صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

89/11/2
12:40 ع

معنا و مبنای ولایت فقیه

سلسله نشست‌های تبیین علمی ولایت‌فقیه ـ‌قم ـ‌ مدرسه علمیه فیضیه ـ 23/01/89

جلسه اول

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم


الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابی‌القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه‌الساعه و فی کل ساعه ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً

فقط یک نظام اسلامی


خدای متعال را شکر می‌کنم که توفیق عنایت فرمود تا در جمع شما عزیزان شرکت کنم و از نورانیت‌تان بهره ببرم. بحث ولایت‌فقیه یک بحث اسلامی، فقهی و دارای بعد کلامی است و تحقیق درباره آن ارزش فوق‌العاده‌ای دارد به‌ویژه این‌که اگر این‌گونه بحث‌ها نباشد تصور می‌شود که اسلام در بُعد مسایل اجتماعی و سیاسی و اداره جامعه حکمی ندارد. اثبات مسأله ولایت‌فقیه و این‌که یک حکم اسلامی است می‌تواند جوابگوی این شبهه‌ها باشد که الحمدلله این مسأله به برکت اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین برای ما ثابت شده است و در دسترس دیگران نیز قرار گرفته است. افزون بر همه این‌ها نکته دیگری هم که دوست دارم توجه عزیزان به آن جلب شود، این است که امروز در جهان فقط یک نظام اسلامی داریم؛ البته اسم اسلامی جاهای دیگری هم هست حتی به عنوان جمهوری اسلامی چند کشور دیگر هم هستند مثل جمهوری اسلامی پاکستان، جمهوری اسلامی موریتانی، اما آن‌که واقعا نظام اسلامی باشد و اقرب به اسلام، فقط ایران است، و این موهبتی است که خداوند متعال در این دوران به برکت خون صدها هزار شهید و مجاهدات هزاران مجاهد فی سبیل‌الله نصیب این مردم کرده است و اهمیت و عظمت و برکات آن برای کسی مخفی نیست. این نظام با این عظمتی که دارد و با این برکاتی که خدای متعال در آن قرار داده است با مسأله ولایت‌فقیه گره خورده است. دنیا هم این نظام را به عنوان نظام ولایت‌فقیه می‌شناسد و همه هم می‌دانیم که اگر ولایت‌فقیه از این نظام و از این قانون اساسی حذف شود چیزی به نام نظام اسلامی باقی نخواهد ماند؛ بنابراین، دوست دارم این جمله را به خاطر بسپارید که تلاش برای تبیین مسأله ولایت‌فقیه و تقویت عملی آن، در واقع خدمت به حفظ و بقای اسلام در عالم است، و متقابلا هرگونه تلاشی که به هر دلیلی انجام بگیرد تا در نظریة ولایت‌فقیه خدشه کند یا عملا موجب تضعیف آن شود چنین کاری در حقیقت مثل تیشه زدن به پایه‌های بنای اسلام در این عالم است. این مسأله با دیگر مسایل تفاوت بسیار دارد؛ از همین‌رو خدا را شکر می‌کنم که توفیقم داد به اندازه ظرفیت ناچیز خودم آبی بر آتش این فتنه‌ها بریزم؛ البته خدا خود حافظ این نظام و ارزش‌های اسلام و انقلاب خواهد بود و طبعا بحث مستوفی درباره این موضوع کار یکی دو جلسه نیست.
بحثی که خود امام رضوان‌الله‌علیه در نجف درباره ولایت‌فقیه داشتند، مدت‌ها مطرح بود با این‌که به همه جوانب بحث هم نپرداختند و امروز مسایل زیادی درباره ولایت‌فقیه و شئون و مقدمات و ارتباطش با مردم و خبرگان و سایر چیزها مطرح است که آن وقت‌ها هنوز این بحث‌ها و سؤال‌ها مطرح نبود. طبعا بحث اشباع‌کننده در این زمینه‌ها زمان متناسب خودش را می‌طلبد که علاوه بر این‌که بنده ـ با توجه به وضع مزاجم ـ انتظاری ندارم موفق بشوم، شرایط دیگر هم ایجاب نمی‌کند. به‌هرحال در این یکی دو جلسه ـ اگر خدا حیاتی بدهد و توفیقی ـ سعی می‌کنم بحث‌ها‌ی ساده‌ای که به قول جناب آقای قرائتی حفظه‌الله جنبه ساندویچی دارد و عملا در بحث‌های عمومی کاربرد دارد، مطرح کنم والا بحث‌های عمیق فقهی و پرداختن به همه جوانب دیگر، کار بزرگانی است که امیدواریم امثال حضرت آیت‌الله مومن و دیگران به آن بپردازند و ان‌شاءالله ما هم توفیق داشته باشیم که از آن استفاده کنیم.

