87/6/31
9:36 ع
بازشناسى عوامل مخالفت با امیرالمؤمنین(علیه السلام)
چرا با وجود فضایل بى نظیر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و تأکیدات فراوان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) درباره آن حضرت طى 23 سال، ماجراى سقیفه پیش آمد؟ این پرسش بسیار مهم و اساسى است که چرا مسلمانان آن زمان، در حالى که خدا پرست و اهل نماز و روزه بودند و در جهاد شرکت کرده و فداکارىهاى فراوانى در راه پیشرفت اسلام کرده بودند، بلافاصله بعد از رحلت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) فاصله گرفتند و آن حضرت 25 سال خانه نشین گردید؟ هم چنین پس از آن و در زمان خلافت آن حضرت، چرا کار به جایى رسید که تقریباً تمام دوران پنج ساله خلافت حضرت على(علیه السلام) به جنگ با مخالفان سپرى شد؟
پاسخ این سؤال متوقف بر مرور و تحلیل حوادث تاریخى آن زمان است. در این تحلیل باید توجه داشت که در روند حرکتها و مسایل اجتماعى معمولا نقش نخبگان و خواص با نقش تودههاى مردم متفاوت است. معمولا نخبگان طراحى و برنامه ریزى امور را انجام مىدهند و مردم به دنبال آنها حرکت مىکنند و چشمشان به آنها است. در جریان سقیفه و مخالفت با امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز نقش نخبگان بسیار بارز است و این مسأله در درجه اول به نخبگان و بزرگان جامعه آن روز مربوط مىشود.
اما چرا نخبگان و خواص مخالفت با امیرالمؤمنین را بنا گذاشتند؟ در پاسخ به این سؤال به پنج عامل مىتوان اشاره کرد که در این جا به بررسى آنها مىپردازیم:
یکى از ویژگىهاى تمام نخبگانى که در آن زمان با امیرالمؤمنین(علیه السلام) مخالفت کردند این بود که تشنه دنیا و ثروت یا طالب مقام بودند. آنها به این نتیجه رسیدند که با پیروى از حضرت على(علیه السلام) به خواسته هایشان نخواهند رسید؛ به همین دلیل بناى مخالفت گذاشتند. کسانى از آنها که از قبل حضرت على(علیه السلام) را به خوبى مىشناختند از همان آغاز بناى مخالفت گذاشتند. برخى هم در ابتدا درست آن حضرت را نمىشناختند و فکر مىکردند مىتوانند با حضرت على(علیه السلام) کنار بیایند و به مطامع نا مشروع خود برسند؛ اما در عمل تجربه کردند که چنین چیزى امکان ندارد. از این رو در ابتدا همراهى کردند اما سپس بناى جنگ با آن حضرت را گذاشتند.
بنابراین یکى از عوامل مهم مخالفت برخى نخبگان جامعه آن روز با امیرالمؤمنین على(علیه السلام) دنیاپرستى و جاه طلبى آنان بود.
همه کسانى که ما آنها را جزو مسلمانان و مؤمنان صدر اسلام به حساب مى آوریم ایمان واقعى نداشتند. بهترین گواه بر این مطلب قرآن کریم است:
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ؛1 و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، در حالى که [حقیقتاً] ایمان ندارند.
اینان همان منافقان هستند. آیات زیادى در قرآن درباره منافقان نازل شده و حتى سورهاى خاص به نام آنها در قرآن وجود دارد. منافقان کسانى بودند که در مسجد نماز مىخواندند، روزه مىگرفتند، به حج و جهاد مىرفتند و انفاق مىکردند، ولى نمازها و سایر عبادات و کارهاى آنان فقط ظاهرسازى بود. ایمان آنان یا از روى مصلحت و یا از ترس جانشان بود؛ مانند «طُلَقا» که بعد از فتح مکه، در واقع از سر ترس ایمان آوردند. عدهاى نیز اسلامشان به این امید بود که بتوانند در سایه اسلام به خواستههاى خود برسند. آنان قبل از اسلام روابطى با علماى یهودى و مسیحى داشتند و از آنها شنیده بودند پیامبرى در جزیرة العرب ظهور مىکند و کارش بالا خواهد گرفت؛ به همین دلیل خود را در صف مسلمین داخل کردند تا روزى بتوانند از موقعیت استفاده کنند. براى معرفى این گونه افراد مىتوان از تاریخ شواهدى به دست آورد. به هر حال، این منافقان در صدد بودند تا در اولین فرصت منویات خود را عملى سازند. از این رو بلافاصله پس از رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دست به کار شدند و عَلَم مخالفت با امیرالمؤمنین على(علیه السلام) و توطئه بر علیه آن حضرت را بلند کردند.
