89/9/26
11:27 ص
بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه پیش روی شماست سخنرانی حضرت آیتاللهمصباح یزدی در دیدار با جمعی از فرماند هان و مدیران ارشد نیروی دریایی است که در تاریخ 16/09/89 ایراد شده است
اکسیر محبت سیدالشهداء سلاماللهعلیه
مقدمه
فرارسیدن ایام عزاداری سیدالشهدا صلواتاللهعلیهوعلیابنائهالمعصومین را به پیشگاه مقدس حضرت ولیعصر اروحنافداه و همه علاقهمندان به اهلبیت تسلیت و تعزیت عرض میکنیم و از خدای متعال میخواهیم که در دنیا و آخرت دست ما را از دامان ایشان کوتاه نفرماید.
شرایط زمانی در این ایام موضوع بحث را تعیین میکند و نمیشود از آن گذشت و باید هر کدام از ما به اندازه لیاقتمان ـ از مبدأ صفر تا بینهایت ـ از این اقیانوس بیکران رحمت الهی صلواتاللهعلیه استفاده کنیم. ما هم در این ایام میکوشیم اظهار ارادتی به پیشگاه مقدس ایشان داشته باشیم و از خدای متعال میخواهیم که به برکت ایشان چیزی را که مورد رضایت اهلبیت است به ما الهام فرماید و توفیق عمل آن را نیز مرحمت کند.
از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه اطهار سلاماللهعلیهماجمعین مطالب عجیبی درباره محبت و توسل به سیدالشهدا و گریه و عزاداری برای ایشان نقل شده است، اما گاهی در اثر ناآگاهی و یا شبهههای شیطانی، برای بعضی جمع بین این معارف با دیگر معارف دینی و حتی نصوص قرآنی مشکل به نظر میآید. در این بحث ابتدا یک شبهه مطرح میکنیم و امیدواریم به برکت توسل به ائمه اطهار راهحل مقبول و دلنشینی به ما الهام شود.
محکمترین آیه
یادم میآید امام رضواناللهعلیه گاهی در درسشان موعظه میفرمودند ـ معمولا اواخر سال یک جلسه از درس اصولشان را به موعظه اختصاص میدادند و این غیر از درس اخلاقی بود که به صورت هفتگی داشتند. یکی از مطالبی که مکرر از ایشان شنیدم این است که میفرمودند: أحکمُ آیة فی کتابالله قوله عزوجل (محکمترین آیه در قرآن کریم این آیه است) «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»1 و به خصوص روی کلمه «یره» خیلی تأکید میکردند. در مقام موعظه میفرمودند که مراقب باشید چیزی را سبک نشمارید. اگر انسان حتی یک گناه را کوچک بشمارد عقوبتش را خواهد دید و خود این گناه در آن عالم به شکل عذاب مجسم میشود. میفرمودند محکمترین آیه قرآن که هیچ تشابهی در آن نیست و تأویلی برنمیدارد و مفهوم آن خیلی واضح و قطعی است این آیه است. شاید این تعبیر در روایت هم آمده باشد که محکمترین آیه در قرآن این آیه است که هر کس سر سوزنی، به اندازه سنگینی یک ذره، خوبی کند آن را خواهد دید و اگر به اندازه سنگینی یک ذره بدی کند، خواهد دید. پس معنای محکمترین آیه قرآن این است که اگر ـ العیاذ باللهـ مبتلا به معصیتی شدیم، دیگر برگشت ندارد مگر آنکه توبه کنیم تا بخشیده شویم. حال این آیه با روایاتی که ثواب زیارت و گریه بر سیدالشهدا علیهالسلام را بیان میکند چگونه جمع میشود؟ روایاتی از این قبیل که هر کس برای سیدالشهدا علیهالسلام گریه کند همه گناهانش بخشیده میشود اگرچه به اندازه ریگ بیابانها و برگ درختان باشد. یا درباره زیارت سیدالشهدا آمده که حتی یک السلام علیک یا اباعبدالله ثواب حج و عمره دارد. اگر در کربلا زیارت کند که ثواب نود حج و نود عمره را دارد. حتی برای زیارت ایشان در روز عرفه یا برخی زمانهای دیگر تا ثواب هزار حج و عمره بیان شده است. توجه دارید که در گذشته گاهی حج یک سال طول میکشید؛ اینکه مقدماتش را فراهم کنند و با امکانات و شرایط آن زمان و با آن خطرها به حج مشرف شوند. حج مثل الان نبود که دو سه ساعت بروند و دو سه ساعت برگردند. حالا هزار تا چنین حج و عمرهای ثواب یک زیارت سیدالشهدا علیهالسلام؟! این روایات با آن آیه چگونه جمع میشود؟ ما شیعیان میدانیم (و حق هم همین است و همین باعث نجاتمان است) که در آنچه اهلبیت علیهمالسلام فرمودند شک و شبهه نیست. چه بسا ما سرّ آن را نمیدانیم، توجیه آن را نمیفهمیم، ولی میدانیم که آنها اشتباه نمیکنند. هزار حج و عمره! اصلا مگر کسی میتواند در عمرش هزار حج و عمره به جا بیاورد؟ آن هم خانه خدا با آن همه تشریفات و احرام و طواف و سعی صفا و مروه و آن خطرهایی که آن زمانها داشته است. چهطور میشود یک زیارت یا حتی گریه در مجلس عزای سیدالشهدا این همه ثواب داشته باشد؟!
