90/8/23
9:8 ع
ماجرای غدیر
در سال دهم هجرت ، رسول خدا ( ص ) در مدینه اعلام فرمود که عازم سفر حج است . هنگامى که پیامبر ( ص ) مدینه را به سوى مکه ترک مى فرمود جمعیت کثیرى او را همراهى مى کردند . تعداد این جمعیت از 90 هزار تا بیش از 120 هزار نفر ثبت شده است . علاوه بر این تعداد ، افراد بسیارى نیز از بلاد دیگر به سوى سرزمین مکه شتافتند .
پس از انجام مناسک حج ، در راه بازگشت از مکه در وادى غدیر خم - که محل جدا شدن راههاى مدینه ومصر وعراق از یکدیگر است - جبرئیل وحى آورد که " یا ایها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک وإن لم تفعل فما بلغت رسالته . . . " [ اى رسول خدا ، آن چیزى را که از سوى خداوند ( درباه على ) به تو نازل شده است به مردم ابلاغ نما ، که اگر چنین نکنى رسالت خداى را ابلاغ نکرده اى ] . ( 1 ) حضرت در آن وادى فرود آمد وتمامى مردم را در آن گرماى سوزان برگرد خویش جمع نمود وپس از اقامه نماز ظهر به ایراد خطبهاى طولانى پرداخت . ودر ضمن آن - به منظور ابلاغ مهمترین امر الهى - چنین فرمود :
" خداوند مولاى من است ومن مولاى تمامى مؤمنین . . . هر کس که من بر او ولایت دارم على نیز مولاى اوست " . بعد پیامبر ( ص ) دعا فرمود که " خدایا دوستان على را دوست بدار ودشمنانش را دشمن باش . . . " پیامبر ( ص ) سپس به مردم دستور دادند که : تمامى کسانى که در این جا حضور دارند باید این خبر را ( این ولایت على را ) به غائبین ابلاغ کنند . پس از آنکه حضرت خطبه خویش را تمام کرد جبرئیل از جانب خدا وحى آورد " ألیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتى ورضیت لکم الإسلام دینا " [ امروز دین شما را کامل نمودم ونعمتم را بر شما تمام کردم ] . ( 2 ) بعد پیامبر فرمودند . " الولایة لعلى بعدى ( بعد از من ولایت با على است ) .
پس از ایراد خطبه پیامبر ، مردم آمدند ویک یک به على ( ع ) تهنیت گفتند وبیعت نمودند ، از جمله ابو بکر وعمر آمده وگفتند : " اى پسر ابوطالب ! مبارک باد ، از امروز تو مولاى ما و مولاى تمامى مؤمنین ومؤمنات گشتى " . واقعه غدیر خم که اجمالا ذکر گردید یکى از برجستهترین حوادث تاریخ اسلام مى باشد وبنابر اعتقاد جمیع مذاهب عید غدیر از مهمترین اعیاد اسلامى است . ( 3 ) با اینحال بسیارى از افراد در طول تاریخ براى تحریف این واقعه نهایت تلاش خویش را نمودند . برخى نوشتند : " اصلا على ( ع ) در آن سال به حج نرفته بود " . ( 4 ) برخى دیگر مانند ابن تیمیه گفتند : " حدیث الولایه غدیر بدون شک دروغ است " . ( 5 ) برخى هم مانند ابن حزم گفتند : " هیچ فرد موثقى ، حدیث غدیر را روایت نکرده است " . ( 6 ) عاقبت کار به جائى رسید - که براى تحریف جریان غدیر خم - فردى چون " دکتر ملحم ابراهیم اسود " در تعلیقه خود بر " دیوان ابى تمام " ادعا کرد که : " واقعه غدیر یکى از جنگهاى معروف است " ! ( 7 )
بررسى سند حدیث غدیر
واقعه غدیر را باید از دو جنبه بررسى نمود . نخست باید صحت وقوع ماجراى غدیر را اثبات کرد وسپس در مرحله دوم باید دید الفاظى که پیامبر ( ص ) در غدیر فرموده اند بر چه موضوعى دلالت دارد . به عبارت دیگر حدیث غدیر باید از حیث سند ودلالت مورد مطالعه قرار گیرد .
اسناد حدیث غدیر به گونهاى است که افزون از حد تواتر است وبه قول ضیاء الدین مقبلى ( متوفى 1108 ) : " اگر بنا باشد حدیث غدیر را ( با اینهمه مدارک ) محرز ومسلم ندانیم ، باید قبول کنیم که هیچ واقعهاى در دین اسلام قابل اثبات نیست " . ( 8 )
حدیث غدیر را 110 نفر از صحابه نقل کرده اند . در میان این 110 نفر ، افرادى وجود دارند که با على ( ع ) چنان درگیریهایى داشتند که حتى با وى وارد جنگ شدند . اگر این حدیث ساخته برخى از صحابه بود ، لا اقل معاندین على ( ع ) نباید آن را روایت مى کردند . در میان این 110 تن به اسامى افرادى چون : ابوبکر ، عمر ، عایشه ، خالد بن ولید ، سعد بن ابى وقاص ، عبد الله بن عمر ، طلحه وزبیر برمى خوریم . تابعینى که حدیث غدیر را نقل نموده اند 85 نفر مى باشند . یعنى سند حدیث غدیر در حلقه دوم ، 195 نفر را وى از صحابه وتابعین دارد . حضرات علماى عامه ، از جمله برخى از صاحبان صحاح ، حدیث غدیر را در کتب خویش نقل کرده اند وآن را تا ابد بر پهنه تاریخ اسلامى جاودانه نموده اند . تعداد این علماء 360 نفر مى باشد که اسامى آنها با مصادر مربوطه در جلد اول کتاب الغدیر درج است . بسیارى از علماى طراز اول اهل سنت از جمله ترمذى ( صاحب جامع الصحیح ) ، طحاوى ، حاکم نیسابورى وچهل تن دیگر پس از نقل حدیث غدیر ، آن را از احادیث صحیحه دانستهاند وراویان آن را توثیق نموده اند . شمس الدین جزرى منکران حدیث غدیر را بى اطلاع قلمداد مى کند . ( 9 ) حافظ عاصمى مى گوید : " حدیث غدیر را تمامى فرق اسلامى پذیرفتهاند " . ( 10 ) ابن مغازلى از قول استادش ( ابو القاسم فضل بن محمد اصفهانى ) مى گوید : " حدیث صحیح غدیر را حدود یکصد نفر از صحابه ، از جمله تمامى عشره مبشره روایت کرده اند . لذا صحت این حدیث مسلم ومحرز است ومن هیچ ضعفى در استوارى آن نمى بینم " . ( 11 ) نور الدین حلبى نیز سخنان شبهه کنندگان در صحت حدیث غدیر را غیر قابل اعتنا مى داند . ( 12 )
شایان ذکر است که تعداد بسیارى از محدثین برجسته قرن سوم - که از راویان مورد اعتماد بخارى ومسلم محسوب مى شوند - حدیث غدیر را نقل کرده اند . نام برخى از این محدثین از این قرار است : یحیى بن آدم ( متوفى 203 ) ، شبابة بن سوار ( متوفى 206 ) ، اسود بن عامر ( متوفى 208 ) ، عبد الرزاق بن همام ( متوفى 211 ) ، عبد الله بن یزید ( متوفى 212 ) ، عبید الله بن موسى ( متوفى 213 ) ، حجاج بن منهال ( متوفى 217 ) ، فضل بن دکین ( متوفى 218 ) ، عفان بن مسلم ( متوفى 219 ) ، على بن عیاش ( متوفى 219 ) ، محمد بن کثیر ( متوفى 223 ) ، موسى بن اسماعیل ( متوفى 223 ) ، قیس بن حفص ( متوفى 227 ) ، هدبة بن خالد ( متوفى 235 ) ، عبد الله بن ابى شیبه ( متوفى 235 ) ، عبید الله بن عمر ( متوفى 235 ) ، ابراهیم بن المنذر ( متوفى 236 ) ، ابن راهویه بن اسحاق ( متوفى 237 ) ، عثمان بن ابى شیبة ( متوفى 239 ) ، قتیبة بن سعید ( متوفى 240 ) ، حسین بن حریث ( متوفى 244 ) ، ابو الجوزاء احمد ( متوفى 246 ) ، ابو کریب محمد ( متوفى 248 ) ، یوسف بن عیسى ( متوفى 249 ) ، نصر بن على ( متوفى 251 ) ، محمد بن بشار ( متوفى 252 ) ، محمد بن المثنى ( متوفى 252 ) ، یوسف بن موسى ( متوفى 253 ) ، محمد صاعقه ( متوفى 255 ) ، ودیگران . ( 13 )
