت الله خوانساری ، موفق به مسافرت به آلمان شد . (20)
در مکاتبه ای که ساواک استان مرکز با اداره کل سوم ساواک در خصوص نظریه ساواک قم مبنی بر به مصلحت نبودن مسافرت آیت الله بهشتی به آلمان چنین اظهار می دارد :
« طبق اطلاع واصله سید محمدحسین بهشتی تصمیم دارند برای تبلیغ به آلمان عزیمت نمایند به نظر این ساواک [ساواک قم ] مسافرت مشارالیه به آلمان به مصلحت نیست . از طرف رئیس ساواک استان مرکز . مولوی » (21)
در گزارشی اداره کل سوم ساواک درباره مکاتبات آیت الله بهشتی از آلمان با تعدادی از روحانیون و دوستانش در ایران و نیز اینکه نظریه ساواک مبنی بر عدم صلاحیت نامبرده جهت تصدی امور مذهبی ایرانیان مقیم هامبورگ اینطور اظهار می دارد :
« محترما به استحضار می رساند نامبرده بالا چندی قبل بنا به پیشنهاد مراجع تقلید و با اطلاع وزارت امور خارجه جهت تصدی و اداره امور مرکز اسلامی هامبورگ به آلمان عزیمت نموده و مشغول انجام تعلیمات اسلامی به جوانان ایرانی و دانشجویان مسلمان هامبورگ می باشد .
ضمن کنترل نامه ها در پست خانه، تعدادی نامه زیاد شده که برای دوستانش و همچنین روحانیون مقیم ایران فرستاده بدست آمده که در پرونده مربوطه مضبوط می باشد .
مفاد این نامه ها حاکی است که وی فردی مشکوک و ناراحت می باشد ... به عنوان مثال در تاریخ 14/6/1344 نامه ای به شخصی به نام محمدتقی مصباح فرستاده و در ضمن آن در مورد آزادی یکی از طلاب ناراحت به نام هاشمی رفسنجانی که چندی پیش به اتهام اخلال نظم و تحریک مردم علیه دولت زندانی بوده اظهار خوشحالی کرده و افزوده :
« من اینگونه شجاعت ها را در زندگی دوستانی چون تو مفید می دانم از خستگی و ملال روحی شما که خواه ناخواه نشانه ملال بسیاری از دوستان دیگر نیز هست، ناراحتم و امیدوارم دوستان عزیز در راهی که با هم در پیش گرفته ایم – با هم شروع کرده ایم – با پایداری و همبستگی هر چه تمام تر جلو روید » . (22)
در تاریخ 16/6/1344 ضمن ارسال نامه ای ... به عنوان صالحی نجف آبادی از نامبرده تقاضا نموده شخصی را که دارای صلاحیت باشد و بتواند در آلمان تبلیغ دینی نماید انتخاب و با ایشان معرفی تا ترتیب عزیمت وی به آلمان داده شود . (23)
خلاصه پیشینه :
یاد شده فوق از گذشته رئیس دبیرستان دین و دانش شهرستان قم بوده است . و دارای مدرک فوق لیسانس از دانشکده معقول و منقول تهران می باشد . در سال 42 به نفع
آیت الله خمینی فعالیت می کند و از فرهنگ قم به تهران منتقل می شود و در جریانات مدرسه فیضیه قم به اصفهان مسافرت می نماید و علما اصفهان را وادار به مخابره تلگراف به مراجع تقلید قم می کند که در مورد جریان دوم فروردین سال 42 به آنها تسلیت بگویند .
نظریه :
با بررسی نامه هائیکه شخص مزبور برای دوستان خود و همچنین روحانیون مقیم تهران ارسال داشته چنین استنباط می گردد که وی شخصی مشکوک و ناراحت می باشد .
قوانین و شواهد حاکیست که مشارالیه به منظور خاص وسیله عناصر ناراحت و روحانیون مخالف جهت تصدی امور مذهبی ایرانیان مقیم آلمان و تبلیغ به نفع جناح های مخالف ظاهرا مذهبی به آن کشور مسافرت نموده است که ضمن انجام امور مذهبی نیات آنان را تأمین کند .
علیهذا گذشته از اینکه ادامه اقامت یاد شده از آلمان به مصلحت نمی باشد عزیمت شخص دیگری که نامبرده در نظر دارد انتخاب گردد و جهت تبلیغ به آلمان برود به مصلحت نمیباشد. ضمنا در صورت تصویب ترتیبی اتخاذ گردد که به نحو مقتضی موجبات مراجعت سید محمد بهشتی به ایران فراهم و تشخیص موجه و واجد شرایط دیگری جهت تصدی امور مذهبی ایرانیان مقیم هامبورگ با نظر مراجع مذهبی میانه رو انتخاب و رهسپار آن کشور گردد ضمنا با مذاکراتی که با بخش 315 به عمل آمده به نمایندگی این اداره کل در آلمان توصیه شده است که اعمال و رفتار این شخص فعلات تحت نظر باشد» (24)
در بخر یاز گزارشهای ساواک نکات زیر قابل ملاحظه است:
1. دعوت طلاب به منزل جهت آموختن علوم جدید و مطرح کردن بحثهای سیاسی
2. پیدا شدن نامهای از ایشان به امام خمینی در منزل ایشان
3. آگاهی از وضعیت امام در ترکیه و ملاقات کنندگان با ایشان
4. ارتباط با هیأتهای مؤتلفه و مکاتبه با فداییان اسلام
5. انتشار جزوهای به نام صدای اسلام در اروپا
6. در اواخر سال 1346 از طرف گردانندگان انجمن اسلامی دین از نامبرده بالا دعوت شده که جهت پارهای اقدامات در امور مسلمانان و انجمن یاد شده به شهر فوقالذکر مسافرت نماید.
7. درسال 46 نوارهایی از ایشان ضبط شده است
8. به قار اطلاع واصله در تاریخ 19/1/47 نامبرده از مدیر کتابفروشی اقبال در تهارن ، خواسته است که کتاب او را به نام صدای اسلام در اروپا در تهران طبع نماید ضمنا مدیر کتابفروشی اقبال در تهران، خواسته است که کتاب او را به نام صدای اسلام دراروپا به تهران طبع نماید ضمنا مدیر کتاب فروشی اقبال اضافه نموده است که مشارالیه در کتابش مطالب موهش علیه شاهنشاه آریامهر اظهار داشته است.