عکسالعمل افراد ـ به حسب مرتبه تسلیمشان ـ در برابر این روایات بسیار متفاوت است. برخی که از اول خیلی گستاخانه میگویند اینها دروغ است، قابل قبول نیست، مخصوصا وقتی چنین آیهای داریم که هر کس سر سوزنی کار بد کند حتما نتیجهاش را خواهد دید، پس چگونه این همه گناهان که به اندازه ریگ بیابانها و به اندازه برگ درختان است با یک سلام یا یک گریه بخشیده میشود؟! این معنا با آن آیه چه طور میسازد؟ آیه را که نمیشود بگوییم دروغ است، پس حتما این روایات دروغ است! برخی اینگونه برخورد میکنند.
برخی دیگر کمی ملایمترند؛ میگویند این تعبیرات مبالغهآمیز است. وقتی میخواهند از چیزی تعریف کنند میگویند هزار برابر. برای اینکه مردم قدر زیارت امام حسین را بدانند تعبیرات مبالغهآمیزی کردهاند. به هر حال این سخن هم چیزی است شبیه سخن اول. انکار نیست یک پله نرمتر است ، اما میگوید معنای حقیقی این روایات، درست نیست و نمیشود آن را پذیرفت. کسانی هم مثل ما میگویند هر چه پیغمبر و ائمه گفتهاند درست است، ما عقلمان نمیرسد. خیلی چیزها هست که حقیقت دارد و ما عقلمان نمیرسد.
ولی امروز بیشتر نسل جوان ما این روحیه تعبد و تسلیم را ندارند؛ یا باید بیان قانعکنندهای برایشان ارایه کرد که دلنشین باشد و بفهمند و بپذیرند و یا اینکه انکار میکنند، و این انکار هم توابعی دارد. شما فرض کنید اگر در ذهن جوانی این باشد که آنچه درباره زیارت و عزاداری سیدالشهدا گفته شده را آخوندها درست کردهاند و اصلی ندارد، آن وقت ببینید اصلا برای شیعه چه میماند؟ اگر سیدالشهدا و عزاداریهای محرم و صفر زیر سؤال برود مشکلات بسیاری ایجاد میشود. تنها همین نیست که مثلا بگوییم این حدیث و این مطلب درست نیست. این اشکال به خیلی از کارها تسری پیدا میکند. صحبت یکی دوتا آخوند و یک روضهخوان و یک مداح نیست. آن همه تقید و اهتمام شدید مراجع، بزرگان و اولیای خدا در طول تاریخ تشیع نسبت به زیارت سیدالشهدا علیهالسلام و یا خواندن هر روزه زیارت عاشورا را در نظر بگیرید. حال اگر جوانی یک درصد احتمال بدهد که همه اینها اصلی ندارد یا اغراق و مبالغه است کار خیلی مشکل میشود و زمینه تزلزل فکری در نسل جوان ما نسبت به این معارف به وجود میآید.
الحمدالله خداوند در جوانهای ما گرایشی به اسلام و معنویت قرار داده که بینظیر است. خداوند انشاءالله این صفا و نورانیت را ثابت بدارد و آن را وسیله نجات ملت ما قرار بدهد، ولی به هر حال این نگرانی و دغدغه فکری وجود دارد که آیا این درست است؟ چون نمیتوان هر دو طرف را پذیرفت. کدام را بپذیریم؟ برخی میگویند هر چه ائمه گفتهاند همان درست است و به ایمانشان لطمهای نمیخورد، اما خیلیها حتی این طور هم نمیتوانند بگویند؛ میگویند اینها که شما میگویید با قرآن نمیسازد، با عقل نمیسازد پس العیاذبالله دورغ است.
مقیاس ارزشیابی
فکر میکنم برای حل این مسأله میبایست قاعده کلیتری را مورد توجه قرار دهیم. چیزی که در اذهان عمومی ما هست و ریشه این گونه شبههها میشود این است که ما غالبا کارهای خوب را با مقیاسهای کمّی میسنجیم و به حجمش نمره میدهیم. مثلا اگر کسی صد تومان صدقه داد و دیگری صد میلیون، وقتی این دو کار را با هم مقایسه میکنیم میگوییم البته صد میلیون خیلی بهتر است چون یک میلیون برابر آن صد تومان است. تفاوتش مثل تفاوت یک است با میلیون. یعنی ارزش کار آنکه صد میلیون صدقه داده است یک میلیون برابر ارزش کار کسی است که صد تومان داده است. این حساب روشنی است دو دوتا چهارتاست. وقتی هم میخواهیم درباره اشخاص و کارهای خوبی که در دنیا انجام میگیرد صحبت کنیم، با همین نظر کمّی نگاه میکنیم. مثلا میگوییم ادیسون با اختراع برق چه خدمت بزرگی کرد؛ میلیاردها انسان از آن بهره میبرند، اما آن آخوندی که گوشهای نشسته قرآن میخواند یا درس فقه یا فلسفه یا تفسیری میگوید، این چه تاثیری برای جامعه دارد؟ حتما ارزش کار ادیسون خیلی بیشتر است و اصلا قابل نسبتسنجی نیست، میلیاردها برابر ارزش دارد. یادم هست پنجاه شصت سال پیش وقتی که میخواستند تازه خیابانهای قم را آسفالت کنند و غلتک و ماشینهای آسفالتریزی آورده بودند بعضی از این پیرزنها و پیرمردها میگفتند: این آخوندها برای ما چه کار کردند؟! ببین این خارجیها چه کار میکنند. چه چیزهایی درست کردهاند. این آخوندها چه فایدهای برای ما دارند؟