براى اثبات واقعه غدیر وهمچنین اثبات امامت وخلافت بلا فصل حضرت امیر سلام الله علیه مطلب دیگرى نیز قابل توجه است وآن اینکه : حضرت امیر المؤمنین ، حضرت زهرا ، امام حسن وامام حسین علیهم السلام وبرخى از دیگر صحابه همواره در مقابل مخالفان به حدیث غدیر استناد واحتجاج نموده اند . ( 14 ) حدیث غدیر وآیات قرآنى در خصوص واقعه غدیر سه آیه نازل شده است ( 15 ) که به قرار زیر است : 1 - ( آیه تبلیغ ) : یا ایها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس [ اى پیامبر آنچه را که از جانب خدا بر تو نازل شده است به خلق برسان که اگر چنین نکنى رسالت خویش را تبلیغ نکرده اى ، وخدا تو را ( در این راه ) از شر مردم حفظ خواهد کرد - مائده - 67 - ] . ( 16 ) 2 - ( آیه اکمال ) : الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتى ورضیت لکم الاسلام دینا [ امروز دین شما را کامل نمودم ونعمتم را بر شما تمام کردم - مائده 3 - ] . ( 17 ) 3 - ( آیه سأل سائل ) : سأل سائل بعذاب واقع * للکافرین لیس له دافع * من الله ذى المعارج * [ سائلى از عذاب حتمى قیامت سؤال کرد ، کافرین عذاب قیامت را دفع نتوانند نمود ، چرا که عذاب قیامت از سوى خداوند آسمانهاست - معارج 1 - 3 ] . ( 18 )
بررسى دلالت حدیث غدیر
عده معدودى گفتهاند : واقعه غدیر مورد قبول است ولى بیانات پیامبر ( ع ) در غدیر خم خصوصا عبارت " من کنت مولاه فعلى مولاه " دلالت بر ولایت و امامت على ( ع ) ندارد . در جواب این افراد اختصارا باید گفت که در ادب عرب ، براى کلمه مولى 27 معنى را ذکر نمودهاند که بعضى از آنها عبارت است از : پسر ، پسر عمو ، بنده ، دوست ، یاور ، اولى بالشئ و غیره ، که منظور پیامبر ( ع ) از این معانى بیست وهفتگانه قطعا " اولى بالشئ " بوده که به معنى ولایت مطلقه است . براى اثبات این موضوع فقط کافى است اندکى به قرائن موجود در واقعه غدیر خم توجه نمائیم . با عنایت به این قرائن پى مى بریم که منظور پیامبر از عبارت " على مولاى شماست " این بوده که " على بر شما ولایت دارد و امام شماست " . در کتاب الغدیر به بیست قرینه اشاره شده است که ما در اینجا اجمالا به سه مورد آن اشاره مى نماییم : قرینه اول : در غدیر خم پیامبر ( ص ) نخست از مردم سؤال کردند که : ألست أولى بکم من انفسکم " ؟ [ = " آیا من بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم " ؟ یعنى آیا من بر شما ولایت مطلقه ندارم ؟ ] مردم تأیید نمودند و گفتند : " آرى " ( تو بر ما ولایت دارى ) . سپس پیامبر ( ص ) فرمودند : فمن کنت مولاه فهذا على مولاه " [ = پس هر کسى که من مولاى او هستم ( و بر او ولایت دارم ) على نیز مولاى اوست ] . قرینه دوم : پیامبر ( ص ) از مردم سؤال فرمودند : " اى مردم ، شما به چه چیزى شهادت مى دهید " ؟ گفتند : " به یگانگى خدا و رسالت پیامبرش " . حضرت پرسیدند : " ولى شما کیست " ؟ همه گفتند : " خدا و رسول او " . پیامبر ( ص ) بازوى على ( ع ) را گرفتند و او را بلند کردند - و در حالى که على ایستاده بود - پیامبر فرمودند : " هر کسى که خدا و رسولش مولاى اوست ، على نیز مولاى او مى باشد . قرینه سوم : پیامبر ( ص ) پس از ایراد خطبه فرمودند : " اى مردم به من تبریک بگویید ، چرا که خداوند مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت مخصوص گردانید " . از همه اینها گذشته ، پس از ایراد خطبه پیامبر ( ص ) ، تمامى حاضرین از جمله شیخین آمدند و به دستور پیامبر ( ص ) با على بیعت نمودند .
پىنوشتها:
( 1 ) سوره مائده 67 . ( * )
( 2 ) سوره مائده 3 .
( 3 ) مطالب السؤول ص 16 ، وفیات الاعیان - ذیل شرح زندگانى ابو القاسم احمد بن نصر ( مستعلى ابن مستنصر ) ، و ابو تمیم محمد بن على ( مستنصر بالله عبیدى ) - ج 1 / 60 ، ج 2 / 223 ، دمیة القصر ص 39 ، التنبیه والاشراف ص 221 ، 222 ، فرائد السمطین - باب 13 - ج 1 / 77 ، الغدیر ج 1 / 267 - 270 .
( 4 ) طحاوى سخن این عده را مطرح نموده ونظر آنان را رد کرده است . مشکل الاثار ج 2 / 308 .
( 5 ) منهاج السنه ج 4 / 85 .
( 6 ) المفاضلة بین الصحابه ص 264 .
( 7 ) دیوان ابى تمام ص 143 .
( 8 ) تعلیق هدایة العقول الى غایة السؤول ج 2 / 30 ، الغدیر ج 1 / 307 .
( 9 ) اسنى المطالب ( تألیف جزرى ) ص 48 .
( 10 ) " زین الفتى فی شرح سورة هل أتى " . رجوع بفرمایید به الغدیر ج 1 / 295 ، 314 .
( 11 ) مناقب ابن مغازلى ص 27 .
( 12 ) السیرة الحلبیه ج 3 / 308 .
( 13 ) رجوع بفرمایید به الغدیر ج 1 / 82 - 93 .
( 14 ) تفصیل این موضوع بهمراه مصادر مربوطه در الغدیر 1 / 159 - 213 درج است .
( 15 ) رجوع بفرمایید به الغدیر ج 1 / 214 - 266 .
( 16 ) اسباب النزول ص 16 ، شواهد التنزیل ج 1 / 156 - 160 تفسیر فخر رازى ج 3 / 636 ، کنز العمال ج 6 / 153 ، الفصول المهمة ( ابن صباغ ) ص 24 ، تفسیر نظام الدین نیسابورى ج 6 / 170 ، الدر المنثور ج 2 / 298 ، ینابیع الموده ص 120 ، تفسیر منار ج 6 / 463 ، فتح القدیر ج 2 / 57 العمده ص 49 . . . .
( 17 ) تفسیر فخر رازى ج 3 / 528 ، 529 ، البدایة والنهایه ج 5 / 214 ، تفسیر ابن کثیر ج 2 / 14 ، تاریخ بغداد ج 8 / 290 ، شواهد التنزیل ج 1 / 187 ، 193 ، مناقب خوارزمى ص 80 ، تذکرة الخواص ص 34 ، فرائد السمطین - باب 12 - ج 1 / 73 ، الا تقان ج 1 / 23 ، در المنثور ج 2 / 258 ، 259 . . . .
( 18 ) اجمال شأن نزول آیه " سأل سائل . . . " این است که روزى پس از واقعه غدیر ، جابر بن نضر ( و برخى نوشتهاند حارث بن نعمان ) نزد پیامبر آمد و گفت : اى محمد ! تو از طرف خدا به ما امر کردى که به یگانگى خداوند و رسالت تو شهادت دهیم ، ما هم قبول کردیم . بعد ما را به نماز و روزه و حج و زکات امر نمودى ، باز هم پذیرفتیم ، حال به اینها راضى نشده اى ، دست پسر عمویت ( على ) را بلند مى کنى و او را بر تر از ما قرار مى دهى و مى گویى " من کنت مولاه فعلى مولاه " . اى محمد ! این چیزى که درباره على گفتى از جانب خودت بود یا از طرف خدا ؟ پیامبر ( ص ) فرمود : به یگانگى خدا سوگند ، این امر خداوند بود . جابر ( یا حارث ) وقتى این سخن را شنید - در حالى که به طرف شترش مى رفت - گفت : خدایا " اگر محمد راست مى گوید بر ما از آسمان سنگ بباران یا ما را به عذابى دردناک مبتلا کن . پس از گفتن این سخنان ، وى هنوز به شترش نرسیده بود که سنگ کوچکى از آسمان بر سر او فرو افتاد و از دبر وى خارج شد . اینجا بود که این آیات نازل شد : " سأل سائل به عذاب واقع . . . " . رجوع شود به شواهد التنزیل ج 2 / 286 - 289 ، تفسیر قرطبى ج 18 / 278 ، 279 ، تذکرة الخواص ص 36 ، 35 ، فرائد السمطین - باب 15 - ج 1 / 82 ، 83 ، تفسیر ابى السعود ج 8 / 292 ، السراج المنیر ج 4 / 364 ، 365 ، فیض القدیر ج 6 / 218 ، نزهة المجالس ج 2 / 220 ، السیرة الحلبیه ج 3 / 308 ، 309 ، شرح المواهب اللدنیه ج 7 / 13 ، نور الابصار ص 128 ، الفصول المهمه ص 24 . . . .
