86/7/22
2:2 ص
واکنش عضو فراکسیون اصولگرایان به اظهارات حسن روحانی: |
یک عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس در واکنش به ادعای حسن روحانی مبنی بر
مرتضی تمدن در گفتگو با رجانیوز، شرایط موجود کشور را کاملا عادی خواند و تصریح کرد: این طبیعی است که آمریکا به خصومت با انقلاب ما بپردازد چراکه مردم ما با انقلاب خود دست او را از منابع عظیمی که سالانه میلیاردها دلار درآمد داشت، کوتاه کردند.
وی با بیان اینکه هیچ گاه کشور ما از تهدید بدور نبوده است، افزود: کشور ما برای رسیدن به قله های پیشرفت و رفاه لاجرم باید مسیری را طی کند که در آن حیواناتی درنده و راهزنانی بی دین، کمین کرده اند و نمی خواهند که ما به مقصد برسیم.
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس به سیاه نمایی برخی مخالفان داخلی دولت در مورد سیاست خارجی اشاره کرد وادامه داد: آن دسته از افرادی که با سخنانی نظیر "تهدیدها واقعی است"، می خواهند مردم را دائماً مضطرب کنند، بدانند که هیچ اتفاق جدیدی نیافتاده و نخواهد افتاد چرا که چنین مسائلی در دولت های قبلی نیز مطرح می شد.
نماینده مردم شهرکرد در مجلس شورای اسلامی، با طرح این سوال که "چرا در دولت هفتم وهشتم که مخالفان دولت نهم در خط مقدم دیپلماسی بودند، تمام فعالیتهای هسته ای ما منفعل شده بود"، اظهار داشت: در این دوران ما منعطف ترین مواضع را در برابر غربیها داشتیم ولی باز از تهدید های آن ها مصون نبودیم و فرصت های طلایی را از دست دادیم و دور خود چرخیدیم .
تمدن از دست اندرکاران دستگاه دیپلماسی دولت قبل خواست به جای انتقادهای بی مورد از دیپلماسی کنونی، گزارشی از دستاوردهای خودشان را به ملت ارائه کنند تا ملت ما بداند که هر زمان دولت ما از موضع قدر ت به سیاست خارجی پرداخته پیروز بوده و هر وقت از موضع ضعف وارد شدیم، شکست خورده ایم.
وی به سفر اخیر رئیس جمهور کشورمان به نیو یورک اشاره کرد و اظهار داشت: ارتباطات و ملاقات های رئیس جمهور با سران سایر کشورها، بسیاری از تهدیداتی را که در دولت های گذشته با آن ها دست و پنجه نرم می کردیم، به سازش تبدیل کرد که این از نقاط مثبت سیاست خارجی دولت دکتر احمدی نژاد است. |
86/7/22
12:11 ص
عید سعید فطر بر همهى امت اسلامى و بر ملت مؤمن و عزیز ایران و بر شما حضار محترم این مجلس که مسئولان بلندپایهى بخشهاى مختلف دولت جمهورى اسلامى هستید و همچنین بر سفراى محترم کشورهاى اسلامى و میهمانان عزیزمان که در مجلس حضور دارند، مبارک باد.
با یک نگاه عید فطر را میشود عید اجتماع امت اسلامى و انسجام امت اسلامى به حساب آورد. علت هم این است که در طول ماه رمضان دلها نورانى و رقیق شده است و عوامل شیطانى اختلاف در وجود انسانها ضعیف شده است. عید فطر هم در واقع رجوع به فطرت است. فطرت انسان گرایش به خداى متعال و به توحید و به مرکز واحدِ متعالىاى است که همهى انگیزههاى انسانها، همهى احساسات انسانها در آنجا میتوانند مجتمع شوند و کنار هم قرار گیرند.
نماز عید فطر هم مظهرى از همین وحدت در هر نقطهاى از نقاط دنیاى اسلام است. لذا در این دعائى که ما در قنوت میخوانیم؛ «الّذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد (صلّى اللَّه علیه و اله) ذخرا و شرفا و کرامتا و مزیدا»؛ براى وجود مقدس نبى اکرم این عید یک ذخیره است، وسیلهى شرف است، وسیلهى کرامت و ازدیاد مقام عالىِ متعالىِ آن وجود مقدس است. کِى این خصوصیات حاصل میشود؟ آن وقتى که این عید، عید آشتىکنان دلهاى مسلمانان با یکدیگر باشد. هم در ابعاد ملى این حرف صادق است، هم در ابعاد وسیع امت اسلامى این حرف صادق است. در ابعاد ملى همچنانیکه ملت بزرگ ما در طول سالیان پس از انقلاب تا امروز تجربه کرده است، اتحاد و اتفاق کلمه، وسیلهى عزت اوست، وسیلهى قدرت اوست.
ما کشورى هستیم که ملت بزرگ و یکپارچهى ما از اقوام و مذاهب گوناگون تشکیل شده است. سعى دشمنان این ملت همیشه این بوده است که انگیزههاى قومى را، انگیزههاى مذهبى را، انگیزههاى فرقهاى را، و در برههى سیاسى شدن ملت ایران، انگیزههاى سیاسى و جناحى را بر این حس اتحاد کلمه غلبه بدهد و تا امروز نتوانسته است؛ اقوام ما در کنار یکدیگرند، مذاهب گوناگون در کنار یکدیگرند. آنها خیلى تلاش کردهاند.
قبل از آنکه انقلاب پیروز شود، وقتى پرچم پیروزى از دور جلو چشمهاى انسانهاى بصیر بود و دیده میشد، عملهى طاغوت آنوقت میگفتند که ایران تجزیه خواهد شد. به تعبیر آنها، «ایرانستان» خواهد شد. انتظار این را داشتند.
اول انقلاب ما هم پولهاى زیادى خرج شد براى اینکه اقوام ایرانى را از هم جدا کنند، مذاهب را در مقابل هم قرار بدهند. انقلاب بر همهى اینها فائق آمد. لذا امروز شما وقتى نگاه میکنید، در جلوهگاههاى حضور عظیم این ملت بزرگ، از همهى قشرها، از همهى اقوام، از همهى ولایات این سرزمین بزرگ، با همهى لغتها، انسانهائى را مىبینید که دارند آرمان واحدى را فریاد میکنند.
دو برادر میتوانند در کنار هم زندگى کنند، دست در دست هم داشته باشند، در حالىکه در برخى از مسائل با هم اختلافنظر دارند. این اختلافنظر به دست به گریبان شدن نباید بینجامد. انقلاب این را به ما یاد داد. این را ما به برکت انقلاب فرا گرفتیم و عمل کردیم؛ لذا امروز ملت ما، یک ملت یکپارچه است.