تبیین واژه‌ها


بنده معمولا در مباحثی که دارم ابتدا درباره خود واژه‌هایی که در عبارت آن به کار رفته است، بحث می‌کنم. ولایت‌فقیه، ترکیبی است از دو کلمه ولایت و فقیه، اول این سوال را طرح می‌کنم که ولایت یعنی‌چه، و ثانیا این‌که می‌گوییم این ولایت برای فقیه است به چه معناست؟
کمابیش معنای آن روشن است اما در بحث‌های علمی، سؤالات دقیقی مطرح می‌شود که قبلا به ذهن نمی‌آمد. ولایت، یک کلمه عربی است و باید معنایش را از کتب لغت عربی پیدا کرد، اما همان‌طور که می‌دانید کتاب‌های لغت معمولا موارد استعمال را ذکر می‌کنند و نمی‌گویند که این معنای حقیقی‌اش چیست، معنای مجازی‌اش چیست، مشترک لفظی است یا مشترک معنوی، منقول است یا مرتجل. این مباحث معمولا در کتاب‌های لغت بیان نمی‌شود. وقتی هم یک لفظ چند تا کاربرد دارد آن را مثل مشترک لفظی بیان می‌کنند که این چند تا معنا دارد. درباره ولایت هم در کتاب‌های لغت چند معنا ذکر شده است. کاربردهایش هم در قرآن کریم و در روایات بسیار متفاوت است. شما اگر آیاتی را ببینید که کلمه ولایت و مشتقات آن مثل ولی، اولیاء، مولی و والی در آن هست، پیدا کردن یک معنای جامع بین همة‌ آن‌ها کار مشکلی است. برخورد ادبا نیز با این موارد که برای یک واژه چند معنا در کتاب‌های لغت آمده، متفاوت است. بعضی‌ها دوست دارند همه این معانی را تا آن‌جا که ممکن است، به یک معنا برگردانند. می‌گویند همة این‌ها از یک ریشه و یک معناست و مصادیق متفاوتی دارد. این یک نوع نگرش است. کتاب «مقاییس» معمولا این کار را می‌کند یا حتی کتاب «التحقیق» مرحوم حاج حسن آقای مصطفوی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه، ایشان هم بیش‌تر موارد استعمال را به یک اصل برمی‌گردانند، اما بعضی دیگر، معانی متعدد را مثل مشترکات لفظی تلقی می‌کنند مثل این‌که این‌ها اصلاً چند معنای متباین است.
هر کدام از نگرش‌ها حسنی دارد و احیانا ضعف‌هایی. حُسن برگرداندن همه واژه‌ها به یک معنا این است که غالبا این معانی یک نوع تحولاتی در طول زمان داشته است یعنی ابتدا بر یک معنایی وضع شده است بعد کم‌کم به مناسبتی در معنایی نزدیک به آن به کار رفته است؛ اخص از آن،‌ اعم از آن،‌ به اضافة‌ یک قیدی، ‌که اگر آدم بتواند ریشه را بیابد، می‌تواند مناسبت بین این معانی را هم کشف کند و به آن نکتة اصلی که در همه این‌ها پنهان شده، پی ببرد، اما در بعضی موارد این کار باعث می‌شود که خصوصیات معنا ـ که در بعضی موارد به آن تکیه شده و مورد توجه گوینده بوده مغفول‌عنه بماند. یعنی توجه روی جهت مشترک متمرکز بشود و آن خصوصیت مورد توجه در یک واژه مغفول‌عنه قرار گیرد. شاید راه جمع این باشد که هم به آن جهت مشترک بین معانی توجه شود و هم به این‌که این معانی متعدد گاهی در طول زمان به یک وضع جدید درآمده و حکم مشترک لفظی را پیدا کرده است. یک مثال ساده می‌زنم: همة ما با واژة تقیة آشنا هستیم؛ «التَّقِیَّةُ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی...».1   تقیه از چیزهایی است که شیعه خیلی به آن اهمیت می‌دهد. تقیه به این معنا است که آدم مذهب خودش را مخفی کند یا برخلاف آن عمل کند تا جان و‌ مالش محفوظ بماند یا به او ضرری نرسد. دو عنصر در تقیه لحاظ می‌کنند؛ یکی مخفی کردن مذهب، یکی هم هدف آن است که محفوظ ماندن از خطرهاست. رکن تقیه همین پنهان کردن مذهب است یعنی طرف نفهمد که او عقیده و مذهبش چیست؛ آن جایی که اگر بفهمد ممکن است خطری به شخص برسد. این تقریبا معنای حقیقی متبادر از کلمة‌ تقیه است، اما شما وقتی به لغت مراجعه می‌کنید تقیه با «تقوی»، «تقاه» و با «اتّقاء» که مصدر آن‌هاست یک معنا دارد. اتقی، تقیة، تقوی و تقاة همه این‌ها یک معنا دارد. یعنی وقتی می‌گوییم تقیه مثل این است که تقوا بگوییم. در لغت هیچ فرقی نمی‌کند، ولی در موارد استعمال آن متفاوت است.
کم‌کم شرایط طوری شده است که به خصوص در عصر صادقین سلام‌الله‌علیهما این واژه یک معنای جدیدی پیدا کرده است. شما حتی در نهج‌البلاغه می‌بینید تقیه به معنای تقوا استفاده شده است: «اتَّقُوا اللَّهَ تَقِیَّةَ مَن»2   به عنوان مصدر نوعی برای اتقاء به کار رفته است در قرآن نیز تقاة به این معنا به کار رفته است: « ...اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ...»3   اما در «...إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً...»4   یعنی تقیه به همان معنایی که ما می‌گوییم. در «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» یعنی حق تقواه، کلمه تقیه هم عینا همین معنا را دارد. حالا اگر ما بگوییم که اتقا و تقیة از «وقایه‌» است وقایة هم یعنی حفظ کردن، چیزی دست‌گیر ما نمی‌شود و ارتباطی با تقیه به عنوان یک امر مصطلح نزد شیعه پیدا نمی‌کند. هرچه درباره اصل کلمه تحقیق کنیم در جای خودش ارزش خواهد داشت اما الان در کتاب‌های فقهی وقتی می‌خواهیم بگوییم تقیه چیست باید بگوییم این‌که آدم مذهب خودش را در عمل مخفی کند تا از خطرها محفوظ بماند. اکنون اخفای مذهب جزء‌ معنای تقیه‌ شده است در صورتی که در لغت یعنی نگهداری و‌ حفظ کردن، و اصلا اخفاء در آن نیست؛ بنابراین اگر در تقیه بگوییم فقط به همین معنایی است که علمای لغت گفته‌اند، و تقیه و تقوی و تقاه یک معنا دارد، دیگر آن معنایی که امروز مورد نیاز ماست و در تمام روایات شیعه وقتی این واژه گفته می‌شود آن معنا به ذهن می‌آید، مغفول‌عنه می‌ماند و معلوم نمی‌شود در چه موردی به کار رفته است. پس اگر ما بخواهیم تقیه‌ را معنا کنیم باید بگوییم الان تقیه در عرف ما این معنا را دارد و اخفاء دین و مذهب و عقیده فقهی و عقیده کلامی جزو معنای این کلمه شده است؛ اگرچه در اصل لغت جزو‌ معنای آن نبوده است. اول به‌صورت اشراب و تضمین بوده ولی حالا جزو معنای حقیقی کلمه شده است. ریشة آن هم از وقایه است که مشترک بین تقوی، اتقاء و تقاه‌ است. آن تحقیقات هم سر جای خودش ارزش خواهد داشت ولی مناسب این کلمه نیست یعنی «التَّقِیَّةُ دِینِی» به معنای «الوقایة ‌دینی» یا «الاتقاء دینی» نیست؛ البته ممکن است کسانی بگویند در نهایت، منظور تقوا است؛ التقوی دینی و دین آبایی. چون معنایش یکی است. با این‌که آن‌چه این‌جا منظور است مطلق تقوا نیست و یک عمل خاص است.
این مثال را عرض کردم برای این‌که توجه داشته باشید در بسیاری از واژه‌ها اگر ما بخواهیم معنای حقیقی مورد استعمال را درست بفهمیم، کافی نیست که ریشة لغت را بررسی کنیم و بگوییم همة‌ این‌ها به یک چیز برمی‌گردد و اصل کلمه این بوده است، پس یک مشترک معنوی است. همان اصل، معناست و این‌ها دیگر خصوصیت مورد است و جزو معنا نیست. با این شیوه مشکل حل نمی‌شود و حتی خیلی‌جاها به اشتباه می‌افتیم و روایت را اشتباه معنا می‌کنیم یا آیه قرآن را غلط می‌فهمیم.

ادامه دارد....

دریافت فایل صوتی:

1 ....... 2


  

89/10/27
5:3 ع

 

رسول الله (ص):

یقول الله تبارک و تعالی: لا اجمَعُ علی عَبدٍ خوفَینِ و لا اجمَعُ لهُ أمنَینِ فاذَا أمِنَنی فی الدُّنیا أخَفتُهُ یَوم القِیَامَهِ، و إذا خَافَنی فی الدُّنیا آمَنتُهُ یَومَ القیامَه؛

خداوند می فرماید: من برای بنده ام دو ترس و نیز دو امنیت را فراهم نمی آورم: اگر او در این جهان از من ایمن بود، در جهان دیگر او را خواهم ترساند؛ و اگر در این جهان از من ترسان بود، روز قیامت او را ایمن خواهم ساخت.

محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج77، باب4


  

89/10/22
11:56 ص

 

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و یکم دی‌ماه 89 (ششم صفر 1432).