9. در اوایل سال 47 در ایام محرم در مسجد مسلمانان هامبورگ جلسات روضهخوانی بر پا شده بود
ساواک خراسان در تاریخ 24/4/1349 در خصوص سفر آیتالله محمد بخشتی به مشهد و اظهارات نامبرهد راجع به فقدان کادر رهبری در ایران جهت متشکل ساختن نیروهای ضد رژیم چنین گزارش میدهد:
«بهشتی اظهار مینماید: نیروهای فعاله در ایران هدر میرود چون دارای کادر رهبری .... اثر من در ایران بمانم یکی از کارهایم جمعآوری قدرتهای پراکنده خواهد بود». (26)
شهید بهشتی به مسائل جهان اسلام توجه خاصی داشت به ور یکه اداره کل هشتم ساواک در گزارشی به اداره کل سوم در خصوص اظهارات ایشان مبنی بر کمکهای نظامی ایران به اسراییل چنین آمده است: «نامبرده ... که رهبر گروه طرفار خمینی میباشد ضمن بحث پیرامون اوضاع خاورمیانه و سیاست ایران در قبال جنگ اخیر اعراب و اسراییل اظهار داشته ما معتقدیم که رهبران ایران و کشور صهیونیست ایران به اسراییل کمک خواهند کرد و اخباری که به دستمان رسیده نیز مؤید نظریه ماست زیرا اطلاع یافتیم که بین ایران و اسراییل یک پل هوایی زده شده که از طریق آن اسلحه و سایر کمکهای نظامی به اسراییل حمل میشود» (27)
در گزارش دیگر به تاریخ 4/9/52 در مورد اظهارات آیتالله بهشتی چنین آمده است:
«مشارالیه که از روحانیون طرفدار خمینی میباشد پیرامون جنگ اخیر اعراب و اسرائیل اظهار داشته تا زمانیکه دول اسلامی با یک دیگر متحد نشوند هیچگاه پیروز نخواهند شد زیرا وقتی دول اسلامی از پشت به اعارب خنجر میزنند چطور میتوان انتظار داشت که اعراب موفق شوند.
مشارالیه همچننی اظهار داشته تا زمانیکه استعمار آمریاک از ایران و یا ترکیه و اردن و عربستان سعودی خارج نشود ، شکست نخواهد خورد. (28)
سازمان اطلاعات و امنیت کشور آیتالله بهشتی را تحت کنترل قرار میداد به طوری که ساواک در مورد برگزاری جلسههای مکتب قرآن توسط ایشان و سخنرانی نامبرده اظهار میدارد:
«روز 17/12/53 جلسه مکتب قرآن در منزل فردی به نام حاج معین تشکیل گردید و دکتر بهشتی شروع به سخنرانی کرد و ضمن بحث پیرامون امر به معروف و نهی از منکر اظهار نمود مسلمان نمیترسد و به کار هم کار دارد، مسلمان باید به کار جامعه و کارهای بالاتر دخالت کند مسلمان نباید مثل حیوان آنقدر که آذوقه و جای برایش فراهم شد ساکت شود».(29)
دکتر بهشتی در تاریخ 18/1/54 در یک بازجویی که به اتهام اقدام علیه امنیت کشور بازداشت میشود و در مکاتبه ساواک با اداره دادرسی نیروهای مسلح در خصوص اتهام فوق چنین آمده است: «بدینوسیله تعداد سه برگ اوراق تحقیقاتی از نامبرده بالا به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی کشور بازداشت گردیده به پیوست ایفاد میگردد .... رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ؛ ارتشبد نصیری» (30)
شهید بهشتی در تاریخ 18/1/54 در جواب اتهاماتی همچون ارتباط با عواملی که فعالیت ضد امنیتی دارند و تشکیل جلسات بحث و گفتگو پیرامون مسائل ضد ملی و تبلیغ .... چنین میگوید: «تبلیغ من در همه نوشتهها و گفتهها صرفا در جهت تقویت مبانی عقیدتی اسلامی، سلامت اخلاقی ، پرهیز از آنچه مخالف این دو اصل بوده است. و از آنجا که جلسات بحث ما چه آنها که در مجامع عمومی بوده و چه آنها که در منزل خودم بوده، علنی و عمومی و باز است، نقطه ابهام و اختفایی در آن نمییابم، خوشوقتخوام شد که نمونههایی از این بحثها اشاره شود شاید آنچه را که من در صحبتها (بیزیان) تلقی میکنم در نظر مقامات مربوط رنگ دیگر دارد ....» (31)
یکی از اقدامات آیتالله بهشتی فعالیت جهت تربیت طلاب جوان در مدرسه حقانی بود و ساواک هر چند نتوانست در این مدرسه نفوذ کند اما سعی میکرد فعالیتهای انجام شده در این مدرسه را تحت نظر بگیرد به طوری که در مکاتبهای که ساواک قم با اداره کل سوم دارد اشارهای به فعالیتهای آیتالله بهشتی در مدرسه حقانی و ارتباط ایشان با آیتاله خامنهای چنین عنوان میکند:
«... شده از اینکه در حوادث اخیر قم طلاب دارای رهبری صحیح نبودند اظهار تأسف نموده .... نامبرده افزوده در قم مدرسه ای است به نام حقان یکه خود من از بنیانگذاران آن هستم و مدرسه حقانی فعلا عدهای طلبه دارد و من بر آنها نظارت دارم و در واقع مبدا الهام برای آنان هستم و کوششم بر آن است که آنها را با برنامههای زنده اسلامی تربیت کنم و آن را درست تربیت کنم و در آینده بیشتر آنان را موثر ببینم ... دکتر بهشتی از دوستان نزدیک سیدعلی خامنهای است و موقعی که به مشهد مسافرت نموده با خامنهای ارتباط داشته مراقبت از اعمال و رفتارش ضروری است» (32)
ساواک در گزارشهای بین سالهای 55-54 ضمن اشاره به اینکه ایشان از شاگردان امام خمینی بوده بیان میدارد که ایشان بعد از بازگشت از آلمان به تشکیل جلسات مختلف و ایراد سخنرانی و نیز با زیرکی خاص جوانان را تحت تبلیغ قرار داده است لذا به همین خطار دستگیر و با قرار تأمین در تاریخ 20/1/1354 آزاد شد. (33)
با آغاز سال 57 دامنه مبارزات شدت بیشتری پیدا میکند و لذا ساواک نظارت و کنترل خود را بر نیروهای مذهبی و ارتباطهای آنان بیشتر میکند. و اداره کل سوم ساواک در دستوری به ساواک تهران مبنی بر کنترل فعالیتهای آیتالله بهشتی به دلیل ارتباط وی با مخالفان رژیم چنین بیان میدارد:
(..... دو ماه پیش و هنگام اوج تظاهرات اخیر بهشتی به تهران وارد و در سازماندهی یکی از گروههای مذهبی که وابسته به امام خمینی میباشد شرکت داشته ... ضمنا رابطه بین بهشتی و دیگر فعالین این گروههای مذهبی با مهندس بازرگان محرز و مسلم است» (34)
رژیم پهلوی بار دیگر در تاریخ 22/9/1357 اقدام به بازداشت آیتالله بهشتی نمود. و اداره کل چهارم ساواک در مکاتبهای با اداره کل سوم در مورد بازدشات ایشان توسط کمیته ضد مشترک خرابکاری و تحویل نامبرده به زندان اوین اظهار میدارد که : «نامبدره بالا در تاریخ 14/9/57 به وسیله مأمورین کمیته مشترک ضد خرابکاری به بازداشتگاه اوین تحویل و در مورخه 16/6/1357 به کمیته مذکور تحویل گردید .... مدیر کل اداره چهارم شهاب»(35)
در گزاشر یدیگر ساواک اشاراتی به نقش رهبری آیتالله بهشتی در فعالیت ملی ضد رژیم روحانیون شهرستانها و روستاها و نیز تأکید ایشان بر ادامه مبارزه با رژیم پهلوی تا سرنگونی آن دارد. (36)
برپایی اعتصابات برای فورپاشی رژیم پهلوی یکی از اقدامات روحانیون بوده است به طوریک ه ساواک تهران در خصو صتصمیم عدهای از روحانیون طرفدار امام خمینی از جمله آیتالله بهشتی مبنی بر اعتصاب د رمدارس چنین گزارش میدهد:
« عدهای از روحانیون طرفدار خمینی از قبیل دکتر سید محمد بهشتی واعظ و سایر اعضای شورای مرکزی روحانیون در جلسه هفته گذشته ضمن بحث درباره [مسأله] فوق اتخاذ تصمیم کردهاند که دبستانها و مدارس راهنمایی هفتهای پنج روز باز و یک روز به حال اعتصاب باشند .... دانشآموزان دبیرستان ، به جای یک روز تعطیل به اعتصاب و تظاهرات کنند». (37)
به هرحال ساواک دکتر بهشتی را از طرفداران سرسخت امام خمینی و در واقع مغز گردانندگان فعالیتهای امام خمینی در ایران میدانست. (38)
نتیجه:
از مطالعه اسناد فوق نکات زیر قابل توجه است:
1. نگاه شهید بهشتی به فرهنگ و مسائل مرتبط با آن به عنوان میراثی ماندگار و ابزاری جهت مقاصد سیاسی
2. از اقدامات فرهنگی ایشان انتشار کتاب و مجله و نشریه ، سخنرانی و ... توجه به ساخت اماکن فرهنگی و مذهبی
3. تلاش در جهت پیوند دو قشر روحانی و دانشگاهی
4. اقدام در جهت سازماندهی و کاردسازی و متشکل ساختن نیروهای ضد رژیم
5. عدم قطع ارتباط ایشان با امام خمینی در جریان مبارزه
6. اسلام یدانستن مسأله فلسطین بون نگاه قومی و نژادی
7. افشاگری علیه اقدامات دولت ایران و آمریکا مبنی بر کمک نظامی به اسراییل
8. شهید بهشتی راز پیروزی مسلمانان را ـ بخصوص د رمسأله فلسطین ـ اهتمام به اتحاد و وحدت میدانست.
9. اعتقاد شهید بهشتی بر دخالت دین در سیاست و نیز اینکه مسلمان در قبال جامعه خود مسئول است و نباید بیتفاوت باشد
10. تلاش ساواک جهت بازگرداندن آیتالله بهشتی از آلمان به تهران و انتخاب یک فرد میانهرو به جای ایشان برای تصدی امور مذهبی ایرانیان مقیم هامبورگ
11. کنترل و مراقبت شدید اعمال و رفتار آیتالله شهید چه در داخل و چه در خارج ایران و بازداشتهای مکرر
12. اتهامات شهید بهشتی، اقدام علیه امنیت کشور و مصالح ملی ذکر شده است
13. کوشش در جهت تقویت مبانی عقیدتی اسلامی و سلامت اخلاقی
14. کوشش در جهت تربیت طلاب جوان و آشنا ساختن نسل جدید با برنامههای زنده اسلامی
15. رهبری فعالیتهای ضد رژیم روحانیون شهرستانها و روستاها
16. برپایی اعتصابات
17. مغز متفکر نهضت امام خمینی
پینوشتها:
1ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب سالامی ، شماره بازیابی 776 ،ص 2
2ـ بازشناسی یک اندیشه (دکتر سید محمد حسینی بهشتی) ، بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیت الله بهشتی و ... تهران ، 1380 ، ص 13
کردی ، علی ، زندگی و مبارزات شهید آیتالله بهشتی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران 1385 ، ص 32 و 31
3ـ کردی ، علی ، پیشین ، صص 38ـ36
4ـ همان ، ص 38ـ37 ، بازشناسی یک اندیشه ، پیشین ، ص 14
5ـ بازشناسی یک اندیشه ، پیشین، ص 14 ، کردی ، علی ، پیشین ، ص 39ـ38
6ـ کردی ، علی ، پیشین ، ص 39
7ـ همان ، ص 59ـ58
8ـ مهاجری ، مسیح ، بهشتی و انقلابی ، انتشارات اوج ، تهران 1361 ، ص 14
9ـ کردی ، علی ، پیشین ، صص 71-70 ، 66ـ63 ، 61
10ـ همان ، ص 72
11ـ همان ، صص 77ـ75
12ـ مهاجر ، مسیح ، پیشین ، ص 17 ، کردی ، علی ، پیشین ، ص 83ـ80
13ـ کردی ، علی ، پیشین ، ص 86ـ85 و 82
14ـ همان ، ص 89ـ86
15ـ راست قامتان جاودانه انقلاب، دادگاه انقلاب اسلامی تهران ، تهران ، 1378 ، ص 20
کردی، علی ، پیشین ؛ ص 91
16ـ راست قامتان جاودانه انقلاب ، پیشین ص 20
17ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 776 ، ص 2
18ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 410 ، ص 12-11 0 تاریخ سند 11/7/42)
19ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 410 ، ص 14 ( تاریخ سند 15/8/42 میباشد)
20ـ دوانی، علی ، مفاخر اسلام ( جلد دوازدهم9 ، مرکز اسنادانقلاب اسلامی ، تهران ، 1379 ، ص 437
کردی ، علی ، پیشین ، ص 69
21ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 410 ، ص 49 (تاریخ سند 19/1/43)
22ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 582 ، ص 4-3
23ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 582 ، ص 3
24ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 582 ، ص 5ـ3
25ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 583، ص 36ـ34
26ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 583، ص71
27ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 609، ص13
28ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 609
29ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 411، ص 7
30ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 411، ص 14
31ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 411، ص 13
32ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 609، ص24
33ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، اسناد برگزیده
34ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 609، ص 69
35ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 411، ص 69
36ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 411، ص 68
37ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، اسناد برگزیده
38ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 411، ص 89
-------------------------------------------------------------------------------------------
شهید بهشتی از عوامل تحریک معلمان و فرهنگایان و دانش آموزان علیه هیات حاکمه
-------------------------------------------------------------------------------------------
اقدام جهت انتقال از اداره فرهنگ قم به تهران
-------------------------------------------------------------------------------------------
انتشار کتاب از روش های فعالیت فرهنگی شهید بهشتی
-------------------------------------------------------------------------------------------
اتهام بازداشت شهید بهشتی: اقدام علیه امنیت کشور
-------------------------------------------------------------------------------------------
شهید بهشتی از بنیانگذاران مدرسه حقانی و مبدا الهام برای طلاب این مدرسه
-------------------------------------------------------------------------------------------
افشای کمکهای نظامی رژیم پهلوی به اسرائیل
-------------------------------------------------------------------------------------------
مسوولیت مسلمان در قبال جامعه
-------------------------------------------------------------------------------------------
رهبری گروهی از روحانیون و ارتباط با روحانیون دیگر شهرها
-------------------------------------------------------------------------------------------
تحویل شهید بهشتی بوسیله مامورین کمیته مشترک ضدخرابکاری به زندان اوین
-------------------------------------------------------------------------------------------
شهید بهشتی مغز متفکر نهضت امام خمینی
پیام تسلیت امام به مناسبت شهادت شهید بهشتی
87/4/7
7:51 ص
آیت الله محمد بهشتی ( در سنین جوانی ) در میان عده ای از طلاب حوزه علمیه
آیت الله محمد بهشتی در سنین جوانی
مراسمی با حضور آیت الله مطهری، آیت الله دکتر بهشتی و فضلالله مهدیزاده محلاتی
آیت الله محمد بهشتی در حال سخنرانی قبل از خطبه نماز جمعه در دانشگاه تهران
شهید بهشتی در صف اول نماز جمعه به اقامت آیت الله خامنه ای
آیت الله محمد حسینی بهشتی در جایگاه ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی
دیدار رزمندگان و جانبازان بسیجی با آیت الله بهشتی در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی
آیتالله محمد بهشتی به اتفاق عبدالکریم هاشمی نژاد در حال زیارت در حرم امام رضا (ع)
اجتماع مردم در مقابل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی پس از واقعه هفتم تیر1360
عزاداری مردم در مراسم تشییع جنازه شهیدان واقعه هفتم تیر 1360 ( انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی )
مراسم تشییع جنازه آیت الله بهشتی و سایر شهدای انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی
87/4/6
2:49 ع
مأموریت ویژه سخنگویان داخلی امریکا؛ لوث کردن توطئه ترور احمدینژاد
رییس جمهور امروز در حاشیه افتتاح سایتهای تخصصی و کاربردی وزارت بازرگانی هنگامی که به میان خبرنگاران آمد بلافاصله با پرسش هایی مبنی بر توضیح بیشتر درباره جزئیات طرح ترور و ربودن او در عراق روبرو شد.
به گزارش رجانیوز، دکتر احمدی نژاد پنج شنبه هفته گذشته در اجلاس سالیانه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و علمای بلاد، از خنثی شدن طرح ترور و ربودنش در جریان سفر 30 ساعته به عراق که زمان انجام آن از 3 هفته قبل اعلام شده بود، خبر داده بود. این خبر از سوی مقامات امریکایی با واکنش علنی روبرو نشد. تنها خبرگزاری ایرنا 2 روز پیش از شوکه شدن مقامات امنیتی ایالات متحده از افشای این طرح خبر داد.
با این حال، برخی مقامات دست چندم عراقی از این توطئه ابراز بی اطلاعی کردند و تعدادی از مخالفان سیاسی دولت نهم نیز که جدی ترین موضوعات ملی را نیز بارها به تمسخر کشیده اند، در این زمینه نیز در نقش سخنگویان داخلی دولت امریکا عمل کرده و تمام تلاش خود را بکار بستند تا امریکا را از این اتهام تبرئه کنند و اظهارات احمدی نژاد را حاصل توهم توطئه وی بخوانند.