2. سوره تین، آیات 4-5.
منبع: کتاب گرانبهای الغدیر، علامه امینی (ره)
90/8/11
5:9 ع
بیانات امام خامنه ای در دیدار دانشآموزان و دانشجویان
در آستانهى روز ملى مبارزه با استکبار جهانى
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خوشامد عرض میکنم به همهى شما جوانان عزیز، دانشآموزان، دانشجویان و مسئولان محترم. مبارک باد بر شما سیزدهم آبان، که روز مبارزهى با استکبار نام نهاده شده. در واقع باید گفت: روز شروع سقوط هیبت استکبارى آمریکا .
این ایام، ایام دههى ذىحجه است. شما جوانان عزیز، دلهاى نورانى، روحیههاى شاداب، فرزندان عزیز من، توجه داشته باشید که یکى از بهترین روزها و شبهاى دورهى سال، از لحاظ فضیلت و امکان ارتباط دلها با خدا، همین روزهاست. مایه و قوام اصلى همهى حرکتهاى بزرگ و پیروز، ذکر الهى است؛ یاد خدا بودن، با خدا ارتباط داشتن. در قرآن میفرماید: «و یذکروا اسم الله فى ایّام معلومات».(1) در حدیث دارد که «ایام معلومات» که خداى متعال به ذکر در این ایام دستور داده است، همین ده روز اول ذىحجه است .
در این ده روز، روز عرفه وجود دارد، که روز دعا و استغفار و توجه است. دعاى سراسر عشق و شور و سوز در روز عرفه، که سیدالشهداء امام حسین (علیهالسّلام) در مراسم عرفات انشاء فرموده است، نشاندهندهى آن روحیهى شیدائى و عشق و شورى است که پیروان اهلبیت در یک چنین ایامى باید داشته باشند. این ایام را قدر بدانید. فرصت مال شماست. همچنان که امروز فرصت پیشرفت، فرصت شکوفائى، فرصت حرکتهاى بزرگ سیاسى و انقلابى و اجتماعى مال شما جوانهاست، فرصت توجه به خداى متعال و ذکر الهى و مستحکم کردن رابطهى قلبى با خدا هم متعلق به شماست. بهترین وسیلهاى که میتواند ذکر الهى را براى شما و براى ما زنده کند، ترک گناه است. این کار، براى شما آسانتر از پیرهاست. شما جوانها دلهاى نورانى دارید، زمینههاى آمادهاى دارید؛ از خداى متعال کمک بخواهید. قدر این دورهى درخشان جوانى را بدانید، رابطهى خودتان را با خدا مستحکم کنید و در این راه پرافتخارى که ملت ایران آغاز کرده است و شما امروز در نقاط اوج این راه قرار دارید، انشاءالله با همهى وجود، با همهى توان، ادامه بدهید و پیش بروید.
سیزدهم آبان هم - که دو روز دیگر است - در حقیقت به معناى واقعى کلمه، یکى از ایامالله است؛ فرصتى است براى فکر کردن و استنتاج کردن و بر اساس این استنتاج، آینده را ساختن و براى آینده برنامهریزى کردن؛ چون آینده مال شماست. چگونه حرکت کنیم که بتوانیم خودمان را، ملتمان را، کشورمان را، تاریخمان را، بلکه امت اسلامى را به اوج برسانیم؟ راه چیست؟ این را باید با تفکر و تدبر در این عبرتها به دست آورد. یکى از این عبرتها در همین سیزدهم آبان است. قدرت الهى از یک طرف - که همهچیز در همین جملهى «قدرت الهى» مندرج است - و بعد ارادهى مبارزه و ایستادگى در راه مبارزه، که متکى به قدرت الهى و توفیق الهى است، از طرف دیگر، سیزدهم آبان را یک برجستگى بخشیده است.
امام عزیز ما، آن مرد یگانهى تاریخ ما، در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکائىها - که آن روز در ایران همهکاره بودند - ایستاد و به خاطر این اعتراض، روز 13 آبان با حال غربت و تنهائى، به وسیلهى مزدوران آمریکا از ایران تبعید شد. در آن روز و در این تبعید، هیچ کس در کنار امام نبود. البته دلهاى مردم با امام بود؛ اما امام را از خانهاش ربودند و در غربت کامل، او را در روز 13 آبان سال 43 از ایران تبعید کردند. پانزده سال بعد - پانزده سال، زمان زیادى نیست؛ مثل برق میگذرد - فرزندان امام، یعنى جوانان انقلابى دانشجو، در روز 13 آبان رفتند لانهى جاسوسى آمریکا در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران تبعید کردند. ببینید فعل و انفعال حرکت مردمىِ متکى به ارادهى الهى و قدرت الهى، چه کار میکند. امام در آن غربت در تبعید ایستاد، با کمال استقامت راه را دنبال کرد و مردم را کمکم و بمرور آورد وارد صحنه کرد. امام مردم را بیدار کرد؛ احساس استقلال و آرمانخواهىِ همراه با مجاهدتى که در آن هیچ خوف و ترسى وجود ندارد، در مردم زنده کرد. مردم به میدان آمدند و انقلاب پیروز شد. مردم در انقلاب، شاه را از ایران راندند؛ در 13 آبان، آمریکا را از ایران راندند. لذا امام فرمود: انقلابى بزرگتر از انقلاب اول. این یک عبرت است. یعنى یک ملت وقتى در راه درست، با هدایت صحیح و با بصیرت، ایستادگى و استقامت میکند، هیچ قدرتى در مقابل او تاب مقاومت ندارد. همهى مانعها برداشته شد. این مسئله، محال به نظر مىآمد. حکومت سلطنتىِ دو هزار و پانصد ساله، آن هم با پشتیبانى همهى قدرتهاى مادى دنیا، از ایران برچیده شود؟ باورکردنى بود؟ اما ارادهى اسلامى و ایمانى ملت ایران به رهبرى امام، این امر محال را ممکن کرد؛ این امر نشدنى، واقع شد. همه در مقابل چشمشان این را بوضوح دیدند و آن را لمس کردند. و از این بالاتر، پرچم تسلطِ ظالمانهى متکبرانهى آمریکا از بام ایران پائین کشیده شد؛ زیر پاى جوانهاى مؤمن ما لگدمال شد. این هم نشدنى به نظر میرسید. این هم یک کار ناممکن به نظر میرسید. تحلیل میکردند، میگفتند، مینوشتند که ایران اسلامى چون در مقابل آمریکا ایستاده است، پس قطعاً شکست میخورد و مجبور به عقبنشینى میشود. تحلیلهاى مادى این را میگفت، این را نشان میداد. خیلى از روشنفکرنمایان ما که خود را اهل تحلیل سیاسى و زیر و رو کردن حوادث و استنتاج از حوادث میدانستند، اینجور تحلیل میکردند. اما بعکس شد؛ اسلام پیروز شد، جمهورى اسلامى پیروز شد، آمریکا مجبور به عقبنشینى شد.
از آن روز تا امروز، سى و دو سال میگذرد. جوانهاى عزیز! در این سى و دو سال، هیچ سالى نبوده است که از سوى استکبار به رهبرى آمریکا و صهیونیسم، علیه ایران توطئهاى یا توطئههائى شکل نگیرد؛ به قصد شکست دادن ملت ایران، به قصد شکست دادن انقلاب و نظام جمهورى اسلامى. و به فضل الهى، به حول و قوهى الهى، به همت مردم عزیز ما، و در هر دوره، به همت پیشروى جوانان عزیز ما، ایران اسلامى در همهى این توطئهها پیروز شد و آمریکا شکست خورد. بعد از این هم همین جور خواهد بود. تحلیل درست، این است. نگاه درست به آینده، این است. شماها انشاءالله پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال، پیش روى خودتان عمر دارید. براى این عمر طولانى - که خداى متعال انشاءالله با برکت و رحمت و فضلِ خود به شما عنایت کند - باید برنامهریزى کنید. پایهى برنامهریزى این است: تصمیم بگیرید، هدف را درست انتخاب کنید و دنبال این هدف، با استقامت حرکت کنید؛ در این صورت هیچ قدرتى در مقابل شما یاراى ایستادگى نخواهد داشت. هدفهاى شما در زمینهى علمى، در زمینهى اقتصادى، در زمینهى اجتماعى، در زمینهى اخلاق، در زمینهى گسترش تفکر اسلامى و بیدارى اسلامى در جهان است؛ اینها آرزوهاى بزرگ شماست. راه فقط همین است. درست تشخیص بدهید، تصمیم قطعى بگیرید، حرکت کنید، راه بیفتید، به خداى متعال تکیه و اعتماد کنید؛ به نتیجه خواهید رسید. دشمنان شما هر که باشد، هر چه باشد، با هر حجم قدرتى که در دنیا باشد، مجبور به عقبنشینى خواهد شد؛ همچنان که در قضیهى انقلاب، در قضیهى 13 آبان، در قضایاى جنگ تحمیلى، در قضیهى محاصرهى اقتصادى و در همهى توطئههاى دیگر تا امروز اینجورى بوده.