در این سالهاى اخیر از طرف دشمنان سعى بر این است که حالا که اختلافات قومى به جائى نرسید، اختلافات مذهبى به جائى نرسید، اختلافات لغت و لهجه به جائى نرسید، گرایشهاى سیاسى را مایهى اختلاف کنند. البته عدهى قلیلى هم فریب میخورند و اشتباه هم میکنند، اما بدنهى ملت، سواد ملت، هوشیارانه در مقابل این توطئه ایستادهاند. محور وحدت در این کشور، نظام جمهورى اسلامى و اسلام عزیز و قرآن کریم است که همه به او معتقدند. در خطبهى نماز - امروز صبح - عرض کردم که ایام ماه رمضان، لیالى ماه رمضان، مظهر اعتقاد و ایمان دلهاى جوانان انبوه این کشور و تضرع و تقرب و لطافت روح آنها بود. کى باور میکند؟ اما این در کشور ما واقعیت دارد.
جوانهاى ما - امروز اکثر ملت ما جوانند؛ کمتر کشورى، کمتر ملتى این همه جوان دارد - اینجور خالصاً، مخلصاً، با حضور قلب خدا را یاد کنند، اشک بریزند، با خدا راز و نیاز کنند، دلهاشان را پیش خداى متعال ببرند، اینها از برکات اسلام عزیز ماست. این را باید نگه داشت. عید فطر روزى است که ما به خود بیائیم و اگر در دلهاى ما انگیزههاى اختلاف و نقار و نفاق و دوگانگى وجود دارد، آنها را هرچه میتوانیم ضعیف کنیم، در دل خودمان آنها را سرکوب کنیم. ما راه طولانىاى در پیش داریم. درست است که انقلاب، به ما و به حرکت ما شتاب داد - ما پیشرفتهاى زیادى کردیم. ما از یک ملت درجهى سهى دنیا، به یک ملت عزیز تبدیل شدیم؛ ملتى که ملتهاى مسلمان به او چشم دارند. در درون خودمان هم پیشرفتها خیلى زیاد بوده است - اینها درست است، اما ما هنوز اول راهیم.
اسلام ظرفیتش خیلى زیاد است. قلههائى که اسلام جلو ما قرار میدهد، خیلى برتر از اینهاست. باید این قلهها را طى کنیم؛ باید به این قلهها برسیم. اسلام توانست یک ملت را که از تمدن بوئى نبرده بودند و با علوم و دانشهاى بشرى هیچ رابطهاى نداشتند، اینها را در رأس قلهى دانش جهانى قرار دهد که همهى دنیاى بشرى از دانش اینها، از معرفت اینها، از نوشتههاى اینها، از تفکرات و اندیشههاى اینها بهرهمند شوند. این هنر اسلام است. ما مسلمانها بودیم که خودمان را از این قله پرتاب کردیم پائین؛ ما بودیم که اشتباه کردیم، تن دادیم به ضعفها و ذلتها، که امروز دنیاى اسلام عقب مانده است. ما میتوانیم دوباره این راه را پیش بگیریم و پیش برویم. «ذلک بأنّ اللَّه لم یک مغیّرا نعمة أنعمها على قوم حتّى یغیّروا ما بأنفسهم». همان اندازه که ما در خودمان تغییر ایجاد کردیم، پیش رفتیم؛ خداى متعال ما را جلو برد. باز هم بایستى این حرکت ادامه پیدا کند. این مربوط به مسائل داخل کشور ماست. امتحانها هم زیاد است.
در آخر امسال، ما انتخابات داریم. انتخابات یک عرصهى ظهور و بروز وحدت ما، عقلانیت ما، شعور ملى ما میتواند قرار بگیرد. بعضى خیال میکنند انتخابات، زمزمههاى انتخابات، فضاى انتخاباتى، مایهى اختلاف است؛ نه، میتواند مایهى اتحاد باشد؛ میتواند تشجیع کنندهى به سرعت عمل و پیشرفت باشد؛ با رقابت مثبت. هر گروهى سعى کنند براى خدمتگزارى به این ملت، سهم متناسب با خودشان را که لایق خودشان میدانند، به دست بیاورند؛ هیچ اشکالى ندارد. این رقابت مثبت به جامعه نشاط میبخشد، ما را زندهدل میکند، روح جوانى را بر جامعهى ما حاکم میکند. در همین انتخابات اگر بد عمل بکنیم، به هم بد بگوئیم، با هم کینهورزى کنیم، به یکدیگر تهمت بزنیم، برخلاف قوانین و مقررات رفتار کنیم، میتواند وسیلهى سقوط و ضعف و انحطاط باشد؛ دست خود ماست؛ امتحان الهى است.
امروز روز عید فطر است؛ آن هم بعد از یک ماه رمضانِ سى روزهى پر برکت و سرشار از نعم الهى و برکات معنوى الهى. خوشا بحالتان. ماه رمضان خوبى را گذراندید، امروز هم روز فطر خوبى است. این را مبدأ یک عزیمت حقیقى به سمت تعالى انسانى قرار بدهید؛ این مربوط به داخل کشور.