بعضى از کسانى که ایمان آورده بودند و جزو مسلمانها به حساب مىآمدند ـ و هنوز هم شاید اکثریت مسلمانها براى آنها احترام فراوانى قایلند ـ با بنى هاشم اختلاف قومى و طایفهاى داشتند. این اختلاف موجب ایجاد تنش و نوعى عداوت و دشمنى بین این دو طایفه شده بود و در موارد زیادى خود را نشان مىداد. از گفتارها و رفتارهایى که بعدها در مواقع حساسى از آنها سر زد، معلوم شد که عمق این دشمنى تا چه اندازه بوده است. براى نمونه، سران اصحاب جمل را که با حضرت على(علیه السلام) مخالفت کردند همه مىشناسیم و مىدانیم که کسانى جز طلحه و زبیر و عایشه نبودند. زبیر پسر عمه حضرت على(علیه السلام) و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بود. او هم چنین داماد ابوبکر بود و پسرى به نام عبدالله داشت. این عبدالله از کسانى بود که از همان دوران نوجوانى، دشمنى خاصى با بنى هاشم داشت و به طور علنى به بنى هاشم ناسزا مىگفت. یکى از عوامل مؤثر در راه اندازى جنگ جمل نیز هم او بود. او پدرش را براى جنگ تحریک کرد و حتى زمینه حرکت عایشه را نیز در اصل او فراهم ساخت و وى را روانه بصره نمود. به هر حال، عبدالله بن زبیر در جنگ جمل نقش بسیار زیادى داشت. او تا زمان شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و نیز تا عهد امام حسن(علیه السلام) و شهادت امام حسین(علیه السلام) زنده ماند؛ تا این که پس از مرگ یزید، در مکه ادعاى خلافت کرد و با مقدماتى که فراهم کرده بود عده زیادى نیز به او گرویدند. وى تمام حجاز را گرفت و مدتى در آن جا حکومت کرد. اکنون موقعیت را در نظر بگیرید: کسى که نوه عمه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و نیز نوه خلیفه اول است و با عنوان جانشین پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و خلیفه مسلمین در مکه و مدینه حکومت مىکند.
طبیعتاً چون، به اصطلاح، امام مسلمین بود، نماز جمعه مىخواند. در خطبههاى نماز جمعه باید آداب اسلامى را رعایت کرد؛ از جمله، باید حمد و سپاس خدا را گفت و صلوات و درود بر پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) فرستاد و بعد مردم را به تقوا امر کرد. اینها ارکان خطبه نماز جمعه و از واجبات آن است. در تاریخ نوشتهاند که وى چهل جمعه در مکه نماز جمعه اقامه کرد و در هیچ خطبهاى اسم پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را نیاورد!! مردم اعتراض کردند که این چه رسمى است؟ تو جاى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نشستهاى و به عنوان خلیفه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) حکومت مىکنى، آن گاه چطور اسم پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را نمىبرى؟ او در پاسخ گفت:
«ما یَمْنَعُونى أنْ أُصَلِّىَ عَلَیْهِ إِلاّ هُناکَ رِجالا یَشْمُخُونَ بِأنفِهِمْ»؛2چیزى مانع من نمىشود از این که اسم او را ببرم جز این که این جا کسانى هستند که وقتى من اسم پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را مىآورم باد به دماغشان مىاندازند!