دست ما پر است. ما فکر درست داریم. جمهورى اسلامى یک اندیشهى سیاسىِ نوئى به دنیا عرضه کرده است: مردمسالارى دینى. این اندیشهى سیاسى نو، متکى به فلسفهى درست، متکى به زمینههاى فکرى و اعتقادىِ مستحکم و از لحاظ عملى قابل اجرا و پیشرونده است. این فکر، این راه، این فلسفه و این تجربهاى که در طول این سى و دو سال در اختیار ملت ایران است، دست ما را پر کرده است.
دشمن تلاش میکند. نباید فکر کرد که دشمن از فعالیت منصرف خواهد شد؛ نه، دارید مىبینید. در همین روزها، در بحبوحهى گرفتارىهاى آمریکا در قضیهى این حرکت مردمىِ وسیعِ جنبش وال استریت در نیویورک و در سایر شهرها و ایالات آمریکا، دولت آمریکا به نظرش رسید که به خیال خودش و به قول خودش، باز یک برگ دیگرى رو کند. یک سناریوى مسخرهى تروریستى درست کردند که جمهورى اسلامى را متهم کنند به یک حرکت تروریستىِ مهمل، بىمنطق و غلط؛ که هر کس از اهل معرفت و فن در دنیا آن را دید، رد کرد، محکوم کرد. متوسل و متشبث به این چیزها میشوند، براى اینکه شاید بتوانند خودشان را از آن گرفتارىها نجات بدهند، آن را تحت تأثیر و تحتالشعاع قرار بدهند؛ شاید بتوانند بر جمهورى اسلامى فشار وارد کنند. البته این مسئله را دنبال خواهند کرد. قصدشان این است که شریفترین عناصر مبارز و مجاهد در جمهورى اسلامى را متهم به تروریست کنند. آنها خودشان تروریستند. امروز تروریست بزرگ در دنیا، دولت آمریکاست.
در این قضیه هم دست ما پر است. ما امروز صد سند غیر قابل خدشه در اختیار داریم که نشان میدهد دولت آمریکا پشت سر ترورها و تروریستهائى بوده است که در ایران یا در منطقه واقع شده است. ما با این صد سند، آبروى آمریکا را در دنیا خواهیم برد؛ آبروى این مدعیان حقوق بشر و مبارزهى با تروریسم را در دنیا پیش افکار عمومى خواهیم ریخت؛ اگرچه امروز هم آبروئى ندارند.
آمریکا شکستخورده است. آمریکا در افغانستان شکستخورده است. در مقابل ملت افغانستان، آمریکا نتوانسته است وجههى خود را حفظ کند؛ ادعاهاى دروغ خود را ثابت کند. در مقابل ملت عراق، آمریکا شکستخورده است. همین چند روز قبل از این، نمایندگان و نخبگان سیاسى ملت عراق به اتفاق، مصونیت نظامیان آمریکا در عراق را رد کردند؛ نظر دادند که باید آمریکا از عراق بکلى خارج شود. و خارج خواهد شد؛ چارهاى ندارد. آمریکا بعد از سالها تلاش و هزینههاى مادى و انسانى فراوان، ناچار است از عراق خارج شود؛ ناچار است از افغانستان خارج شود؛ ناچار است شکست را بپذیرد.
اینها در شمال آفریقا شکست خوردند؛ حسنى مبارک را نتوانستند حفظ کنند، بنعلى را نتوانستند حفظ کنند - اینها همه مزدورهاى آمریکا بودند، اما ملتها بر اینها فائق آمدند - در لیبى، رفیقشان قذافى را نتوانستند حفظ کنند. تا همین آخر هم، قبل از مرگ ذلیلانهى قذافى، اینها ارتباطاتى داشتند، شاید بتوانند با هم تفاهم کنند. ملتها نفاق استکبار را، نفاق آمریکائىها و غربىها را، چه در قضیهى مصر، چه در قضیهى تونس، چه در قضیهى لیبى دیدند، در قضایاى دیگر هم خواهند دید. اینها منافقند، اینها دورویند.
امروز در خود آمریکا، در خود کشورهاى غربى، در خود نظام سرمایهدارى و به اصطلاح لیبرالدموکراسى - که هم «لیبرال»اش دروغ است، هم «دموکراسى»اش دروغ است - اینها شکستخوردهاند. امروز مردم آمریکا در سرتاسر ایالات آمریکا، و مردم در هشتاد کشور جهان علیه این نظام ایستادگى کردند. ممکن است مردم را سرکوب کنند، اما این آتش خاموش نخواهد شد. نمیتوانند دفاع کنند؛ دستشان خالى است. دنیا جریان دیگرى پیدا کرده است و بدانید به حول و قوهى الهى، مبارزهى حق - که با سردمدارى ملت ایران و با پرچم اسلام آغاز شده است - با باطل، با طاغوتها، با فرعونها و با فرعون استکبار، تا سرنگونى استکبار ادامه پیدا خواهد کرد.
تحلیلگران - به قول خودشان - در اتاقهاى فکرشان مىنشینند مطالعه میکنند، بررسى میکنند، مىبینند نقطهى کانونى و مرکزى این حرکت، جمهورى اسلامى است؛ لذا متوجه شماها میشوند؛ متوجه جوانهاى ما، متوجه مسئولان ما که محکم ایستادند و این راه را با جرأت، با قدرت، با توکل به خدا، با خوشبینى به آینده و با امیدِ تمام دارند ادامه میدهند. آن وقت علیه ملت ایران توطئه میکنند؛ خب، بکنند. سى و دو سال است که دارند علیه ملت ایران توطئه میکنند. البته در هر توطئهاى، براى ملت ایران زحمتافزائى کردند، اما ملت ایران پیروز شده است و پس از هر توطئهاى که خنثى شده، ملت ایران یک پله بالاتر رفته. ما را تحریم میکنند. ممکن است تحریم فشارى به وجود بیاورد، اما ملت ایران را یک درجه جلو میبرد؛ توانائى او را بیشتر میکند. به خیال خودشان علم و فناورى را بر روى جوانهاى ایرانى بستند، اما جوانان ایرانى خودشان از درون خودشان جوشیدند. امروز در زمینهى علم و فناورى، پیشرفت ما نسبت به گذشته، نمیشود گفت دو برابر و سه برابر است؛ دهها برابر است. مبارزهى آنها به جائى نمیرسد. مبارزهى با یک ملت بصیر، ملت صبور، ملت آگاه، ملتى که جوانانش متکى به خدا و پایدار در این راهند، به جائى نمیرسد؛ آنها شکست میخورند، اما ملت ایران پیروز خواهد شد.
شما جوانها باید براى آینده، بیشترین بار این مسئولیت را بر دوش بگیرید و خودتان را بسازید؛ نگذارید دشمن با توطئههاى تبلیغاتى، با دروغپردازى، امید را از دلها بزداید؛ نگذارید بین شما اختلاف ایجاد کنند؛ نگذارید بین ملت و مسئولین، ایجاد اختلاف و جدائى کنند؛ آنها این را میخواهند؛ آنها از این یکپارچگى میترسند؛ آنها از این شعارهاى مستحکم شما میترسند؛ آنها از عزم و ارادهى جدى مسئولین میترسند؛ میخواهند این عزم و اراده را متزلزل کنند. وقتى ملت در کنار مسئولین ایستاده است، هیچ مسئولى احساس تردید نمیکند؛ احساس تزلزل نمیکند و پیش میرود. این براى کشور ما لازم است؛ تا امروز بوده است، انشاءالله در آینده هم خواهد بود. قطعاً ملت ایران در همهى این چالشهائى که امروز با آن مواجه است و احیاناً در آینده هم با آنها مواجه خواهد بود، بینى دشمن را به خاک خواهد مالید.
