86/6/28
10:0 ع
فاطمه رجبی: علائم عصر ظهور
آنگاه که پیروزی دکتر احمدی نژاد را در انتخابات ریاست جمهوری نهم معجزه هزاره سوم نامیدم، برخی ساده لوحان جناح راست همپای چپ ها به آن خرده گرفتند. اینک با گذشت 2 سال که باطن این معجزه الهی بیشتر نمایان گردیده، حتی مغرضان به آن اعتراف دارند.
درگذشته اشاره داشته ام که حضور دکتر احمدی نژاد در منصب ریاست جمهوری گروهها، چهره ها حزب ها و جناح های راست و چپ را «عریان تر از شمشیر کبری» به میدان آورد. امروز بار دیگر این «عریانی باطن» ها را تکرار می کنم. در حالی که عموم جامعه آن را عینی تر نظاره گرند.
واقعیت آن است که رویدادهای 2 سال اخیر «عصر ظهور» را با علائم و مسائلش بیش از پیش مشخص می کنند. برجسته ترین نشانه ها «بدعت»ها یا «فتنه»های فرهنگی و سیاسی است که سردمداران دو جناح آن را برعهده گرفته اند. فتنه هایی که قدرت طلبی و تمامیت خواهی، مبنا، انگیزه و مقصد و مقصود آن است.
الف- کتاب «به سوی سرنوشت»، «دگرگونی سرنوشت انقلاب اسلامی» را مدنظر دارد. گرچه مسأله «حذف شعار مرگ بر آمریکا» با موافقت حضرت امام(س)، خروش ملت را در پی داشت، اما مسائل بسیار بنیادی تر این کتاب مورد غفلت قرار گرفت. شاید هم به «تشخیص مجمع مصلحت طلبان» طرح آن ضرورت مسأله مورد بحث، ادعای تصمیم به «کناره گیری کامل توسط حضرت امام(س) در سال 1363» است! این مسأله طبق روال معمول نویسنده با «رهنمود او» کأن لم یکن شده است؟!
شاید به همین جهات است که کتاب مذکور، مورد تأیید ملیجک دربار اصلاحات، کارگزار قیصر، و خیل عظیم معاندان و مخالفان اسلام و انقلاب اسلامی و حضرت امام و در رأس آنها «حسین مرعشی» رئیس حزب کارگزاران تغییر ایدئولوژی داده واقع شد!
می گویم: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. آیا حضرت امام(س) که ولایت فقیه را ولایت رسول الله(ص) می دانست و تا آخرین لحظات عمر پربرکتش هیچ نشانی از «یأس یا ناتوانی در انجام این مسئولیت الهی در او دیده نشده» چگونه در سال 1363 چنین تصمیمی گرفته بود؟
در سیره نظری و عملی حضرت خمینی (س) ولایت فقیه مبنای مشروعیت نظام اسلامی و قانون اساسی است، و «ولی فقیه» پذیرای مسئولیتی الهی در استمرار امامت است. پس چگونه با پیش آمدن یک حالت انزوا (به ادعای نویسنده) به آسانی حضرتش میل به عافیت جویی پیدا کرده و از بار آن شانه خالی می کند؟
آیا بحران های عظیم سالهای پیش و بعد از 63، تا آخرین لحظه حیات مبارک حضرت امام (س) نمونه ای از چنین ادعاهایی را در خوددارد؟ آیا این ادعا حتی بنا بر دلیل عقلی و منطقی قابل پذیرش است؟
آیا نویسنده در صدد آن است که نعوذ بالله حضرت خمینی (س) را به عنوان راهبری معرفی کند که قدرت تصمیم گیری و پایداری بر مبنای اندیشه ای اش به حمایت، پیشنهاد و رهنمود وی نیازمند بوده است؟ تبعات دیگر این ادعای غیرواقعی راه به کدام ناکجا آباد می برد؟ چه تضمینی برای بقای مبانی الهی اندیشه امام (س) و فرایند مبارک رهبری الهی او وجود دارد؟
در اینجا 2 نکته مهم قابل بحث است:
1- صدور اطلاعیه و موضع گیری نابجای مرکز نشر آثار امام نسبت به تحلیل دقیق و حقیقی اندیشه تابناک حضرت امام(س) توسط فقیه وارسته و فیلسوف عظیم الشأن حضرت آیت الله مصباح یزدی در دوره ننگین اصلاحات، در حالی انجام شد که هیچ ارتباط و صلاحیتی در آن وجود نداشت. اما امروز انتشار این مطالب غیرواقعی و البته «سرنوشت ساز» منسوب به امام(س)، مهر سکوت بر لب و عینک ندیدن بر چشم اعضای این مرکز زده است. این «تضاد» چگونه قابل هضم خواهد بود؟
2- سردمداران، چهره ها و شاخص های جناح راست در بروز این علائم ظهور چه می گویند؟ داعیه دوستداری امام(س) در این طیف چه وقت و چگونه بروز می کند؟ ادعای وفاداری به مبانی و ارکان نظام اسلامی از سوی این طیف با چه شیوه و چه زمانی قابل ملاحظه می گردد؟
ب- گرچه برخی معتقدند «محمد خاتمی» مهره سوخته و چهره افشا شده ای است، و نباید به گفته ها و اعمال او پرداخت، چرا که وی با نمایش های خود، در پی «حیات مجدد» است، اما در اشاره به «فتنه»های عصر ظهور نمیتوان «دیندار شدن» وی را در عین انجام عمل حرام اشاره نداشت. ماجرای سخنرانی «محمد خاتمی» در مراسم شب نیمه شعبان به همان اندازه خنده آور است که اصل برپایی این مراسم توسط اصلاح طلبان!!