«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْر»

شافی، صفحه‌ى 652


فى الکافى، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «اختبروا اخوانکم بخصلتین». اخوان، منظور مطلق معاشرین، على‌الظاهر نیست. یعنى آن کسانى که میخواهید به عنوان برادران خود و افرادى که با آنها صداقت دارید، افراد نزدیک، کسانى را که به این عنوان میخواهید انتخاب کنید، این دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه کنید. «فان کانتا فیهم»؛ اگر این دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ یعنى فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لایعزب عنه مثقال ذرّة»(1) که در قرآن کریم هست. دورى کنید از آنها. از آنها رو بپوشانید و دورى کنید.

این دو صفت چیست؟ «محافظة على الصّلوات فى مواقیتها». یکى این [که محافظ نماز باشند]. در مواقیت، لابد مراد مواقیت فضیلت است؛ و الّا مطلق مواقیت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اینکه خب، اگر کسى نکند این کار را، فاسق است. میخواهند بفرمایند که اهل نماز در وقت خود باشد، یعنى وقت فضیلت. مرحوم آقاى بهجت (رضوان اللَّه علیه) -[که] مکرر این را از ایشان ما شنیدیم، هم خودمان شنیدیم، هم بالواسطه دیگران هم نقل کردند- میگفتند استادشان - على‌الظّاهر مرحوم آقاى قاضى مثلاً - به ایشان گفتند که اگر کسى نماز اول وقت را مراقبت بکند، من ضامنم براى نجات او، یا براى مثلاً رسیدن او به درجات بالا؛ یک همچین تعبیرى. بنده یک وقت از ایشان پرسیدم که لابد نماز خوب دیگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابىِ با توجه، در اول وقت. اگر این را کسى مراعات بکند، این خودش یک عاملى است که انسان را عروج میدهد و به مراتب بالاى توحیدى میرساند. یکى این.

«و البرّ فى الاخوان فى العسر و الیسر». صفت دوم هم یک صفت اجتماعى است. اوّلى صفت فردى بود، بینه و بین اللَّه بود؛ این دومى بینه و بین النّاس است. کسى باشد که صفتش این باشد، که به برادرانش نیکى میکند؛ هم در عسر، هم در یسر. حالا این عسر و یسر، چه عسر و یسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختى هم باشد، بالاخره کمک میکند؛ حالا تنگدستى دارد، مالى ندارد که کمک بکند، اما میتواند تسلا بدهد، با زبان کمک کند، با آبرو کمک کند؛ هم ممکن است مراد عسر و یسر خود این کمک کننده باشد، هم عسر و یسر آن کمک شونده باشد؛ چون بعضى‌ها هستند، به انسان حاضرند کمک کنند، وقتى که حال انسان خوب است؛ وقتى اقبال به سمت کسى هست، حاضرند به او کمک کنند؛ محبت میکنند، کمک میکنند؛ به مجرد اینکه اقبال از او رو برگرداند، اینها هم رو برمیگردانند. بله، وقتى که اقبال از او ادبار کرد، اینها هم ادبار میکنند. نه، اینجور نباشد؛ در همه‌ى حالاتِ برادرش به او کمک کند و نیکى کند.

1) سبأ: 3


  

89/10/21
11:27 ص

یک حرف از آن هزاران!

پیام آیت الله هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد قیام خونین 19 دی که دو روز قبل منتشر شد اگرچه در نگاه اول از توجه وی به ضرورت گرامیداشت خاطره آن قیام خونین حکایت می کند و از این زاویه درخور تقدیر به نظر می رسد ولی برخی از آنچه در متن پیام آمده و نیز، بی سابقه بودن آن طی 33 سال- و یا دستکم 31 سال- گذشته، پرسش ها و ابهاماتی را پیرامون چرایی تهیه و انتشار این پیام پیش می کشد که امید است این پرسش ها و ابهامات با توجه به هوشمندی حضرت آیت الله رفسنجانی، پاسخ های روشنی را در پی داشته باشد. و در این باره گفتنی است که؛

   

1- طی 33 سالی که از قیام خونین 19 دی می گذرد، برای اولین بار است که آقای هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد این قیام بیانیه می دهند و سؤال این است چرا وی در تمامی طول 33 سال گذشته کمترین ضرورتی برای صدور بیانیه به همین مناسبت، احساس نکرده اند؟ و امسال با 33 سال گذشته چه تفاوت های درخور توجهی دارد که احساس نیاز به صدور بیانیه را در حضرت ایشان برانگیخته است؟ ممکن است گفته شود که ترک یک اقدام خداپسندانه نظیر گرامیداشت قیام آفرینان 19 دی، طی سه دهه گذشته، نمی تواند و نباید مانع از انجام آن در سال های بعد باشد و حکیمان به حکمت گفته اند «جلوی ضرر از هر کجا که گرفته شود، سودمند خواهد بود». این تلقی قابل قبول است ولی متاسفانه و آنگونه که در پی خواهد آمد، متن و محتوای پیام با این گزاره همخوانی ندارد و نشان می دهد برای همین امسال تهیه شده است و با عرض پوزش، قیام 19 دی فقط بهانه صدور این بیانیه بوده است و نه «علت» آن! چرا...؟! برای شرح بیشتر این ماجرا باید به متن مراجعه کرد.

 

2- جناب رفسنجانی در بخشی از بیانیه یاد شده به رخدادهای سال 1356 اشاره کرده و می نویسد؛ آمریکا و رژیم شاه وقتی مانند سران مشرک قریش به عجز خود در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانیت پی بردند، در همان سال دو سیاست را برای ترور فیزیکی و شخصیتی امام دنبال کردند و توضیح می دهد که؛

 

«برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه 1356 نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقاله ای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.»

 

و در ادامه می نویسد؛ «اینک 30 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و بقایای فکری دین زدایی و روحانیت ستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقی های سیاسی و اختلافات سلیقه ای، پوست اندازی کرده و سر برآورده اند و خاکریز به خاکریز جلو می آیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیده اند. تأسف آور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلق ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده اند». همانگونه که ملاحظه می کنید آقای رفسنجانی به مقاله اهانت آمیز شخصی با نام مستعار «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات دی ماه 1356 اشاره می کند که در آن به ساحت مقدس حضرت امام(ره) اهانت شده بود و این اهانت قیام 19 دی قم و تداوم بی وقفه انقلاب اسلامی را به دنبال داشت. اما «رشیدی مطلق» کیست؟ بخوانید؛

 

3- «رشیدی مطلق» آنگونه که بعدها از اسناد ساواک بدست آمد نام مستعار «داریوش همایون» است. او یک صهیونیست نشان دار است که وابستگی خود به صهیونیست ها را انکار نمی کند. وی وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم شاه در کابینه جمشید آموزگار و مدیر و مؤسس روزنامه آیندگان بود که باز هم مطابق اسناد ساواک از طریق لابی با صهیونیست ها و سفارت رژیم اشغالگر قدس اداره می شد و از سوی حضرت امام(ره) با ذکر نام طرد شده بود. البته برخی از اسناد ساواک از داریوش همایون به عنوان کسی که نامه یاد شده با اسم مستعار «احمد رشیدی مطلق» را برای چاپ از دربار به روزنامه اطلاعات برده است یاد می کنند که در این حالت نیز یکی از عوامل اصلی در چاپ نامه مورد اشاره است.