رحمت خدا بر شهداى عزیز ما. رحمت خدا بر صبر ملت ما. رحمت خدا بر پدران و مادران صبورى که مشکلات را تحمل کردند، فقدان جوانهاشان را تحمل کردند و ایستادند و به نسلهاى بعدى درس دادند. و رحمت خدا بر امام بزرگوار ما، که این راه را او باز کرد، او جلو افتاد، او ایستاد تا همهى ما دلگرم شدیم و به دنبال او حرکت کردیم و این راه طولانى را طى کردیم. امیدواریم همهى شما مشمول ادعیهى زاکیهى حضرت بقیةالله باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
1) حج: 28
90/7/9
4:1 ع
بیانات ولی امر مسلمین جهان در کنفرانس حمایت از انتفاضهى فلسطین
بسماللهالرّحمنالرّحیم
السّلام علیکم و رحمةالله
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و ءاله الطّاهرین
و صحبه المنتجبین و على من تبعهم باحسان الى یوم الدّین
قال الله الحکیم: «اذن للّذین یقاتلون بأنّهم ظلموا و انّ الله على نصرهم لقدیر. الّذین اخرجوا من دیارهم بغیر حقّ الّا ان یقولوا ربّنا الله و لو لا دفع الله النّاس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقوىّ عزیز»(1)
به میهمانان عزیز و همهى حضار گرامى خوشامد میگویم. در میان همهى موضوعاتى که شایسته است نخبگان دینى و سیاسى از سراسر جهان اسلام به آن بپردازند، مسئلهى فلسطین داراى برجستگى ویژهاى است. فلسطین، مسئلهى اول در میان همهى موضوعات مشترک کشورهاى اسلامى است. مشخصات منحصر به فردى در این مسئله وجود دارد:
اول این که یک کشور مسلمان از ملت آن، غصب و به بیگانگانى که از کشورهاى گوناگون گردآورى شده و جامعهاى جعلى و موزائیکى تشکیل دادهاند، سپرده شده است.
دوم این که این حادثهى بىسابقه در تاریخ، با کشتار و جنایت و ظلم و اهانت مستمر انجام گرفته است.
سوم آن که قبلهى اول مسلمانان و بسیارى از مراکز محترم دینى که در این کشور قرار دارد، به تخریب و توهین و زوال تهدید شده است.
چهارم آن که این دولت و جامعهى جعلى در حساسترین نقطهى جهان اسلام، از آغاز تا کنون، نقش یک پایگاه نظامى و امنیتى و سیاسى را براى دولتهاى استکبارى بازى کرده و محور غرب استعمارى که به علل گوناگون، دشمن اتحاد و اعتلاء و پیشرفت کشورهاى اسلامى است، از آن همواره چون خنجرى در پهلوى امت اسلامى استفاده کرده است.
پنجم آن که صهیونیسم که خطر اخلاقى و سیاسى و اقتصادى بزرگى براى جامعهى بشرى است، این جاى پا را وسیلهاى و نقطهى اتکائى براى گسترش نفوذ و سلطهى خود در جهان قرار داده است.
نکات دیگرى را هم میتوان بر اینها افزود: هزینهى مالى و انسانىِ سنگینى که کشورهاى اسلامى تا کنون پرداختهاند. اشتغال ذهنى دولتها و ملتهاى مسلمان. رنج میلیونها آوارهى فلسطینى، که بسیارى از آنان پس از شش دهه هنوز در اردوگاهها زندگى میکنند. انقطاع تاریخ یک کانون مهمِ تمدنى در جهان اسلام و الى غیر ذلک.
امروزه بر این دلائل، یک نکتهى کلیدى و اساسى دیگر افزوده شده است و آن، نهضت بیدارى اسلامى است که سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعیین کنندهاى در سرگذشت امت اسلامى گشوده است. این حرکت عظیم که بى گمان میتواند به ایجاد یک مجموعهى مقتدر و پیشرفته و منسجم اسلامى در این نقطهى حساس جهان منتهى شود و به حول و قوهى الهى و با عزم راسخ پیشروان این نهضت، نقطهى پایان بر دوران عقبماندگى و ضعف و حقارت ملتهاى مسلمان بگذارد، بخش مهمى از نیرو و حماسهى خود را از قضیهى فلسطین گرفته است.
ظلم و زورگوئى روزافزون رژیم صهیونیستى و همراهى برخى حکام مستبد و فاسد و مزدور آمریکا با آن از یک سو، و سر برآوردن مقاومت جانانهى فلسطینى و لبنانى و پیروزىهاى معجزآساى جوانان مؤمن در جنگهاى سى و سه روزهى لبنان و بیست و دو روزهى غزه از سوى دیگر، از جملهى عوامل مهمى بودند که اقیانوس بظاهر آرام ملتهاى مصر و تونس و لیبى و دیگر کشورهاى منطقه را به تلاطم در آوردند.
این یک واقعیت است که رژیم سراپا مسلح صهیونیست و مدعى شکستناپذیرى، در لبنان در جنگى نابرابر، از مشت گرهشدهى مجاهدان مؤمن و دلاور، شکست سخت و ذلتبارى خورد؛ و پس از آن، در برابر مقاومت مظلومانه و پولادین غزه، بار دیگر شمشیر کُند خود را آزمود و ناکام ماند.
اینها باید در تحلیل اوضاع کنونى منطقه مورد ملاحظهى جدى قرار گیرد و درستىِ هر تصمیمى که گرفته میشود، با آن سنجیده شود.
پس این، قضاوت دقیقى است که مسئلهى فلسطین، امروز اهمیت و فوریت مضاعف یافته است و ملت فلسطین حق دارد که در اوضاع کنونى منطقه، انتظار بیشترى از کشورهاى مسلمان داشته باشد.
نگاهى به گذشته و حال بیندازیم و براى آینده، نقشهى راهى ترسیم کنیم. من رئوس مطالبى را در میان میگذارم.
بیش از شش دهه از فاجعهى غصب فلسطین میگذرد. عوامل اصلى این فاجعهى خونین، همه شناختهشدهاند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنهاست، که سیاست و سلاح و نیروى نظامى و امنیتى و اقتصادى و فرهنگى آن و سپس دیگر دولتهاى مستکبر غربى و شرقى، در خدمت این ظلم بزرگ به کار افتاد. ملت بىپناه فلسطین در زیر چنگال بىرحم اشغالگران، قتلعام و از خانه و کاشانهى خود رانده شد. تا امروز هنوز یکصدم فاجعهى انسانى و مدنىاى که به دست مدعیان تمدن و اخلاق، در آن روزگار اتفاق افتاد، به تصویر کشیده نشده و بهرهاى از هنرهاى رسانهاى و تصویرى نیافته است. اربابان عمدهى هنرهاى تصویرى و سینما و تلویزیون و مافیاهاى فیلمسازىِ غربى این را نخواسته و اجازهى آن را ندادهاند. یک ملت در سکوت، قتلعام و آواره و بىخانمان شد.
مقاومتهائى در آغاز کار پدید آمد که با شدت و قساوت سرکوب شد. از بیرون مرزهاى فلسطین و عمدتاً از مصر، مردانى با انگیزهى اسلامى تلاشهائى کردند که از حمایت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثیرى در صحنه بگذارد.
پس از آن، نوبت به جنگهاى رسمى و کلاسیک میان چند کشور عرب با ارتش صهیونیست رسید. مصر و سوریه و اردن نیروهاى نظامى خود را وارد صحنه کردند، ولى کمک بىدریغ و انبوه و روزافزون نظامى و تدارکاتى و مالى از سوى آمریکا و انگلیس و فرانسه به رژیم غاصب، ارتشهاى عربى را ناکام کرد. آنها نه فقط نتوانستند به ملت فلسطین کمک کنند، که بخشهاى مهمى از سرزمینهاى خود را هم در این جنگها از دست دادند.
با آشکار شدن ناتوانى دولتهاى عرب همسایه با فلسطین، بتدریج هستههاى مقاومتِ سازمانیافته در قالب گروههاى مسلح فلسطینى شکل گرفت و پس از چندى از گرد آمدن آنها، «سازمان آزادیبخش فلسطین» تشکیل یافت. این برق امیدى بود که خوش درخشید، ولى طولى نکشید که خاموش شد. این ناکامى را میتوان به علل متعددى منسوب کرد، ولى علت اساسى، دورى آنان از مردم و از عقیده و ایمان اسلامى آنان بود. ایدئولوژى چپ و یا صرفاً احساسات ناسیونالیستى، آن چیزى نبود که مسئلهى پیچیده و دشوار فلسطین به آن نیاز داشت. آنچه میتوانست ملتى را به میدان مقاومت وارد کند و نیروئى شکستناپذیر از آنان فراهم آورد، اسلام و جهاد و شهادت بود. آنها این را بدرستى درک نکردند. من در ماههاى اول انقلاب کبیر اسلامى که سران سازمان آزادیبخش روحیهى تازهاى یافته و به تهران مکرراً آمد و شد میکردند، از یکى از ارکان آن سازمان پرسیدم: چرا پرچم اسلام را در مبارزهى بحق خود بلند نمیکنید؟ پاسخ او این بود که در میان ما، بعضى هم مسیحىاند. این شخص بعدها در یک کشور عربى به دست صهیونیستها ترور و کشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهى قرار گرفته باشد؛ ولى این استدلال او ناقص و نارسا بود. به گمان من، یک مبارز مسیحىِ مؤمن در کنار یک جمع مجاهد فداکارى که خالصانه، با ایمان به خدا و قیامت و با امید به کمک الهى میجنگد و از حمایت مادى و معنوى مردمش برخوردار است، انگیزهى بیشترى براى مبارزه مىیابد تا در کنار گروه بىایمان و متکى به احساسات ناپایدار و دور از پشتیبانىِ وفادارانهى مردمى.