در سطح امت اسلامى هم همینجور است. شما ببینید زیادهطلبان بینالمللى دربارهى همهى مسائل دنیاى اسلام میخواهند دخالت کنند. سناى امریکا مىنشینند مصوبه میگذرانند که عراق باید تجزیه شود. آخر به شما چه ربطى دارد. پس ملت عراق چهکارهاند. غلط میکند مجمع قانونگذارى یک کشورى براى یک کشور دیگرى تکلیف معین کند. یک کشور مهم اسلامى را تجزیه کردن، تقسیم کردن، تبدیل به سه تا کشور قابل تصرف، قابل نفوذ و بازیچهى خود قرار دادن، این بزرگترین خیانت به دنیاى اسلام و به ملت عراق است. مسئولان عراقى اظهار مخالفت کردند، حق هم با آنهاست؛ ملت عراق مخالفند، حق هم با آنهاست؛ دنیاى اسلام هم با این مسئله مخالف است. این را ببینید، این نوعِ دخالتهاى مستکبرانه و متکبرانهى استکبار است. خوب، تا کِى این وضع باید ادامه پیدا کند؟
مسئلهى فلسطین یک نوع دیگر. چون حالا صهیونیستها از جوانان مسلمان عرب تودهنى و سیلى خوردند، حالا میخواهند اینها را باز دوباره احیاء کنند و یک جورى آن شکست صهیونیستها را جبران کنند. کنفرانس صلح تشکیل میدهند. این کنفرانسِ صلح است؟! صلح معنایش این است؟! یک ملتى را از تمامى حقوق خود محروم کردن، از خانه و زندگى و خاک و وطن خود محروم کردن به نفع یک گروه اشغالگرِ فضول زیادى، بعد هم تو سر اینها زدن و مصوبه گذراندن که حق ندارید. کنفرانس صلح براى این است. مردم فلسطین از کنفرانسهاى گذشته چه سودى دیدند؟ بفرمائید، امروز دولت مردمى در غزه انتخاب شده. خوب، این دولت، مردمى است. در این شکى هست؟ آیا مردم این دولت را انتخاب کردهاند یا نه؟ خوب اگر این یک دولتى است که ملت فلسطین آن را انتخاب کرده، امریکا و فلان کشور دنبالهرو امریکا چه حقى دارند که نسبت به مسائل آن ملت دخالت کنند و تصمیم دیگرى بگیرند. مال خود آن ملت است. فلسطینیها گفتند ما مخالفیم. پیداست که این، توطئهاى علیه فلسطینیهاست. بعضى از دولتهاى منطقه در سالهاى گذشته میگفتند ما که از فلسطینیها فلسطینىتر نیستیم - آنوقتى که آن کنفرانسهاى خیانتبار را بعضیها به نام مردم فلسطین قبول کرده بودند - و فلسطینیها قبول کردهاند. بسیار خوب، شما از فلسطینیها فلسطینىتر نباشید؛ حالا خود فلسطینیها میگویند ما این کنفرانس صلح را قبول نداریم. این را خدعه و نیرنگ میدانند. چرا بایستى برخى از کشورها نسبت به یک چنین حرکتى که علىرغم ملت فلسطین است، علىرغم دنیاى اسلام است، علىرغم خود دولتهاى منطقه است، با امریکا موافقت نشان بدهند؟ چرا این دخالتها انجام میگیرد؟ چون ما با هم متحد نیستیم، چون ما نیروهامان پشتِ هم نیست، چون دستمان در دست هم نیست. اگر کشورهاى مسلمان با هر لغتى، با هر جمعیتى، در هر نقطهاى از دنیاى اسلام دست به دست هم بدهند و حرف واحدى را بزنند، دیگر امریکا و غیر امریکا جرئت نمیکنند بر خلاف حرف واحد امت اسلامى حرفى بزنند و اقدامى بکنند.
جمهورى اسلامى نمیگوید دولتهاى دیگر بیایند آنچه را که ما میگوئیم، بگویند. بنشینند دور همدیگر راجع به مسئلهى فلسطین، بدون در نظر گرفتن خواست فلان ابرقدرت زیادهطلب و دخالتگر، تصمیمى بگیرند، همان تصمیم را اعلام کنند؛ مرجع قبول هم خود ملت فلسطین باشند. چرا بایستى از آن طرف دنیا کسانى بیایند و همهى تلاششان این باشد که براى اسرائیل - این زادهى نامشروع استکبار و استعمار در این منطقه - امنیت درست کنند. ولو حالا ملتها ضایع و نابود شوند؛ هرچه میشود، بشود. این ضعف ماست.
ما ملتها باید با هم باشیم؛ ما دولتها باید با هم باشیم تا این قدرت بتواند خودش را نشان دهد. این، حرف جمهورى اسلامى است. ما این حرف را میزنیم و پایش مىایستیم. خوب، استکبار هم با ما دشمنى میکند. نمونههایش را در قضیهى انرژى هستهاى و چیزهاى دیگر دارید مشاهده میکنید. الحمدللَّه دشمنیهاى استکبار هم علیه این ملت اثر نکرده است و نخواهد کرد.
خداوند دلهاى ما را هدایت کند. خداوند ما را به آنچه که صلاح امت اسلامى است و نیاز این لحظهى حساس تاریخى است، هدایت کند و ما را بر آن توفیق بدهد و کمک بکند.
پروردگارا! ارواح طیبهى شهداى عزیز راه اسلام، بخصوص شهداى مظلوم جمهورى اسلامى و شهداى فلسطین و عراق و سایر ملتهاى مسلمان را مشمول رحمت خودت قرار بده و روح مطهر امام بزرگوار را با اولیائت محشور کن و قلب مقدس ولىعصر (ارواحنا فداه) را از ما راضى و خشنود بگردان.
86/7/22
12:4 ص
الحمدللَّه الّذى خلق السّموات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون. نحمده و نستعینه و نستغفره و نؤمن به و نتوکل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین سیّما بقیّة اللَّه فى الأرضین و على صحبه المنتجبین.
عید سعید فطر را به همهى مسلمانان و مؤمنان روزهدار در سراسر جهان اسلام تبریک عرض میکنیم؛ مخصوصاً به ملت مؤمن و عزیز ایران و به شما برادران و خواهران نمازگزار.
عید رمضان در حقیقت عید شکر است؛ شکر به خاطر توفیق گذراندن دوران یک ماههى ضیافت الهى، شکر روزهدارى، شکر توفیق عبادت و ذکر و خشوع و توسل به بارگاه کبریائى حضرت حق. حقیقتاً هم براى این شکر، انسان مؤمن باید عید بگیرد.
کارنامهى بهرهورى ملت عزیز ایران از این ماه - بر طبق اطلاعات موثقى که در اختیار بنده است - کارنامهاى درخشان و برجسته است. ملت ما حقیقتاً از ماه مبارک رمضان بهره بردند؛ همهى قشرها، همهى مجموعههاى اجتماعى و سلائق مختلف و گرایشهاى گوناگون و کسانى که در زندگى معمولىشان، در رفتارشان، در لباسشان، در بعضى از خلقیاتشان با همدیگر تفاوتهائى دارند، همه آمده بودند. خدا را بر این نعمت بزرگ - که نعمت ایمان و اقبال قلبى ملت مسلمان به دین و حقایق دینى و اسلامى است - باید خیلى شکر گذاشت. این یکى از برجستگیهاى ملت ایران است. آنچه که در وسائل تبلیغات جمعى و رسانهها - مثل رادیو و تلویزیون و روزنامهها - از دیندارى مردم نشان داده میشود، بدون هیچ تردیدى یک بخش از هزاران بخش توجهات و توسلات مردم است. در این کشور بزرگ، در این همه شهر، در این همه روستا، در دهها هزار مسجد و حسینیه و مراکز گوناگون، این مردم، این جوانها، دختران و پسران در شبهاى قدر و در ایام و لیالى دیگرِ این ماه جمع شدند، دست توسل دراز کردند، از خداى متعال خواستند، با خدا سخن گفتند و راز و نیاز کردند؛ این خیلى ارزش بالائى است.
