86/10/11
11:24 ص
مروری بر سیر تورم در دولتهای پیشین و کنونی |
قاسم روانبخش*
این روزها جنگ روانی سنگینی علیه دولت در برخی رسانههای داخلی بهویژه مطبوعات شکل گرفته است. مهمترین حربه در این جنگ، تورم و افزایش قیمت برخی کالاها است. در این جنگ به قدری دولت را مورد بمباران قرار میدهند که گویا منتقدین بهویژه مسؤولان دولتهای باصطلاح سازندگی و اصلاحات در دوران حاکمیت خود طرفدار تثبیت قیمتها بوده و تورم تنها در دولت عدالت محور دکتر احمدینژاد به وجود آمده است! این در حالی است که هنوز دو سال و اندی از عمر این دولت نگذشته و نسبت آن به عمر شانزده ساله دو دولت قبلی یک هشتم (یک به هشت) میباشد. آخرین رقم تورم در سال جاری که توسط بانک مرکزی منتشر شده 5/17% میباشد که در مقایسه با برخی سال های دوران دولت سازندگی مثل سال 74 که 5/49% ثبت شده حدود یک به سه میباشد! بررسی تاریخچه تورم از سال های 1351 تا کنون نشان میدهد که هر ساله نرخ تورم بنا به دلایل خاصی که اتفاق میافتاده از نوسانات مختلفی برخوردار میشده است. که جدول مقابل میتواند گویای این حقیقت باشد.
چنانکه ملاحظه میفرمایید در زمان شاه نیز که از حمایت های ویژه امریکا برخوردار بود سال های 53 و 56 تورم بالای 15% و 26% را تجربه کرده و دوران حاکمیت کارگزاران سازندگی نیز تورم های بالای 20%، 22%، 23%، 25%، 49% و 23% را که میانگین آنها تورم بالای 27% نشان میدهد که به تعبیر عباس عبدی تورم دوران دولت هاشمی حتی از جنگ جهانی دوم نیز فراتر رفته است. در دوره حاکمیت مدعیان اصلاحات نیز تورم فراتر از 17%، 18%، 20%، 15%، که دولت احمدی نژاد در سال های 84 و 85 به 12% درصد رسانده است و در سال 86 بنا به عللی که ذکر خواهد شد تورم به 17% افزایش پیدا کرده است که با برنامه های اقتصادی در حال کنترل آن هستند. بنابر این آمار و ارقام فوق نشان میدهد که تورم حاصل شده در دولت جدید با تورم حاصله در دولت های سازندگی و اصلاحات به مراتب کمتر است ولی تبلیغات و جنگ روانی علیه دولت نهم بیشتر و غیر قابل مقایسه.
درباره موضوع تورم و جنگ روانی جنگ آوران عرصه سیاست و اقتصاد تذکر و نکاتی حائز اهمیت است.
1. نادیدهگرفتن موفقیتهای دولت نهم در عرصه سیاست خارجی، به نتیجه رساندن موضوع فناوری هسته ای به رغم فشارهای سنگین جهانی، شتاب بخشیدن به فعالیت های عمرانی، فعال کردن بخش خصوصی و اجرایی کردن اصل 44، توزیع سهام عدالت، توجه ویژه به افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی و قشر محروم جامعه و ... . پر رنگ کردن موضوع تورم حاکی از یک بیانصافی است که مع الاسف برخی از سیاسیون کشور ما به آن مبتلا هستند و ای کاش به آنچه بود بسنده میکردند و با گذاشتن ذرهبینی بر آن، آنرا بزرگتر جلوه نمیدادند!