نبود ایمان راسخ دینى و انقطاع از مردم، بتدریج آنان را خنثى و بىتأثیر کرد. البته در میان آنان، مردان شریف و پرانگیزه و غیور بودند، ولى مجموعه و سازمان به راه دیگرى رفت. انحراف آنان، به مسئلهى فلسطین ضربه زد و هنوز هم میزند. آنها هم مانند برخى دولتهاى خائن عربى، به آرمان مقاومت - که تنها راه نجات فلسطین بوده و هست - پشت کردند؛ و البته نه فقط به فلسطین، که به خود هم ضربهى سختى وارد کردند. به قول شاعر مسیحى عرب:
لئن اضعتم فلسطیناً فعیشکم
طول الحیاة مضاضات و ءالام
سى و دو سال از عمر نکبت، بدین ترتیب سپرى شد؛ ولى ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگردانید. پیروزى انقلاب اسلامى در ایران در سال 1979 - 1357 هجرى شمسى - اوضاع این منطقه را زیر و رو کرد و صفحهى جدیدى را گشود. در میان تأثیرات شگرف جهانىِ این انقلاب و ضربههاى شدید و عمیقى که بر سیاستهاى استکبارى وارد ساخت، از همه سریعتر و آشکارتر، ضربه به دولت صهیونیست بود. اظهارات سران آن رژیم در آن روزها، خواندنى و حاکى از حال و روز سیاه و پر اضطراب آنهاست. در اولین هفتههاى پیروزى، سفارت دولت جعلى اسرائیل در تهران تعطیل و کارکنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمایندگى سازمان آزادیبخش فلسطین داده شد؛ که تا امروز هم در آنجا مستقرند.
امام بزرگوار ما اعلام کردند که یکى از هدفهاى این انقلاب، آزادى سرزمین فلسطین و قطع غدهى سرطانى اسرائیل است. امواج پرقدرت این انقلاب، که آن روز همهى دنیا را فرا گرفت، هر جا رفت - با این پیام رفت که «فلسطین باید آزاد شود». گرفتارىهاى پیاپى و بزرگى که دشمنان انقلاب بر نظام جمهورى اسلامى ایران تحمیل کردند - که یک قلم آن، جنگ هشت سالهى رژیم صدام حسین به تحریک آمریکا و انگلیس و پشتیبانى رژیمهاى مرتجع عرب بود - نیز نتوانست انگیزهى دفاع از فلسطین را از جمهورى اسلامى بگیرد.
بدینگونه خون تازهاى در رگهاى فلسطین دمیده شد. گروههاى مجاهد فلسطینىِ مسلمان سر برآوردند. مقاومت لبنان، جبههى نیرومند و تازهاى در برابر دشمن و حامیانش گشود. فلسطین به جاى تکیه به دولتهاى عربى و بدون دست دراز کردن به سوى مجامع جهانى، از قبیل سازمان ملل - که شریک جرم دولتهاى استکبارى بودند - به خود، به جوانان خود، به ایمان عمیق اسلامى خود و به مردان و زنان فداکار خود تکیه کرد. این، کلید همهى فتوحات و موفقیتهاست.
در سه دههى گذشته، این روند روزبهروز پیشرفت و افزایش داشته است. شکست ذلتبار رژیم صهیونیستى در لبنان در سال 2006 - 1385 هجرى شمسى - ناکامى فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال 2008 - 1387 هجرى شمسى - فرار از جنوب لبنان و عقبنشینى از غزه، تشکیل دولت مقاومت در غزه، و در یک جمله، تبدیل ملت فلسطین از مجموعهاى از انسانهاى درمانده و ناامید، به ملت امیدوار و مقاوم و داراى اعتماد به نفس، مشخصههاى بارز سى سال اخیر است.
این تصویر کلى و اجمالى آنگاه کامل خواهد شد که تحرکات سازشکارانه و خیانتبارى که هدف از آن، خاموش کردن مقاومت و اعترافگیرى از گروههاى فلسطینى و دولتهاى عرب به مشروعیت اسرائیل بود، نیز بدرستى دیده شود. این تحرکات که آغاز آن به دست جانشین خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پیمان ننگین «کمپ دیوید» اتفاق افتاد، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادین مقاومت ایفاء کند. در قرارداد کمپ دیوید، براى نخستین بار، یک دولت عرب، رسماً به صهیونیستى بودن سرزمین اسلامى فلسطین اعتراف کرد و پاى نوشتهاى را که در آن، اسرائیل خانهى ملى یهودیان شناخته شده است، امضاى خود را گذاشت.
از آن پس تا قرارداد «اسلو» در سال 1993 - 1372 هجرى شمسى - و پس از آن در طرحهاى تکمیلى که با میداندارى آمریکا و همراهى کشورهاى استعمارگر اروپائى، پىدرپى بر دوش گروههاى سازشکار و بىهمتى از فلسطینیان گذاشته شد، همهى سعى دشمن بر آن بود که با وعدههاى پوچ و فریبآمیز، ملت و گروههاى فلسطینى را از گزینهى «مقاومت» منصرف کنند و به بازى ناشیانه در میدان سیاست سرگرم سازند. بىاعتبارى همهى این معاهدات، بسیار زود آشکار شد و صهیونیستها و حامیان آنها بارها نشان دادند که به آنچه نوشته شده است، به چشم ورق پارههاى بىارزشى مینگرند. هدف از این طرحها، پدید آوردن دودلى در فلسطینیان، و به طمع انداختن افراد بىایمان و دنیاطلبِ آنان، و زمینگیر نمودن حرکت مقاومت اسلامى بوده است و بس.
پادزهر همهى این بازىهاى خیانتآمیز تاکنون، روحیهى مقاومت در گروههاى اسلامى و ملت فلسطین بوده است. آنها به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و همان طور که خداوند وعده داده است که: «و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقوىّ عزیز»، از کمک و نصرت الهى برخوردار شدند. ایستادگى غزه با وجود محاصرهى کامل، نصرت الهى بود. سقوط رژیم خائن و فاسد حسنى مبارک، نصرت الهى بود. پدید آمدن موج پرقدرت بیدارى اسلامى در منطقه، نصرت الهى است. برافتادن پردهى نفاق و تزویر از چهرهى آمریکا و انگلیس و فرانسه و تنفر روزافزون ملتهاى منطقه از آنان، نصرت الهى است. گرفتارىهاى پىدرپى و بیشمار رژیم صهیونیست، از مشکلات سیاسى و اقتصادى و اجتماعى داخلىاش گرفته تا انزواى جهانى و انزجار عمومى و حتّى دانشگاههاى اروپائى از آن، همه و همه مظاهر نصرت الهى است. امروز رژیم صهیونیستى از همیشه منفورتر و ضعیفتر و منزوىتر، و حامى اصلىاش آمریکا از همیشه گرفتارتر و سردرگمتر است.
اکنون صفحهى کلى و اجمالى فلسطین در شصت و چند سال گذشته، پیش روى ماست. آینده را باید با نگاه به آن و درسگیرى از آن تنظیم کرد.
دو نکته را پیشاپیش باید روشن کرد:
اول این که مدعاى ما آزادى فلسطین است، نه آزادىِ بخشى از فلسطین. هر طرحى که بخواهد فلسطین را تقسیم کند، یکسره مردود است. طرح دو دولت که لباس حقبهجانبِ «پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل» را بر آن پوشاندهاند، چیزى جز تن دادن به خواستهى صهیونیستها، یعنى «پذیرش دولت صهیونیستى در سرزمین فلسطین» نیست. این به معناى پایمال کردن حق ملت فلسطین، نادیده گرفتن حق تاریخى آوارگان فلسطینى، و حتّى تهدید حق فلسطینیانِ ساکن سرزمینهاى 1948 است؛ به معناى باقى ماندن غدهى سرطانى و تهدید دائمى پیکرهى امت اسلامى، مخصوصاً ملتهاى منطقه است؛ به معناى تکرار رنجهاى دهها ساله و پایمال کردن خون شهداست.
هر طرح عملیاتى باید بر مبناى اصلِ «همهى فلسطین براى همهى مردم فلسطین» باشد. فلسطین، فلسطینِ «از نهر تا بحر» است، نه حتّى یک وجب کمتر. البته این نکته نباید نادیده بماند که ملت فلسطین همان طور که در غزه عمل کردند، هر بخش از خاک فلسطین را که بتوانند آزاد کنند، به وسیلهى دولت برگزیدهى خود، ادارهى امور آن را بر عهده خواهند گرفت، ولى هرگز هدف نهائى را از یاد نخواهند برد.