این ماه رمضان براى ما درسهائى دارد؛ نه از قبیل درسهائى که انسان از زبان معلم یا از روى کتاب فرا میگیرد، بلکه از قبیل درسهائى که انسان در یک تمرین عملى، در یک کار دستهجمعى بزرگ فرا میگیرد. اولش همین درس ارتباط با خدا و حفظ پیوند قلبى با ذات احدیت و حضرت محبوب است. لذت این درس را چشیدید، دیدید که چگونه میتوان آسان با خداى متعال تماس برقرار کرد. «و انّ الرّاحل الیک قریب المسافة و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا ان یحجبهم الاعمال دونک»؛ به خدا راه نزدیک است. این را در شب قدر دیدید؛ در هنگام توسل و زیارت و دعا دیدید؛ راز و نیاز کردید؛ دل خودتان را براى خداى متعال به ارمغان بردید و محبت خودتان را با خدا محکم کردید. این لذت بزرگ را براى خودتان نگه دارید. این رابطه را نگذارید قطع شود. این، درس اول.
یک درس دیگر گرد آمدن همهى سلائق گوناگون یک ملت بر گرد محور دین و توحید است. اینکه میگوئیم اتحاد ملى، اینکه میگوئیم ملت ایران یکپارچه است، این اتحاد، این یکپارچگى بى ریشه نیست، فقط به خاطر یک توصیه و یک دستور و فرمان نیست؛ عقبهى این اتحاد همین ایمان دینى است. دین است، اعتقاد است که همهى ما را به سمت یک مرکز میکشاند؛ آن مرکز توجه به ذات اقدس بارىتعالى است. این مایهى اتحادملى ماست؛ دلها را به هم نزدیک میکند، نرم میکند. در نماز جماعت، در نماز جمعه، در مراسم احیاء و قرآن سر گرفتن و دعا و تضرع، بغلدستىِ شما هر که میخواهد باشد؛ از هر سلیقهاى، از هر گروه اجتماعىاى، با هر ریخت و قیافهاى، برادر شماست؛ همراه شماست؛ همراز شماست در پیشگاه ذات مقدس پروردگار. این ارتباط قلبى را حفظ کنید؛ این هم درس دیگر است.
یک درس دیگر مسئلهى سخت گرفتن بر خود و انفاق به دیگران است. این گرسنگى کشیدن، تشنگى کشیدن، روزهى از اذان صبح تا اذان مغرب، این سخت گرفتن بر خود است. بسیارى از مردم ما به خودشان با روزهگیرى سخت گرفتند و به دیگران انواع و اقسامِ انفاق را کردند. انسان چقدر لذت میبرد که مىبیند در شب ولادت امام مجتبى (علیه الصّلاة و السّلام) در نیمهى ماه رمضان، بالاى سر یک نانوائى تابلو زدهاند که امشب به عشق امام حسن، نان از این نانوائى صلواتى است؛ هر که میخواهد بیاید نان ببرد. این انفاقهائى که در افطارها - افطارهاى بىنام و نشان، افطارهاى در مساجد - به وسیلهى همینگونه کارهاى ابتکارى مردم ما دادند، این یک درس دیگر است، یک تمرین دیگر است. بر خود سخت بگیریم، به دیگران انفاق کنیم. من روى این نکته اندکى درنگ بکنم؛ چون یکى از مسائل مهم کشور و اجتماع ما این است.
ما مردم مسرفى هستیم؛ ما اسراف میکنیم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در وسائل گوناگون و تنقلات، اسراف در بنزین. کشورى که تولید کنندهى نفت است، وارد کنندهى فرآوردهى نفت - بنزین - است! این تعجبآور نیست؟! هر سال میلیاردها بدهیم بنزین وارد کنیم یا چیزهاى دیگرى وارد کنیم براى اینکه بخشى از جمعیت و ملت ما دلشان میخواهد ریخت و پاش کنند! این درست است؟! ما ملت، به عنوان یک عیب ملى به این نگاه کنیم. اسراف بد است؛ حتى در انفاق راه خدا هم میگویند. خداى متعال در قرآن به پیغمبرش میفرماید: «لا تجعل یدک مغلولة الى عنقک و لا تبسطها کل البسط»؛ در انفاق براى خدا هم اینجورى عمل کن. افراط و تفریط نکنید. میانهروى؛ میانهروى در خرج کردن. این را باید ما به صورت یک فرهنگ ملى در بیاوریم. قرآن میفرماید: «و الّذین اذا انفقوا»؛ کسانى که وقتى میخواهند خرج کنند، «لم یسرفوا و لم یقتروا»؛ نه اسراف میکنند - زیادهروى میکنند - نه تنگ میگیرند و با فشار بر خودشان، زندگى میکنند؛ نه، اسلام این را هم توصیه نمیکند. اسلام نمیگوید که مردم بایستى با ریاضت و زهد آنچنانى زندگى کنند؛ نه، معمولى زندگى کنند، متوسط زندگى کنند. اینکه مىبینید بعضى از فضولهاى خارجى، دولتهاى خارجى، دائم و دمبهساعت، چندین سال است که ملت ما را تهدید میکنند که تحریم میکنیم، تحریم میکنیم، تحریم میکنیم - بارها هم تحریم کردهاند - به خاطر این است که چشم امیدشان به همین خصوصیت منفى ماست. ما اگر آدمهاى اهل اسراف و ولنگارى در خرج باشیم، ممکن است تحریم براى آدم مسرف و ولنگار سخت تمام بشود؛ اما ملتى که نه، حساب کار خودش را دارد، حساب دخل و خرج خود را دارد، حساب مصلحت خود را دارد، زیادهروى نمیکند، اسراف نمیکند. خوب، تحریم کنند. بر یک چنین ملتى از تحریم ضررى وارد نمیشود. این نکته را از ماه رمضان به یاد نگه داریم و انشاءاللَّه عمل کنیم.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم.
والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصّبر.
خطبهى دوم
الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا أبىالقاسم محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین سیّما علىّ أمیرالمؤمنین و الصّدیقة الطّاهرة و الحسن و الحسین سیّدى شباب أهل الجنّة و علىّبنالحسین زینالعابدین و محمّدبنعلىّ باقر علم النبیّین و جعغربنمحمد الصّادق و موسىبنجعفر الکاظم و علىّبنموسى الرّضا و محمّدبنعلى الجواد و علىبنمحمّد الهادى و الحسنبنعلىّ الزّکىّ العسکرىّ و الخلف القائم المهدى حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على أئمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. أوصیکم عباداللَّه بتقوى اللَّه.
