86/6/28
4:0 ع
عقل سرخ جناب آقای مهدی محمدی دبیر سرویس سیاسی روزنامه کیهان...
وقتی افراطی ها نگران می شوند
مبارزه با افراطی گری در جبهه اصلاحات؟!
از مدت ها قبل از داغ شدن تنور بحث های مربوط به انتخابات مجلس هشتم در میان گروه های سیاسی و حتی پیش از آنکه احزاب و گروه ها طراحی و برنامه ریزی خود برای حضور در این انتخابات را آغاز کنند، یکی از اشتغالات فکری مداوم تحلیلگران اصولگرا این بود که اصلاح طلبان این بار با کدام شعار و تابلو وارد صحنه انتخابات خواهند شد و دوباره قرار است چه نغمه ای برای جلب اعتماد از دست رفته مردم ساز شود.
اهمیت این پرسش از آنجا ناشی می شد که یک واقعیت بزرگ سایه سنگین خود را بر فضای سیاسی کشور گسترده است (و بود) و آن هم این است که اصلاح طلبان 4سال است (از 1382تا امروز، یعنی از زمان برگزاری دومین دور انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا به بعد) به طور مدام در جلب رای و نظر مردم ناکام مانده و تمامی انتخابات ها را پی درپی باخته اند. اجرای موفق پروژه نوسازی سیاسی و خلاص کردن خود از بار سنگین و خردکننده این شکست های مستمر، مسلما کاری است که اصلاح طلبان باید برای انجام آن برنامه ریزی کنند، سؤال اما این بود که چنین کاری چگونه انجام خواهد شد و اصلاح طلبان آیا هوش و درایتی درخور از خود نشان خواهند داد؟
دیری نپایید که این مشغله فکری پاسخ خود را یافت. از چند ماه قبل علائمی آشکار شده است که اصلاح طلبان اراده کرده اند دوقطبی «تندروی- اعتدال» را اساس برنامه سیاسی- تبلیغاتی خود در زمستان آینده قرار دهند و گمانشان هم این است که این طراحی با توجه به فضا و شرایط فعلی کشور موفق خواهد بود. دقیق اگر باشیم مدتی است در صفحات روزنامه ها و افواه برخی آقایان اصلاح طلب داستانی کوک شده تحت عنوان منازعه افراطیون و اعتدالیون در انتخابات مجلس هشتم و گرفتن این نتیجه فوری که مردم بی گمان در این میان جانب اعتدال را فرو نخواهند گذاشت. اصلاح طلبان از همین حالا در تبلیغات خود تلاش می کنند اینگونه وانمود کنند که انتخابات زمستان آینده به واقع انتخابی است میان تندروی و اعتدال؛ اصلاح طلبان نمایندگان جریان معتدل هستند که مشخصه آنها عقلانیت است و تدبیر، و اصولگرایان تندروهایی که هزینه رفتارهای آنها بر دستاوردهایش می چربد. هفته قبل وقتی منابع موثق به کیهان خبر دادند اصلاح طلبان مصرع «دریغ است ایران که ویران شود» را به عنوان شعار انتخاباتی خود برگزیده اند، مهر تاییدی قاطع بر تمامی این تحلیل ها خورد. اگرچه اصلاح طلبان با تمامی قوا انتخاب چنین عبارتی را به عنوان شعار انتخاباتی خود تکذیب کردند و حتی یکی از آنها گفت «کیهان قصد بدنام کردن اصلاح طلبان را دارد» اما برای ما که با اطمینان می دانیم چنین پروژه ای طراحی شده بود آشکار است در فحوای دل خود سخت دلگیر و ناخشنود بودند که چرا شعار گرانبهایشان سوخته و بخشی مهم از سناریوی تبلیغاتی به خیال خود موثری که روی آن حساب کرده بودند، بر باد رفته است.
با چنین پروژه ای چگونه می توان روبه رو شد؟ حقیقت این است که نیازی نیست خودمان را خیلی به زحمت بیندازیم. این درست که مردم، به خصوص طبقات محروم و نابرخوردار، همان ها که اصلاح طلبان آنها را لشگر قابلمه به دست می نامیدند و می گفتند برای رسیدگی به امورات آنها از ملت رای نگرفته اند، هرگز شعار آبادانی ، «نجات کشور» و ادعای اعتدال را از کسانی که تا مرز وطن فروشی پیش رفتند و بعضی از آنها خود را به ثمن بخس به دشمن کینه توز این کشور فروختند و به آن افتخار هم کردند، نخواهند پذیرفت؛ اما قضیه فراتر از اینهاست و این روزها روندی آغاز شده که اصلاح طلبان احساس می کنند خیلی نباید در آتش اعتدال بدمند چون خودشان اولین قربانی آن خواهند بود.