منظورش بنى هاشم بود. مىگفت: وقتى من اسم پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را مىآورم اینها به خودشان مىبالند که بله، پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از طایفه ما است. همین اندازه که بنى هاشم، وقتى اسم پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را مىشنوند خوشحال مىشوند و افتخار مىکنند، مانع است از این که من اسم پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را بیاورم! من نباید سخنى بگویم که بنى هاشم خوشحال شوند!
تصور کنید که دشمنى چقدر باید عمیق باشد که حتى براى رعایت ظاهر هم که شده اسمى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبرد! او از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نیز نه تنها اسم نمىبرد، بلکه ـ نعوذ بالله ـ لعن هم مىکرد. از پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ که بانى اسلام بود و او به عنوان جانشینى آن حضرت حکومت مىکرد ـ براى این که مبادا اقوام پیغمبر(صلى الله علیه وآله) خوشحال شوند نامى نمىبرد و نسبت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) به طریق اولى چنین مىکرد!
این مسایل افسانه و شوخى نیست، بلکه واقعیتهاى تاریخ است. درست است که یک نفر چنین عداوتى در دل داشته، ولى همین یک نفر باعث گردیده امتى از سعادت محروم شوند، خونهاى پاکى ریخته شود، و مصالح امت اسلامى تا هزاران سال تقویت شود.
ادامه دارد.....
87/6/30
6:49 ص
نامه رحیممشایی به امام خامنه ای
محضر رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی
حضرت آیتالله العظمی خامنهای دام عزه العالی
سلام علیکم
با احترام به استحضار میرساند نظر به بیانات روشنگر حضرتعالی در خطبههای امروز نماز جمعه تهران که مانند همیشه فصلالخطاب بوده و خواهد بود، اینجانب ضمن اعلام تبعیت کامل خود از دیدگاه آن حضرت در موضوع مردم سرزمینهای اشغالی تأکید مینماید که به عنوان سربازی کوچک در دولت خدمتگزار تمامی مساعی خود را در چارچوب سیاستهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که از سوی حضرت ولی امر مسلمین تعیین و تبیین میگردد، به کار خواهم بست.
بدیهی است که موضع اینجانب در موضوع مبارزات ملت مظلوم فلسطین و رژیم غاصب و جنایتکار اشغالگر چنانکه در سخنرانیها و مصاحبههای فراوان از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی آشکارا بیان کردهام، ادامه مبارزات حقطلبانهی مردم فلسطین و بازپسگیری سرزمینهای اشغالی است.
اینجانب به نابودی صهیونیسم جهانی یقین دارم و آن را در دسترس میدانم و پیروزی نهایی حقطلبان را نزدیک دانسته و برای نصرت آنان و ملت شریف و مؤمن و انقلابی ایران در سایه سلامت و بقای عزتمند حضرت مستطاب عالی در ظل توجهات حضرت ولی عصر(عج) بهترین و خالصانهترین ادعیه را به درگاه خدواند متعال عرضه مینمایم.
87/6/30
6:45 ص
29/6/1387
خطبهى اول
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
و الحمد للَّه ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فىالأرضین و صلّ على أئمّة المسلمین و هداة المؤمنین و حماة المستضعفین.
روز جمعه و شب قدر، آن هم در ماه رمضان و حالت روزهدارىِ برادران و خواهران عزیز فرصت بسیار مغتنمى است براى اینکه در این دقائق معدودى که میتوان پیش از نماز جمعه سخن گفت، دلهاى خودمان را با منبع رحمت و فضل الهى آشنا کنیم، نزدیک کنیم و انشاءاللَّه زمینهى پرورش نهال تقوا را در دل خودمان فراهم بیاوریم.