اولین مطلبى که در خطبهى دوم باید عرض کنم، سپاس فراوان از ملت ایران به خاطر راهپیمائى روز قدس است. حقیقتاً باید گفت: درود بر ملت ایران! عظمت ملى خود را، عظمت جایگاه اسلامى خود را، عزت خود را به دنیا نشان دادید. نقش این راهپیمائیها بسیار زیاد است. استعمارگران از وقتى فلسطین را اشغال کردند، هدفشان این بود که نام و یاد فلسطین را به فراموشى بسپرند؛ اصلاً مردم دنیا و نسلهاى بعدى فراموش کنند که روزى یک سرزمینى در دنیا بوده است، یک کشورى بوده است به اسم فلسطین؛ هدفشان این بود. بعد که نتوانستند و این قیام عظیم ملت فلسطین - چه در انتفاضهى اول و چه در انتفاضهى مسجدالأقصى - بار دیگر این شعله را در دنیا برافروخته کرد و دلهاى ملتها و آحاد مردم و منصفان عالم را به خود متوجه کرد، راه علاج را این دانستند که مجموعهى عرب فلسطینى را در گوشهاى از این سرزمین، در واقع زندانى کنند؛ محصور کنند و کشور آبادِ پرنعمت فلسطین و منطقهى حساس فلسطین را به طور خالص در اختیار صهیونیستها و با هویت صهیونیستى نگه دارند و عربها را به طرف غزه و ساحل غربى برانند.
امروز هم وقتى به رفتار صهیونیستها نگاه کنید، مىبینید هدفشان این است که هر چه میتوانند، این انگیزههاى ایستادگى و استقامت را در مردم فلسطین نابود کنند؛ همهى کارهاشان با این سیاست است: انگیزهى مقاومت از بین برود. ولى مردم فلسطین ایستادهاند. اولاً مبارزه را رها نکردند، ثانیاً دولتى را با آراء خودشان سر کار آوردند که این دولت، شعارش ایستادگى و مقاومت و مبارزهى با اشغالگران است و با همهى فشارهائى هم که در این یکى دو سال اخیر بر این دولت و مردم آن منطقه وارد کردند، اینها محکم ایستادهاند؛ دارند مقاومت میکنند. ولى یک ملتِ تنها، منزوى در یک گوشه، بدون دسترسى به هیچ نقطهاى از نقاط عالم، غیر از امید به خدا باید دلخوشیهائى داشته باشد. این شعار عظیم ملتهاى مسلمان به نفع فلسطین، به آنها روحیه میدهد؛ دلهاى آنها را براى استقامت بیشتر آماده میکند، علاوه بر اینکه افکار عمومى دنیا را به حقانیت داعیهى فلسطین آشنا میکند.
ملت ایران، با این راهپیمائى به جمهورى اسلامى آبرو دادند؛ به ایران و ایرانى آبرو دادند و نشان دادند که همچنان در صف مقدم دفاع از حق بزرگ امت اسلامى نسبت به کشور فلسطین و ملت فلسطین قرار دارند. این بسیار با ارزش بود.
در همین زمینهى مسائل فلسطین، امروز تلاش میشود که باز به نحوى به نام صلح، تحمیل دیگرى بر مردم فلسطین بکنند. تا حالا هر چه اجتماع به نام صلح تشکیل شده است، نتیجه، علیه مردم فلسطین و به ضرر آنها بوده است. باز امریکائیها یک کنفرانس دیگرى را پیشقدم شدند، ملت فلسطین رد کردند. این کنفرانسى که اسمش را کنفرانس پائیزى گذاشتند، فلسطینیها رد کردند. وقتى فلسطینى یک عملى را، یک حرکتى را که به نام او از سوى جمعى تشکیل میشود - دولتهاى دیگر - رد میکند، چگونه میتوانند این اجتماع و این کنفرانس را قبول کنند. وقتى این کنفرانس را خدعه میدانند، دیگران هم باید خدعه بدانند. این تحرکات در حقیقت ابتکارهاى رژیم ایالات متحدهى امریکا براى نجات صهیونیستهاست. صهیونیستها که دولتشان، ارتششان، آن تودهنى محکم را سال گذشته از حزب اللَّه شجاعِ از جان گذشتهى لبنان خورد و اینجور در مقابل دیوار «نه»ى بلند دولت فلسطینى - دولت حماس - قرارگرفته و آنجور تضعیف و تحقیر شده است، او را میخواهند نجات بدهند. آن وقت فلسطینى را در مقابل فلسطینى قرار میدهند. و من اگر یک پیام به برادران فلسطینى داشته باشم، آن یک کلمه، این است که بگویم: برادران! در مقابل هم قرار نگیرید. دشمن در خانهى شماست. دشمن در میان شما فتنهانگیزى میکند. فلسطین را مردم فلسطین باید نجات بدهند، امت اسلامى هم باید پشتیبانى بکند. امت فلسطین، مردم فلسطین، کنار هم قرار بگیرند.
مسئلهى فلسطین یک مسئله است. مسئله عراق، مسئلهى دیگر دنیاى اسلام است. دل ما براى عراق خون است. این تروریسم کورِ در واقع حمایت شده و تأیید شدهى از سوى دشمنان ملت عراق، روزِ ملت عراق را سیاه کرده. اینجا هم تقصیر اول به عهدهى اشغالگران است. خودشان امنیت را برقرار نمیکنند؛ یا نمیتوانند، یا نمیخواهند. به دولت مردمى هم این امکان را نمیدهند که ابتکارات امنیتى را خود او به دست بگیرد و خود او کار کند. آنها مقصرند. امروز هر فاجعهاى در عراق اتفاق بیفتد - فاجعهى انسانى، فاجعهى عمرانى، فاجعهى سیاسى - مقصر اول و مسئول اول، اشغالگرانند؛ یعنى در درجهى اول امریکا و بعد هم بقیهى همپیمانانى که در عراق مشغول اشغال نظامى هستند، مسؤولند.
پروردگارا! امت اسلامى را از شر دشمنانش نجات بده. پروردگارا! ملتها و دولتهاى اسلامى را بیدار کن؛ به آنها قدرت ببخش. پروردگارا! ما را به آنچه که رضاى تو در آن است، هدایت و راهنمائى بفرما؛ ما را بر انجام دادن آن، توفیق عنایت کن. پروردگارا! ارواح مطهرهى شهداى اسلام و شهداى عزیز جمهورى اسلامى و جنگ تحمیلى و روح مطهر امام را با اولیائت محشور کن. پروردگارا! دعاى حضرت بقیة اللَّه (ارواحنا فداه) را در حق ما مستجاب کن و سلام ما را در این روز عید به حضور آن بزرگوار برسان.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
انّا أعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک وانحر. انّ شانئک هو الأبتر.
86/7/20
5:45 ع
این یکی را هم طبیعتاً باید در وبلاگم قرار می دادم . بالاخره من از مقالات ایشان استفاده کردم و دفاعیه ایشان را هم باید قرار می دادم.