2. جای بسی تأمل است کسانی که خود طرفدار افزایش قیمتها بوده و سالانه گرانی 30 درصد قیمتهای کالاها و خدمات دولتی را در برنامه گنجاندهاند و مجلس هفتم و دولت نهم را به جرم دفاع از تثبیت قیمت ها مورد تمسخر و استهزاء قرار میدادهاند، امروز مخالف تورم و گرانی شده در دفاع از تثبیت قیمت ها و ارزانی قیه میدرند گویا گوشت و مرغ، سوخت و... که امروزه با قیمت های بالا عرضه میشود همگی در سال 84 به این طرف افزایش پیدا کرده است مثلاً گوشت در سال 84 با قیمت کیلویی 1000 تومان عرضه میشده و یک مرتبه به قیمت کیلویی 7000 هزار تومان رسیده است! و همین طور .... !!! براستی اگر مجلس هفتم و دولت نهم نیز همان سیاست افزایش قیمت ها را در دستور کار قرار میدادند و سالانه قیمت بنزین و سایر کالاها 30% افزایش مییافت امروز وضعیت گرانی و تورم در چه شرایطی بود؟! و اگر چنان چه تز آقای هاشمیمبنی بر دموکراسی اقتصادی در دولت نهم اجرا میشد احتمالاً ملت ما در حال تجربه تورم بیش از 100% بود.
3. جریان مدعیان اصلاحات از یک سو در تلویزیون از قیمت واقعی سوخت دفاع میکند و رئیس فراکسیون اقلیت مجلس (تابش) در برنامه ویژه خبری شبکه 2 از دولت میخواهد با افزایش قیمت سوخت، مدل ترکیه را پیاده کند ولی از طرف دیگر با افزایش 5 درصدی تورم نسبت به سال قبل که روال دولتهای پیشین بیش از آن بوده دولت را مورد تهاجم قرار میدهند!
4. تهاجم هماهنگ برخی احزاب و شخصیتهای مدعی اصلاحطلبی به دولت دکتر احمدینژاد و بسیج کلیه نیروهای انتخاباتی در آستانه انتخابات مجلس هشتم. حکایت از یک سناریوی حساب شده برای فتح مجلس هشتم دارد، و این نکته را مردم هم به خوبی بر آن واقفند و قطعاً تحتتأثیر آنها واقع نخواهند شد چرا که مردم شرایط بدتر از آن را در دولت های آنان آزموده اند.
5. تورم موجود تحتتأثیر عواملی بهوجود آمده که دولتهای پیشین باید پاسخ دهند اگر چنانچه آنها رئیسجمهور کشور بودند در برابر آنچه اقدامی میکردند. یکی از عوامل تورم، ایستادگی دولت در برابر زیاده خواهی های دشمن در موضوع هسته ای و صدور قطعنامه های پی در پی و تحریم های یک جانبه علیه ملت و دولت ایران بوده است. آقایان باید توضیح دهند که استراتژی آنها در برابر این زیادهخواهی چه بوده است. طبیعی است که چنان چه سیاست انفعالی قبلی ادامه مییافت این گونه فشار ها نیز بر ما وارد نمیشد گرچه در زمان سیاست های انفعالی مدعیان اصلاحات ارقام تورم بالا را تجربه کردیم.
6. در پیام مقام معظم رهبری به نمایندگان مجلس ششم خطاب به آن ها آمده بود «خطای بزرگ آن است که این خواسته های حقیقی مردم به دست غفلت سپرده شود و خواسته های جناحی و حزبی و شخصی به جای مصالح ملی بنشیند. (1)
معظمله هنر بزرگ مجلس را شناخت مشکلات عمومیتر و محسوستر دانستند و فرمودند «مشکلات عمومیتر و محسوستر را باید جست و به رفع آن ها همت گماشت؛ مسأله اشتغال، مسأله ارزش پول ملی، مسأله امنیت، مسأله گرانی و مسایل چند دیگری هست که برای پرداختن به آن، از همه فرصتها باید بهره جست» (2) ولی مع الاسف توجه چندانی به حل دغدغههای اصلی مردم نشد و درنتیجه متاسفانه به دلیل عدم توجه کافی دولت مدعی اصلاحات به بخش تولید و کارخانه ها، تعداد قابل ملاحظه ای از کارخانه های کشور مجبور به تعطیلی و بیکاری کارگران خود شدند؛ بهگونهای