87/4/8
6:3 ع
«جستاری در باره سید عبدالحمید دیالمه»
انسان در مجموعه زمان قالب گیری شده است و این بدن مادی او خارج از زمان، مفهومی ندارد. از طرفی ارزش زمان برای بیشتر افراد تا به امروز درک نشده، همان چیزی که سوره ای مستقل در قرآن در موضوع آن عنوان شده است. خداوند در آن سوره به عصر قسم می¬خورد؛ "والعصر" : قسم به زمان؛ قسم به چیزی که همه کارهای ما و ارزش¬هایی که می سازیم بستگی به آن محتوا دارد.
مبارزه کردن، کشتن ، کشته شدن ، انقلاب، صبر، سکوت، یقین و مشابه اینها. همه اینها تا وقتی مطرح است که زمانش مطرح باشد. اگر قیام امام حسین علیه السلام یک ثانیه زودتر و یا یک ثانیه دیرتر انجام می شد، دیگر آن ارزشی را که امروز دارد نمی داشت. قیام امام علیه السلام می بایست درست در زمانی انجام می¬شد که شد. به طوری که افراد وقتی خدمت حضرت می آیند و می گویند پس چرا معطل هستید، آیا می ترسید؟! حضرت می فرمایند: " بله می ترسم، می ترسم از این که یک لحظه زودتر شروع کنم و کاری کنم که بعداً مورد مؤاخذه قرار گیرم..."
برگرفته از سخنرانی شهید دکتر عبدالحمید دیالمه در دانشکده ادبیات
دانشگاه فردوسی مشهد 29/9/58
به یاد آن مرزبان حماسه جاوید تشیع که در کوتاه زمان زندگی خود، همچون شمع سحرگاهی سوخت و مجمع عاشقان احیای تفکرات شیعی را روشنایی بخشید. او که با درک و شناخت صحیح از "انسان در قالب زمان" از لحظه لحظه وجودش به "نقد" و نه به نسیه و حواله و وعده و وعید استفاده کرد.
در چهارم اردیبهشت ماه سال 1333 در تهران در خانواده ای برخوردار امکانات مادی و داشته های معنوی پا به عرصه زمین نهاد و بال در امتداد زمان گشود.
به خردسالی با بهره گیری از پدر فرزانه اش دکتر حمید دیالمه از جلسات مذهبی سود برد و از شش سالگی افتخار تقلید در عمل به احکام شرع مقدس اسلام را از پیر روشن ضمیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) یافت.
آشنایی با جلسات انجمن اسلامی پزشکان در نوجوانی و جوانی و استفاده از محضر معلم بزرگ انقلاب استاد شهید مطهری و نیز زنده یاد شریعتی و دیگر بزرگان حوزه و دانشگاه به او آموخت که از نقد زندگی خویش به نقادی زمانه اش بپردازد.
در سال 1352 با ورود به دانشگاه فردوسی مشهد و تحصیل در رشته داروسازی، خود نیز با فعالیتی پیگیر و مخلصانه با شیوه های گوناگون به ارائه داروی شفابخش اندیشه و تفکر نسل جوان پرداخت.
تلاش های او در جمع دوستانش با پیروزی انقلاب اسلامی در مجمع احیاء تفکرات شیعی نمود پیدا کرد. مجمعی که به مرور می رفت تا دیگر اقشار جامعه را نیز در جمع خود جای دهد.
در فضای چپ زده و التقاطی و الحادی دانشگاه آن روز با تلاش های او و دعوت از روحانیت مبارز به دانشگاه و تشکیل جلسات سخنرانی نخستین پیوندهای حوزه و دانشگاه مشهد شکل گرفت.
با تشکیل جلسات دعای کمیل در سطح دانشگاه با اشاره به کلام حضرت امام خمینی (ره) که "همین کمیل بخوان شمشیرزن هم هست" توجه دانشجویان را بیش از پیش به بعد دیگری از نیازهای انسان و نازهای پروردگار جلب کرد. این جلسات بعدها در سطح عمومی و گسترده ¬تر در حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام تداوم یافت.