با منطق دینی یا "با هنر سیاسی"؟
"خانم رجبی تریبون اصولگرایان محسوب نمیشود، و اصولگرا نیست. این تحلیلهای افراطی راه به جایی نمیبرد. توصیه میکنیم دو جناح افراد افراطی خود را کنار بگذارند، و میدان را به عقلای جمع واگذار کنند."
سخنان آقای باهنر در گفتوگو با خبرنگاران!
خدای را سپاس میگویم که "برکت و مبارکی ماه رمضان" را با این "اعلان وضعیت" به بنده عطا فرمود، و خدای رحمان و رحیم را سپاس دوچندان میگویم که از این بلندگوی پر صدای جناح راست و اصولگرایان حزبی این مطلب را به ملت ایران، و تاریخ آینده نیز که خوانندگان مطالب من خواهند بود، اعلان داشت، و زحمت مرا کاهش داد:
فاطمه رجبی هرگز "عضو حزبهای راست" نبوده است. عضویت در احزاب چپ هم به دلیل آشکار بودن "انحرافات مبنایی در عقیده آنها" بدیهیتر از این، منتفی است. فاطمه رجبی دارای "اصول" و "مبانی دینی اصولی" است که 28 سال است بر اساس آن حرکت کرده است. این اصول با حاکمیت "چپ" به "لانه" نمیخزد و با قدرتگرفتن "راست" به "مقام" نمیرسد. فاطمه رجبی، اندیشهای دینی بر مبنای تعالیم مرجعیت و روحانیت شیعه و در راس آنان حضرت امام خمینی سلام الله علیه را دارد، و تکلیفگرایی را از متن آموزههای زلال و غیر حزبی اسلام ناب شیعی آموخته و بدان عمل میکند. البته فاطمه رجبی در تاریخ پربار اسلام و تشیع علوی "سمیه"ها و "سوده"ها، "حجر"ها و "ابوذر"ها را در رهروی تشیع علوی علیهالسلام بسیار کم اما پرجاذبه دیده و میشناسد، و قدرتمندان و حزبگرایان را بسیار اما پر دافعه یافته است.
درباره مطلب آقای باهنر چند سؤال مطرح است:
1. از چه زمانی و چه گروههایی از مردم وی را "معیارالحق"، و "میزانالحق" دیده و شناختهاند؟ او با کدام "حق" و از کدام "جایگاه اندیشهگری سیاسی" مرا "اصولگرا" نمیداند؟ اصول شخص وی چیست؟ مافیای قدرت و ثروت، دینستیزی در دولتهای گذشته، عمل حرام خاتمی در ایتالیا، تسلیم و ذلت سیاسی در برابر امریکا تا مرز جاسوسی توسط وابستگان به دولتها و چهرههای حاکم پیشین، تعلیق کامل فعالیتها هستهای، لگدمال کردن اصول و ارزشهای مقدس اسلامی و انقلابی توسط اصلاحطلبان، بریدگی حاکمان قدرتمدار از مردم در 16 سال گذشته، خویشاوندسالاری و به یغما رفتن بیتالمال در اختصاصیسازیها و رانتخواریها، "اشرافیت و آقازادهپروری قاجاری در گذشته" و ... در اصول آقای باهنر چه جایگاهی دارند؟
2. آقای "باهنر" با هنر سیاسی تحلیل کردهاند؛ "تحلیلهای افراطی راه به جایی نمیبرد." او میپندارد فاطمه رجبی به "کجا میخواهد برود"، به مجلس؟ یا دولت؟ این راه به کجا باید برود؟ آگاهی مردم و اطمینان آنان نسبت به وجود اندیشه دینی در تحلیل مسایل سیاسی، "برگ برندهای" است که به کمک خدای بزرگ تحلیلهای مرا پذیر کرده است. همین امر کفایت میکند، و مرا به هدف میرساند و لاغیر! خدا نکند روزی بیش از این انگیزه و هدف، مرا وادار به نوشتن نماید.
3. توصیه کرده است: "دو جناح از افراطیها پرهیز کنند" و "میدان را به عقلا" واگذارند. سپاس بیکران خداوند رمضان را که "اشتراک منافع حزبی"، "دو جناح" را به هم رسانیده است. توصیه به دو جناح، یعنی "تقسیم کرسیهای مجلس میان راست و چپ بر سر یک توافق نانوشته"، "عقلا" در اعتقاد حزبگرایان، جانشین "دینمداران" و "دینداران" هستند و حال چه جای تاسف یا تعجب است که این اصولگرایان حزبی مرا به جرم مخالفت مبنایی با "حزبگرایی" تخریب کنند؟ دیگر این که وقتی "عقلا"ی دو جناح جمع شوند، چه تفاوتی میان این اصولگرایی با اصلاحطلبی وجود دارد؟
مردم مسلمان و آزاداندیش خواهند فهمید که "هنر سیاسی" بر "منطق دینی" یا حتی همان "عقلانیت" مورد نظر آقایان راست، مانند چپگرایان، چیره شده است.
اما من برآنم از آقای باهنر سؤال کنم:
- در سالهای آغازین انقلاب و درگیریهای تئوریک و فیزیکی ملحدین، منافقین و همین اصلاحطلبان امروز و همکارانتان در قدرت، شما کجا بودید؟
- در مساله انقلاب فرهنگی و جنگ مسلحانه روشنفکری در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران در کدام نقطه ایستاده بودید؟
- تا پیش از انفجار ریاستجمهوری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر، شما در کدام عرصههای انقلابی حضور داشتید و "اصولگرایی" خود را چگونه عرضه میکردید؟ بسیاری از مردم ما، مانند من، جنابعالی را پس از آن فاجعه منافقانه، "بر کرسی مجلس" دیدهاند!!
- این راهکارهای "دوستی، همدلی، همگرایی و ..." شما با جناحهای دیگر راه به کجا میبرد؟ و تا چه زمانی نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران باید با آن دست و پنجه نرم کنند؟
- اصولگرایان حزبی به کدام اصول پایبندند، دین، فرهنگ دینی و گفتمان دینی در کجای تفکر و مشی سیاسی آنان قرار دارد؟ عصبانیت شما از فرهنگسازی رمضانی با کاهش ساعات کاری ادارات چه میزان دغدغه دینی شما را در عرصه سیاسی اثبات میکند؟
اما برای آن که آقای باهنر لحظهای با "منطق دینی" و نه "با هنر سیاسی" بیندیشد، و این اندیشه را به مجموعه اصولگرایان حزبی منتقل کند، میگویم:
- دانشگاه تهران با کلاسهای درس و اساتید غربزده و وابستهای که یکی از آنها، اخیرا اخراج گردید، شاهد "اصولگرایی اعتقادی" بنده بوده است.