که «طبق گزارشی تکان دهنده وزارت صنایع و معادن در تاریخ 15/11/79 حدود 2500 واحد تولیدی، تعطیل و یا با بحران مواجه شده است از این 2500 واحد، تعداد 1484 واحد تعطیل، 261 واحد دارای مشکل فروشی، 398 واحد دارای مشکل نقدینگی، 63 واحد مشکلات حقوقی، 103 واحد دارای مشکل مدیریتی و 161 واحد دارای مشکل فرسودگی ماشین آلات بوده است»(3) نقش مجلس و دولت مدعی اصلاحات در مهار بیکاری و ایجاد اشتغال کمرنگ بوده است بهطوری که آمار سازمان مدیریت و برنامهریزی نشان میدهد «تعداد بیکاران سال 75، 1456 میلیون نفر بوده است ولی در سال 76 به 957/1 میلیون نفر، در سال 77 به 552/2 میلیون نفر، در سال 78 به 935/2 میلیون نفر و در سال 79 به 041/3 میلیون نفر افزایش یافته اند یعنی متاسفانه نرخ بیکاری از 1/9 درصد در سال 75 به 48/12،10/13، 54/13، 28/14 درصد در سالهای 76 تا 79 افزایش یافته است. در این میان مشاهده میشود که از این میزان بیکاری موجود در کشور 38/4 درصد آنان، افراد تحصیل کرده در سال 76 بودهاند که در سالهای بعد به 45/6 درصد و90/7 درصد رسیده است».(4)
خوشبختانه در سایه سیاستهای دولت نهم برای ایجاد اشتغال نرخ رشد بیکاری نه تنها مهار شد بلکه سیر نزولی طی کرده است به طوری که در سال 84 به 5/11 و 85 به 11 و سه ماهه اول 86 به 5/10 و سه ماهه دوم سال 86 به7/9 رسید و تک رقمی شد.(5) این روند همچنان رو به کاهش است.
وضعیت اقتصادی در دولت آقای خاتمی و مجلس همراه آن به حدی بحرانی شد که خود مدعیان اصلاحات نیز بر ناتوانی و ناکارآمدی مجلس و دولت باصطلاح اصلاحات اعتراف کردند برخی مثل کواکبیان، ناکارآمدی دولت را تقصیر مجلس دانستند.(6) بعضی هم مرهون بیتفاوتی دولت به سؤالات نمایندگان.(7) رسول منتجبنیا نیز مربوط به عدم توفیق مجلس ششم در وضع قوانین زیربنایی(8) و سید محمد خاتمیآن را معلول بی توجهی به مطالبات مردم دانسته و گفته است مشکل 70، 80 درصد مردم معضلات اقتصادی بوده است (9) ولی به قول آقای مزروعی عضو فراکسیون جنبه مشارکت: مجلس ششم، با مسایل اقتصادی کاری ندارد.(10) در نتیجه آقای کروبی رئیس مجلس ششم که اکثریت آن را اعضای حزب مشارکت تشکیل میداد رسماً اعتراف کرد: «نیازها با امکانات برابر نیست و مجلس به این موضوع آگاه است که تورم و گرانی وحشت انگیز است.»(11)
از همه جالبتر اینکه یکی از اعضای فراکسیون همبستگی و مشارکت، تمام حقیقت را بر زبان خود جاری کرده و گفته است (رئیس جمهور - محمد خاتمی- در 5 سال گذشته با پشتوانه و اختیاراتی که داشت، کاری برای مردم و کشور انجام نداد. ما نیز در مجلس کاری برای مردم انجام ندادیم و ما هم در مجلس اشتباه کردیم و از همان اول سیاستزده شدیم و کارهای اساسی را انجام ندادیم. مجلس ششم و رئیس جمهوری ابزارهایی را هم که در دست داشتند از دست دادند. تقصیر انجام نشدن کارها را نباید به گردن جناح رقیب انداخت. ما خودمان برای مردم کاری نکردیم و دولت هم کاری برای مردم نکرده است. ما خودمان را پشت نقاب سیاسی پنهان کرده ایم و تا کنون هیچ کار مثبتی برای مردم انجام ندادهایم.»(12)
پرسش اساسی ملت از آقای خاتمی و مدعیان اصلاحات این است که برای چه باز میخواهید برگردید؟!
پینوشتها:
1. روزنامه جمهوری اسلامی، 8/3/79، ص14
2. همان.
3. مجلس ششم از نگاه اصلاحطلبان، ص12
4. همان.