اما رئیس جمهور امروز 6 روز پس از افشای این طرح با اشاره به اینکه در سفر نوری المالکی نخستوزیر عراق به تهران به وی گفتم که اگر این خبر را تکذیب کنید جزئیات طرح ترور را منتشر خواهیم کرد تا همگان از آن اطلاع یابند، افزود: البته دیدم افراد دیگری اقدام به تکذیب کرده اند که برایم جالب بود زیرا من در مورد اقدام آمریکایی ها گفتم اما برخی افراد در عراق موضوع را تکذیب کردند که ربطی به آنها نداشت و تکذیب آنها معنی نداشت و علی القاعده آنها نمی بایست در جریان باشند.
وی ادامه داد: من این موضوع را مطرح کردم و طرف اصلی که دولت آمریکا بود نتوانست آن را تکذیب کند و دلیل آن نیز بسیار روشن است.
"خنده دار تر این بود که بعضی ها در داخل نیز موضوع را تکذیب کرده اند که باید از آنها پرسید چه ارتباطی بین اینهابا مسأله وجود دارد که چنین ناشی گری کرده اند و اینکه برای که تلاش می کنند؟ آیا نمایندگی از طرف مقابل داشته اند؟"
احمدی نژاد در ادامه از این افراد با کنایه به سخنگویان داخلی امریکا یاد کرد و گفت: جالب اینجا بود که عده ای در داخل گو اینکه سخنگوی دولت امریکا هستند، اقدام به تکذیب کرده اند جای سوال جدی این است که اینها چرا تکذیب کرده اند و اگر به این سؤال پاسخ دهند، ریشه درگیری های سیاسی در داخل روشن می شود.
رییس جمهور افزود: به نظر می رسد آمریکایی ها به عده ای نمایندگی داده اند و افراد حاشیه ای خود را وارد صحنه کرده اند تا موضوع را لوث کنند که البته لوث نخواهد شد و آنها خودشان می دانند که چه کرده اند و آثار و تبعات آن هم مشخص است، اینطور سراسیمه عمل کردن و تکذیب در داخل جای سوال جدی است.
رجانیوز
87/4/6
2:15 ع
1- جماران:
چهار پنج روزی از عزل بنیصدر میگذشت. جنگ و شورش منافقین بعد از اعلامیهی جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیتالله خامنهای از جبههها مستقیماً خدمت امام رسیده بودند و بعد از دیدار، طبق برنامهی شنبهها عازم یکی از مساجد جنوبشهر برای سخنرانی بودند.
2- در راه مسجد
خودرو حامل آیتالله خامنهای که از جماران حرکت میکرد، آن روز مهمان ویژهای داشت؛ خلبان عباس بابایی که میخواست درد دلهایش را با نمایندهی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد، همراه ایشان بود. آنها نیمساعت زودتر از اذان به مسجد ابوذر رسیدند و گفتوگو در مسجد ادامه پیدا کرد.
3- مسجد ابوذر
نماز ظهر تمام شد و آقا به پشت تریبون رفتند؛ نمازگزاران همانطور منظم در صفوف نشسته بودند. سخنران مقدمهای میچیند تا به اینجا میرسد که امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده.
فردی با قد متوسط، موهای فر و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با تهریش مختصر که آن روزها کلیشهی چهرهی خیلی از جوانان بود، ضبط صوت به دست خودش را به تریبون رساند. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران! دستش را گذاشت روی دکمهی Play؛ شاسی مثل حالت پایان نوار، تق تق صدا کرد و روشن نشد.
به دقیقه نکشید که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا گفتند: آقا این بلندگو را تنظیم کنید! بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند.
(صوت آقا: "در زمان امیرالمؤمنین، زن در همهی جوامع بشری- نه فقط در میان عربها- مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسایل سیاسی تبحر پیدا بکند. نه ممکن بود در میدانهای..." انفجار!)
سخنران که رو به جمعیت و پشت به قبله بود، با یک چرخش 45 درجهای به طرف چپ جایگاه افتاد. اولین محافظ خودش را به بالای سر آقا رساند و با توجه به کوچک بودن محیط مسجد، ایشان را به تنهایی بیرون برد.
امام جماعت متحیر، وسط مسجد مانده بود؛ که چشمش به یک ضبط صوت افتاد. ضبط عین یک کتاب، دو تکه شده بود و روی جدارهی داخلیاش با ماژیک قرمز نوشته بودند: "عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی!"
4- درمانگاه
بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، آقا لحظاتی به هوش آمدند، سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. بلیزر سفید حفاظت آن روز انگار ترمز نداشت و با سرعتی غیرقابل تصور میراند!
در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید. پنج نفر با قیافهی خونآلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و آقا را روی دست این طرف و آن طرف میبردند.
با آن صورت خونآلود، کسی آقا را نمیشناخت. دکتر با گوشی، ضربان قلب را گرفت؛ "نمیشود کاری کرد!" محافظها با سرعت به سمت در خروجی میرفتند که پرستاری از راه رسید: "کی هستند ایشان؟ دارند تمام میکنند!" اسم آقای خامنهای را که شنید، گفت: "ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید!"
5- در راه بیمارستان
انگار کسی صدایش را نمیشنید. کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. "آقا این کپسول لازمتان است!" کپسول همراه چرخ و چارچوب آهنی بود؛ نمیشد راحت حملش کرد؛ داخل اتاق ماشین هم نمیرفت. روی لبهی رکاب ماشین پایههای کپسول را تکیه دادند؛ پرستار هم نشست بالای سر آقا؛ در تمام راه، کپسول اکسیژن را روی بینی ایشان نگه داشت و به همه دلداری میداد.
"حالا کجا برویم!؟" به ذهن پرستار "بیمارستان بهارلو" رسید؛ پل جوادیه. ماشین ترمز نداشت انگار...
محافظ بیسیم را برداشت؛ "مرکز 50- 50!" این رمزِ آمادهباش بود؛ "حافظِ هفت مجروح شده". بعد چیزی به ذهنش رسید: "با مجلس تماس بگیر!" خدا رحمت کند فیاضبخش را اسم چند نفر دیگر از پزشکهای مجلس را هم به زبان آورد: منافی، زرگر و... "بگو بیایند بیمارستان بهارلو!"