- انجمن اسلامی وابسته به تحکیم وحدت مرا به دلیل پایبندی سرسخت به "ولایت فقیه" بارها و بارها مورد حمله قرار داده است. گواه این مدعا سالهای 59 به بعد میباشد.
- اعضای وابسته به "باند مهدی هاشمی معدوم" در دانشکده حقوق و انجمن اسلامی دانشگاه تهران "اصولگرایی" مرا با تهاجم و تخریب خاص این طیف" در سالهای 64 و 65 ملاحظه و تجربه کردهاند.
- منافقان، ملحدان و ملیون و مدافعان "بنیصدر" در 14 اسفند 59، 25 و 30 خرداد 60 و مقاطع دیگر، فاطمه رجبی را در دفاع از "اصولگرایی مورد اعتقادش" همیشه "در میدان حاضر" دیدهاند. از همین روی "عقلا"ی جناح چپ یا اصلاحطلبان با "نام و نشان" حاضر به تقابل با "اندیشه فاطمه رجبی" نمیباشند.
- 8 سال "سازندگی و توسعه"، و 8 سال استمرار آن در "اصلاحطلبی" بسیاری از مردم آگاه "اصولگرایی فاطمه رجبی" در فریادگری مکتوب و شفاهی علیه دینسوزی، و فرهنگستیزی را دنبال کردهاند. حضور مستقیم در دانشگاهها، مساجد، حسینیهها، و هر جمعی از تودههای مردم شاهدانی بسیار دارد.
- خوانندگان کتابهای "اصلاحطلبی"، "امریکا شیطان بزرگ"، "روحانیتستیزی"، "لیبرالیزم"، "مولا در کلام زهرا"، "زن در حماسه کربلا" همه بر یک نقطه مشترک صحه میگذارند، که "اصولگرایی فاطمه رجبی نه در سیاستهای ماکیاولی، بلکه در نگرش و باور دینی مبنا و ریشه دارد." همین و بس! به همین جهت "احمدینژاد معجزه هزاره سوم" برای این افراد نه تنها شگفتآور نبود، بلکه انتظاری به حق محسوب میشد.
حال میپرسم شما و دیگر بلندگوهای پرصدا و بیشنونده حزب اصولگرایان و نه اندیشه اصولگرایی، جز در "انتخابات" و با هدف رسیدن به کرسیهای مجلس یا پستهای دولتی، کدام "اصولی" را برای مردم و نظام اسلامی دنبال کرده و میکنید؟
- وحشت شما از چیست؟ از آگاهی مردم؟ یا از ترویج سیاست غیر حزبی؟ آیا فاطمه رجبی با "رانت خویشاوندی" پا در عرصه اندیشهگری و سیاست گذارده، یا با "حزبگرایی" این میدان را طی کرده است؟
- شما که "بیان آزاد" را برای منافقان و کفار و اصلاحطلبان آزاد میدانید، و "آزادی عمل" را تا دفاع از سفر محمد خاتمی به امریکا و دفاع از او با "تخریب من" دنبال کرده و میکنید، چرا تحمل گفتهها و نوشتههای مرا ندارید. اصولا شما با کدام حق برای مردم در تحلیل نوشتهها و گفتههای فاطمه رجبی تعیین تکلیف میکنید؟ آیا رسوایی سال گذشته سفر خاتمی و تکرار آن در سفر ایتالیای او کافی نیست تا لحظهای به "سیاستمداری خود و حزبتان" بیاندیشید؟ آیا "عقلای جمع" شما هنوز به این عقلانیت نرسیدهاند؟!
- واقعا شما سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت را با کدام منطق دینی یا اصولگرایی، جناحی "فقط در رقابتهای سیاسی با خود" میبینید؟
- آقای باهنر به یاد دارید هنگامی که تصادفی نشانی خانه مرا – خانه دکتر الهام – را دانستید، ناباورانه پرسیده بودید: "واقعا منزل دکتر الهام اینجاست!؟" آن خانه گوشهای از "اصولگرایی" من است.
حال میگویم ماه مبارک رمضان، ماه باران رحمت الهی "جوانمردی جناحگرایانه" را در اظهارات آقای باهنر، ترسیم کرد. خدای رمضان را شکرگذارم که فاطمه رجبی را آن اندازه "ظرفیت دینی" عطا فرمود تا با نفی درخواست گفتوگوی رسانههای مختلف، همچون آقای باهنر، اصولگرایی را با "تصاویر مدرن" در صفحات نخست روزنامههای اصلاحطلب تعریف نکند.
و اینک در این نوشته اعلان میکنم اینجانب در آینده تخریب یا تبیین "اصول" و تعیین "وضعیت" قیممآبانه این اصولگرایان و اصلاحطلبان را بدون پاسخ خواهم گذارد. آنانکه "صراط مستقیم" را با نگاههای راستگرایانه و چپگرایانه، هرگز ندیدهاند، و "ورود ممنوع" به آن را برای دیگران اخطار میدهند. باشد که در انتخابات آینده ملت دینمدار ایران، بار دیگر فارغ از قیمومیت حزبی و جناحی، اصلاحطلبان برانداز را از عرصه حاکمیت اخراج نموده، و به "اصولگرایی حقیقی" رای اعتماد دهند، انشاء الله.
86/7/20
5:42 ع
من نمی تونم از مقاله های خانم فاطمه رجبی در وبلاگم استفاده نکنم. اکثر سؤالاتی که در ذهنم به وجود می آمد و می آید به نحوی هم خود سؤال هم جوابش در این مقالات هست........
خطبههای نمازجمعه هاشمی و چند پرسش
با اجازه تخریبگران مافیایی، برآنم تا مانند بسیاری از مردم، درباره خطبههای جمعه، چند پرسش را با "هاشمی رفسجانی" مطرح کنم. اما پیش از آن اشاره میکنم که همه مسلمانان بر این نکته اتفاقنظر دارند که نمازجمعه "مجمعی عبادیسیاسی" است، و خطبههای آن "بیدارگری اسلامی پیرامون مسایل سیاسی مهم و حساس برای کشورها و جوامع اسلامی است". تاریخچه نمازجمعه در ایران اسلامی نیز جز این مهم را ثبت نکرده است.
اما خطبههای این هفته "هاشمی رفسنجانی"، به نوعی مهمترین مساله سیاسی ایران و جهان اسلام را در بر نداشت. نادیده گرفتن سفر پربرکت رئیسجمهور به امریکا، و بازتاب و پیامدهای پربارش برای ایران و جهان اسلام به طور کامل از خطبهها حذف شده بود. از آنجا که این خطبهها در نخستین جمعه پس از ورود رئیسجمهور ایراد میشد، و اگر خطیبی دیگر آن را ایراد میکرد، قطعا به رویدادهای پس از سفر میپرداخت. حذف آن در خطبههای دیروز یک پرسش اساسی را مطرح کرد که "چرا؟!"