87/6/29
7:48 ص
رییس جمهور تصریح کرد: طرح ماجرای هولوکاست و افشای هولوکاست حقیقی که در سرزمین اشغالی جریان دارد ،با دلسوزی برای کسانی که به دست اشغالگران و صهیونیست ها در فلسطین ساکن شده اند و سپر بلا قرار گرفته اند ،دو روی یک سکه و یک حقیقت است.
دکتر محمود احمدی نژاد بعداز ظهر پنج شنبه در نشست خبری با خبرنگاران رسانه های داخلی و خارجی که 2.5 ساعت به طول انجامید ،به سوالات مختلف آنان در حوزه های سیاسی داخلی و خارجی ، برنامه هسته ای ، طرح تحول بزرگ اقتصادی و مسایل منطقه ای و بین المللی پاسخ داد.
رییس جمهور با اشاره به ایام لیالی قدر گفت: در این شب ها که شب های تعیین سرنوشت بشر است، از خداوند متعال متضرعانه می خواهم بهترین، زیباترین و متعالی ترین سرنوشت را برای بشر رقم بزند که همان محو ستم، استکبار و برتری جویی و استقرار برادری و صلح و عدالت درجهان است.
وی همچنین با تسلیت شهادت مولای متقیان علی (ع) به همه انسان های آزاده گفت: امیرمومنان علی (ع) انسانی کامل و متعلق به تمام بشریت و معیاری کمال برای انسانها است.
دکتر احمدی نژاد با اشاره به اینکه بشریت و جهان در آستانه تحولی بزرگ است و بشر در پایان یک دوره و در آستانه ورود به دوره جدید است، خاطر نشان کرد: حاکمیت ثروت ، نیرنگ و تبلیغات دروغین کشورهای مستکبر تمام شده و حاکمیت فرهنگ ، اندیشه و ارزشهای متعالی انسانی آغاز شده است.
وی افزود : دوران سلطه گری آمریکا و نیز رژیم صهیونیستی به عنوان منشأ شصت سال فساد و تجاوز و اشغالگری رو به اضمحلال است و ملتها امروزه خواهان مناسباتی از روی برادری و برابری هستند.
رئیس جمهور اضافه کرد: قدرت های بزرگ باید به علت کارهای زشت خود از ملت ها عذرخواهی کنند و به راه حق و عدل که راه همه انسانهای متعالی است، بگروند .
87/6/27
8:30 ص
چه کسانی سکولاریسم را در بدنه کشور نفوذ می دادند؟!
قاسم روان بخش
پدیده سکولاریزه کردن کشور از دیرباز مورد توجه برخی غربزدگان قرار گرفته است؛ رژیم شاه سالها با سرمایهگذاری سنگین روی این پروژه تلاش کرد تا اینگونه وانمود کند که سیاست از دیانت جدا است، دین حق اظهار نظر در مسائل حکومتی ندارد؛ ولی خواندن نماز و گرفتن روزه و رفتن به مسجد برای کسانی که مایل باشند، بلامانع است! اجرای این پروژه که سر انجامی جز حذف دین از جامعه نداشت، با مقاومت حوزههای علمیه و علمای بزرگ بهویژه حضرت امام خمینی(ره) رو به رو شد و سرانجام در 22 بهمن 1357 با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت دینی، رسما شکست خورد. امام(ره) بارها بر عینت سیاست و دیانت تاکید میکردند و میفرمودند:
اسلام از سیاست جدا نیست، اسلام مثل جاهای دیگر نیست، مثل مذاهب دیگر نیست که ذکر و دعا باشد. اسلام سیاستش با سایر احکامش با هم هستند. (صحیفه امام، ج 3، ص 517)