آیا اصلاح طلبی برانداز و دین سوز واقعاً مراسم جشن انتظار برگزار کرده اند؟ انتظار برای چه و برای چه کسی؟ برای حاکمیت لیبرال دمکراسی غرب؟ برای پیروزی حقوق بشر ملحدانه بر احکام شریعت؟ برای غلبه غرب زدگی بر گفتمان مهدی(عج) گرایانه؟
در عین حال، این نمایشی که پس از ده سال فتنه اصلاح طلبی، نخستین تظاهر به دینداری این گروه است، از برکات حاکمیت گفتمان انتظارگرایانه دکتر احمدی نژاد است. بر خلاف دروغ بزرگ روزنامه «ضد اعتماد ملی» که محمد خاتمی را نخستین کسی معرفی می کند که موضوع مهدویت(عج) را در سازمان ملل مطرح کرد؟!! ملت ایران برای نخستین بار است که از اصلاح طلبان و شخص محمد خاتمی گرایشی به نام امام زمان(عج) و مسأله انتظار را مشاهده می کنند. البته چه کسی نمی داند که این تظاهر نازیبا یک راهکار سیاسی و تبلیغاتی صرف است؟! جالب است که چند روز پس از انتشار خبر این نمایش خنده آور در مطبوعات راست و چپ، یکباره خبر «حمله به محمد خاتمی» در آن مراسم منتشر می شود، که یعنی "مظلوم نمایی برای انتخابات"
اصلاح طلبان مردم فریب ابداً به «شعور ملی» اعتنایی ندارند و «مردم را جز ابزار» قدرت طلبی نمی دانند و از «دروغ گویی هرچند با تأخیر» پروا و ابایی ندارند.
جالب تر آنکه روزنامه های راست، از سخنان مذهبی یا انقلابی «محمد خاتمی» تیترهای چشم گیر همراه با عکس می سازند تا ...؟
نکته دیگر آنکه اصلاح طلبان دین سوز پیروزی اسلامی گرایان ترکیه را با بغض و خشم و نفرت پذیرا شدند. آنها بارها از به حد نصاب نرسیدن آرای «عبدالله گل» شادمانی آمریکایی- صهیونیستی کردند. بنابراین «جشن انتظار» را برای کدام انتظار برپا کرده اند؟
د- سخن دیگر باز هم در همدلی های سیاسی راست و چپ است. به هرحال در «عصر ظهور» که علائم آن یک به یک شفاف و رسا و گویا خود می نمایانند، و «بدعت»ها و «فتنه»ها به خصوص درعرصه فکری- فرهنگی از دل مافیای قدرت و ثروت جامعه را هدف قرار می دهد، و «زر و زور و تزویر» با حربه های مختلف به میدان می آیند. تنها چاره «ابوذر»ها، تبعید است و دیگر هیچ؛ اما در دنیای مدرن و ابزارهای مختلف چه از نوع اصلاح طلبی برانداز بی نقاب و چه اصولگرایی با نقاب، محکومیت «ابوذر»ها به سکوت، «اقامت در ربذه نیست» چرا که «ربذه» مدرنیته بسیار کارسازتر، پنهان تر، زیباتر و مصلحتی تر است؟!
26/06/1386
پیام رسان