نکتهى دوم آن است که براى دستیابى به این هدف والا، کار لازم است، نه حرف؛ جدى بودن لازم است، نه کارهاى نمایشى؛ صبر و تدبیر لازم است، نه رفتارهاى بیصبرانه و دچار تلوّن. باید به افقهاى دور نگریست و قدم به قدم با عزم و توکل و امید به پیش رفت. دولتها و ملتهاى مسلمان، گروههاى مقاومت در فلسطین و لبنان و دیگر کشورها، هر یک میتوانند نقش و سهم خود از این مجاهدت همگانى را بشناسند و باذن الله جدول مقاومت را پر کنند.
طرح جمهورى اسلامى براى حل قضیهى فلسطین و التیام این زخم کهنه، طرحى روشن، منطقى و منطبق بر معارف سیاسىِ پذیرفته شدهى افکار عمومىِ جهانى است که قبلاً به تفصیل ارائه شده است. ما نه جنگ کلاسیکِ ارتشهاى کشورهاى اسلامى را پیشنهاد میکنیم، و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را، و نه البته حکمیت سازمان ملل و دیگر سازمانهاى بینالمللى را؛ ما همهپرسى از ملت فلسطین را پیشنهاد میکنیم. ملت فلسطین نیز مانند هر ملت دیگر حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند و نظام حاکم بر کشورش را برگزیند. همهى مردم اصلى فلسطین، از مسلمان و مسیحى و یهودى - نه مهاجران بیگانه - در هر جا هستند؛ در داخل فلسطین، در اردوگاهها و در هر نقطهى دیگر، در یک همهپرسىِ عمومى و منضبط شرکت کنند و نظام آیندهى فلسطین را تعیین کنند. آن نظام و دولتِ برآمدهى از آن، پس از استقرار، تکلیف مهاجران غیر فلسطینى را که در سالیان گذشته به این کشور کوچ کردهاند، معین خواهد کرد. این یک طرح عادلانه و منطقى است که افکار عمومى جهانى آن را بدرستى درک میکند و میتواند از حمایت ملتها و دولتهاى مستقل برخوردار شود. البته انتظار نداریم که صهیونیستهاى غاصب بهآسانى به آن تن در دهند، و اینجاست که نقش دولتها و ملتها و سازمانهاى مقاومت شکل میگیرد و معنى مىیابد. مهمترین رکن حمایت از ملت فلسطین، قطع پشتیبانى از دشمن غاصب است؛ و این وظیفهى بزرگ دولتهاى اسلامى است.
اکنون پس از به میدان آمدن ملتها و شعارهاى قدرتمندانهى آنان بر ضد رژیم صهیونیست، دولتهاى مسلمان با چه منطقى روابط خود با رژیم غاصب را ادامه میدهند؟ سند صداقت دولتهاى مسلمان در جانبدارىشان از ملت فلسطین، قطع روابط آشکار و پنهان سیاسى و اقتصادى با آن رژیم است. دولتهائى که میزبان سفارتخانهها یا دفاتر اقتصادى صهیونیستهایند، نمیتوانند مدعى دفاع از فلسطین باشند و هیچ شعار ضد صهیونیستى از سوى آنان، جدى و واقعى تلقى نخواهد شد.
سازمانهاى مقاومت اسلامى که بار سنگین جهاد را در سالهاى گذشته بر دوش داشتهاند، امروز نیز با همان تکلیف بزرگ روبهرویند. مقاومت سازمانیافتهى آنان، بازوى فعالى است که میتواند ملت فلسطین را به سوى این هدف نهائى به پیش ببرد. مقاومت شجاعانه از سوى مردمى که خانه و کشورشان اشغال شده، در همهى میثاقهاى بینالمللى به رسمیت شناخته شده و مورد تحسین و تجلیل قرار گرفته است. تهمت تروریزم از سوى شبکهى سیاسى و رسانهاىِ وابسته به صهیونیزم، سخن پوچ و بىارزشى است. تروریست آشکار، رژیم صهیونیستى و حامیان غربى آنهایند؛ و مقاومت فلسطینى، حرکتى ضد تروریستهاى جرّار و حرکتى انسانى و مقدس است.
در این میان، کشورهاى غربى نیز شایسته است صحنه را با نگاهى واقعبینانه بنگرند. غرب امروز بر سر دوراهى است. یا باید دست از زورگوئى طولانىمدت خود بردارد و حق ملت فلسطین را بشناسد و بیش از این از نقشهى صهیونیستهاى زورگو و ضد بشر پیروى نکند، و یا در انتظار ضربههاى سختتر در آیندهى نه چندان دور باشد. این ضربههاى فلج کننده فقط سقوط پىدرپى حکومتهاى گوش به فرمان آنان در منطقهى اسلامى نیست، بلکه آن روزى که ملتهاى اروپا و آمریکا دریابند که بیشترین گرفتارىهاى اقتصادى و اجتماعى و اخلاقى آنان منشأ گرفته از سلطهى اختاپوسى صهیونیزم بینالملل بر دولتهاى آنهاست، و دولتمردان آنان به خاطر منافع شخصى و حزبى خود، مطیع و تسلیم در برابر زورگوئىهاى کمپانىداران زالوصفت صهیونیست در آمریکا و اروپایند، آنچنان جهنمى براى آنان به وجود خواهند آورد که هیچ راه خلاصى از آن متصور نیست.
رئیس جمهور آمریکا میگوید که امنیت اسرائیل خط قرمز اوست. این خط قرمز را چه عاملى ترسیم کرده است؟ منافع ملت آمریکا، یا نیاز شخص اوباما به پول و پشتیبانى کمپانىهاى صهیونیستى براى به دست آوردن کرسى دومین دورهى ریاست جمهورى؟ تا کى شماها خواهید توانست ملتهاى خود را فریب دهید؟ آن روزى که ملت آمریکا بدرستى دریابد که شماها براى چند صباح بیشتر باقى ماندن در قدرت، تن به ذلت و تبعیت و خاکسارى در برابر زرسالاران صهیونیست دادهاید و مصالح ملت بزرگى را در پاى آنان قربانى کردهاید با شما چه خواهند کرد؟
حضار گرامى و برادران و خواهران عزیز! بدانید این خط قرمزِ اوباما و امثال او به دست ملتهاى بهپاخاستهى مسلمان شکسته خواهد شد. آنچه رژیم صهیونیست را تهدید میکند، موشکهاى ایران یا گروههاى مقاومت نیست، تا در برابر آن سپر موشکى در اینجا و آنجا به پا کنند؛ تهدید حقیقى و بدون علاج، عزم راسخ مردان و زنان و جوانانى در کشورهاى اسلامى است که دیگر نمیخواهند آمریکا و اروپا و عوامل دستنشاندهشان بر آنان حکومت و تحکم و آنان را تحقیر کنند. البته آن موشکها هم هرگاه تهدیدى از سوى دشمن بروز کند، وظیفهى خود را انجام خواهند داد.
«فاصبر انّ وعد الله حقّ و لا یستخفّنّک الّذین لا یوقنون».(2)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
1) حج: 39 و 40
2) روم: 60
90/7/6
11:4 ع
بیانات امام خامنه ای در دیدار جمعی از جانبازان قطع نخاعى
در آخرین روز از هفته دفاع مقدس
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خیلى فکر خوبى کردند دوستانى که این برنامه را طراحى و اجرا کردند. اولاً نفس تجلیل از جانبازان ضایعههاى سنگین - مثل شماها - یک کار بزرگ است؛ نه فقط به این دلیل که تعدادى از عزیزترینهاى ما، که شما باشید، خشنود میشوند، خوشحال میشوند، دلشاد میشوند، بلکه علاوهى بر این، به دلیل اینکه مثالها و نمونهها و نمادهاى ایثار در جامعه - که امروز جامعهى ما به این نمادها خیلى هم احتیاج دارد - مشخص و بارز میشوند و تجسم پیدا میکنند. گاهى انسان به یک معنائى، به یک مفهومى باور و ایمان دارد؛ خب، خوب است؛ اما گاهى این مفهومِ مورد ایمان و باور، در مقابل انسان تجسم پیدا میکند. قبل از پیروزى انقلاب، در دورهى طاغوت، ماها اسم جهاد را شنیده بودیم، احکام جهاد را بلد بودیم، ایستادگى در مقابل دشمن را، فداکارى را، ازخودگذشتگى را در کتابها خوانده بودیم، به مردم هم هى میگفتیم، اما آن را ندیده بودیم و لمس نکرده بودیم. این کجا - که انسان از دور دستى بر آتش داشته باشد - و این که انسان از نزدیک، جهاد را، فداکارى را، ایثار را، از جان گذشتن را ببیند و مشاهده کند؛ که دیدیم .
امروز جانبازها وقتى به طور متمایز و شاخص در جامعه نشان داده بشوند، معرفى بشوند، تجلیل بشوند، احترام بشوند و مورد تکریم قرار بگیرند، این به معناى به میان آوردن و به عرصه آوردن تمثل واقعى ایثار است؛ این خیلى اهمیت دارد. لذا ما به این تکریم و تجلیل احتیاج داشتیم، نظام به این احتیاج داشت. علاوه بر اینها، جهت سوم، یک نوع سپاسگزارى کوچکى هم از این مجموعهى فداکار و خانوادههاشان به حساب مىآید. بنابراین کار خیلى خوبى کردید که این مراسم تجلیل و ایثار را طراحى و اجرا کردید. انشاءالله این کار هر سال انجام بگیرد و آدمهاى صاحب فکر و صاحب ذوق بنشینند فکر کنند و این مراسم را تکامل ببخشند.