 

ممکن است بپرسید این توضیحات درباره هویت «داریوش همایون» چه ضرورتی دارد؟ پاسخ آن است که «داریوش همایون» در جریان فتنه 88 یکی از حامیان سینه چاک سران فتنه بوده است که کیهان به نمونه هایی از آن با ذکر منبع و سند اشاره داشته است. داریوش همایون بارها اعلام کرده است که «پیروزی انقلاب اسلامی بزرگترین کابوس عمرم بوده است». وی با وجود آن که یک سلطنت طلب است در اواخر آذرماه 89 طی مصاحبه ای با رادیو فردا گفته بود، تجربه 85 ساله من نشان می دهد که موسوی و خاتمی و کروبی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به مراتب مفیدتر از شاهزاده رضا پهلوی عمل کرده اند. جنبش سبز امید از دست رفته را به ما بازگرداند و حمایت همه جانبه از این جنبش و رهبران آن وظیفه ملی- میهنی همه کسانی است که حضور اسلام را در حاکمیت ایران نمی پسندند!

 

داریوش همایون در مصاحبه با نشریه ضد انقلابی «تلاش» ضمن تشکر از همراهی منافقین با سران فتنه، خطاب به کسانی که این همراهی و همکاری را باعث بدنامی فتنه گران می دانند، گفته بود؛ «من خودم یک بی دین هستم ولی امروزه باید موقعیت حساس موسوی و کروبی را درک کرد و حضور همه گرایش ها از بهایی ها، سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلب ها و حتی مارکسیست ها را در کنار رهبران جنبش به فال نیک گرفت.» و...

 

4- اکنون باید از آقای هاشمی رفسنجانی پرسید؛ حضرتعالی که در پیام خود از داریوش همایون، یعنی همان «احمد رشیدی مطلق» به عنوان عامل رژیم آمریکایی شاه و اهانت کننده به اسلام و امام و روحانیت یاد می کنید و اقدام وی را با اهانت «سران مشرک قریش» به ساحت رسول خدا(ص) برابر می دانید- که حق نیز چنین است- آیا از حضور فعال وی در کنار آقایان موسوی و خاتمی و کروبی در فتنه 88 خبر ندارید؟ به یقین از این ماجرای مشمئزکننده باخبرید. بنابراین پرسش بعدی آن است که چرا علیه وی کمترین موضعی نگرفته و دوستان خود را به خاطر همراهی با این جرثومه فساد و تباهی کمترین ملامتی نفرموده اید؟!

 

مگر حضرتعالی با صراحت- و به صحت- نمی فرمایید که مقاله «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات دی ماه 1356، احساسات مذهبی و غیرت دینی مردم را برانگیخت و قیام خونین 19 دی را در پی داشت؟ بنابراین چه انتظاری دارید که حضور وی در فتنه 88 و در کنار سران فتنه- که ده ها بار از داریوش همایون وطن فروش تر و جنایتکارترند- حماسه 9 دی را در پی نداشته باشد؟ اگر داریوش همایون فقط یک مهره آمریکایی و اسرائیلی بود، در فتنه 88 که آمریکا و اسرائیل و انگلیس با هویت کامل خود و بدون پرده پوشی و بی نقاب به حمایت مالی، تبلیغاتی و سیاسی و... همه جانبه از موسوی و کروبی و خاتمی برخاستند.

 

راستی! جناب آقای هاشمی، رشیدی مطلق که علیه او- به حق- خروش برداشته اید در کدام سو ایستاده است؟! قاتلان مردم مظلوم قم در قیام 19 دی ماه 56 در کدام سو؟!

 

5- در بیانیه خود به «لات و هبل و عزی» بت های مورد پرستش مشرکین در جاهلیت اشاره کرده اید و از شکست آنها در مقابل تعالیم روحبخش و متعالی اسلام خبر داده اید، که سخن پسندیده ای است. اما جناب هاشمی، حضرتعالی بهتر و بیشتر از نگارنده و امثال نگارنده می دانید که حضرت امام راحل(ره) بارها زبان به ملامت کسانی می گشودند که تجسم «لات و هبل و عزی» آن روزها را در آمریکا و اسرائیل و انگلیس این روزها نمی دیدند یا نمی خواستند ببینند! جنابعالی به یقین، نگاه حکیمانه و منطبق با واقعیت حضرت امام(ره) را نفی نمی کنید. بنابراین، اگر مصداق لات و هبل و عزی را در آمریکا و انگلیس و اسرائیل می دانید - که باید بدانید- لطفا و با عرض پوزش بفرمائید که امروزه لات و هبل و عزی در کدام سوی از آوردگاه جمهوری اسلامی ایران با دشمنان تابلودار آن ایستاده اند؟! بی تردید می دانید که آنها از حامیان سینه چاک مالی و سیاسی و تبلیغاتی سران فتنه 88 بوده اند. بنابراین تاسف آور است و از حضرتعالی بعید است که در بیانیه خود این بت ها را جابجا کنید! و حضور بی پرده «لات و هبل و عزی» را در کنار سران فتنه نبینید و یا خدای نخواسته ببینید و علیه آنها خروش برندارید!

 

6- حضرت آیت الله، از اهانت به مراجع عظام گله کرده اید که گلایه ای برحق است و مراجع عظام و علمای بزرگوار اسلام حقی غیرقابل انکار بر ملت و نظام دارند، اما، باز هم توضیح نداده اید که مگر حضرت امام(ره) مرجع نبودند؟ چرا وقتی همین چند ماه قبل، تصویر مبارک آن بزرگوار را پاره و لگدمال کردند، نه فقط سکوت کردید و احساسات جنابعالی برانگیخته نشد، بلکه به گونه ای تلویحی - اگرچه سکوت نیز چنین است- از آن اراذل و اوباش حمایت نیز فرمودید؟!

 

جناب هاشمی عزیز، به این گزاره های مستند که پیش از این نیز در یکی از یادداشت های نگارنده آمده است توجه بفرمائید؛ «تقلید از مراجع کار میمون است»! «روحانیت، قشری گرا و انحصارطلب است»! «روحانیت به جای عاقل پروری، عوام پروری و مقلدپروری می کند»! «اصلی ترین مانع دموکراسی در کشور ما، آن است که در ایران هنوز خدا نمرده است»! «امامان معصوم هم قابل نقد هستند»! «مظاهر دینی، چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است»! و....

 

حضرت آیت الله رفسنجانی، آیا حق نداریم از حضرتعالی به عنوان یکی از مدافعان مرجعیت بپرسیم که چرا در مقابل اینهمه اهانت آشکار به مرجعیت، پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع)، اسلام و... سکوت کرده بودید؟ آیا می دانید که تمامی این اهانت کنندگان در تمامی طول فتنه 88 به گونه ای آشکارا و نه پنهان در کنار سران فتنه و در ائتلاف با آنها بوده اند؟! و...