این سخن در دل خیلیهاست؛ میگویند یک آخوند مینشیند درسی میگوید و حداکثر رسالهای مینویسد. این چه خدمتی است؟ اما مثلا پاستور چه خدمت بزرگی به انسانها کرد. با کار او چه قدر مریض بهبود پیدا کردند. و از این گونه سخنها زیاد است. بسیاری از مردم ارزش کارها را با کمیتها و حجم و منافع مادیاش میسنجند ما هم کمابیش همینطوریم. کمی با دیگران فرق داریم اما کمابیش همین طوریم. اما دستگاه ارزشیابی اسلام با ارزشیابی ما انسانها تفاوت دارد؛ اولا اصلیترین ارزشها را به نیت میدهد. ممکن است آنکه صد تومان صدقه داده با نیت خالصی داده است. مثلا کل سرمایهاش همین صد تومان بوده است. پیرزنهایی بودند برای جبهه تخممرغ میدادند. گاهی کل سرمایهاش همین پنج شش تا تخممرغ بود که این را با تمام وجودش هدیه میداد. این که تمام داراییاش را میدهد با کسی که یک میلیون تومان برایش چیزی نیست و چه بسا وقتی این پول را میدهد ده جا میخواهد حساب کند تا دیگران هم بفهمند که ایشان این خدمت را کرده است و اسمش هم یک جایی باشد، فرق میکند. ما اینها را حساب نمیکنیم. میگوییم او یک میلیون تومان داد این صد تومان، اما خدا بیش از هر چیز، اول نیت را میبیند. داستان بیبی شتیته را شنیدهاید. پیرزنی بود در نیشابور نخ میریسید. کرباسی که درست کرده بود برای امام هدیه فرستاد. امام هیچ کدام از هدایا و پولهای کلانی را که قاصد آورده بود قبول نکرد، اما فرمود پارچه شتیته را بیاور. این پارچه حاصل وجود و شیره حیات او بود. اولا نیتش معلوم است، ثانیا اینکه چه پولی بوده و از کجا تهیه شده، حلال بوده یا حرام، و بالاخره در چه راهی میخواهد آن را صرف کند و کجاها مصرف میشود، و بسیاری از نکتهها و پارامترهای دیگری را که در فهم ما نمیگنجد؛ خدا محاسبه میکند؛ از اینرو گاهی میبینیم خدا برای کار کوچکی که به نظر ما چیزی به حساب نمیآید ارزش عظیمی قائل است.
من خیلی دوست ندارم به قصهها و حکایات تکیه کنم، اما بعضی قصهها آن قدر آموزنده است که فرض کنید اگر اصل قصه هم دورغ باشد اما روح داستان به طور قطع درست است. میگویند علامه مجلسی زمانی که شیخالاسلام بود و در دستگاه صفوی حکم وزیر را داشت با شاگردانش از کوچهای عبور میکرد و سیب قشنگی در دست داشت و آن را بو میکرد. یک زن یهودی بچه به بغل در خانهای ایستاده بود. بچه نگاهش به سیب افتاد و به مادرش گفت: من این سیب را میخواهم. مادر هم دعوایش کرد که بچه چه میگویی؟! این آقای شیخالاسلام است! بچه گریه افتاد. مرحوم مجلسی متوجه شد. برگشت و آن سیب را به آن بچه یهودی داد و رفت. بعد از وفات، خواب ایشان را دیدند. پرسیدند چه چیزی بیش از همه برای شما اجر و پاداش داشت؟ گفت آن سیبی که به آن کودک یهودی دادم. در آن هیچ شائبه ریا و امید پاداشی نبود تا کسی جایی آن را تعریف کند یا در عوض چیزی بفرستد. یا عالم بزرگواری که مدتها مجاور یکی از عتبات مقدسه بود روزی به حمام احتیاج داشت. از در صحن وارد شد تا از در دیگر خارج شود. در حال جنابت بود و خجالت میکشید که با این حال از داخل صحن عبور میکند. وقتی به روبهروی حرم رسید با خجالت سلام گفت و رفت. بعدها در عالم خواب به او گفتند که این سلام تو از همه زیارتهایت مقبولتر بود. چون با شرمندگی بود و ادعایی در آن نداشتی و خالص بود. وقتی زیارتی میخوانیم و حالی پیدا میکنیم میگوییم خب الحمدالله زیارت خوبی خواندیم اشک و آه و توسلی داشتیم، اما در حال جنابت با سرشکستگی و شرمندگی یک سلام داد، گفتند این از همه زیارتهایت بیشتر فایده داشت.