6- بیمارستان بهارلو
ماشین از در عقب بیمارستان وارد محوطه شد. "آقا اینجا دکتر دارید؟" دکتر محجوبی از همدان به بهارلو آمده بود؛ جراحی داشت و دستش را میشست که از اتاق عمل خارج شود. آقا را که با آن وضع دید، خیلی سریع داد اتاق عمل را دوباره آماده کنند.
دکتر منافی همانطور که در راه میآمد، تلفن زد به دکتر سهراب شیبانی جراح عروق و دکتر ایرج فاضل، که راه بیافتند بیایند بهارلو. دکتر زرگر را هم شهید بهشتی خبر کرد. دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: "نگران نباش! من خونریزی را بند آوردهام."
عمل تا آخر شب طول کشید اما دیگر نمیشد درمان را همانجا ادامه داد. کنترل آن بیمارستان کار مشکلی بود. تنها بیمارستانی هم که میشد بعد از عمل مراقبتهای لازم را به عمل آورد، بیمارستان شهید رجایی یا قلب سابق بود؛ که آن موقع رئیسش دکتر میلانینیا بود.
7- هلیکوپتر
هلیکوپتر خبر کردند. نمیشد بیمار را از وسط ازدخام مردم نگران کشید بیرون. محافظ پشت بیسیم گفته بود: "صدمه به قلب ایشان وارد شده". رادیو هم اعلام کرده بود جراحت به قلب آیتالله خامنهای رسیده. مردم متوجه شدند که ممکن است قلب ایشان از کار افتاده باشد؛ آمده بودند و میگفتند "قلب ما را بردارید و به ایشان بدهید!" با هزار ترفند، هلیکوپتر را وسط میدان نشاندند. تا بیمارستان دو بار مونیتور وضعیت نبض، خط ممتد نشان داد...
8- بیمارستان رجایی
دکترها میگفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفتهاند و برگشتهاند. یک مرحله، همان انفجار بمب بود. مرحلهی دوم، خونریزی بسیار وسیع و غیرقابل کنترل و مرحلهی سوم، جمع شدن پروتئینها در ریه و حالت خفگی. اینها گذشت اما بیمار تب و لرزهای عجیبی داشت. چند تخته پتو میانداختند رویشان؛ گاهی حتی دکتر بغلشان میکرد تا کمتر بلرزند! تا مدتی معلوم نبود منشأ این تبها کجاست؟ ضایعهی کوچکی هم در ریه دیده میشد.
آقا لولهی تنفس داشتند و نمیتوانستند حرف بزنند. خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمیکند. اولین چیزی که نوشتند- با دست چپش- دو سؤال بود: همراهان من چطورند؟ مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟
دکتر باقی روی سطح پوستی که از بدن آقا برای ترمیم قسمتهای آسیبدیده برداشته و پیوند زده بودند، کار میکرد. میگفت تحمل ایشان در برابر این دردها، زیاد است. "اصلاً مسکّنها به حساب نمیآیند!"
بحث دکترها این بود که این دست بلاخره تکلیفش چه میشود؟ شکستگیاش رو به بهبود بود ولی هیچگونه علایم حرکتی نداشت. چند نفر از جراحان و ارتوپدها که به صورت تخصصی روی دست کار میکردند، بحث میکردند که دست قطع شود یا بماند!
9- جماران
امام خیلی نگران بودند. پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند: "آسیدعلی چطورند؟" پیامشان ساعت 2 بعد از ظهر از رادیو پخش میشد. دکتر میلانینیا رادیو را برد و گذاشت بیخ گوش آقا. آنموقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمیده شد. جان گرفتند.
10- روزنامهها
ساعت 8:30 صبح هشتم تیر، پزشک معالج آیتالله خامنهای در گفتوگو با روزنامهها اعلام کرد: "نبض، فشار خون و تنفس ایشان طبیعی است؛ حال امام جمعهی تهران، رضایتبخش است." شیرینی عیدی گروهک فرقان، به کام مردم نشست؛ هر وقت در حزب جلسه بود، آقا آخرین نفری بودند که از حزب خارج میشدند.
مصطفی غفاری
علی باقری
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی)
87/4/6
1:22 ص
سخنرانی ناتمام آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران
6 تیر 1360
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
امیدواریم که این دیدار با شما برادران و خواهران، یک دیدار مفید و ثمربخشى باشد و بتواند ما و شما را به هدفهاى اسلامیمان نزدیک کند. قبلاً لازم است عذرخواهى کنم از نیامدن هفتهى قبل. با این که چنین قرارى ما داشتیم، همان طورى که مىدانید، هفتهى گذشته روز شنبه مجلس به کار مهمى سرگرم بود و تا ساعت یک بعد از ظهر یا یکونیم جلسه ادامه داشت؛ نمىتوانستیم ما مجلس را ترک کنیم. وقتى هم که آمدیم بیرون، وقت گذشته بود و امکان آمدن نبود. حالا انشاءاللَّه این هفته با کمکى که خواهرها مىکنند از بالا، یعنى سکوت را در آنجا رعایت مىکنند، ما مىتوانیم کارمان را انجام بدهیم. خواهش مىکنم برادرها دخالت نکنند، من وقتى از پشت بلندگو دارم با خواهرها حرف مىزنم، صدایم از شما بیشتر به آنها مىرسد، شماها که شلوغ مىکنید خودِ این بدتر مىکند. خواهرهایى که بالا نشستهاند، خواهش مىکنم توجه بکنند که همهمهاى که در آنجا هست، محیط ساکت ما را از آرامش مىاندازد. سکوت کنید و بگذارید ما با فراغت یک ساعتى در اینجا به پرسش و پاسخ بپردازیم.
یک مقدمهاى قبلاً دربارهى سؤال و جواب بگویم. «سؤال» چیز خوبى است. دستور شرع هم این است که انسان چیزهایى را که نمىداند، بپرسد. و بر کسانى که مىدانند، واجب است که سؤالِ سؤالکننده را پاسخ بدهند، مگر این که در آن پاسخ دادن مفسدهاى مترتب بشود. در روزگار ما سؤال زیاد است و این سؤالها سه نوع است؛ یک نوع سؤالهاى فکرى و ایدئولوژیک است راجع به اسلام، راجع به مقررات و احکام دینى. چون شعور مردم و فکر مردم پیشرفت کرده، براى آنها سؤال مطرح مىشود، مىخواهند از اسلام چیزهاى زیادى را بدانند.