 

7- نگارنده انکار نمی کند که امروزه بعضی ها به قول حضرتعالی؛ «برای توهین و تهمت(به مرجعیت) لباس رشیدی مطلق ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده اند» ولی به خوبی می دانید توده های عظیم و چندده میلیونی که در مقابل فتنه 88 ایستاده بودند، اینگونه افراد را نیز به خوبی می شناسند و از نهیب و خروش علیه آنها دریغ نکرده اند که نوشته های کیهان علیه آنان و هشدارهای پی درپی نسبت به خطر حضورشان در برخی مراکز حساس گواه روشنی بر این مدعاست. اما؛ سخن آن است که اگر اشاره حضرتعالی در بیانیه اخیرتان به این افراد است، چرا در برابر نمونه های بارها پلشت تر و آشکارتر سکوت کرده بودید و هنوز هم سکوت می کنید؟! و چگونه انتظار دارید که مردم با وجود برخورد اینگونه حضرتعالی، توصیه های شما را دلسوزانه تلقی کنند؟!

 

8- و بالاخره این وجیزه اگرچه فقط حرفی از آن هزاران است، ولی یادآوری این نکته در سطور پایانی آن نیز ضروری به نظر می رسد، آن جناب آقای رفسنجانی که نگارنده می شناسد و سال ها قبل از پیروزی انقلاب و در جریان انقلاب با بینش و منش و حتی شیوه نگارش ایشان آشنایی داشته و دارد، نمی تواند نویسنده بیانیه یاد شده باشد. این بیانیه، به لحاظ ادبیات نوشتاری، «مغلوط» از نظر محتوا، «مخدوش» و با توجه به چگونگی استدلال، «ابتدایی» به نظر می رسد و این تلقی را پدید آورده و قوت می بخشد که جناب هاشمی فقط تایید کننده متن بوده و اجازه انتشار آن را صادر فرموده اند! و این احتمال اگر با صحت قرین باشد، نشان می دهد کسانی که در جریان فتنه 88 پشت شخصیت و جایگاه آقای رفسنجانی سنگر گرفته بودند، هنوز ایشان را رها نکرده اند و بیانیه یاد شده را برای خروج هرچند، موقت رسانه های فتنه از خمودگی و درهم ریختگی ناشی از شکست تدارک دیده اند.

حسین شریعتمداری، روزنامه کیهان


  

89/10/19
7:52 ع

دیدار مردم قم با امام خامنه ای به مناسبت سالروز 19 دی

  

4 صفر 1432

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

خیلى خوشامدید برادران و خواهران عزیز؛ و تشکر میکنیم از یکایک شما که این راه را طى کردید و این حسینیه را به حضور گرم و صمیمىِ خودتان و نشانه‌هاى اخلاص و محبتى که همیشه در برادران و خواهران قمى مشاهده کرده‌ایم، انباشتید.

خدا را شکر میکنم و خوشحالم از اینکه این دیدار با فاصله‌ى کمى از سفر قم اتفاق مى‌افتد که مردم عزیز قم، جوانهاى قم، مرد و زن قم، در آن سفر، نشانه‌هاى پایبندى و وفادارى به اسلام را، به دین را، به نظام اسلامى را و نشانه‌هاى بصیرت را آنچنان بروز دادند که حتّى دشمنان ملت ایران هم نتوانستند در مقابل آن ساکت بمانند و به آن اعتراف کردند.

همیشه با عکس‌العمل‌هاى دشمنان میتوان اهمیت کارها را تشخیص داد؛ این یکى از راه‌هاى تشخیص اهمیت مطالب، اهمیت اقدامات و اهمیت موضوعات است. اگر فرض بفرمائید شما در خیابان که دارید حرکت میکنید، یک کسى یک تنه‌ى مختصرى به شما بزند، عکس‌العملى نشان نمیدهید؛ اما اگر چنانچه تعرضى بکند، با مشت، با دست، با حربه به شما حمله کند، شما از خودتان عکس‌العمل نشان میدهید، تحرک نشان میدهید. این نشان‌دهنده‌ى این است که حرکتى که علیه شما انجام گرفته است، در آن نوعِ اول ناچیز است، قابل اعتناء نیست؛ در نوع دوم مهم است. عکس‌العمل‌ها میتواند عظمت کارها را یا بى‌اهمیت بودن کارها را مشخص کند.

در سرتاسر قضایاى انقلاب، چه مسائل بزرگ، چه مسائل کوچک، چه حوادث روزمره، چه مسائل کلان و مستمر، انسان این قاعده را جارى و سارى مى‌بیند. خود عکس‌العملى که علیه انقلاب و تشکیل نظام جمهورى اسلامى در دنیاى کفر و استکبار به وجود آمد، نشان‌دهنده‌ى عظمت قضیه است.

 اینى که از روز اول تشکیل جمهورى اسلامى، دستگاه‌هائى که قدرت دنیا دست آنهاست، پول دست آنهاست، سلاح دست آنهاست، تبلیغات دست آنهاست، رسانه‌ها متعلق به آنهاست، یکپارچه علیه این نظام شروع به اقدامهاى گوناگون کردند، نشان‌دهنده‌ى این است که این حادثه براى متولیان ظلم و استکبار جهانى، حادثه‌ى بسیار عظیمى است و برایشان تحمل‌ناپذیر است. همین جور هم هست؛ چون اسلام دین عدل است، اسلام دین انسانیت است، اسلام دین مقابله‌ى با بى‌عدالتى‌ها و ظلمها و حق‌کشى‌هاست. خوب، کسانى که همه‌ى وجودشان حق‌کشى است، همه‌ى وجودشان ظلم است، فلسفه‌ى پیدایششان سرکوب زدن به انسانها و عواطف انسانها و موجودیت انسانهاست، قهراً از حضور اسلام متوحش میشوند، بیمناک میشوند و با آن مقابله میکنند. علت مقابله‌ى با جمهورى اسلامى این است. البته بهانه‌ها درست میشود؛ هر چندى یک بار یک بهانه‌اى درست میکنند؛ اما حقیقت قضیه این است.

 اسلام و جمهورى اسلامى یک راه نوئى را به بشریت ارائه کرد؛ یک حرکت نوئى را به ملتها ارائه داد؛ نشان داد که یک ملتى با اینکه آنچنان سلاحى ندارد، با اینکه آنچنان امکانات مادى‌اى ندارد، میتواند در مقابل قلدرترین حکومتهاى دنیا مقاومت کند، بایستد، زیر بار آنها نرود، راه خود را دنبال کند، پرچم عدل و انصاف را بلند کند، پرچم انسانیت را بلند کند. این در دنیاى عصر جدید یک چیز نوئى است؛ این را شما باز کردید. در همه‌ى قضایاى گوناگون انقلاب همین است.

