86/7/20
5:42 ع
من نمی تونم از مقاله های خانم فاطمه رجبی در وبلاگم استفاده نکنم. اکثر سؤالاتی که در ذهنم به وجود می آمد و می آید به نحوی هم خود سؤال هم جوابش در این مقالات هست........
خطبههای نمازجمعه هاشمی و چند پرسش
با اجازه تخریبگران مافیایی، برآنم تا مانند بسیاری از مردم، درباره خطبههای جمعه، چند پرسش را با "هاشمی رفسجانی" مطرح کنم. اما پیش از آن اشاره میکنم که همه مسلمانان بر این نکته اتفاقنظر دارند که نمازجمعه "مجمعی عبادیسیاسی" است، و خطبههای آن "بیدارگری اسلامی پیرامون مسایل سیاسی مهم و حساس برای کشورها و جوامع اسلامی است". تاریخچه نمازجمعه در ایران اسلامی نیز جز این مهم را ثبت نکرده است.
اما خطبههای این هفته "هاشمی رفسنجانی"، به نوعی مهمترین مساله سیاسی ایران و جهان اسلام را در بر نداشت. نادیده گرفتن سفر پربرکت رئیسجمهور به امریکا، و بازتاب و پیامدهای پربارش برای ایران و جهان اسلام به طور کامل از خطبهها حذف شده بود. از آنجا که این خطبهها در نخستین جمعه پس از ورود رئیسجمهور ایراد میشد، و اگر خطیبی دیگر آن را ایراد میکرد، قطعا به رویدادهای پس از سفر میپرداخت. حذف آن در خطبههای دیروز یک پرسش اساسی را مطرح کرد که "چرا؟!"
نکتهای دیگری که سبب طرح این پرسش بنیادین شد، آن است که روال کار "هاشمی" در ایراد خطبهها، و سخنانی که در محافل دیگر مطرح میکند آن است که با بهانههای مختلف به "مطالب مورد نظر خود میپردازد، حال آن که به تاریخ مصرف توجه نمیکند. بنابراین چرا و به چه علت از این مساله مهم به آسانی چشم پوشید؟ مساله قابل توجه آن که بر خلاف راهکار مضحک سایت "آفتاب" وابسته به مجمع تشخیص مصلحت که از چند روز پیش "اقامه نماز توسط دکتر احمدینژاد را به امامت هاشمی فریاد کرده بود"، و در این فریاد نوعی "نیاز به این امر را" اعلان میداشت!؟
طرح سؤال دلیلی بر "نیاز به اظهارنظر هاشمی در این مورد" نیست. بلکه ضرورت خطبههای جمعه در پرداختن به مهمترین مساله سیاسی ایران و جهان اسلام است، که برای امام جمعه الزامآور میباشد.
پرسش اول:
آیا سفر رئیسجمهور به امریکا که علاوه بر درخشیدن او در سازمان ملل که مورد اعتراف رسانههای امریکایی نیز قرار گرفت، از مسایل سیاسی و دینی مهم کشور نبود؟ آیا دستاوردها و بازتابها و پیامدهای آن برای ملت ایران سرنوشتساز و برای جهان اسلام تعیینکننده به شمار نرفت؟ آیا نظام سلطه به سرکردگی امریکای جنایتکار و صهیونیسم ددمنش از پرتو آن در افکار عمومی ذلیلانه مورد سؤال واقع نشدند؟
حال میپرسم آیا هاشمی رفسنجانی، حال و هوای تک تک ایرانیان مسلمان و وطندوست در داخل و خارج کشور را در بالندگی به این امر اطلاع ندارد؟ اگر مطلع است چگونه او نیز همراه با آنان و به عنوان امام جمعه که موظف به بیدارگری است، حاضر به سخن گفتن پیرامون آن نشد؟
پرسش دوم:
ماه رمضان ماه پاکیها، سلامت و خودسازی است. بدیهی است آگاهی و هوشمندی برآمده از "پرهیزکاری این ماه" نیز با مواقع دیگر متفاوت است و البته بر آن برتری دارد. از این روی انتظار میرفت روز قدس که روز قیام جهان اسلام به رهبری ایران اسلامی است، به پیامدهای افتخارآمیز و کاربردی سخنان رئیسجمهور درباره "هولوکاست"، و "نامشروعبودن رژیم صهیونیستی" پرداخته شود. از این مهم غفلت شده، یا نسبت آن تغافل صورت گرفت. چرا؟
آیا انکار هولوکاست که هر روز اندیشمند جدیدی به عرصه آن میپیوندد و غرب و امریکا توسط اندیشمندان و پژوهشگران غربی به چالش و محاصره منطقی و مستدل در میآیند، امری نبود که آن روز به آن اشاره شود؟ خطبههای جمعه روز قدس در این سال ظرفیت آن را داشت تا دیپلماسی جهان سلطه را بر اساس فریبکاری و دروغسازی تاریخی به منظور "استمرار و بقا و تقویت رژیم صهیونیستی در ساختن هولوکاست" حداقل مورد سؤال قرار دهد.
