86/7/20
5:45 ع
این یکی را هم طبیعتاً باید در وبلاگم قرار می دادم . بالاخره من از مقالات ایشان استفاده کردم و دفاعیه ایشان را هم باید قرار می دادم.
با منطق دینی یا "با هنر سیاسی"؟
"خانم رجبی تریبون اصولگرایان محسوب نمیشود، و اصولگرا نیست. این تحلیلهای افراطی راه به جایی نمیبرد. توصیه میکنیم دو جناح افراد افراطی خود را کنار بگذارند، و میدان را به عقلای جمع واگذار کنند."
سخنان آقای باهنر در گفتوگو با خبرنگاران!
خدای را سپاس میگویم که "برکت و مبارکی ماه رمضان" را با این "اعلان وضعیت" به بنده عطا فرمود، و خدای رحمان و رحیم را سپاس دوچندان میگویم که از این بلندگوی پر صدای جناح راست و اصولگرایان حزبی این مطلب را به ملت ایران، و تاریخ آینده نیز که خوانندگان مطالب من خواهند بود، اعلان داشت، و زحمت مرا کاهش داد:
فاطمه رجبی هرگز "عضو حزبهای راست" نبوده است. عضویت در احزاب چپ هم به دلیل آشکار بودن "انحرافات مبنایی در عقیده آنها" بدیهیتر از این، منتفی است. فاطمه رجبی دارای "اصول" و "مبانی دینی اصولی" است که 28 سال است بر اساس آن حرکت کرده است. این اصول با حاکمیت "چپ" به "لانه" نمیخزد و با قدرتگرفتن "راست" به "مقام" نمیرسد. فاطمه رجبی، اندیشهای دینی بر مبنای تعالیم مرجعیت و روحانیت شیعه و در راس آنان حضرت امام خمینی سلام الله علیه را دارد، و تکلیفگرایی را از متن آموزههای زلال و غیر حزبی اسلام ناب شیعی آموخته و بدان عمل میکند. البته فاطمه رجبی در تاریخ پربار اسلام و تشیع علوی "سمیه"ها و "سوده"ها، "حجر"ها و "ابوذر"ها را در رهروی تشیع علوی علیهالسلام بسیار کم اما پرجاذبه دیده و میشناسد، و قدرتمندان و حزبگرایان را بسیار اما پر دافعه یافته است.
درباره مطلب آقای باهنر چند سؤال مطرح است:
1. از چه زمانی و چه گروههایی از مردم وی را "معیارالحق"، و "میزانالحق" دیده و شناختهاند؟ او با کدام "حق" و از کدام "جایگاه اندیشهگری سیاسی" مرا "اصولگرا" نمیداند؟ اصول شخص وی چیست؟ مافیای قدرت و ثروت، دینستیزی در دولتهای گذشته، عمل حرام خاتمی در ایتالیا، تسلیم و ذلت سیاسی در برابر امریکا تا مرز جاسوسی توسط وابستگان به دولتها و چهرههای حاکم پیشین، تعلیق کامل فعالیتها هستهای، لگدمال کردن اصول و ارزشهای مقدس اسلامی و انقلابی توسط اصلاحطلبان، بریدگی حاکمان قدرتمدار از مردم در 16 سال گذشته، خویشاوندسالاری و به یغما رفتن بیتالمال در اختصاصیسازیها و رانتخواریها، "اشرافیت و آقازادهپروری قاجاری در گذشته" و ... در اصول آقای باهنر چه جایگاهی دارند؟
2. آقای "باهنر" با هنر سیاسی تحلیل کردهاند؛ "تحلیلهای افراطی راه به جایی نمیبرد." او میپندارد فاطمه رجبی به "کجا میخواهد برود"، به مجلس؟ یا دولت؟ این راه به کجا باید برود؟ آگاهی مردم و اطمینان آنان نسبت به وجود اندیشه دینی در تحلیل مسایل سیاسی، "برگ برندهای" است که به کمک خدای بزرگ تحلیلهای مرا پذیر کرده است. همین امر کفایت میکند، و مرا به هدف میرساند و لاغیر! خدا نکند روزی بیش از این انگیزه و هدف، مرا وادار به نوشتن نماید.