5. خلاصه عملکرد دو ساله دولت، ص26
6. رسالت، 4/3/81، ص2
7. کیهان 17/6/81، ص3
8. همان، 11/3/81، ص14
9. همبستگی، 3/4/80
10. کیهان 28/8/79، ص2
11. همان، 10/5/79، ص1
12. همان، 26/2/81، ص14
*سردبیر هفته نامه پرتو سخن
|
86/10/11
11:21 ص
پیش بهسوی قدرت، بیخیال تاریخ! |
مجید بذرافکن
عدهای از تاریخنویسان علاقه دارند که اگر میخواهند تاریخ علمی بنویسند، وقایع را پس از 40 سال درج کنند. این کار چندین فایده دارد. اول این است که حقایق پدیدهها و رخدادها بیشتر مشخص شده است و برای نگاشتن دقیق و منصفانه تاریخ، فرصت و امکان بیشتری وجود دارد.
از سوی دیگر، این امکان فراهم میشود تا در بررسی و تدوین تاریخ، آن گونه که تاریخدان می پسندد، تاریخ را بنویسد چرا که 40 سال زمان زیادی است که طی آن، بسیاری از ظرایف، چرخشها و حوادث تاریخی از اذهان عامه پاک شده است و چندان هم امکان انتقال شفاهی و سینه به سینه آن وجود ندارد.
انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران هنوز 40 ساله نشده است و تاکنون تاریخ مدونی برای آن نگاشته نشده است ولی اذهان و سینههای مردم، وقایع و پدیدهها و رفتارهای سیاسی افراد و گروهها را به صورت کلی به یاد دارند.
10 سال پیش، عدهای در این کشور عَلم آزادی و دموکراسی برداشتند: ما آزادیخواهیم و نسبت به 8 سال پیش تر از خود که دوره اختناق و تاریکی و قتل و جنایت بوده است، معترضیم! ما آمدهایم طرحی نو در اندازیم تا دیکتاتوری را به دموکراسی، و اختناق را به آزادی تبدیل کنیم. عالیجناب سرخپوش و اشباحی که دور او را گرفتهاند، فضای سیاسی کشور را برای نیل به منافع خود بستهاند و زندان و گلوله را سزای مخالفین کردهاند.
مردم معترض و ناراضی به روند ناعدالتی و فشار اقتصادی هم به هوای گشایش در وضع خود زمام امور کشور را به دست این گروه دادند. "اصلاحطلبان" و "دوم خردادیها" مسمای این گروه شد. این عده، مبنای شعارشان را نفرت از کاندیدای رقیب و جناح مقابل با محوریت رئیسجمهور قبلی قرار دارند.
با این حال، بمباران روزنامه، مجله، کتاب و سخنرانیهای پی در پی، این فرصت را ایجاد نکرد که سوال شود: شما که منادی تحقق دموکراسی و آزادی سیاسی و فرهنگی هستید، قبلاً چه کاره بودهاید؟ سابقه تاریخیتان چیست؟ آنچه که به عنوان جناح چپ به محوریت "سازمان مجاهدین انقلاب" و "مجمع روحانیون" شکل گرفته است، چه شاخصه ای دارد و سابقه تاریخی متعلقین به این جریان در انقلاب چیست؟ این عده که به دنبال تنشزدایی و تجدید نظر در شعارهای انقلاب در عرصه سیاست داخلی و خارجی هستند، پیش از این، چه کرده و گفتهاند؟
این جریان سیاسی با همراهی روشنفکری همیشه خفته ایرانی، وارد میدان شد و برای خود مبانی و اصول نظری نوشت: دموکراسیخواهی، پلورالیزم فرهنگی، لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی و جامعه مدنی ارزشها و ملاکهای عمل ما بوده و هستند و انقلاب اسلامی نیز چیزی غیر از این نیست. دیگرانی که دشمنان ما هستند، با تحریف اسلام و انقلاب ما را به خطا برده اند و این ما هستیم که اکنون می خواهیم مردم را از رقیت و بندگی نجات دهیم و حقوق پایمال شده آن ها را برگردانیم؛ حتی حق تنفس!