به گونه ای اعجاب آور از انواع اندیشه های انحرافی آگاهی داشت، حتی پیش از طرح این اندیشه ها در جامعه، و به گفته خود او همین که کتابی را می دید می دانست که در آن چه نوشته است بدون آن حتی آن را بخواند. (و البته می خواند) و این نیز میسر نبود مگر با مدد الهی آن هم در بستر پاکی و اخلاص مثال زدنی او. علاوه بر آن؛ این آگاهی را با جسارت تمام و نیز با استدلال و منطق و بیان بسیار شیوا به دیگران منتقل می کرد. او که همه خطوط انحرافی را همچون پله¬های نردبان به هم مربوط می دانست با الگوپذیری از اهل بیت علیهم السلام به رسواگری آنها پرداخت. در سخنرانی خود جهت افشاگری نقشه های بنی صدر و منافقین با عنوان "خلافت دائمی" با اشاره به شیوه های گوناگون اهل بیت علیهم السلام در رسواگری دستگاه خلافت می گوید: " ... امام جواد علیه السلام بچه کوچکی است، خلیفه برای این که خودش را بزرگ کند قصد می کند که دخترش را به ازدواج او در بیاورد. همه درباریان می گویند آقا شما به این بزرگی، خلیفه با دو سه کیلومتر اسم! چند تا لقب برایت گذاشتند، حالا می خواهی دخترت را بدهی به این بچه کوچکی که هیچ چیز نمی داند. خلیفه دستور می دهد که تمام علما را از اقصی نقاط جمع کنند و می گوید سؤالاتتان را هم معلوم کنید. همه می آیند می نشینند از قبیل یحیی بن اکثم ها و .... اینها هر چه سؤال می خواهند جمع می کنند که بپرسند بعد می فرستند دنبال امام جواد علیه السلام، حضرت وارد مجلس می شود، می نشیند می گوید سؤال کنید(دقت کنید ببینید حرکت برای خراب کردن این بنیادها چطور بوده) حالا هر کدام از آنها جزء علما و زعما بودند و طرفدار بحث آزاد!! یکی از آن وسط بلند میشود که خیلی هم می فهمیده!! و قاضی القضات بوده، میگه آقا یک فردی در مراسم حج شکار کرده، حکمش چه می شود؟ حضرت می گوید کدام قسم آن را می خواهی؟ می گوید یک شق که بیشتر ندارد. حضرت می فرماید مطلبی که می گویی 16 شق دارد و شروع می کند به شمردن، آن حیوان بریّ بوده یا بحری؟ حلال گوشت بوده یا حرام گوشت؟ حج عمره بوده یا تمتّع ؟ داخل مسجد الحرام بوده یا خارج ؟ کسی که آن را کشته برده بوده یا آزاد؟ ... و به همین ترتیب تا شانزده تا، اون بابا می گوید من که نمی دانم، جوابش را هم خودتان بفرمایید. امام صادق علیه السلام هم همین طور؛ براساس یک روش زیربنایی شاگردانی هم چون هشام را تربیت کرده به میدان عرضه می کرد می گفت حالا شما فقها، نیروهایی که از گروه های دیگر هستید، شما متصوّفه، شما صاحب ادّعاها، شما گروه های مدّعی روش های علمی بیایید بحث کنید و جواب اینها را بدهید".
نقد منافقین را بسیار زودتر از آشکار شدن نقشه های منافقانه آنان آغاز کرد، از جمله هنگامی که آنها در نشریه خود با انتشار برخی اسناد به زبان فرانسه سعی کردند تا رهایی رهبرشان از اعدام رژیم شاه را به تلاش های دیپلماتیک برادر رهبرشان از طریق سازمان ملل نسبت دهند، این شهید دیالمه بود که گفت این آزادی ربطی به ادعای آنان نداشته و رهایی رهبر منافقین از اعدام به دلیل همکاری های او با ساواک و لو دادن دوستانش بوده است.
در ادامه افشاگری هایش در مورد اندیشه های التقاطی منافقین با انتشار اوّلین کتابهای جدید ایدئولوژیک منافقین تحت عنوان " تبیین جهان "، شهید دیالمه نیز سلسله سخنرانی های نقّادانه خود را با عنوان " تبیینِ تبیین جهان" آغاز کرد که از همان ابتدا با تهدیدهای منافقین روبرو شد. او نیز به امید آگاهی گروهی دیگر با حقایق از منافقین کسب مهلت می¬کند تا آن سلسله نقدها را به پایان برساند، بعد اگر خواستند تهدید خود را عملی سازند. (یادآور مهلت خواستن مولایش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا) گویی آنها نیز به خواست او تن دادند!