میبینید که مقیاس ما در ارزشیابی با مقیاس خدا کمی تفاوت دارد؛ اختلاف فتوا داریم با حضرت خدا! او ارزش را به چیزهایی میداند که ما اهمیت نمیدهیم، ما هم چیزهایی را ارزش میدانیم که خدا به آنها اهمیت نمیدهد. به آیهای که در باره شب قدر است توجه کنید: « لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»2 ؛ در هر سال شبی هست که بر هزار ماه برتری دارد. معمولا هزار ماه از عمر یک انسان تجاوز میکند، کمتر کسی هشتاد سال، هشتاد و چند سال عمر میکند. در سال شبی هست که بر همه عمر انسان برتری دارد. این شبی است که اگر بندگان خودشان را برای عبادت و عمل با اخلاص در آن آماده کنند ثوابش از یک عمر عبادت بیشتر است. « لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» دیگر آیه از این روشنتر میشود؟! هیچ شکی در آن نیست. پس ما باید در ارزشیابیهایمان تجدیدنظر کنیم. بدانیم گاهی حسابهایی که ما میکنیم درست در نمیآید و حسابهای دیگری هم در کار است.
ارزش واقعی، ارتباط با خدا
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که از معارف دین یاد گرفتهایم که اساس همه ارزشهایی که انسان میتواند در دنیا کسب کند ارتباط با خداست. ارزش هر چیزی به آن اندازهای است که انسان را با خدا مربوط کند. اینکه این ارتباط چه اندازه در سعادت انسان موثر است ما عقلمان نمیرسد، اما بدانید که حتی لحظهای توجه به خدای متعال آن قدر در سعادت انسان اثر دارد که ساختن هزار ساختمان عامالمنفعه، و اختراع کردن برق و کامپیوتر و کشف کردن دوای سرطان آن اثر را ندارد. خدا مبدأ بینهایت همه ارزشهاست. یک سر سوزن هم با او ارتباط بیابیم با بینهایت رحمت ارتباط پیدا کردهایم.
باز این جا یک قصه برایتان بگویم. گاهی قصهها بیشتر در ذهن انسان میماند. مرحوم آقای طباطبایی رضواناللهعلیه از استاد اخلاقشان مرحوم میرزا علی قاضی رضواناللهعلیه نقل میکردند که گاهی خدا فردی را مدتهای طولانی به مصیبت یا مرضی گرفتار میکند تا یک یاالله بگوید و آن یاالله آن قدر برایش ارزش دارد که برایش یک عمر مصیبت بکشد. اگر خودش بود این یاالله را نمیگفت خدا از سر لطف و رحمتش او را سالها مبتلا میکند تا در آخر ناچار بشود و بگوید خدایا دیگر حالا به فریادم برس. آن خدایا گفتن به دردش میخورد. ما خیال میکنیم وقتی حجم عظیمی از کار ایجاد کنیم خیلی مهم است. ولی در مقیاس الهی چیزی مهم است که انسان را با خدا ارتباط دهد.
ادامه دارد....
89/9/23
2:17 ع
اعدام انقلابی
شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی
دولت انقلاب، ملت ما می خواهد که تو دولت این 34 میلیون باشی نه دولت اون 2 میلیون، کدوم 2 میلیون، ما یه 2 میلیون آدم تی تیش مامانی داریم تو این مملکت که اینها همیشه نق می زنند. می گن این چه انقلابی شد آخه ما درست و حسابی می تونستیم شبها به مجالس بزم برویم، عیش و نوشی داشتیم، هرزگی ها داشتیم، برا خودمون روزگار خوشی داشتیم، این چه انقلابی شد، مرگ بر این انقلاب که شب نشینی های ما را بر هم زد!. یادم میاد حدود هشت، نُه ماه قبل یکروز وارد جلسه شورای انقلاب شدم دیدم دوستان قبلاً اومدند و مطلبی مطرحه، گفتم چیه؟ گفتند که باید خدمت امام رفت و از امام خواهش کرد که به دادگاه های انقلاب بگویند دست از تعقیب این نوکران و مزدوران رژیم بردارند دیگه، یک عفو عمومی. خب گروهی از دوستان با این نظر مخالف بودند می گفتند ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسپندان؛ عفو در جای خود، قهر در جای خود، اگر رحم و عفو به غلط در جای قهر به کار افتاد خطر انقلاب را و محرومان را و مومنان را تهدید خواهد کرد. گفتیم آقا این حرفها نیست، اینجورها هم نیست که می گویید. ملت ما از هر اعدام انقلابی استقبال می کنه، جشن می گیره برای این اعدام های انقلابی، گفتند نه آقا شما تو مردم نیستید. گفتم چه طور؟ خوب دقت کنید، گفتم چه طور؟ یکی از این چهره ها که من ایمان و صفا و همه چیزش را دوست دارم ولی این ضعفش را دوست ندارم، گفت این که امروز یکی از آشنایان مورد اعتماد من تلفن کرد که در اتوبوسی می رفتم، سوار بودم می رفتم، یک خانمی دیدم نسبت به انقلاب و رهبر انقلاب، حرف هایی می زنه که نشانه دلخوریش از انقلابه، از انقلاب دلخور شده، بد بین شده به انقلاب. و حاصل حرفهاشو گوش کردم، دیدم این یکی از بستگان این ساواکی های تحت تعقیب هست و می گوید آخه تا کی ما باید در این ناراحتی به سر ببریم، گفتم آقا! شما خیال کردید که این خانم، نمونه و الگو و نماینده این ملته؟ از شما خواهش می کنم از این اتوبوس منطقه کذایی که اسکورت، در اون منطقه حرکت می کرده، تشریف ببرید توی اتوبوس های ده ها منطقه دیگر خودتون سوار بشوید. ببینید مردم می گویند، تا کی باید ببینیم ما، قاتلان فرزندان رشید امت انقلابی امان، راست راست توی خیابان ها راه می روند؟ (تکبیر حضار) اونها فریادشان اینه. و نیروهای اصیل انقلاب اینها هستند، نه این یکی دو میلیون نازک نارنجی های سایه پرورده.