نکتهای دیگری که سبب طرح این پرسش بنیادین شد، آن است که روال کار "هاشمی" در ایراد خطبهها، و سخنانی که در محافل دیگر مطرح میکند آن است که با بهانههای مختلف به "مطالب مورد نظر خود میپردازد، حال آن که به تاریخ مصرف توجه نمیکند. بنابراین چرا و به چه علت از این مساله مهم به آسانی چشم پوشید؟ مساله قابل توجه آن که بر خلاف راهکار مضحک سایت "آفتاب" وابسته به مجمع تشخیص مصلحت که از چند روز پیش "اقامه نماز توسط دکتر احمدینژاد را به امامت هاشمی فریاد کرده بود"، و در این فریاد نوعی "نیاز به این امر را" اعلان میداشت!؟
طرح سؤال دلیلی بر "نیاز به اظهارنظر هاشمی در این مورد" نیست. بلکه ضرورت خطبههای جمعه در پرداختن به مهمترین مساله سیاسی ایران و جهان اسلام است، که برای امام جمعه الزامآور میباشد.
پرسش اول:
آیا سفر رئیسجمهور به امریکا که علاوه بر درخشیدن او در سازمان ملل که مورد اعتراف رسانههای امریکایی نیز قرار گرفت، از مسایل سیاسی و دینی مهم کشور نبود؟ آیا دستاوردها و بازتابها و پیامدهای آن برای ملت ایران سرنوشتساز و برای جهان اسلام تعیینکننده به شمار نرفت؟ آیا نظام سلطه به سرکردگی امریکای جنایتکار و صهیونیسم ددمنش از پرتو آن در افکار عمومی ذلیلانه مورد سؤال واقع نشدند؟
حال میپرسم آیا هاشمی رفسنجانی، حال و هوای تک تک ایرانیان مسلمان و وطندوست در داخل و خارج کشور را در بالندگی به این امر اطلاع ندارد؟ اگر مطلع است چگونه او نیز همراه با آنان و به عنوان امام جمعه که موظف به بیدارگری است، حاضر به سخن گفتن پیرامون آن نشد؟
پرسش دوم:
ماه رمضان ماه پاکیها، سلامت و خودسازی است. بدیهی است آگاهی و هوشمندی برآمده از "پرهیزکاری این ماه" نیز با مواقع دیگر متفاوت است و البته بر آن برتری دارد. از این روی انتظار میرفت روز قدس که روز قیام جهان اسلام به رهبری ایران اسلامی است، به پیامدهای افتخارآمیز و کاربردی سخنان رئیسجمهور درباره "هولوکاست"، و "نامشروعبودن رژیم صهیونیستی" پرداخته شود. از این مهم غفلت شده، یا نسبت آن تغافل صورت گرفت. چرا؟
آیا انکار هولوکاست که هر روز اندیشمند جدیدی به عرصه آن میپیوندد و غرب و امریکا توسط اندیشمندان و پژوهشگران غربی به چالش و محاصره منطقی و مستدل در میآیند، امری نبود که آن روز به آن اشاره شود؟ خطبههای جمعه روز قدس در این سال ظرفیت آن را داشت تا دیپلماسی جهان سلطه را بر اساس فریبکاری و دروغسازی تاریخی به منظور "استمرار و بقا و تقویت رژیم صهیونیستی در ساختن هولوکاست" حداقل مورد سؤال قرار دهد.
آیا چون دکتر احمدینژاد مبدا یگانه این ندای رهاییبخش در عرصه دیپلماسی جهان بود، خطیب جمعه باید آن را نادیده بگیرد؟ خطیبی که بیدلیل بارها و بارها در مسایل سیاسی، غیرمسؤولانه وارد میشود؟
پرسش سوم:
مساله انرژی هستهای، مسالهای ملی است، علاوه بر آن که برای نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران در احقاق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یک امر سرنوشتساز به شمار میرود. به دلیل قلدرمآبی نظام سلطه در زمینه انرژی هستهای ایران، ابتکارات شجاعانه و دینمدارانه رئیسجمهور این مساله را فراملی کرده، و ملتهای جهان و دولتهای غیروابسته را به دایره آن وارد کرده است. تمهیدات شفاف، مقتدرانه و براساس تدبیر و خردمندی رئیسجمهور، عقبنشینی و شکست سلطهگران را ثمر داده است. رئیسجمهور تنها چند دقیقه پیش از هاشمی رفسنجانی، از پایان یافتن آن به نفع ایران سخن راند. او مسؤول اصلی و قانونی ماجراست. اما هاشمی بار دیگر با ابهامآفرینی "عقبگرد" را القا نمود. کلمات و جملاتی چون "یکسال ضایع شدن وقت"، "ارعابآفرینی" و "نیاز به مذاکره" راهکار دیپلماتیک هاشمی در خطبههای جمعه بود. گرچه شاید ملت با دریافت "کنه ماجرا" در این مسایل توجه کافی نکند، اما میپرسم چرا؟ واقعا چرا هاشمی نمیخواهد بپذیرد مساله هستهای، نه با سیاستها و راهکارهای ذلیلانه گذشته که به "تعطیل کامل" انجامید و پروندهای از جاسوسی در آن برجای گذاشت، بلکه با دیپلماسی احمدینژاد رو به پیشرفت است؟ آیا او به عزت اسلامی، اقتدار نظام اسلامی و بالندگی ملت ایران نمیاندیشد، و در این زمینه دغدغهای ندارد؟ آیا وی همچنان به شیوه "تعطیل کامل برای اعتمادسازی" معتقد است؟ اگر هم چنین است، اکنون رئیسجمهور "طرحی نو در انداخته" و ثمرات آن شامل ایران و افتخارات اسلامی و ملی آن میشود.
در پایان میگویم ماه رمضان ماه امساک و دنیاگریزی است. این ماه میآموزد که "دنیا آنقدر کوچک است که اگر هر فرد فقط پاهایش را دراز کند، به آخر دنیایش خواهد رسید"! بنابراین ارزشهای اساسی بالاتر از نگاه صرف به دنیایی است که این اندازه کوچک است و بیشتر از آن گذرا! والعاقبة للمتقین.
امیدوارم "هاشمی رفسنجانی" که سالهاست شعار "هاشمی پاینده باد" را از سوی "گروهی" استقبال میکند، و حتی یکبار به این که "پایندگی فقط از آن خداست" اشاره ننموده و "این گروه" را از ادامه کار باز نداشته، سایتها و ابزارهای تخریبگر حامی خود را از تهاجم بیشتر به پرسشکننده باز دارد.
1386.07.13
پیام رسان