 در مورد خود شما مردم قم، حساسیت در بین دشمنان کشور و دشمنان انقلاب خیلى زیاد است. با قم و قمى و حوزه‌ى علمیه و جوانهاى قم و روحیات مردم قم اینها بشدت بدند، مخالفند؛ چرا؟ چون از قم سیلى خوردند. استکبار، جبهه‌ى ضد اسلام، جبهه‌ى ضد ملت ایران از قم سیلى خورده است. یکى از مواردى که سیلى خورده، همین نوزدهم دى است. مردم قم زودتر از دیگران احساس تکلیف کردند، اوضاع را شناختند، مسئولیت را حس کردند و به میدان آمدند؛ اینها خیلى مهم است. هم شناختن اوضاع مهم است - بصیرت میخواهد - هم احساس تکلیف کردن مهم است؛ روح تعهد و ایمان میخواهد که انسان احساس تکلیف کند. بعضى هستند، مى‌بینند حوادث تکان‌دهنده را، مى‌بینند نقشه‌هاى دشمن را؛ اما احساس تکلیف نمیکنند، تکان نمیخورند. بعضى هستند، مى‌بینند که دشمن جبهه‌آرائى کرده است. خوب، وقتى دشمن جبهه مى‌آراید، باید ما هم در مقابل، احساس تکلیف کنیم؛ این لازمه‌ى تعهد است، لازمه‌ى ایمان است. بعضى این احساس را ندارند. البته در ملت عزیز ایران این روحیه بود، با حرکت اسلامى و نهضت اسلامى تقویت شد، ریشه‌دار شد و در انقلاب خودش را نشان داد؛ لیکن جاها مختلف بودند. قمى‌ها جلو بودند. در نوزده دى احساس تکلیف کردند و آمدند توى میدان. خوب، میدان هم میدان آسانى نبود - میدان سختى بود - مواجهه‌ى با گلوله بود، مواجهه‌ى با سرکوب خشن دستگاه پلیس و امنیت رژیم طاغوت بود، به کسى رحم نمیکردند؛ اما قمى‌ها آمدند داخل میدان.

 این بصیرت، این احساس تکلیف، این حضور در میدان، سیلى محکمى بود به دشمنان؛ همین بود که ناگهان پاسخش از تبریز بلند شد، از آن طرف در یزد بلند شد، از آن طرف در شهرهاى دیگر بلند شد؛ لذا این حرکت عظیم که زمینه‌هایش را امام بزرگوار ما در طول چندین سال آماده کرده بود، به وجود آمد؛ این سیلى است. دشمن وقتى سیلى میخورَد، کینه به دل میگیرد و مقابله میکند. حالا ما که میخواهیم خودمان را ارزیابى کنیم، باید محاسبه کنیم. وقتى دشمن در مقابل ما بشدت دندان نشان میدهد، ما باید احساس کنیم که پس توانائى‌هاى ما بالاست؛ میتوانیم به این دشمن ضربه بزنیم.

 همین حرکتى که مردم عزیز قم در سفر چند روزه‌ى این بنده‌ى حقیر انجام دادند، حوزه‌ى علمیه انجام دادند، علما انجام دادند، جوانها انجام دادند، سیلى بر دشمن بود؛ دردشان آمد. آنها نشان دادند که در مقابل این قدرت‌نمائى، این بصیرت، این حضور همه‌جانبه‌ى مردم آسیب‌پذیرند؛ این براى ما ملت ایران درس است.

 هر جائى که ما توانستیم درست بفهمیم، درست تشخیص بدهیم - یعنى همان بصیرت - و به دنبال آن احساس تکلیف کردیم، احساس تعهد و مسئولیت کردیم و وارد میدان شدیم، غلبه با ما بوده است؛ «فاذا دخلتموه فانّکم غالبون».(1) وقتى با ایمان و با بصیرت وارد میدان مواجهه شدید، غلبه با شماست، شما برنده هستید؛ چرا؟ چون طرف مقابل شما ایمان ندارد، دین ندارد، انگیزه‌ى عمیق معنوى ندارد. آن کسانى که عوامل میدانى او هستند، مزدورند، فریب خورده‌اند؛ خود نقشه‌دارها و صحنه‌گردانها هم که مردمان بى‌ایمانى هستند. وقتى با ایمان وارد میدان میشوید، شما برنده‌اید؛ این براى ملت ایران تجربه است.

 در طول این سى و یکى دو سال، ملت ایران با این تجربه توانسته است کارهاى بزرگى بکند؛ هم توانسته خود را از لحاظ معیارهاى مادى بالا بکشد - همین پیشرفتهاى علمى، همین پیشرفتهاى فناورى، همین اشتغال دائم به کار در سرتاسر کشور، نشانه‌هاى پیشرفت مادى است - هم از لحاظ معنوى توانسته است خود را به یک سطح عالى و راقى برساند. ما آیات الهى را دیدیم، نشانه‌هاى کمک خدا را دیدیم. قبلها کمک الهى و پشتیبانى دست قدرت خداوند را فقط در کتابها میخواندیم؛ امروز در صحنه حس میکنیم، لمس میکنیم؛ همان طور که امام بزرگوار ما این را لمس کرده بود و به من فرمود. دل او قرص بود، چون دست قدرت الهى را میدید.

 ملت ایران در میدانهاى گوناگون، کمک الهى را، حمایت الهى را لمس کرده است، حس کرده است؛ وقتى توى صحنه است، وقتى آماده‌ى مجاهدت است؛ در جنگ تحمیلى یک جور، در قضایاى گوناگون یک جور، در تحرکات سیاسى و در فتنه‌ها یک جور. در همین فتنه‌ى سال 88 دست قدرت الهى بود؛ مردم بیدار شدند، مردم وارد صحنه شدند و یک حرکت عظیم را خنثى کردند.

 هنوز خیلى جا وجود دارد براى تحلیل و تبیین و روشن کردن زوایا و ابعاد این فتنه‌اى که دشمن طراحى کرده بود. دشمن محاسبات خیلى دقیقى کرده بود؛ منتها خوب، محاسباتش غلط از آب درآمد؛ ملت ایران را نشناخته بود. دشمن در پشت صحنه، همه‌ى چیزها را مشاهده کرده بود. این کسانى که شما بهشان میگوئید سران فتنه، کسانى بودند که دشمن اینها را هل داد وسط صحنه. البته گناه کردند. نبایستى انسان بازیچه‌ى دشمن شود؛ باید فوراً قضیه را بفهمد. اگر اول غفلتى کرده است، وسط کار وقتى فهمید، بلافاصله بایستى راه را عوض کند. خوب، نکردند. عامل اصلى دیگرانى بودند که طراحى کرده بودند، به خیال خودشان محاسبه کرده بودند. به گمان آنها بساط جمهورى اسلامى بنا بود جمع شود؛ نه فقط حقیقت دین، حتّى شعارهاى دینى هم باقى نمانَد؛ برنامه این بود. طراحى این بود که اگر توانستند قاعده‌ى دولت را به شکل مطلوبِ خودشان بچینند، که بعد از آن، راه حرکتشان روشن بود که چه کار میکردند؛ اگر هم قاعده‌ى حکومت و دولت طبق میل آنها چیده نشد و برایشان ممکن نشد، کشور را به آشوب بکشانند؛ با خیال خودشان  - من یک وقتى گفتم - کاریکاتور انقلاب اسلامى را درست کنند؛ مثل سایه‌هائى که حرکت یک قهرمان را تقلید میکنند، اداى قهرمانها را، اداى انقلاب را در بیاورند؛ برنامه‌شان این بود. ملت ایران توى دهن اینها زد و بساط اینها را جمع کرد.