پس از انقلاب اسلامی نیز بهرغم تاکیدات حضرت امام(ره) و بیرغبتی مردم به سکولاریسم، روشنفکران وابسته مثل اعضای جبهه ملی و گروهک نهضت آزادی و برخی لیبرالها سعی میکردند در زیر پوست نظام، سکولاریسم را ترویج و این باور را در جامعه ایجاد کنند که حکومت دینی شدنی نیست! این حرکت در سالهای پس از جنگ بهویژه در دوران حکومت مدعیان اصلاحات به تدریج از حالت زیر پوستی خارج شد و شکل رسمی به خود گرفت تا جایی که برخی مسوولان آن روز نیز از ضرورت تحقق سکولاریزم سخن میگفتند! مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با هیات دولت ضمن ابراز تاسف از وجود چنین پدیده شومی در برخی دولتهای پیشین و اظهار خوشحالی از مهار شدن آن توسط دولت نهم فرمودند: «گرایشهای سکولاریستی - که متاسفانه باز داشت در بدنه مجموعه مدیران کشور نفوذ میکرد، جلویش گرفته شد. نظام انقلابی بر مبنای دین و بر مبنای اسلام و بر مبنای قرآن شکل گرفته و به همین دلیل از حمایت میلیونی این ملت برخوردار شده و جانهایشان را کف دستشان گرفتهاند و جوانهایشان را به میدانهای خطر فرستادهاند؛ آن وقت مسؤولان یک چنین نظامی دم از مفاهیم سکولاریستی بزنند؟! یکی بر سر شاخ و بن میبرید. یعنی خودشان بنشینند و بنا کنند بن این مبنا و قاعده را کلنگ زدن! خیلی چیز خطرناکی بود. خب الحمدلله اینها جلویش گرفته شد»(1)
معالاسف این تفکر که روزی در وزارت ارشاد و دولت کارگزاران مورد حمایت قرار میگرفت، از سال 76 تا 84 زمام قوه مجریه را در کشور بهدست گرفت. در این مدت گذشته از این که عملکرد آن به گونهای تنظیم شده بود که جایی برای دین باقی نماند، رسما نیز بر ضرورت کنار گذاشتن دین از سیاست تأکید میشد. هاشم آغاجری عضو موثر حلقه کیان و از اعضای شورای مرکزی سازمان نامشروع مجاهدین که به عبارتی یکی از مغزهای متفکر اصلاحات محسوب میشود، دین را افیون دولتها و ملتها دانسته! و محکوم به ارتداد شد. معالاسف این اظهارات سخیف نه تنها مورد اعتراض مسوولان قوه مجریه و مقننه وقت قرار نگرفت، که در مقابل حکم قاضی شجاع همدان ایستادند و آن را حکم ننگین خواندند! و سرانجام نیز با پا در میانی آنها حکم اعدام وی لغو شد! محمد مجتهد شبستری که پس از یک دوره طولانی قلم زدن بر ضد دین و ارزشهای دینی و الهی سرانجام خود را خلع لباس کرد، بارها بر این نکته تاکید میکردکه «دین، نظام حکومتی ندارد»(2) و «اسلام هیچ حکمی در باب سیاست، نسبت به مسائل عصر ما ندارد.»(3) عبدالکریم سروش که عضو موثر حلقه کیان و از تئوری پردازان جبهه اصلاحطلبی بهشمار میرود، با تاکید بر جدایی دین از سیاست مینویسد: «حقیقت دین، همان تجربه فردی دینی است که در مورد پیامبران «تلقی وحی» نام گرفت و دین هیچ ارتباطی به امور اجتماعی و سیاسی و حکومتی ندارد.»(4)
نفوذ اندیشه الحادی سکولاریسم در کشور آنچنان شتاب گرفت که در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت در نشست جوانان این جبهه میگوید: «ما هیچ قیدی را بر مردم سالاری نمیپذیریم و مردم سالاری را بهعنوان یک روش و شیوه بازی پذیرفتهایم؛ بنابراین ما در مقام اول از مردم سالاری دفاع میکنیم و حاضر نیستیم دیگران برای مردم سالاری قید بگذارند»(5) حزب مشارکت با حذف پسوند دین از مردم سالاری طی بیانیهای اظهار کرد: «ایران اسلامی