اولاً انقلاب ما مکتبی است، نگاه تو دهن هیچ کس نمی کنه، نه اون 2 میلیون، نه این 34 میلیون. نگاه می کنه به مکتب، ببینه مکتب چی میگه. این 34 میلیون هم بزرگترین امتیازش اینه، که اول از رهبری انقلاب می خواهد، ای رهبر، و ای رهبری انقلاب، اول بگو ببینم اسلام چی میگه، من همون را می گویم که اسلام و قرآن می گوید. این بزرگترین امتیازشه، امتیازش اینه که صدای این 34 میلیون با صدای قرآن در هم آمیخته، یکی شده. و الا یک انقلاب مکتبی نه تو دهن 2 میلیون نگاه می کنه نه تو دهن 34 میلیون نگاه می کنه. 34 میلیون، به 34 میلیون اهمیت می ده، احترام می گذاره اما اگه دید یک حرفی که اشتباه می زنه، وظیفه رهبری چیه؟ این که رو کند به این 34 میلیون بگه، عزیزان انقلابی من در این مورد برداشت و سخنتان اشتباه بود. شما غیر از این از رهبری صادق و متعهد انتظار دارید؟ ولی خوشحال باشید که تا این لحظه همواره این 34 میلیون ندایش سخنش خواسته اش، آرمانش، همون ندا و سخن و خواست آرمان اسلام و قرآن بوده است. عزیز من بیا برو ببین این 34 میلیون چی می گن، اینها چی می خواهند؟ من رفته بودم یکی دو ماه قبل فارس، شیراز، خانواده های شهدای انقلاب اونها اومده بودن اونجا، می نالیدند، می غریدند، می گفتند قاتلان عزیزان ما، آنها که در مسجد شیراز آن فاجعه رسوا را به بار آوردند و حمله کردند به اجتماع برادران و خواهرانمان، اینها توی زندان نگهشون داشته اند، هنوز می ترسند حکم اعدام آنها را صادر کنند. ببینید اینها چه می گویند، ای دولت ، ای نخستین دولت منتخب مجلس شورای اسلامی. ملت از تو انتظار دارد، انتظاری قاطع که با دوستان انقلاب با کمال عطوفت و مهر رابطه برقرار کنی و با دشمنان انقلاب مومنانه بستیزی، أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ
برای دریافت فایل صوتی با حجم 3.5 m کلیک کنید، اینجا
.............................
پی نوشت: دشمنان این انقلاب و این نظام و این دین و ولایت می دانستند چه کسانی حقیقتاً به عنوان سدی در مقابلشان می ایستند؛ نفر به نفر این عزیزان را به شهادت رساندند، اگر شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی و آیت الله قدوسی بودند وضع دستگاه قضای ما اینگونه نبود، ملت ایران باید شاهد محاکمه و زندانی شدن افرادی مثل طلبه سیرجانی باشند که امام خامنه ای روحی فداه از ایشان تشکر کردند و دو بار ایشان را از زندان نجات دادند، باید شاهد محاکمه حسین شریعتمداری باشیم که چرا اسناد و مدارک خدمات بی شرمانه شیرین عبادی به رژیم ستمشاهی و صهیونیسم و بهایت خبیث را منتشر می کند! مدیر روزنامه ایران را به جرم انتشار اسناد و مدارک تخلفات آقازاده فراری به محاکمه می کشانند و از انتشار دفاعیات ایشان جلوگیری می کنند...... و از آن طرف شاهد آزادی سران فتنه و عوامل میدانی کودتای مخملی عام الفتنه 1388 و جنایت و فاجعه روز عاشورا باشیم....البته وجود قضات مومن و انقلابی باعث می شود کور سوی امیدی در دلها باشد تا روزی شاهد باشیم کلام خدا بر زمین نمی ماند که أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ
اما صبر ملت هم حد و حدودی دارد "تا کی باید ببینیم ما، قاتلان فرزندان رشید امت انقلابی امان، راست راست توی خیابان ها راه می روند؟"
89/9/23
1:7 ع
نامه حجه الاسلام والمسلمین روح الله حسینیان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی به رئیس قوه قضائیه
فاین تذهبون؟
خبر احضار نویسنده ی توانا و حزب اللهی آقای حسین قدیانی را توسط دادسرای تهران شنیدیم. نویسنده ای که قلمش چون شمشیر مالک در دفاع از رهبر خویش سرها را پایین می اندازد و کمرها را خم می کند. نویسنده ای که وارث شهیدی از تبار مومنینی است که صدقوا ما عاهدوالله علیه. نمی دانم در دستگاهی که سنگ ها را بسته اند و سگ ها را رها کرده اند نزد چه کسی شکایت برم. دستگاه قضایی به کجا می رود ؟ دستگاهی که سربازان و افسران جنگ نرم را هدف قرار داده و تیغ به زنگی مست سپرده. روزی مدیر مسئول کیهان با شکایت زنی خود فروخته به میز محاکمه کشیده می شود و روزی مدیر ایران به اتهام گفتن بالای چشم آقازاده ی فراری ابروست محاکمه می گردد و روزی حسین قدیانی عزیز احضار میشود که چرا از قوه قضاییه انتقاد کردی.