 امروز انقلاب، جمهورى اسلامى، ملت ایران، خط صحیح دین در این کشور، از پیش از قضایاى سال گذشته بمراتب قوى‌تر است، روشن‌تر است. علت همین است: خداى متعال هر امتحانى که میکند، یک نمره میدهد. وقتى در یک امتحانى، یک کسى، یک جمعیتى، یک ملتى قبول شدند، خداى متعال به اینها نمره میدهد؛ نمره این است که اینها را بالا مى‌آورد. امتحانهاى الهى اینجورى است. همین طور که اگر در امتحان بد عمل کنیم و امتحان را ببازیم، خداى متعال نمره‌ى مردودى میدهد و آن مردودى عبارت است از تنزل و انحطاط - انسان از آنى که بود، بدتر میشود - در قبولى هم همین جور است؛ ملتها را بالا میبرد.

 در یک دوره‌اى مردم در یک امتحانى شکست خوردند، امیرالمؤمنین را در محراب عبادت به خون کشیدند. خوب، امتحان بدى بود. چرا باید وضع جامعه‌اى به آنجا برسد که کسى مثل آن مجسمه‌ى عدالت و معنویت و توحید، به دست اشقى‌النّاس به خون کشیده شود؟ این نشان‌دهنده‌ى امتحان بدى بود که مردم دادند. وقتى این امتحان را دادند، مردود شدند؛ لذا خدا اینها را پائین آورد؛ کارشان به آنجا رسید که حسین‌بن‌على را جلوى چشم آنها کشتند!

 وقتى امتحانِ خوب بدهید، خدا شما را بالا میبرد. امروز خط اسلام، خط ایمان باللَّه، خط انقلاب در کشور و در میان ملت، خیلى قوى‌تر، پررنگ‌تر و بالاتر است از آنچه که قبل از این فتنه بود. چرا؟ چون مردم، خوب امتحان دادند. این، نمره‌ى الهى است. این شد براى ما دستورالعمل. در همه‌ى قضایا باید اینجورى عمل کرد. باید درست دید، درست سنجید، درست محاسبه کرد. مواظب باشیم در تشخیص اشتباه نکنیم؛ قضایاى اصلى را با قضایاى فرعى جابه‌جا نکنیم؛ چیزهاى بزرگ، حوادث بزرگ و مهم را کوچک نبینیم و در مقابل، حوادث کوچک را بزرگ بینگاریم؛ باید درست تشخیص بدهیم. این قدم اول. بعد هم احساس مسئولیت کنیم. یک ملت زنده، حیات طیبه‌اش این است. حیات طیبه‌اى که خداى متعال به مؤمنین وعده داده است - «و لنحیینّه حیاة طیّبة»(2) - یعنى این؛ یعنى همین طور روزبه‌روز در امتحانهاى گوناگون، حرکت کردن و پیش رفتن. آن کسانى که در خلال این راه از دنیا میروند، به لقاء الهى میرسند، مراتب بالاى سعادت را دارند؛ آن کسانى هم که میمانند، همین طور در دنیا هى پیشرفت معنوى و مادى میکنند. پیشرفت مادى هم هست.

 ملت ایران یک راهى را شروع کرده است، در امتحانهاى بسیارى پیروز شده است. امتحان جنگ تحمیلى، یک امتحان بزرگ بود؛ ملت در این امتحان پیروز شد. نه فقط پیروزى در جنگ - که آن بود - مهمتر از آن، پیروزى در معیارهاى معنوى و الهى بود؛ چون صبرِ خود را نشان داد، ایثارِ خود را نشان داد، بصیرت خود را، فداکارى خود را، آمادگى خود را براى حرکت در راه خدا نشان داد. خداى متعال این ملت را ترقى داد و بالا برد، تا امروز. بعد از این هم همین است. دشمنانى که به مصاف ملت ایران مى‌آیند، این حقایق را نمیفهمند و درک نمیکنند.

 امروز ملت ایران در سیاستهاى داخلىِ خودش مقتدر است؛ در سیاست خارجىِ خودش مقتدر است؛ در تأثیرگذارى بر روى منطقه مقتدر است؛ در تأثیرگذارى بر روى مسائل مهم جهانى هم مقتدر است؛ اینها یک واقعیاتى است، یک حقایقى است. دشمن از همه‌ى این راه‌ها میخواهد وارد شود که با ملت ایران در بیفتد، نگذارد، مانع بتراشد؛ البته نخواهد توانست. دشمن میخواهد در زمینه‌ى اقتصادى مردم را دچار مشکل کند، مسئولین کشور را دچار زحمت کند؛ همین تحریمها و این حرفها که میشنوید. خوب، نتوانستند. در قضایاى خارجى سعى میکنند کشورها را، دولتها را، حکومتها را، ملتها را از ایران بترسانند. همه‌ى این تبلیغات پرحجمى که در زمینه‌ى حقوق بشر، در زمینه‌ى انرژى هسته‌اى، در زمینه‌ى بمب اتمِ خیالى، آمریکائى‌ها میکنند، صهیونیستها میکنند، اروپائى‌ها دنباله‌رو آنها هستند، بعضى از دولتهاى حقیر و بیچاره هم دنباله‌رو آنها هستند، براى این است که ذهنیت دنیا را، ذهنیت منطقه را نسبت به ملت ایران خراب کنند؛ اما نتوانستند. دلیل نتوانستن این است که امروز در همین منطقه‌ى خود ما آمریکا درقضایاى فلسطین شکست خورد، در قضایاى لبنان شکست خورد، در قضایاى افغانستان شکست خورد، در قضایاى عراق شکست خورد. از کى شکست خورد؟ از سیاست درست ملتها. آنها میگویند توى این قضایاى گوناگون منطقه‌اى، طرف ما ایران است. ایران نیست. جمهورى اسلامى ایران تأثیرش تأثیر معنوى است. بله، اقتدار جمهورى اسلامى ملتها را بیدار میکند؛ شکى نیست. آن وقت نتیجه این میشود که دولتى در عراق سر کار مى‌آید که آمریکائى‌ها همه‌ى تلاش خودشان را میکنند که این بر سر کار نیاید، اما به خاطر بیدارى و هشیارى مردم سر کار مى‌آید. تأثیر جمهورى اسلامى اینجورى است. در جاهاى دیگر هم همین جور است.

 ما این راه را ادامه خواهیم داد. ما قله‌ها را شناختیم؛ میدانیم کجا میخواهیم حرکت کنیم؛ «لتکونوا شهداء على النّاس».(3) این راه، راهى است که باید بتواند ملت ما را به اسلام نابِ کامل برساند؛ که خیر دنیا و آخرت در آن است. حیات طیبه‌ى دنیا و آخرت در اسلامِ کامل است. ما هنوز اوائل راهیم. ما خیلى نقص داریم. ما با آن اسلام کامل خیلى فاصله داریم. راه ما این است. این قله‌ها را شناختیم؛ خداى متعال بحمداللَّه راه را هم به ما نشان داده است؛ عزم و اراده‌ى ملت ایران و مسئولین کشور هم براى حرکت در این راه، عزم و اراده‌ى خوبى است، عزم و اراده‌ى قوى‌اى است.