هیچ راهی جز استقرار مردم سالاری ندارد و جنبش اصلاحات که در حقیقت تجلی اراده ملی برای استقرار مردم سالاری است در پی زدودن حشو و زوایدی است که بر اندیشه مردم سالاری که منبعث از آرمانهای بلند انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن حضرت امام خمینی(ره) است روییده است»(6) اکبر گنجی، یکی دیگر از اعضای حزب مشارکت، با نوشتن کتاب «مانیفست جمهوری خواهی» طرح جایگزینی جمهوری تمام عیار بهجای «جمهوری اسلامی» را مطرح کرد و نوشت: «اصولا مردم سالاری با دین در تناقض است.» وی سرانجام پیشنهاد رفراندوم برای تبدیل نظام جمهوری اسلامی به نظام جمهوری مدرن و تمام عیار را مطرح میسازد! پیشنهادی که از سوی ضد انقلابیهای خارج نشین و سران کاخ سفید به شدت مورد استقبال قرار میگیرد. رادیو آمریکا خطاب به مدعیان اصلاحات میگوید: «شورش به نتیجه نمیرسد؛ رفراندوم را مطرح کنید»(7) خبرگزاری آلمان نیز با جهت دهی به حرکت سیاسی مدعیان اصلاحات رفراندوم را پیشنهاد میکند و میگوید: «اصلاحطلبان راه خروج از حاکمیت و رفراندوم را طی خواهند کرد»(8)
همراه با این فضا سازیها آقای خاتمی واژه «جمهوری اسلامی» را از شعار تاریخی ملت ایران حذف و بهجای آن واژه «پیشرفت» قرار داد و آنقدر شعار «استقلال، آزادی، پیشرفت» را به مناسبتهای مختلف تکرار کرد تا در افکار عمومی به یک باور تبدیل شود. عملکرد آقای خاتمی مورد اعتراض علما و مردم قرار گرفت، آیت ا... مصباح یزدی به حذف اسلام از شعار ملت ایران در سخنرانی قبل از خطبههای تهران به شدت اعتراض کرد.(9)
این اقدامها در حالی انجام میشد که مجلس ششم بهدنبال بررسی لوایح دوقلویی بود که آقای خاتمی برای اهداف فوق فرستاده بود! در لایحه اصلاح قانون انتخابات، «اسلام» و «ایرانی بودن» از شرایط نامزدی مجلس حذف شده بود! و در لایحه افزایش اختیارات ریاست جمهوری، حذف تدریجی ولایت فقیه و تبدیل شدن رئیس جمهور به قدرت مطلقهای که میتواند به قوه مقننه و قضائیه و حتی رهبری نظام تذکر قانون اساسی بدهد و در صورت بیتوجهی به آن تبصره ماده 14 درباره آنها که انفصال از مسوولیت و زندانی شدن آنها است اعمال کند(!10) عبدالکریم سروش، تئوریسین جبهه دوم خرداد، نیز پس از دو سال اقامت در آمریکا به ایران بازگشت و موضوع رفراندوم را بهعنوان سوغات سفر به اصلاحطلبان پیشنهاد کرد و گفت: «با توجه به احتمال رد لوایح پیشنهادی دولت اصلاحات تاکید خاتمی بر استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی از جمله رفراندوم را میتوان در این راستا مورد توجه قرار داد»(11) پس از این پیام بود که خانم حقیقتجو، عبایی خراسانی، سید ناصر قوامی، محسن آرمین، محمدرضا خاتمی [نایب رئیس مجلس و دبیر کل حزب مشارک] و... تهدید کردند چنانچه شورای نگهبان با لوایح دوقلو مخالفت کند به آرای عمومی و رفراندوم مراجعه کرده و در صورت عدم موفقیت از حاکمیت خارج خواهیم شد.