نمی دانم این تصمیمات توسط چه کسی گرفته میشود ولی این رفتار جز بر شاخه نشستن و بن بریدن هیچ تفسیر دیگری ندارد. این نابردباری در مقابل مدافعان انقلاب و تسامح در مقابل دشمنان انقلاب جز خودسوزی نیست. چه حکمت آمیز گفته اند که آله الریاسه سعه صدر.
دستگاه قضایی همان گونه که با متهمین فتنه بردبارانه عمل میکند باید در مقابل مدافعین انقلاب نیز عادلانه عمل کند.
قوه قضاییه همانطوری که در مقابل انتقادات از قوه مجریه روا داری نشان می دهد در برابر انتقادات از رئیس قوه قضاییه و فامیل محترم نیز با تسامح و تساهل رفتار کند.
قوه قضاییه باید مطمئن باشد با احضار مدافعان انقلاب نه تنها خود را از انتقاد مخالفان حفظ نخواهد کرد بلکه طمع آنان را برای ایجاد اختلاف و درگیری بین وفاداران نظام بیشتر خواهد کرد.
حضرت آیت الله لاریجانی ترجیح دهید هزاران نقد و نیش از دوستان بشنوید و یک تمجید از دشمنان نشنوید که هزار بد آنانی که از سر درد می گویند شیرین تز از یک لبخند فریب کارانه دشمن است.
حضرت آیت الله به خدا از سر دلسوزی می گویم، این اقدامات نه تنها بر عظمت قوه ی قضاییه نمی افزاید بلکه روز به روز آن را از چشم مومنان خواهد انداخت و زبان ها را گستاخ تر خواهد کرد و آنانی را که هزار انتقاد از این دستگاه دارند روزی بر خواهد انگیخت.
حضرت آیت الله، استاد بزرگوار! بر شما باد سعهی صدر، سعهی صدر، سعهی صدر
.............
اینطوریاست دیگه! آنکه در این مملکت آزادی ندارد حزب الله است....... بالاخره آقای ماهم می یاد، منتظریم تا صبح محرم گردد، هنگامه امتحان میسر گردد....فعلاً که سگها بازند و تا می توانند پاچه می گیرند، چند روز دیگه عاشوراست و سالروز جنایت حامیان و سربازان شیطان در عام الفتنه اما دریغ از محاکمه و اجرای حدود الهی در مورد سران فتنه ، میر یزید، محمد خاتمی، مهدی کروبی، موسوی خوئینی ها.....
89/9/21
7:57 ع
دکتر غلامحسین الهام
با نزدیک شدن عاشورا، سالگرد حماسه دینی و غیرت حسینی ملت ایران در نهم دی 1388 بازخوانی میشود. قطعاً نهم دی روز خرسندی پیامبر اکرم(ص) و دختر بزرگوار او که مظهر رضای خداست از مردم حسینی ایران ماست. در عاشورای سال گذشته باطن فتنه هویدا شد و مطالبه اساسی آنان آشکار گردید. پرده نفاق دریده شد و موضع حقیقی این جریان در برابر اسلام و نماد روشن آن «سیدالشهدا» تجلی کرد. رئوس فتنه هرگز آن را محکوم نکردند، بلکه لقب «مردان خداجو»!! نیز از سوی برخی به آنان اعطا شد! در آستانه سالگرد چنین واقعه ننگین و سیاهی، اقدامات پرسشانگیزی از سوی برخی مقامات قضایی انجام میگیرد که توجیه آن سخت و دشوار است. اجزای این ماجرا را یک بار با هم مرور کنیم:
1- در طول 18 ماه اخیر علاوه بر مقامات امنیتی، چندین بار دادستان کل کشور اعلام کرده است مهدی هاشمی تحت تعقیب قرار دارد. دادستان کل ضمناً سخنگوی قوه قضائیه میباشد. در عین حال به خاطر احتیاط قضایی باید گفته شود مقصود از مهدی هاشمی: «م» (بیست و هشتمین حرف الفبای فارسی) و «ه» (سی و یکمین حرف الفبای فارسی است) که به طور مشترک متهمند و از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی احضار شدهاند!!
2- آقای (م.هـ) در حالی که در مأموریت اداری در انگلستان به سر میبرد، به کرات از اشخاص حقیقی و حقوقی ایرانی، به دادگستری شکایت کرده است. وکیل ایشان که گویا وکالتنامهاش در دوبی امضا شده است، با قوت کار شکایت را پیگیری کرده است. نمیدانم تاکنون دامنه این شکایات به وزیر اطلاعات و دادستان کل و... رسیده است یا نه؟ لابد به اقتضای عدالت و بیطرفی قوه قضائیه اگر چنین شده باشد، این شکایات پیگیری خواهد شد! در این بخش قوه قضائیه به قانون عمل کرده است چرا که به شکایت شاکی صرفاً با حضور وکیل میتوان رسیدگی کرد اما رسیدگی به اتهام متهم مستلزم حضور خود اوست. نوع اتهامات هم اگر از «حقوقالله» باشد که قابل رسیدگی غیابی نیز نیست، احتمالاً ماجرا از این نوع است.