 البته باید بیدار باشیم. همه باید بیدار باشند. نمیخواهیم و نباید بالش نرم زیر سرمان بگذاریم، براى خودمان لالائى بخوانیم؛ هى بگوئیم دشمن شکست خورد، دشمن ضعیف است، ما قوى هستیم؛ این نباید ما را به خواب ببرد. ما باید بیدار باشیم؛ همان طور که امیرالمؤمنین فرمود: «و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم ینم عنه».(4) وقتى درگیرى دارید، باید بیدار باشید. درگیرى به اختیار من و شما نیست. دشمن میخواهد درگیرى داشته باشد؛ حالا درگیرى سیاسى، درگیرى امنیتى، درگیرى اقتصادى. همه‌اش درگیرى نظامى هم نیست. وقتى درگیرى هست، باید بیدار بود. جوانها بیدار باشند، روحانیت بیدار باشد، دانشگاه بیدار باشد، مسئولین کشور بیدار باشند. بیدارى مسئولین به این است که هرچه میتوانند، به مردم خدمت کنند، کار کنند؛ و هرچه میتوانند، این یکپارچگى را - که مثل خارى در چشم دشمنان است - حفظ کنند.

 ان‌شاءاللَّه موفق و مؤید باشید. پروردگارا! به محمد و آل محمد این مردم عزیز را از سرچشمه‌ى لطف و فیضِ خودت برخوردار و سیراب بفرما. پروردگارا! ما را در این راه ثابت‌قدم بفرما. پروردگارا! ارواح طیبه‌ى شهدا و روح مطهر امام بزرگوارمان را با اولیائت محشور بفرما.

 والسّلام علیکم و رحمةاللَّه‌

1) مائده: 23
2) نحل: 97
3) بقره: 143
4) نهج البلاغه، نامه‌ى 62


  

پیام رسان

+ لینک دانلود جزوه استقامت در منطقه ممنوعه

+ ویل راجر فرمانده ناو ونیسنس هواپیمای مسافربری ما رو ساقط کرد و از شیاطین متحده مدال گرفت، اصغرآقا شما کدوم ایرباس رو زدی که لیاقت جایزه گرفتن از دست شیطان را پیدا کردی؟!

+ ویل راجر فرمانده ناو ونیسنس هواپیمای مسافربری ما رو ساقط کرد و از شیاطین متحده مدال گرفت، اصغرآقا شما کدوم ایرباس رو زدی که لیاقت جایزه گرفتن از دست شیطان را پیدا کردی؟!

+ تبلیغ بورس بعد از اشغال وال استریت!

+ فدایی سید علی با نمایش چند فیلم و عکس از یوم الله 9 دی 1388 به روز شد..... منت می گذارید تشریف بیاورید به سنگر ما......

+ 30 فروردین سالروز ولادت امام خامنه ای روحی فداه بر عاشقان ولایت مبارک باد

مشخصات مدیر وبلاگ
 
مهدی[112]
 

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 

javahermarket

لوگوی دوستان
 
دوستان
 
وبلاگ گروهی فصل انتظار نمازخانه بوستان بهاره بازتاب بُرنا مبادا روی لاله ها پا گذاریم سجاده ای پر از یاس یا اباصالح المهدی (عج) .:: در کوی بی نشان ها ::. دنیای جوانی سکوت ابدی ارزش خبر ... حبل المتین ... PARANDEYE 3 PA عروج شهرستان بجنورد عشق الهی حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد کـــــلام نـــو شلمچه وبلاگ گروهی موج .: شهر عشق :. نسیم قدسیان رهسپاریم با ولایت تا شهادت مهربان رنگارنگه گل نرگس...مهدی فاطمه ما و دلاوران کانون فرهنگی هنری مسجد ولی عصر (عج) کنگان پرتو پاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شب السلام علیک یا علی بن موسی الرضا هیئت متوسلین به حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام ساحل نشین اشک عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) عطش گروه اینترنتی جرقه داتکو نهِ/ دی/ هشتاد و هشت فرهنگ ولایی مهدویت @@@ استشهادی @@@ یاامام حسن مجتبی (ع)ادرکنی هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره) زندگی گروه فرهنگی سردار خیبر دل نوشته های هدهد سرگشته سیرت بسوی ظهور ... زورخانه باباعلی از فرش تا عرش نصیحت به مسئولین جامعه اسلامی پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان حب الحسین اجننی mansour13 فقط من برای تو وبلاگ رسمی دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد یا زهرا(س) گل پیچک شیعه مذهب برتر Shia is super relegion پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز دهاتی دکتر علی حاجی ستوده نای نیستان شمیم عاشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف حزب الله هم الغالبون مجمع عاشقان ثامن الائمه (ع) منتظر عشق طلاست السلام علیک یا صاحب الزمان کانون فرهنگی دستگردانیهای مقیم یزد صفاسیتی یاران ناب معجزه هزاره سوم بصیرت قاضی مالخر زمزمه های عطار برای حقیقت جویان اتحاد ملی - انسجام اسلامی ولایت مشاوره و مقالات روانشناسی اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار عاشقان علی و فاطمه « یا مهدی ادرکنی » فوتوبلاگ وصال شهدای غریب کجایند مردان بی ادعا؟ حسین جان (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست) نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا مائدة من السماء زیر آسمان خدا گفتمان مذهبی آموزش های مخصوص نظامی - نیروهای ویژه نور المهدی (عج) شهرستان ماهشهر یوسف گام آخر... درد و دل یک قدم تا پشت خاکریز یعسوب جلوه گاه دنیای آبی شیعیان اهل سنت واقعی وبلاگ خبری هیات چهارده معصوم(ع) بوئین زهرا هیئت مجازی علی جان آژیر قرمز مولای غریب ازدواج موقت وچالش ها دشت جنون نازنین فاطمه عاشقان شهادت در خط ولایت نسیم جبهه یا مهدی (عج) یه فلش کار بسیجی سایت خبری تحلیلی شیعه نیوز رنگارنگه 2 سخنان مهجور حضرت روح الله بــــــــــــــــــــــــــــاران مسیح المسایح پیام مشاور حاج منصور ارضی وبلاگهای موهن را متوقف کنید .::خادم الشهداء::. هیئت یا عباس (ع) عشاق المهدی(عج) هر که دارد هوس کرببلا بسم الله پایگاه وبلاگ نویسان حامی مقاومت اسلامی مروارید شهید حجت الاسلام والمسلمین ردانی پور خاکریز سبز السلام علیک یا اباالفضل العباس (ع) .::خاتم النبیین::. حوزه مقاومت بسیج هفت امام موسی کاظم علیه السلا جنـبش پیامـکی احـمدی نـژاد گفتمان آزاد حقیقت نیوز نغمه اذان صبح دولت عشق محب مهدی (عج) اصلاح الگوی مصرف صبح بیداری مردان بی ادعا هیئت مذهبی دانشجوئی ثامن الائمه (ع) وبلاگ شخصی دکتر کوچک زاده نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلام حزب فقط حزب علی... رهبر فقط سید علی خفن سرا ضد سبز یادداشتهای بی تکلف جزوات کارشناسی ارش شجره طیبه دین و زندگی سیستم عامل، طراحی گرافیک و برنامه نویسی خراباتی 15 یک دست لباس خاکی نینوا نرم افزار ایثار حامیان استاد رائفی پور و استاد عباسی و کریمی
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