(12) در این راستا کمیته سه جانبه طیف ملی - مشارکت و دفتر تحکیم وحدت برای موضوع رفراندوم و تغییر قانون اساسی فعالیت خود را آغاز میکنند (13) همراه با این تلاشهای داخلی، دشمنان خارجی نظام هم سعی میکردند که خطوط کلی ارائه شده را پشتیبانی کنند تا هرچه زودتر به اهداف از پیش تعیین شده یعنی حذف اسلام و دین و جایگزینی نظام سکولاریستی تحقق یابد. در همین راستا روزنامه آمریکایی «کریستین ساینس مانیتور» نوشت چنانچه این لایحه با مخالفت شورای نگهبان رو بهرو شود، اصلاحطلبان باید اقدام به برگزاری همهپرسی کرده و جوانان را به خیابانها بکشانند»(14) جیمز ولسی، رئیس سابق سازمان سیا و مشاور وقت بوش در مصاحبه با مجله آمریکایی «فرانت پیج» نیز بر همین مطلب تاکید کرد و گفت: «آنچه مهم است، این است که تغییر در ایران ریشهای و اساسی باشد، چه آرام و چه سریع، ساختار کلی دولت میتواند باقی بماند ولی مراکز اصلی قدرت در شورای نگهبان و سایر نهادها باید حذف شوند»(15) مدعیان اصلاحات فکر میکردند با این تهاجم سنگین به افکار عمومی، پیروز خواهند شد و به هدف شوم سکولاریزه کردن انقلاب دست خواهند یافت ولی طولی نکشید که با شکست سنگین در انتخابات شوراها و سپس مجلس هفتم فضا تغییر کرد و خاتمی خود رسما مجبور به باز پس گیری لوایح ضد اسلامی دوقلو گردید ولی معالاسف این تفکر همچنان در او و یارانش باقی است، چنانچه فرصتی پیدا کنند در جهت اجرایی کردن آن خواهند کوشید. شاهد آن اظهارات سخنگوی حزب کارگزاران، آقای حسین مرعشی، است که پس از تشکیل دولت نهم صریحا اظهار داشت: ما طرفدار مکتب لیبرالیزم هستیم، اسلام فاقد نظام سیاسی، اقتصادی است! معالاسف این اظهارات از سوی پدر معنوی آن حزب - آقای هاشمی رفسنجانی - مورد اعتراض قرار نگرفت! به فضل الهی و با رهبریهای هوشمندانه مقام معظم رهبری و روی کار آمدن دولت نهم که رئیس جمهور آن شخصیتی متدین و مکتبی است، این امر خطرناک کنترل شد و دهه سوم انقلاب به دهه اول انقلاب یعنی دوران تلاش برای اسلامیزه کردن نظام گره خورد، شعارهای امام و انقلاب زنده شد و چرخهای انقلاب اسلامی مجددا در مسیر اصلی خودش قرار گرفت.
در پایان توجه به این نکته اساسی لازم است که باید مراقب بود سکولارها دوباره با جمعآوری عده و عده و تخریب گسترده دولت انقلاب، این قطار را از مسیر خودش خارج نکنند و فرهنگ سکولار و بیدینی را بر کشور حاکم نسازند.
پینوشتها
1. جمهوری اسلامی، 5/6/87، ص12
2. هفته نامه پیام هامون، اسفند 77
3. ماهنامه کیان، فروردین 78
4. صبح امروز، خرداد 78
5. رویدادها، شماره 24، ص4
6. سایت رویداد، 5/8/81
7. پرتو سخن، 18/9/81
8. 13/6/81
9. پرتو سخن، 18/9/81، ص 2
10. بنگرید موارد 14 و 15 لایحه افزایش اختیارات ریاست جمهوری
11. اعتماد، 12/6/81
12. مردم سالاری، 9/6/87؛ اعتماد، 13/6/81؛ جوان، 27/8/81؛ همبستگی، 11/7/81
13. رسالت، 10/6/81
14. همان، 17/6/81
15. بصیرت، شماره 49، آبان 81، ص 24
///////////
جوانان مومن ایران اسلامی به هوش باشید و فریب تبلیغات و جار و جنجال این جماعت ضد دین و مدعیان اصلاحات را نخورید که اینان هرگز دلشان به حال ملت مظلوم و رنجدیده ایران نسوخته و نخواهد سوخت......
پیام رسان