قصه از این قرار است که مدتی است بعضی عاقل ترها در جبهه اصلاحات هشدار می دهند اصلاح طلبان نباید در «دام نفی افراطی گری» بیفتند چرا که چنین موضعی قبل از اصولگرایان به خود آنها ضربه خواهد زد. از دید این عده، افراطی گری به معنای تجاوز از حدود، شکستن خط قرمزها و تعرض به مقدسات جانمایه اصلاحات است و اگر قرار باشد به بهانه اعتدال گرایی چنین امکانی از اصلاح طلبان سلب شود در واقع قلب تپنده آنها از کار افتاده است. اولین هشدار را در این باره فیاض زاهد عضو شورای سردبیری روزنامه اعتماد ملی داد. او در سرمقاله ای در روزنامه شرق نوشت: «مهمترین پاشنه آشیل حذف اصلاح طلبان به دست خویش است. رقیب در حال تحمیل فرمول حذف تندروها به اصلاح طلبان است، فرمولی که با پذیرش آن از جانب سران اصلاحات، عناصر سیاسی اصلی این جریان حذف خواهند شد». مدتی بعد محمدعلی ابطحی رئیس دفتر و معاون سیدمحمد خاتمی هم با صراحتی در همین حد و اندازه نسبت به کنار گذاشته شدن تندروها در جبهه اصلاحات هشدار داد: «این را قبول ندارم که همه افراطی ها را به خاطر ماندن خودمان در صحنه قربانی کنیم. اینها به این دلیل افراطی نام گرفتند که به نسبت جریان ملایم اصلاحات حرف های جدی تر زدند و اگر اینگونه افراد نبودند مرز افراطی گری بالای سر خود آقای خاتمی می آمد». بعد از آن که جناب ابطحی تندروها را «اصلاح طلبان جدی» خواند، مصطفی تاج زاده هم از جانبی دیگر در رسید و در جمع تعدادی از دانشجویان طرح مسائلی از این قبیل را که بعضی اصلاح طلبان افراطی هستند، ناشی از انفعال جریان اصلاحات دانست.
خلاصه این که چنانکه می بینید بعضی اصلاح طلبان تا دیدند بحث مبارزه با افراطی گری دارد جدی می شود، ناگاه احساس خطر کرده اند و پی درپی هشدار می دهند، اصلاح طلبان نباید حرف هایی بزنند که بیش از دیگران به خودشان برمی خورد. این ابراز نگرانی های صریح و بی پروا از این که بنا باشد جبهه اصلاحات به واقع از تندروها پالایش بشود، بهترین علامت است از این که بدانیم گویی اساساً زمان بر اصلاح طلبان نگذشته و آنها دقیقا همانهایی هستند که بودند و دوباره اگر مجدداً مجال نشستن بر سریر قدرت را بیابند از آنها جز افراط و تندروی- همان که امروز در دفاع از آن چنین گستاخانه سینه چاک می کنند- نخواهیم دید.
رذائل اخلاقی و اجتماعی چون عدم تعادل و تندروی صفاتی است که هر انسان عاقلی طبعا باید بی درنگ از خود سلب کند، اما به کسانی که به رذیلت افتخار می کنند و آن را مرتبه اعلای تکامل سیاسی خود می دانند چگونه باید نگریست و چه معامله ای با آنها باید کرد؟ اشکال کجاست، در عقل آقایان است یا اخلاق آنها؟ هرکدام که باشد نتیجه روشن است.
سرمقاله روزنامه کیهان در روز چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۶
من در این یادداشت موضوع ترس اصلاح طلبان از بالا گرفتن موج مبارزه با افراطی گری را به اقوال ۳ نفر از آنها (تاج زاده، ابطحی و زاهد) مستند کردم. با مطالعه روزنامه های روز پنج شنبه، یک شاهد دیگر هم که برصحت این تحلیل گواهی می کند، یافت شد. مقاله احمد شیرزاد در روزنامه اعتماد را اینجا بخوانید. مضمون آن با آنچه در متن مقاله از دیگر افراطی های اصلاح طلب نقل کرده ام تفاوتی ندارد.
پیام رسان