البته زبان ما قاصر است که بخواهیم از شماها که هستىتان را، وجودتان را، سلامتىتان را، آسایش یک عمر را در پاى انقلاب و اسلام نثار کردید، تشکر کنیم. واقعاً زحمتِ بیهوده است که امثال من بخواهیم از شماها سپاسگزارى کنیم. شماها با خدا معامله کردید، و واقعاً باید خطاب به شماها گفت: «فاستبشروا ببیعکم الّذى بایعتم به»؛(1) بشارت باد به شما، با این معاملهاى که با خدا کردید.
همین اندازه ابراز احترام و تکریم را لازم است من به این خانمها عرض بکنم؛ پرستاران و همسران و کسانى که به تعبیر این برادر عزیزمان، پروانهوار گرد جانباز قطع نخاعى، جانباز گردنى میچرخند، براى اینکه آسایش او را فراهم کنند، ادامهى زندگى راحت او را ممکن کنند. من واقعاً از همهى این همسران محترم، صمیمانه و از ته دل تشکر میکنم. این خانمها بدانند که اجر آنها در خدمت صادقانه و با روى خوش به این جانباز، یکى از بزرگترین ایثارهاست، یکى از برجستهترین جهادهاست؛ پیش خداى متعال اجرهاى بزرگ دارد.
ما همه احتیاج داریم. لحظهاى فرا خواهد رسید که انسان احساس میکند دستش خالى است. روزى فرا خواهد رسید که انسان احساس میکند در مقابل خداى متعال، در مقابل محاسبهى الهى، مؤاخذهى الهى، ملاقات الهى، کفهى اعمال او سبک است، خالى است. این خدماتى که شماها میکنید، آنجا به درد میخورد. لحظه لحظهى صبرى که در طول این سى سال، بیست و پنج سال، از اول جانبازى تا حالا کردید و سالهاى بعد هم خواهید کرد - که انشاءالله خدا به جانبازان شفا عنایت کند - و هرچه که این حالات وجودداشته باشد، باز صبر خواهید کرد، خداى متعال آن را محاسبه میکند. در محاسبات الهى، هیچ چیز فوت نمیشود. انسان یک ساعت درد میکشد، یک ناراحتى احساس میکند، یک حسرتى میخورد که رنجى دارد، اما آن را براى خدا تحمل میکند، این نوشتهشده است. اینها قابل توصیف هم نیست. غیر از ذات مقدس پروردگار و مأموران او - که کرامالکاتبین باشند - از افراد بشر، هیچ کس نمیتواند این احساسى را که در شما هست، درک بکند؛ اصلاً قابل بیان نیست؛ اما خداى متعال احساس میکند، میداند، میفهمد و ثبت میشود. ثبت که شد، انشاءالله پاداشش به شما داده خواهد شد. قدر این لحظهها را بدانید. گفت:
هر بلائى کز تو آید، رحمتى است
هر که را رنجى دهى، خود راحتى است
زان به تاریکى گذارى بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با عشق تو پیوندم زنند
به این حالتى که به آن ابتلاء پیدا کردهاید، با این دید نگاه کنید. وقتى که انسان در تاریکى قرار میگیرد، روشنائى و نور را بیشتر مىبیند و حس میکند. در این رنجهاست که میشود خدا را از نزدیک دید؛ این مهم است. به هر حال انشاءالله خداى متعال به شماها اجر بدهد.
یک نکتهى دیگرى که در اینجا هست، این است که کشور ما، نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران کار بزرگى را انجام داد. آن حادثهاى که در ایران اتفاق افتاد و مسیر تاریخ را عوض کرد، واقعاً در قالب الفاظ نمیگنجد. حالا سى سال از انقلاب گذشته؛ وقتى سیصد سال بگذرد، کسانى که ناظرند و این حادثهى عظیم را مىبینند، آنها حس میکنند که چه اتفاقى افتاده؛ چه پیچ عظیمى در تاریخ امت اسلامى، و فراتر از آن، در تاریخ بشریت، اتفاق افتاده. کار بزرگى شده؛ ماها بخشهاى کوچکى از آن را حس کردیم و لمس کردیم و دیدیم و مىبینیم.
خب، این کار بزرگى که ملت ایران در انقلاب به رهبرى امام بزرگوار - آن مرد الهى و آسمانى - انجام داد، براى این ملت هزینه دارد. کار بزرگى بود، هزینهاش هم سنگین است؛ اینها جزو هزینههایش است. ملت بزرگ ما تعدادى را از دست داد - که شهید شدند - تعدادى مثل شماها شدند، تعدادى یک درجه از شماها پائینتر هستند؛ اینها جزو آن هزینههائى است که براى آن کار بزرگ، این ملت دارد میدهد.
البته من اگر بخواهم قضاوت خودم را عرض بکنم، باید بگویم مسئلهى جانباز هفتاد درصد و جانباز قطع نخاعىِ گردنى - همین وضعى که شما دارید - مهمتر از مسئلهى شهید شدن است؛ چون شهادت یک بار است و تمام میشود، بعد هم انسان میرود عروج میکند. این وضعى که شما دارید، با قضاوتى که من امروز دارم، اینجور به نظرم میرسد که وزنهى این ایثار از آن ایثارى که اسمش شهادت است، سنگینتر است؛ به خاطر رنجهایش، به خاطر مشکلاتش، هم براى خودتان، هم براى پدر و مادرهاتان، کسانتان، هم براى همسرانتان، هم براى فرزندانتان. این جزو آن رقمهاى بسیار درشت این کار بزرگى است که انجام گرفته. انشاءالله به همین نسبت هم خداى متعال به شما اجر بدهد و اجر شما را سنگین کند.
البته این را هم به شما عرض بکنم؛ خود شماها خیلى نقش دارید در این که این اجر را بیشتر کنید، یا از کنارش یک قدرى بزنید. همین آیهاى که الان تلاوت کردند: «الّذین استجابوا لله و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم»،(2) به همین نکته اشاره میکند: آن کسانى که زخمى شدند، مجروح شدند، اجر عظیمى دارند، به شرط تقوا و احسان. هیچ وقت قاطعیت اختیار از انسان گرفته نمیشود؛ یعنى شما همیشه در حال اِعمال اختیار هستید؛ شما هستید که دارید انتخاب میکنید. تا آخر، این صبر شما، این ایستادگى شما، این احتساب شما، اجر شما را اضافه میکند. احتساب یعنى پاى خدا نوشتن. آدم با خدا حرف بزند، بگوید پروردگارا! این جسم من، این تن من، این آسایش من، این جوانى من، اینها را به تو دادم، صرف تو کردم، الان هم راضىام. این، احتساب است. این بیشترین تأثیر را در عروج به مقامات عالیه و احراز اجر و پاداش الهى دارد.
خب، به نظرم دیگر کافى است؛ زیاد صحبت کردیم. من مجدداً از خانمها تشکر میکنم و عذرخواهى میکنم که نشد همین طور که با جانبازان عزیز از نزدیک تکتک احوالپرسى کردیم، با آنها تکتک احوالپرسى کنیم. حالا همین طور دورادور به خانمها عرض ارادت میکنیم. انشاءالله همهى شماها موفق و مؤید باشید.
ما حالا از شما تعریف کردیم، تعریف بجائى هم بود، درست هم بود، اما شما هم قدر اینها را بدانید؛ اینها نعمتهاى الهى هستند. انشاءالله خداوند همهى شما را حفظ کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله
1) توبه: 111
2) آل عمران: 172
90/7/6
10:45 ع
البته من اگر بخواهم قضاوت خودم را عرض بکنم، باید بگویم مسئلهى جانباز هفتاد درصد و جانباز قطع نخاعىِ گردنى - همین وضعى که شما دارید - مهمتر از مسئلهى شهید شدن است؛ چون شهادت یک بار است و تمام میشود، بعد هم انسان میرود عروج میکند. این وضعى که شما دارید، با قضاوتى که من امروز دارم، اینجور به نظرم میرسد که وزنهى این ایثار از آن ایثارى که اسمش شهادت است، سنگینتر است؛ به خاطر رنجهایش، به خاطر مشکلاتش، هم براى خودتان، هم براى پدر و مادرهاتان، کسانتان، هم براى همسرانتان، هم براى فرزندانتان. این جزو آن رقمهاى بسیار درشت این کار بزرگى است که انجام گرفته. انشاءالله به همین نسبت هم خداى متعال به شما اجر بدهد و اجر شما را سنگین کند .
پیام رسان