8 سالی که زمام مدیریتی کشور در ید این گروه بود، شعارها بر همین پایه و منوال دنبال شد. اما این شعارها و اهداف در عمل به چه چیزی انجامید و جلوههای برخوردهای دموکراتیک و حقیقتطلب در جوسازی و غوغازیستی و ترور شخصیت و لفاظیها و قیافه خود منتقدگیری و من هیچ کاره نیستم بازی و خودمظلوم نمایی رخنمون شد.
در انتخابات ریاست جمهوری بعدی، شعارهای در تنافر این اندیشه، زمام سیاسی کشور را از مردم به امانت گرفت.
پیش ازاین دوره نیز، 8 ساله ریاست جمهوری آقای هاشمی فرصت خوبی بود تا از ذهنها زدوده شود که دوآتیشه ترین منادیان و سینه زنان پرچم مبارزه با استعمار و استکبار، خالصسازی دانشگاهها و تفکیک اسلام آمریکایی از اسلام ناب چه کسانی بودند و آنهایی که به اسم ولایت همه را به بیدینی متهم میکردند، کسانی که خود حج ابراهیمی و برائت از مشرکین را از لوازم انقلاب برمیشمردند و مخالفان را به اشد وجه محکوم و منکوب میکردند.
این عده که شعارشان خط امام و اسلام اصیل بود، بعد از گذشت 8 سال چنان عوض شده بودند که گویی این آن نیست و ما دیگری هستیم.
با اینهمه اما از 84 تا 86 زمان زیادی نیست که روزنامهها و سایتها به آرشیوی غیرقابل دسترس تبدیل شوند و یا یک فتره تاریخی- فکری تازه ذهنها را از عملکردها و حب و بغضهای این گروه و جریان غافل کند.
در طی دو سالی که دولت نهم کار خود را پی گرفت، همین جناح آزادیخواه و دموکراسیطلب که مهمترین دشمن خود را جناح راست و خصوصاً هاشمی رفسنجانی شمرده بود، بازی تازهای را شروع کردند: حمایت مطلق از هاشمی رفسنجانی. البته این حمایت ابتدا از آنجایی شروع شد که کاندیداهای مورد نظرشان مورد اقبال مردم قرار نگرفتند.
دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم: «برای جلوگیری از خشونت و اختناق به هاشمی رأی میدهیم» امضاء ستاد حامیان دکتر معین (زیر عکس آقای هاشمی رفسنجانی)
فرار از اختناق به دامان همان شخصی که 6 سال قبل، مظهر پدرسالاری دیکتاتورمآبانه ضد اصلاحات خوانده می شد؛ رجوع شود به تبلیغات انتخاباتی مجلس ششم. خاتمی، کروبی به علاوه رفسنجانی مثلث خودساختهای برای بقا!
جبهه دوم خرداد در یک بازتفسیر و آسیبشناسی (بخوانید چرخش استراتژیک) ایده، آرمانها و اهداف خود را، همگی در شخصیت تازه یافته هاشمی بازیافت.
این تغییر رویکرد، نه تنها در روزنامهها که در عملکردهای سیاسی رهبران و افراد شاخص این جریان سیاسی نیز نمود بارزی یافت. تا جاییکه برای کاندیداتوری انتخابات مجلس هشتم، محمد خاتمی رئیسجمهور سابق به سراغ کاندیدای رقیب خود ناطق نوری میرود و او را به انتخابات مجلس دعوت میکند. دعوتی همراه با اعلام حمایت همه جانبه از وی!
سیدمحمد خاتمی از علیاکبر ناطق نوری -سمبل و شاخصی که همه حملات دوم خرداد را در انتخابات ریاست جمهوری هفتم متوجه شد-، دعوت میکند تا در لیست و جبهه دوم خرداد حاضر شود تا مورد حمایت قرار بگیرد و برای ریاست مجلس وی نیز زمینه را فراهم کنند.
شاید 40 سال دیگر که تاریخ نوشته شود، تعجبی که ناشی از خواندن این خبر در مخیله خوانندگان بروز میکند، چندان نباشد که امروز هست.