3- یکی از این متهمان «روزنامه ایران» است که روزنامه دولت محسوب میشود که احتمالاً به عنوان نشر اکاذیب یا افترا تحت تعقیب قرار گرفته؛ هر چند دادستان او را غیرقابل تعقیب دانسته ولی به حکم دادگاه، جلب به دادرسی شده است. بالاخره رسیدگی به اتهامات به دادگاه مطبوعات ارجاع شده است. طبق اصل 168 قانون اساسی، رسیدگی به جرایم مطبوعات علیالاطلاق علنی است، یعنی استثنا ندارد. البته اتهامات علنی شده است. اگر اتهام افترا باشد و متهم به جرم افترا، موظف است مستندات اتهام خود را به دادگاه ارائه کند و دادگاه صالح در صورت ارائه مدارک و مستندات مربوط به افترا، باید اصل اتهامی را که به خاطر آن شاکی، شکایت کرده است، مورد رسیدگی قرار دهد، یعنی در بزه افترا، اگر مستندات قابل رسیدگی ارائه شد، شاکی تبدیل به متهم میشود، در صورت محکومیت، افترا منتفی است و در صورت برائت، شاکی محق و مشتکیعنه، به بزه افترا محکوم میگردد.
نمیدانیم این شیوه مراعات شده است یا نه؟ اگر اتهام افترا بوده، شاکی هم که حضور ندارد و غیابی هم قابل محاکمه لابد نبوده است - با فرض اینکه اتهامات عمومی و حقالحکومه مشمول حکم حقالله در مجازات باشد - بهرغم این امور بلافاصله بعد از دادگاه، دادستان انتشار دفاعیات متهم را هرچند با اراده خود متهم (مدیرمسئول) ممنوع و نشریات مربوط را قبل از انتشار به خاطر انتشار دفاعیه توقیف میکند تا پیشگیری از جرم نموده باشد. سؤالات جدی از همین منظر مطرح است. این سؤالات از جهات مختلف اهمیت دارد، ولی شاید مهمترین آن از منظر تکلیف عمومی مردم در ایفای مهمترین فریضه یعنی امر به معروف و نهی از منکر آن هم در مصداقی پراهمیت یعنی در موضوع فتنه است. فتنهای که اساس نظام اسلامی را تهدید کرد، مقدسات را هتک نمود، خونهای بیگناهی را ریخت، به آبروی انسانهای واجبالحرمه صدمه زد، حریم عاشورا را شکست و... تکلیف ملت نسبت به تأمین نظر رهبر معظم انقلاب که توجه به این واقعه را در عموم سخنرانیهای خود در این دو سال تأکید کرده است و بینش و بصیرت و احساس مسئولیت عمومی را مطالبه میفرمایند، چه خواهد بود؟
اگر هر نکتهای گفته شود که به حاشیه پالتوی اصحاب فتنه (مقصود همان تریش قباست) برخورد، گوینده تحت فشار و تهدید و سانسور واقع شود، پس مسئولیت عمومی در این مهم چگونه باید ایفا شود؟ تضییقاتی که در این عرصه بهوجود میآید، با تأکید بر اینکه در مثل مناقشه نیست و مثل عین ممثل نیست، انسان را به یاد تدبیر خلیفه اموی میاندازد. وقتی شاعر مدیحهسرایی قصیدهای غرا در مدح خلیفه سرود، صله خود را اجازه «شرب خمر» مطالبه کرد. خلیفه اموی که هم نمیخواست شاعر را برنجاند و هم دامنه رسوایی اجازه شرب خمر به عنوان خلیفه اسلامی قابل توجیه نبود، دستور داد اگر شاعر شرب خمر کرد و دستگیر شد، 80 ضربه حد شرعی بر او جاری کنند ولی به مأموری هم که او را جلب کرده، 70 ضربه شلاق بزنند!!
آیا مدیران عالی قضایی قبول ندارند که فتنهگران فسقبین و آشکار مرتکب شدهاند؟ قبح اعمال آنان مشکوک و مبهم است؟ «منکر» بزرگی که مرتکب شدهاند، آیا سکوت و بیتفاوتی را برمیتابد؟ قطعاً آنان در این مسئله و قبول قبح و پلیدی آن همراه هستند، ولی برخی از رفتارها یا از بیبصیرتی است یا فهم اشتباه از قانون است. نگویید همه باید به قانون عمل کنند چرا که این سخن بیتردید درست است و مشکلات عموماً از جایی بروز میکند که قانون درست و کامل اجرا نشود. در همین موضوع واقعاً پایه قانونی اقدام برای توقیف نشریه دولت به خاطر انتشار دفاعیه در دادگاه علنی که سرشار از اتهام به حروف الفبای فارسی است! آن هم رأساً با مداخله دادستان چیست؟ اگر مستند اقدام تبصره ماده 188 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب- در امور کیفری- باشد، صرفنظر از شأن تصویب این ماده که آن را در واقع مقدمه تصویب تبصره 3 آن قرار دادهاند تا جواز نشر و تشهیر به اصطلاح مفسدان اقتصادی را صادر کنند؛ آیا این تبصره در موضوع صادق است؟
تبصره 1 تصریح میکند: «رسانهها میتوانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی گزارش مکتوب تهیه کرده، بدون ذکر نام یا مشخصاتی که معرف هویت فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی شاکی و مشتکی عنه باشد منتشر نمایند. تخلف از حکم قسمت اخیر این تبصره در حکم افترا است.»