نوع دوم سؤالات مربوط به مسائل جارى کشور یا کلاً مسائل سیاسى است. مىخواهند بدانند که سیاست دولت در زمینههاى اقتصادى یا رفاهى یا تولیدى چیست، سخنگویان دولتى سرگرم کارند، نمىرسند همهى سؤالهاى مردم را پاسخ بدهند. ضد انقلاب هم به شدت مشغول کار است؛ از کاهى کوهى مىسازد و سؤال ایجاد مىکند. در ذهن مردم ما -که خدا این مردم ما را یعنى همین شماها را حفظ کند و خیر بدهد و توفیق بدهد و از شما راضى باشد- این سؤالها در ذهنشان مىنشیند؛ لذاست که سؤال مىکنند.
نوع سوم سؤالهاى مربوط به افراد است. آقا شما بابت نماز جمعه هر ماهى چهل هزار تومان مىگیرید؟ هر هفتهاى، یک روایت این است، چهل هزار تومان مىگیرید؟ آقا آقاى فلانى تو خانهى عَلَم مىنشیند؟ آقا آقاى فلانى شرکت تولیدى دارد؟ کارخانهدار است؟ آقا آقاى کلانترى وزیر راه داماد آقاى موسوى اردبیلى است؟ و از این قبیل سؤالها که بنده که اصلاً دختر ندارم تا حالا، چند تا داماد براى خود من فقط پیدا شده و هر کسى که یک جایى پیدا مىشود، اگر دختر است مىگویند این دختر فلانى یا فلانى یا فلانى است، چند تا را اسم مىآورند. اگر مرد جوانى است مىگویند این داماد آنهاست، در حالى که خداى متعال نه به ما دختر داده و نه هم داماد.
این سؤالات هم زیاد است، پس سه نوع ما سؤال داریم. وظیفهى شما چیه؟ وظیفهى ما چیه؟ وظیفهى شما دو چیز است؛ اوّل، قبل از تحقیق قضاوت نکردن و منتظر روشن شدن بودن. این یک. وقتى که دربارهى فلان مسأله راجع به امور سیاست اطلاع ندارید، کسى را هم پیدا نکردید دم دستتان که بیاید بایستد اینجا و جواب بدهد، یا نامه نوشتید و جواب نگرفتید، از روى حدس و گمان قضاوت نکنید. این یک. و سؤال کنید تا روشن بشود.
دوم، وظیفه این است که اگر راجع به اشخاص، افراد یا مسائلى که ارتباط به اشخاص و افراد پیدا مىکند، چیزى شنیدید که باز هم براى شما محقَّق و ثابت نیست، این را دهن به دهن نگردانید. چون مىشود شایعه و از قول پیغمبر اکرم،صلىاللَّهعلیهواله، نقل شده است که فرمودهاند: «کَفَی المرءُ کِذْباً أنْ یحدثَ بِکُلّْ ما یَسْمَعُ» براى دروغگو بودن یک آدم همین کافى است که هر چه مىشنود، نقل کند. این است دیگر. فرض بفرمائید که یک مرد سالم نجیبى کاسب سر این محل است. یک نفر مىآید مىگوید آقا خبر دارى چى شد؟ مىگوید، ها چى شده؟ مىگوید آره، جوادآقا مثلاً شکر قاچاق مىفروشد. خب [نامفهوم] شما مىگوئید نه بابا، او هم مىگوید نخیر اینجورى است. شما مىگوئید نه. آخر هم باور نمىکنید. بعد از او که جدا شدید، مىرسى به رفیقت، مىگوئى آره فلانى آمده بود مىگفت جوادآقا شکر قاچاق مىفروشد. به دومى مىرسى، مىگوئى شنیدم جوادآقا شکر قاچاق [مىفروشد]. دست سوم و چهارم و پنجم که رسید، مسلّم مىشود که جوادآقا شکر قاچاق مىفروشد. یعنى شما به دست خودتان، بدون سوء نیت، بدون دشمنى با جوادآقا یک جرمى را بار گردن یک مسلمانى کردید. این هم وظیفهى دوم.
شایعه را ضد انقلاب درست مىکند، افراد سادهلوح و بىتوجه آن را این جا آنجا منتقل مىکنند. مثل بلاتشبیه مگس که میکروب را از جایى به جاى دیگرى منتقل مىکند. گناه آن مگس از گناه آن میکروب مختصرى کمتر است؛ خیلى کمتر نیست. (آقا این اگر آمپلىفایر است، خاموشش کنید. یک بلندگوى رو راست بگذارید صدا ندهد.) این وظیفهى شماست.
اما وظیفهى ما چیه؟ وظیفهى ما این است که تا آن جائى که مىتوانیم سؤال را گوش کنیم تا مطلع بشویم که چه سؤالى شما دارید. که خب ما براى این کار [...] حالا این کار را بنده کردم. هفتهاى یک مسجد. الان مدتهاست که من این مسجد و آن مسجد رفت و آمد مىکنم. روزهاى شنبه براى برادرها و خواهرها یک ساعت صرف وقت مىکنم تا به سؤالهاى آنها پاسخ داده بشود.
دیگران هم کارهایى مشابه این، کم و بیش انجام مىدهند. دوم این که آنچه در آن مفسدهاى نیست، با کمال صداقت گفته بشود و بیان بشود. براى این که مردم بدرستى بفهمند.
خب، حالا شما ذهنتان آماده شد. سؤال شما و پاسخ من اگر براى خدا باشد، عبادت است و ما بین دو نماز یک ساعت در اینجا اگر با این نیت باشیم، مشغول عبادتیم. پس به عنوان پاسخ دادن به یک تکلیف الهى این وظیفه را انجام مىدهیم و پاسخ مىدهیم. در ضمنى که من سؤال مىکنم، اگر از این سؤالهایى که اینجا آمده وقت زیاد آمد، باز برادرها یا خواهرها سؤالهاى دیگرى بدهند تا من پاسخ بدهم.
