موج خون در دل لعل (یادداشت روز) 1- حکایت کرده اند که در گرماگرم یکی از جنگ ها، سربازی با سر و روی خاک آلود و در حالی که یک قبضه از تیربارهای دشمن را در دست داشت خود را به فرمانده لشگر رساند و به او خبر داد که این «تیربار» را در جریان یک جنگ سخت و تن به تن از دشمن به غنیمت گرفته است. فرمانده لشگر که از شجاعت و جسارت سرباز در پوست نمی گنجید به نشانه قدردانی از این سرباز فداکار او را سه روز به مرخصی فرستاد. یک ماه بعد، همان سرباز فداکار! با یک قبضه تیربار دیگر به فرمانده مراجعه کرد و چند روزی مرخصی تشویقی گرفت و این ماجرا چند بار تکرار شد. سرانجام، فرمانده لشگر از سرباز شجاع خواست تاکتیک مورد استفاده خود را برای سایر نظامیان بازگو کند تا آنها نیز با استفاده از این تاکتیک ویژه! دمار از روزگار دشمن برآورند و سرباز شجاع! در توضیح تاکتیک خود گفت «جناب فرمانده! در اردوگاه دشمن یک نظامی کودن! وجود دارد که هر از چندگاه یک تیربار به من می دهد» فرمانده با تعجب پرسید؛ «در مقابل این تیربار، از تو چه می خواهد؟» و سرباز جواب داد «هیچی قربان! چیز قابل داری! نمی خواهد، فقط هر دفعه یکی از تانک های لشگر خودمان و چند ورق کاغذ را که گمان می کنم، نقشه عملیات جنگی خودمان است به او می دهم»!... در ادامه این حکایت آمده است آن سرباز شجاع! و زرنگ! که دیگر در آن لشگر نیست، هنوز هم از تاکتیک کذایی خود با افتخار! یاد می کند و معتقد است اگر چند سال - مثلاً 4 سال- دیگر بر سر کار بود، با تاکتیک هنرمندانه! خود دمار از روزگار دشمن برآورده و بساط جنگ را برچیده بود!... و البته، عده ای نیز به افتخار او کف می زنند و سوت می کشند و... 2- روز جمعه- 4 آبان ماه- حزب مشارکت دهمین کنگره خود را همزمان با دهمین سالگرد تاسیس این حزب و با حضور آقای سیدمحمد خاتمی و تنی چند از اعضای مرکزیت احزاب و گروه های مدعی اصلاحات از جمله اعضای نهضت آزادی، سازمان مجاهدین انقلاب، حزب کارگزاران و... برگزار کرد. در این مراسم، دبیرکل حزب مشارکت طی سخنانی به تشریح مواضع حزب متبوع خود پرداخت که هرچند نکته تازه ای در آن نبود، اما سخنان ایشان و برخی دیگر از سخنرانان علیه سیاست خارجی دولت نهم به تحلیل های همیشگی پستونشینان چشم بسته شبیه بود و آنجا که از سیاست خارجی دولت آقای خاتمی تجلیل و تقدیر می کرد، ماجرای آن سرباز کذایی را به خاطر می آورد که خنده دار بودن تحلیل ایشان، راه را بر ابراز تاسف می بست. دبیرکل حزب مشارکت که برای اعتراض به سیاست خارجی دولت نهم هیچ دلیل و سندی در چنته نداشت به این جمله بسنده کرد که «چه کسی می تواند مدعی توفیق سیاست خارجی دولت نهم باشد»؟! دبیرکل حزب مشارکت با چشم بستن عمدی بر نمایش اقتدار ایران اسلامی در عرصه بین المللی که جهان اسلام و ملت های محروم از سر شوق و دشمنان از سر ناچاری به آن اعتراف دارند، این سؤال را بی پاسخ گذاشت که «چه کسی می تواند توفیق و درخشش سیاست خارجی دولت نهم را انکار کند»؟ کاش مشارکتی ها و سایر احزاب و گروه های مدعی اصلاحات که در مراسم آن روز حضور داشتند به جای تاخت وتاز در میدان بی رقیب و سخنرانی های تکراری و یک طرفه، برای اثبات نظر خود در نفی سیاست خارجی دولت نهم و تقدیر از دیپلماسی خارجی دولت اصلاحات، دلیل و سند و شاهد و قرینه ای ارائه می دادند و به روش «خود گویم و خود خندم، خود مرد هنرمندم!» بسنده نمی کردند. مثلا با ذکر چند نمونه، توضیح می دادند که دولت اصلاحات غیر از وادادگی و انفعال در برابر زورگویی ها و اقدامات خصمانه آمریکا و متحدانش چه هنر دیگری از خود نشان داده است؟!... انتظار زیادی است؟ نیست! پس چرا لب فروبسته و نمی فرمائید که هنرتان چه بوده و چیست؟! 3- آیا شما نبودید که در اوج فشار آمریکا و متحدانش برای وادار کردن ایران به پذیرش پروتکل الحاقی، طرح سه فوریتی - دوباره بخوانید، طرح سه فوریتی!- تهیه کرده بودید تا ایران اسلامی را ملزم به پذیرش بی قید و شرط پروتکل الحاقی کند؟ آیا شما نبودید که در همان روزها از تریبون مجلس ششم با آمریکا و اسرائیل همزبان شده و در مقابل حیرت توأم با خشم مردم اعلام کردید که ایران در فعالیت هسته ای 19ساله خود به غرب و آژانس دروغ گفته است؟! از طرح گفت وگوی تمدن های آقای خاتمی با افتخار یاد می کنید و اولاً؛ توضیح نمی دهید که تهیه کننده اصلی این طرح آقای داریوش شایگان- عضو دفتر فرح پهلوی- بوده است و طرح مزبور را در دوران طاغوت و از سوی بنیاد فرح پهلوی ارائه کرده بود... یادتان که هست؟! بعید است فراموش کرده باشید! و ثانیاً این طرح چه خاصیتی داشت؟ البته مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2001 به اتفاق آراء این طرح را تصویب کرد و معلوم بود که تصویب می کند، زیرا هیچ کشوری حاضر نیست در ظاهر و به طور علنی جنگ تمدن ها را بر گفت وگوی تمدن ها ترجیح بدهد، اما نتیجه چه بود؟ در همان سال 2001، جرج بوش ایران را یکی از سه کشور «محور شرارت»! نامید و آقای خاتمی در اولین مصاحبه خود با CNNاز «شهید آبراهام لینکلن»!! تجلیل کرد. در همان سال بوش به افغانستان حمله کرد و مدعیان اصلاحات از ضرورت همکاری با طالبان سخن گفتند - همان طالبان که آنهمه علیه آن داد سخن می دادید- و... راستی مگر شما نبودید که در مطبوعات وابسته به خود با افتخار می نوشتید «مبارزه با اسرائیل مبنای فقهی ندارد»! و تاکید می کردید که ایران باید از سازش ساف با اسرائیل سرمشق بگیرد! و از اسرائیل به عنوان یک کشور دموکراتیک که حقوق همه مسلمانان در آن رعایت می شود یاد می کردید! و... آیا شما نبودید که شهادت طلبی رزمندگان اسلام- یعنی آنان که نفس کشیدن خود را مدیون آنها هستید- را خشونت گرایی می نامیدید؟ و می نوشتید «جامعه ولایی، انحصارگر و مستبد است و ارزشی برای توده ها ندارد»! و «ولایت فقیه یعنی حکومت توتالیتر و ضد مردمی»! و «نظام اسلامی با اصلاحات و مدرنیته منافات دارد»! و «همجنس بازی نباید ممنوع باشد»! و می نوشتید «هیئت های مذهبی منشأ خشونت اند و بسیجی ها اعضای تشکیل دهنده این هسته ها می باشند»! و «حجاب و حیای زنان نماد عقب افتادگی است»! و «رزمندگان جبهه ها از عوامل اصلی خشونت در ایران هستند»! و... شرح مفصل این ماجرا به درازا می کشد و چیزی که «عیان است» را «حاجت به بیان» نیست و نکته درخور توجه آن که بسیاری از اظهارات یاد شده از جانب کسانی مطرح شده است که روز جمعه در کنگره حزب مشارکت حضور فعال داشته اند. 4- با توجه به مواضع و عملکرد 8ساله مدعیان اصلاحات که آنچه به آن اشاره شد فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست و تمامی آنها مستند و موجود است، باید از آقایان پرسید، مگر آمریکا و اسرائیل از طرفداران خود چه می خواستند که شما آنگونه نبودید؟ و آیا دشمنان تابلودار مردم ایران از دولتمردان اصلاحات، نمایندگان مدعی اصلاحات و مطبوعات وابسته به این مدعیان، غیر از نفی حاکمیت اسلام، نامشروع دانستن جمهوری اسلامی ایران، مقابله با باورهای دینی، حمایت از اسرائیل، دفاع از آمریکا، ترویج فساد و فحشاء، تسلیم در برابر نظام سلطه جهانی و... چیز دیگری می خواستند؟ بنابراین آیا شرم آور نیست که «باد» در گلو می اندازید و از سیاست خارجی دولت اصلاحات و بینش و منش داخلی آن تجلیل می کنید؟! 5- و اما در این سو باید پرسید به کدام بخش از سیاست خارجی دولت نهم اعتراض دارید؟ تاکید بر ارزش های انقلاب! ایستادگی در برابر زورگویی آمریکا و متحدانش؟ دفاع از عزت و حرمت ملت ایران؟ اصرار بر حفظ دستاوردهای علمی و فنی فرزندان این مرز و بوم؟ نمایش چهره ای مقتدر از ایران اسلامی؟ شکستن شاخ آمریکا و اسرائیل؟ جلوگیری از غارت منابع طبیعی و ثروت عمومی از طریق زد و بند با شرکت های خارجی؟ حمایت از ملت های محروم و مظلوم جهان به جای تلاش برای بازسازی مجسمه بودا ؟! تجلیل از مبارزان آمریکای لاتین به جای تقدیر از شهید آبراهام لینکلن؟! و... و بالاخره، دفاع شما از سیاست خارجی دولت اصلاحات- که هیچ دلیلی برای آن ارائه نمی کنید- و حمله شما به سیاست خارجی دولت نهم- که حمله به عزت و اقتدار مردم ایران است- یادآور این بیت از خواجه شیراز است؛ آنجا که می سراید؛ جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می شکند بازارش حسین شریعتمداری
+
ویل راجر فرمانده ناو ونیسنس هواپیمای مسافربری ما رو ساقط کرد و از شیاطین متحده مدال گرفت، اصغرآقا شما کدوم ایرباس رو زدی که لیاقت جایزه گرفتن از دست شیطان را پیدا کردی؟!
+
ویل راجر فرمانده ناو ونیسنس هواپیمای مسافربری ما رو ساقط کرد و از شیاطین متحده مدال گرفت، اصغرآقا شما کدوم ایرباس رو زدی که لیاقت جایزه گرفتن از دست شیطان را پیدا کردی؟!