دوباره خبر را بخوانید: جناب آقای خاتمی رقیب فکری و سیاسی خود را به عنوان همپیمان سیاسی و نظری به عرصه فعالیت هماهنگ انتخاباتی فرا میخواند.
این تناقض گفتاری و رفتاری، چندان بزرگ و غیرقابل انکار است که شاید آوردن شواهد و مصادیق و دلایل برای آن توضیح واضحات و تفسیر بدیهیات باشد.
البته سوءهاضمه سیاسی در برخورد با این اتفاق، باید با دقت نظر در تاریخ بیست و چند ساله انقلاب اسلامی رفع شود که عدهای سودای قدرت دارند چه با آزادی چه بدون آزادی. مهم رسیدن به صندلیهای قدرت است حتی اگر با دشمن خودخوانده ائتلاف و اتفاق کنند. به قول آقای خاتمی «بازی سیاست قواعد خود را دارد» و آن این است که شعارها و پرچمها بازیچهای بیشتر نیستند تا نیل به قدرت را سادهتر کنند. امروز که رقیب مشترکی به نام اصولگرایی وجود دارد، میتوانیم با دورترین آدمی که از نظر سیاسی با او فاصله داریم پیمان سیاسی ببندیم و برای این ائتلاف چارچوبهای تئوریک بنویسیم که «محافظهکاری همسایه دیوار به دیوار لیبرالیسم» است.
از چهل ساله مشروطه، شصت و اندی گذشته است. روشنفکران و قدرتطلبان حاضر شدند از مرجعیت و روحانیت استفاده کنند تا قدرت را بدست گیرند.
از چهل سالگی روی کارآمدن لیبرال دموکراتها در پس ملی شدن صنعت نفت هم بیش از ده سال گذشته است. روشنفکری و لیبرال دموکراسی با حمایت مذهب خود را از چنگ کودتا نجات داد و تا اشتباه بعدی خود، قدرت را در دست داشت.
این زنهار حتی برای کارکشتگان عرصه سیاس ورزی نیز جدی باید تلقی شود. جماعتی که تا دیروز تمامی تلاششان سیاه کردن یک چهره سیاسی بوده است، امروز نیز از پی نان و نامی اظهار رفاقت و دوستی شان یاد آمده است و باد قدرت از سوی دیگری وزیدن گرفته است.
آیت الله سرایی و اعتدال خوانی و پدرخوانده سازی شان بهانه ای بیش نیست تا روزگار لطفی دیگر کند و از منفذی دیگر، راهی به سوی قدرت پیدا شود. |
86/10/7
9:36 ع
86/10/7
8:57 ع
برداشت دیگران از الغدیر
برداشت بسیاری از دانشمندان بیغرض مسلمان غیر شیعه از " الغدیر " همین است که ما گفتیم .
محمد عبدالغنی حسن مصری ، در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول، چاپ دوم ، چاپ شده است میگوید:
" از خداوند مسئلت میکنم که برکه آب زلال شما را ( غدیر در عربی به معنای گودال آب است ) سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنی قرار دهد که دست به دست هم داده ، بناء امت اسلامی را بسازند " . عادل غضبان مدیر مجله مصری " الکتاب " در مقدمه جلد سوم میگوید : " این کتاب ، منطق شیعه را روشن میکند و اهل سنت میتوانند به وسیله این کتاب شیعه را به طور صحیح بشناسند . شناسایی صحیح شیعه سبب میشود که آراء شیعه و سنی به یکدیگر نزدیک شود ، و مجموعا صف واحدی تشکیل دهند " .