سؤال اوّل یک سؤال فقهى-اجتماعى است. البته سؤالى هم هست که ممکن است میانهى ما و خانمها را به هم بزند. آیا زن مىتواند قاضى و مجتهد بشود؟ اگر نه، چرا؟ و طبق حدیث «زن ناقصالعقل است»، آیا با آزادى زن منافات ندارد؟
اوّلاً این کسى که این سؤال را کرده، خیلى بىسلیقگى کرده. این حرف اوّل. توى این همه سؤال، توى این همه حرفِ لازم، یکهو چسبیده به این که زن مىتواند قاضى بشود یا نه؟ خب، حالا بفرمائید ببینم توى این خانمهاى تحصیلکرده، تحصیلات حقوق عالیه کى دارد که برود قاضى بشود؟ توأم با عدالت کامل که شرط قاضى است، کى دارد؟ یک وقت شما پنجاه تا زن تحصیلکردهى حقوقدان داراى شرائط دیگرِ قاضى آنجا قطار دارید، ردیف کرده، بعد مىپرسید آقا اینها چرا نمىتوانند قاضى بشوند؟ خب، این یک جاى سؤال [دارد]. بنده هم جوابش را مىدهم، اما وقتى چنین چیزى زمینه ندارد، موضوع ندارد، این چه سؤالى است که اینطور این سؤالکنندهى عزیز ما بىسلیقگى به خرج دادند این را مطرح کردند.
اما در عین حال، به قول امیرالمؤمنین «[اما بعد] فَلَکَ حَقُّ الْمَسْألَةِ» سؤال کردید، بنده باید جوابش را بههرحال بدهم. اگر هم وقت گرفته مىشود، به گردن آن برادر یا خواهرى که این سؤال را به من داده. نه آقا. زن قاضى و مجتهد نمىتواند بشود. هر مردى هم قاضى و مجتهد نمىتواند بشود. مجتهد چرا، مرجع تقلید نمىتواند بشود. مجتهد یعنى کسى که درس خوانده قدرت استنباط پیدا کرده، این چه مرد، چه زن اشکالى هم ندارد برود بشود، اما مرجع تقلید نمىتواند بشود. یعنى دیگران از او تقلید نمىتوانند بکنند. هر مردى هم نمىتواند بشود. قاضى چندین شرط دارد. مرجع تقلید چندین شرط دارد. صدى هشتاد نود مردها هم این شرطها را ندارند، صدى نودوپنج هم ندارند. اما اگر جائى فرض کردیم که کسانى این شرائط را داشته باشند، اما جزو خانمها و زنها باشند، آن وقت نمىشود. چرا؟ ها. نکتهاش [نامفهوم] در یک کلمهى کوتاه عرض مىکنم.
نکتهى این حکم الهى این است که قضاوت، یک منصبى است که احتیاج دارد به این که انسان خشک و قاطع باشد. خشک بودن و تحت تأثیر عواطف قرار نگرفتن، چیزى است که به طور معمول زنها این را ندارند و این نقطهى قوت زن است نه نقطهى ضعف زن. این را توجه داشته باشیم. زن اگر عواطفش جوشان و احساساتش پرخروش نباشد، عیب است. کمال زن در غلبهى عواطف اوست و این به دلیل این است که شغل اوّل زن تربیت فرزند است. نمىگوئیم شغل دیگر نداشته باشد، داشته باشد. مىتواند، هیچ مانعى ندارد داشته باشد. اسلام مانع نیست، اما اوّلین و اساسىترین و پراهمیتترین شغل زن، مادرى است. اگر رئیس جمهور هم بشود، اهمیتش به قدر اهمیت مادرى نیست. من اگر بتوانم تشریح کنم، وقت مىبود و مىگفتم که مادر بودن چقدر اهمیت دارد؛ یک مادر خوب بودن، قبول مىکردید که از ریاست جمهورى هم بالاتر است اهمیت و ارزشش. براى این کار عاطفه لازم است. خدا این موجود را با این عواطف خروشان آفریده تا مادرى لنگ نماند. اگر مادرى لنگ بماند، نسل انسان منقطع مىشود. یا انسانهائى که به جامعه وارد مىشوند، انسانهاى کامل و درست و حسابى و معتدلى نخواهند بود. براى این منظور خلق شده. حالا شما مىخواهید این موجودى که خدا براى خاطر همین موضوع او را عاطفى آفریده، بگذارید در رأس یک شغلى که بى عاطفهگى مىخواهد؟ قاطعیت و خشونت مىخواهد؟ خشک بودن مىخواهد؟ این را خداى متعال قبول ندارد. مجتهد جامعالشرائطى که مرجع تقلید مىشود نیز همینطور. مرجع تقلید باید تحت تأثیر هیچ احساس و عاطفهاى قرار نگیرد و این چیزى است که به طور متوسط و معمول در مردها بیشتر است از زنها به این دلیل.
اما آنى که گفتند زن ناقصالعقل است، این نخواستند بگویند که زن خداى نکرده قوهى ادراک ندارد، هرگز. بسیارى از زنان از بسیارى از مردان سطح شعور و درکشان به مراتب بالاتر است؛ نه یک ذره دو ذره. من در تفسیر این جمله در نهجالبلاغه یک بیانى کردم که این بعد هم منتشر شده. شاید هم شماها بعضیتان دیده باشید. دو احتمال دربارهى این هست که یکى از این دو احتمال را من اینجا ذکر مىکنم و آن این است که نظر امیرالمؤمنین در «هن ناقصات العقول[ان النساء نواقص الایمان نواقص الحظوظ نواقص العقول/128نهجالبلاغه/ خطبه 80]» به طبیعت زن نیست، بلکه به زنى است که تحت تأثیر فرهنگ ستمآلود تمام طول تاریخ که نسبت به زنان این فرهنگ، همیشه توأم با ظلم و ستم بوده، ناقص بار آمده. در زمان امیرالمؤمنین زن در همهى جوامع بشرى، نه فقط در میان عربها، مظلوم بود. نه مىگذاشتند درس بخواند، نه مىگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسى تبحر پیدا کند. نه ممکن بود در میدانهاى...
انفجار بمب و مجروحیت شدید آیتالله خامنهای، این سخنرانى را ناتمام گذاشت
پیام رسان