3. توصیه کرده است: "دو جناح از افراطیها پرهیز کنند" و "میدان را به عقلا" واگذارند. سپاس بیکران خداوند رمضان را که "اشتراک منافع حزبی"، "دو جناح" را به هم رسانیده است. توصیه به دو جناح، یعنی "تقسیم کرسیهای مجلس میان راست و چپ بر سر یک توافق نانوشته"، "عقلا" در اعتقاد حزبگرایان، جانشین "دینمداران" و "دینداران" هستند و حال چه جای تاسف یا تعجب است که این اصولگرایان حزبی مرا به جرم مخالفت مبنایی با "حزبگرایی" تخریب کنند؟ دیگر این که وقتی "عقلا"ی دو جناح جمع شوند، چه تفاوتی میان این اصولگرایی با اصلاحطلبی وجود دارد؟
مردم مسلمان و آزاداندیش خواهند فهمید که "هنر سیاسی" بر "منطق دینی" یا حتی همان "عقلانیت" مورد نظر آقایان راست، مانند چپگرایان، چیره شده است.
اما من برآنم از آقای باهنر سؤال کنم:
- در سالهای آغازین انقلاب و درگیریهای تئوریک و فیزیکی ملحدین، منافقین و همین اصلاحطلبان امروز و همکارانتان در قدرت، شما کجا بودید؟
- در مساله انقلاب فرهنگی و جنگ مسلحانه روشنفکری در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران در کدام نقطه ایستاده بودید؟
- تا پیش از انفجار ریاستجمهوری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر، شما در کدام عرصههای انقلابی حضور داشتید و "اصولگرایی" خود را چگونه عرضه میکردید؟ بسیاری از مردم ما، مانند من، جنابعالی را پس از آن فاجعه منافقانه، "بر کرسی مجلس" دیدهاند!!
- این راهکارهای "دوستی، همدلی، همگرایی و ..." شما با جناحهای دیگر راه به کجا میبرد؟ و تا چه زمانی نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران باید با آن دست و پنجه نرم کنند؟
- اصولگرایان حزبی به کدام اصول پایبندند، دین، فرهنگ دینی و گفتمان دینی در کجای تفکر و مشی سیاسی آنان قرار دارد؟ عصبانیت شما از فرهنگسازی رمضانی با کاهش ساعات کاری ادارات چه میزان دغدغه دینی شما را در عرصه سیاسی اثبات میکند؟
اما برای آن که آقای باهنر لحظهای با "منطق دینی" و نه "با هنر سیاسی" بیندیشد، و این اندیشه را به مجموعه اصولگرایان حزبی منتقل کند، میگویم:
- دانشگاه تهران با کلاسهای درس و اساتید غربزده و وابستهای که یکی از آنها، اخیرا اخراج گردید، شاهد "اصولگرایی اعتقادی" بنده بوده است.
- انجمن اسلامی وابسته به تحکیم وحدت مرا به دلیل پایبندی سرسخت به "ولایت فقیه" بارها و بارها مورد حمله قرار داده است. گواه این مدعا سالهای 59 به بعد میباشد.
- اعضای وابسته به "باند مهدی هاشمی معدوم" در دانشکده حقوق و انجمن اسلامی دانشگاه تهران "اصولگرایی" مرا با تهاجم و تخریب خاص این طیف" در سالهای 64 و 65 ملاحظه و تجربه کردهاند.
- منافقان، ملحدان و ملیون و مدافعان "بنیصدر" در 14 اسفند 59، 25 و 30 خرداد 60 و مقاطع دیگر، فاطمه رجبی را در دفاع از "اصولگرایی مورد اعتقادش" همیشه "در میدان حاضر" دیدهاند. از همین روی "عقلا"ی جناح چپ یا اصلاحطلبان با "نام و نشان" حاضر به تقابل با "اندیشه فاطمه رجبی" نمیباشند.