دکتر محمد غلاب ، استاد فلسفه در دانشکده اصول دین جامع از هر ، در تقریظی که بر الغدیر نوشته و در مقدمه جلد چهارم چاپ شده است میگوید : " کتاب شما در وقت بسیار مناسبی به دستم رسید ، زیرا اکنون مشغول جمع آوری و تألیف کتابی درباره زندگی مسلمین از جوانب مختلف هستیم ، لهذا خیلی مایلم که اطلاعات صحیحی درباره شیعه امامیه داشته باشم . کتاب شما به من کمک خواهد کرد و من دیگر مانند دیگران درباره شیعه اشتباه
نخواهم کرد " . دکتر عبدالرحمان کیالی حلبی ، در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم الغدیر چاپ شده ، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر ، و اینکه چه عواملی میتواند مسلمین را نجات دهد ، و پس از اشاره به اینکه شناخت صحیح وصی پیغمبر اکرم یکی از آن عوامل است ، میگوید : " کتاب الغدیر و محتویات غنی آن ، چیزی است که سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی یابد ، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهی کردهاند ، و حقیقت کجاست . ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم " . آری آن بود وجهه نظر علامه امینی درباره مسئله مهم اجتماعی عصر ما ، و این است عکس العمل نیکوی آن در جهان اسلام . - رضوان الله علیه .
شش مقاله ( الغدیر و وحدت اسلامی ) استاد مطهری
86/10/7
8:56 ع
علامه امینی در مقدمه جلد پنجم ، تحت عنوان " نظریة کریمة " به مناسبت یکی از تقدیر نامههایی که از مصر ، درباره الغدیر رسیده است ، نظر خود را در این موضوع کاملا روشن میکنند و جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارند ، میگویند :
" عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را که قرآن کریم با جمله « انما المؤمنون اخوه»بدان تصریح کرده پاره نمیکند ، هر چند کار مباحثه علمی و مجادله کلامی و مذهبی به اوج خود برسد ، سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است . " ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام ، با همه اختلافی که در اصول و فروع با یکدیگر داریم ، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خداست . در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است " . " ما مؤلفان اسلامی همه در زیر پرچم حق زندگی میکنیم و در تحت قیادت قرآن و رسالت نبی اکرم انجام وظیفه مینماییم. پیام همه ما این است که : « ان الذین عند الله الاسلام »و شعار همه ما " لا اله الا الله و محمد رسول الله " است . آری ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم ! " علامه امینی در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان " الغدیر یوحد الصفوف فی الملا الاسلامی " مستقیما وارد بحث نقش الغدیر در وحدت اسلامی میشوند . معظم له ، در این بحث ، اتهامات کسانی را که میگویند الغدیر موجب تفرقه بیشتر مسلمین میشود ، سخت رد میکنند ، و ثابت میکنند که بر عکس ، الغدیر بسیاری از سؤ تفاهمات را از بین میبرد و موجب نزدیکتر شدن مسلمین به یکدیگر میگردد . آنگاه اعترافات دانشمندان اسلامی غیر شیعه را در این باره شاهد میآورند و در پایان ، نامه شیخ محمد سعید دحدوح را به همین مناسبت نقل میکنند .
ما برای پرهیز از اطاله بیشتر ، از نقل و ترجمه تمام گفتار علامه امینی تحت عنوان بالا که همه در توضیح نقش مثبت الغدیر در وحدت اسلامی است صرف نظر میکنیم ، زیرا آنچه نقل کردیم برای اثبات مقصود کافی است .
نقش مثبت الغدیر ، در وحدت اسلامی از این نظر است که اولا منطق مستدل شیعه را روشن میکند و ثابت میکند که گرایش در حدود صد میلیون مسلمان به تشیع بر خلاف تبلیغات زهر آگین عدهای مولود جریانهای سیاسی یا نژادی و غیره نبوده است ، بلکه یک منطق قوی متکی به قرآن و سنت موجب این گرایش شده است ، ثانیا ثابت میکند که پارهای اتهامات به شیعه که سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است از قبیل اینکه شیعه غیر مسلمان را بر مسلمان غیر شیعه ترجیح میدهد و از شکست مسلمانان غیر شیعه از غیر مسلمانان شادمان میگردد ، و از قبیل اینکه شیعه به جای حج به زیارت ائمه میرود ، یا در نماز چنین میکند و در ازدواج موقت چنان ، به کلی بی اساس و دروغ است ، ثالثا شخص شخیص امیرالمؤمنین علی علیه السلام را که مظلومترین و مجهول القدرترین شخصیت بزرگ اسلامی است و میتواند مقتدای عموم مسلمین واقع شود ، و همچنین ذریه اطهارش را به جهان اسلام معرفی میکند .
پیام رسان