آیا چون دکتر احمدینژاد مبدا یگانه این ندای رهاییبخش در عرصه دیپلماسی جهان بود، خطیب جمعه باید آن را نادیده بگیرد؟ خطیبی که بیدلیل بارها و بارها در مسایل سیاسی، غیرمسؤولانه وارد میشود؟
پرسش سوم:
مساله انرژی هستهای، مسالهای ملی است، علاوه بر آن که برای نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران در احقاق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یک امر سرنوشتساز به شمار میرود. به دلیل قلدرمآبی نظام سلطه در زمینه انرژی هستهای ایران، ابتکارات شجاعانه و دینمدارانه رئیسجمهور این مساله را فراملی کرده، و ملتهای جهان و دولتهای غیروابسته را به دایره آن وارد کرده است. تمهیدات شفاف، مقتدرانه و براساس تدبیر و خردمندی رئیسجمهور، عقبنشینی و شکست سلطهگران را ثمر داده است. رئیسجمهور تنها چند دقیقه پیش از هاشمی رفسنجانی، از پایان یافتن آن به نفع ایران سخن راند. او مسؤول اصلی و قانونی ماجراست. اما هاشمی بار دیگر با ابهامآفرینی "عقبگرد" را القا نمود. کلمات و جملاتی چون "یکسال ضایع شدن وقت"، "ارعابآفرینی" و "نیاز به مذاکره" راهکار دیپلماتیک هاشمی در خطبههای جمعه بود. گرچه شاید ملت با دریافت "کنه ماجرا" در این مسایل توجه کافی نکند، اما میپرسم چرا؟ واقعا چرا هاشمی نمیخواهد بپذیرد مساله هستهای، نه با سیاستها و راهکارهای ذلیلانه گذشته که به "تعطیل کامل" انجامید و پروندهای از جاسوسی در آن برجای گذاشت، بلکه با دیپلماسی احمدینژاد رو به پیشرفت است؟ آیا او به عزت اسلامی، اقتدار نظام اسلامی و بالندگی ملت ایران نمیاندیشد، و در این زمینه دغدغهای ندارد؟ آیا وی همچنان به شیوه "تعطیل کامل برای اعتمادسازی" معتقد است؟ اگر هم چنین است، اکنون رئیسجمهور "طرحی نو در انداخته" و ثمرات آن شامل ایران و افتخارات اسلامی و ملی آن میشود.
در پایان میگویم ماه رمضان ماه امساک و دنیاگریزی است. این ماه میآموزد که "دنیا آنقدر کوچک است که اگر هر فرد فقط پاهایش را دراز کند، به آخر دنیایش خواهد رسید"! بنابراین ارزشهای اساسی بالاتر از نگاه صرف به دنیایی است که این اندازه کوچک است و بیشتر از آن گذرا! والعاقبة للمتقین.
امیدوارم "هاشمی رفسنجانی" که سالهاست شعار "هاشمی پاینده باد" را از سوی "گروهی" استقبال میکند، و حتی یکبار به این که "پایندگی فقط از آن خداست" اشاره ننموده و "این گروه" را از ادامه کار باز نداشته، سایتها و ابزارهای تخریبگر حامی خود را از تهاجم بیشتر به پرسشکننده باز دارد.
1386.07.13
پیام رسان