- 8 سال "سازندگی و توسعه"، و 8 سال استمرار آن در "اصلاحطلبی" بسیاری از مردم آگاه "اصولگرایی فاطمه رجبی" در فریادگری مکتوب و شفاهی علیه دینسوزی، و فرهنگستیزی را دنبال کردهاند. حضور مستقیم در دانشگاهها، مساجد، حسینیهها، و هر جمعی از تودههای مردم شاهدانی بسیار دارد.
- خوانندگان کتابهای "اصلاحطلبی"، "امریکا شیطان بزرگ"، "روحانیتستیزی"، "لیبرالیزم"، "مولا در کلام زهرا"، "زن در حماسه کربلا" همه بر یک نقطه مشترک صحه میگذارند، که "اصولگرایی فاطمه رجبی نه در سیاستهای ماکیاولی، بلکه در نگرش و باور دینی مبنا و ریشه دارد." همین و بس! به همین جهت "احمدینژاد معجزه هزاره سوم" برای این افراد نه تنها شگفتآور نبود، بلکه انتظاری به حق محسوب میشد.
حال میپرسم شما و دیگر بلندگوهای پرصدا و بیشنونده حزب اصولگرایان و نه اندیشه اصولگرایی، جز در "انتخابات" و با هدف رسیدن به کرسیهای مجلس یا پستهای دولتی، کدام "اصولی" را برای مردم و نظام اسلامی دنبال کرده و میکنید؟
- وحشت شما از چیست؟ از آگاهی مردم؟ یا از ترویج سیاست غیر حزبی؟ آیا فاطمه رجبی با "رانت خویشاوندی" پا در عرصه اندیشهگری و سیاست گذارده، یا با "حزبگرایی" این میدان را طی کرده است؟
- شما که "بیان آزاد" را برای منافقان و کفار و اصلاحطلبان آزاد میدانید، و "آزادی عمل" را تا دفاع از سفر محمد خاتمی به امریکا و دفاع از او با "تخریب من" دنبال کرده و میکنید، چرا تحمل گفتهها و نوشتههای مرا ندارید. اصولا شما با کدام حق برای مردم در تحلیل نوشتهها و گفتههای فاطمه رجبی تعیین تکلیف میکنید؟ آیا رسوایی سال گذشته سفر خاتمی و تکرار آن در سفر ایتالیای او کافی نیست تا لحظهای به "سیاستمداری خود و حزبتان" بیاندیشید؟ آیا "عقلای جمع" شما هنوز به این عقلانیت نرسیدهاند؟!
- واقعا شما سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت را با کدام منطق دینی یا اصولگرایی، جناحی "فقط در رقابتهای سیاسی با خود" میبینید؟
- آقای باهنر به یاد دارید هنگامی که تصادفی نشانی خانه مرا – خانه دکتر الهام – را دانستید، ناباورانه پرسیده بودید: "واقعا منزل دکتر الهام اینجاست!؟" آن خانه گوشهای از "اصولگرایی" من است.
حال میگویم ماه مبارک رمضان، ماه باران رحمت الهی "جوانمردی جناحگرایانه" را در اظهارات آقای باهنر، ترسیم کرد. خدای رمضان را شکرگذارم که فاطمه رجبی را آن اندازه "ظرفیت دینی" عطا فرمود تا با نفی درخواست گفتوگوی رسانههای مختلف، همچون آقای باهنر، اصولگرایی را با "تصاویر مدرن" در صفحات نخست روزنامههای اصلاحطلب تعریف نکند.
و اینک در این نوشته اعلان میکنم اینجانب در آینده تخریب یا تبیین "اصول" و تعیین "وضعیت" قیممآبانه این اصولگرایان و اصلاحطلبان را بدون پاسخ خواهم گذارد. آنانکه "صراط مستقیم" را با نگاههای راستگرایانه و چپگرایانه، هرگز ندیدهاند، و "ورود ممنوع" به آن را برای دیگران اخطار میدهند. باشد که در انتخابات آینده ملت دینمدار ایران، بار دیگر فارغ از قیمومیت حزبی و جناحی، اصلاحطلبان برانداز را از عرصه حاکمیت اخراج نموده، و به "اصولگرایی حقیقی" رای اعتماد دهند، انشاء الله.
پیام رسان