مقصود روشن قانونگذار، جلوگیری از افشای نام و هویت شاکی و مشتکی عنه است. حال اگر شاکی و مشتکی عنه خود بخواهند آنچه مربوط به آنان است را از سوی خود منتشر کنند، آیا مانعی وجود دارد؟ غرض این تبصره حفظ حرمت خود اصحاب دعوی است. وانگهی مسئلهای که قبلاً با همه مشخصات هویت هر دو طرف آشکار و علنی است و بارها مطرح شده است، حال اگر هر طرف حرف خود را با اراده خود کامل مطرح کند مشمول این ممنوعیت است؟
به نظر میرسد در جایی که قبلاً اسامی شاکی یا مشتکیعنه اعلام شده و مسئلهای به صورت اجمال به آنان نسبت داده شده است و با نشر دفاعیه، تفصیل این اجمال مشخص شود تا آنچه مردم ناقص شنیده یا دانستهاند کامل شود، جلوگیری از نشر توضیحات کامل که رفع شبهات منتشره قبلی را دارد، نه تنها منطبق بر این تبصره نیست بلکه درست برخلاف منطوق و شأن تصویب آن است. آیا مقصود قانونگذار این بوده است که اشخاص متهم شوند ولی توضیح بیشتری در مورد دلایل و مدارک ارائه نشود؟
از سوی دیگر، واضح است اتهام افترا و آنچه در حکم آن است امری کاملاً شخصی است! ماده 727 قانون مجازات اسلامی به صراحت جرم موضوع ماده 697 قانون مجازات اسلامی (افترا) را جز با شکایت شاکی خصوصی قابل تعقیب نمیداند و تبصره ماده 188 جرمی را که افترا نیست در حکم افترا تلقی کرده که بدیهی است اهمیت آن کمتر از خود بزه افترا است. آیا پیگیری چنین اتهامی رأساً به وسیله دادستان آنهم با توقیف نشریه سازگار است؟ درحالی که تحمیل انتشار موضوعی یا جلوگیری از انتشار آن بر مطبوعات (سانسور) به صراحت قانون منع شده است و این از حقوق مسلم و آزادیهای مصرح در نظام حقوقی ماست. آیا دادستان میتواند قبل از انتشار امری که با فرض جرم بودن پس از انتشار، حق خصوصی اشخاص محسوب میشود، به عنوان جلوگیری از جرم نشریهای را توقیف کند؟ این گونه تفسیر موسع در اختیارات نانوشته دادستان که مغایر حقوق و آزادیهای مسلم مطبوعات است آشکارا خلاف نصوص متعدد و هم مبانی حقوقی است! مگر اینکه نام بردن از کسانی که در «فتنه» نابخشودنی سال گذشته نقش داشتهاند امری خلاف امنیت و نظم عمومی باشد که تصور آن بسیار دشوار است!
چنانچه اتکای دادستان بر قانون مطبوعات باشد مطابق بند 8 ماده 6 قانون مطبوعات افترا به مقامات، نهادها، ارگانها و هر یک از افراد کشور و توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی که «حرمت شرعی» دارند، ممنوع است. صرفنظر از اینکه موضوع افترا یا حتی توهین تحقق یافته باشد، آیا کسانی که آشکارا امروز در دل دشمنان ملت پناه گرفتهاند و روزهایی در کف خیابانها اسلام، نظام اسلامی و حقوق ملت و امنیت عمومی مردم را هتک کردهاند و به همین اتهامات از سوی خود مدعیالعموم تحت تعقیبند، «حرمت شرعی» دارند! و اگر این واژه هیچ بار معنایی حقوقی ندارد، چرا در قانون مطبوعات با این صراحت مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. البته بیتردید دادستان محترم تهران از جانبازان عزیز و حقوقدانان عالم و باتجربه و قاضی باسابقهای است و ملتزم به نظام و ارزشهای متعالی آن است و اگر از این حیث رفتاری مورد نقد باشد، به سنجش فعل برمیگردد و نه فاعل. چه بسا در شرایطی، فضایی تحمیل میشود که ممکن است امر غیرقانونی، قانونی جلوهگر شود و یا تدابیری در ذهن شکل گیرد که مصالحی را بر ذهن حاکم کند که در حقیقت خلاف مصالح باشد.
خدمات ارزشمندی که در عرصه مبارزه با فتنه به وسیله قضات عالم و عادل و فداکار صورت گرفته، قابل تقدیر است، ولی اگر راه مبارزه قضایی و عادلانه را متقن تا آخر نپیماییم، پیچیدگیهای فتنه ممکن است بر قضا سایه افکند و نجات از آن علاوه بر فهم حقوقی والا، تدبیر و درایت بسیار بالایی میطلبد. قضاوت سخت و دشوار است، ممکن است امر را چنان مشتبه کنند که «شریح» به «قتل حسین علیهالسلام» حکم کند!! (آن شریح با بغض و کینه و چه بسا شریحهای دیگر با جهل این چنین در دامی گرفتار شوند.) باید مراقبت کرد. البته دادستان وظایف سنگین حقوقی برعهده دارد، ولی کار او قضا نیست و درایت و تدبیر در اعمال دقیق قانون در آن نقش عمده دارد. برای دادستان که هم او را میشناسم و هم بسیار دوست میدارم و در شرایط سختی این مسئولیت خطیر را عهدهدار شده است، آرزوی توفیق دارم.
رجانیوز
89/9/21
9:44 ص
عاشورا درس می دهد که جبهه ی دشمن با همه ی تواناییهای ظاهری، بسیار آسیب پذیر است.....
پیام رسان