نمونه ای از دقت نظر او در نقد مسائل ایدئولوژیک را یادآور می شود. منافقین از خدا در کتاب خود به عنوان " تکامل مطلق" یاد کرده بودند. شهید دیالمه با بیانی دقیق ثابت کرد که چنین تعبیری در مورد خداوند صدق نمی کند و خداوند "کمال مطلق" است و تعبیر تکامل برای خداوند یعنی این که خداوند کامل نیست و رو به کامل شدن است آن هم مطلق!!
منافقین و دیگر منحرفان که درمانده و وامانده از پاسخگویی به استدلالهای منطقی او بودند، توطئه جدیدی به راه انداختند و گفتند : "دیالمه مدرک دکتری ندارد" و او ناچار شد تصویر مدرکی را در اختیار آنان قرار دهد. و آنها غافل بودند از این که این شهید بزرگوار برای این که بتواند در کنار دانشجویان و در محیط دانشگاه به ارشاد آنها بپردازد حتی حدود یک سال دیرتر از موعدی که می توانست از تز دکترایش دفاع کرد و مدرکش را گرفت و طبق گفته خود او مدرک او در میان خانواده و فامیل تحصیل کرده او کمتر ارزشی داشت و یا این که بسیار اغراق آمیز در مورد رفاه و زندگی خصوصی او شایعه پراکنی می کردند و این در حالی بود که دیالمه در خانه ای نسبتا کوچک با تعدادی از دانشجویان زندگی بسیار ساده دانشجویی را سپری می کرد و چه بسیار شبهای سرد زمستان که حتی نفت برای گرم کردن خانه اش نداشت و گاهی اوقات از طرف دوستانش تامین می شد.
نقد نظرات و تکفر و خط مشی سیاسی بنی صدر را مدتها پیش از مطرح شدن او به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری او آغاز کرد و این در حالی بود که بسیاری از بزرگان کشور و انقلاب در رده های مختلف از بنی صدر حمایت می کردند. دیالمه برای این که حقانیت نظر خود را به گوش مسئولان کشور برساند به همراهی دوستان خود عازم تهران شد و دفتر روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر را اشغال کردند و البته نامهربانی ها دیدند. او بنی صدر را همسو با فراماسونری جهانی و نقشه های شوم آنها و ریاست جمهوری او را فاجعه می دانست.
با انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری و تصمیم نیروهای خط امام مبنی بر نامزد شدن نیروهای شایسته برای انتخابات مجلس، دیالمه نیز از طرف برخی علما و بزرگان انقلاب تشویق به کاندیداتوری شد. اما او تا آخرین لحظات کاندیدا نشد، آن هم به این علت که می گفت : "آقای ... نسبت به من برای این منظور شایسته تر است و اگر او کاندیدا شود دیگر لازم نیست من کاندیدا شوم". البته با کاندیدا نشدن آقای .... دیالمه کاندیدا شد. پس از کاندیداتوری از آنجا که عوامل عمده ستاد تبلیغات او دانش¬آموزان و دانشجویان بودند و درآمد مستقلی نداشتند، این شهید بزرگوار تاکید داشت که فعالیت آنها با رضایت اولیای آنها صورت پذیرد. (رعایت اخلاق اسلامی)
آن زمان با وجود آن که بنی صدر در اوج محبوبیت خود به سر می برد و افشاگری های دیالمه درمورد بنی صدر موقعیت شهید را در انتخابات به خطر می انداخت با این وجود با رای بالای مردم به عنوان نمانیده دوم مشهد به مجلس شورای اسلامی راه یافت کسی که تنها دوره دانشجویی اش را در مشهد سپری کرده بود، اینک نیز که در سنین جوانی به عنوان نماینده مردم مشهد به مجلس وارد شد بنا بر مصالحی!! هرگز این اجازه را نیافت که از طریق رادیو و تلویزیون خراسان (که آن زمان تحت ریاست آقای ... معاونت کنونی آقای خاتمی ریاست جمهور بود ) با مردم ارتباط برقرار کند و حتی پیش از خطبه های نماز جمعه مشهد به او اجازه سخنرانی ندادند. البته یک بار اعلام شد که در تاریخ 5/10/59 سخنران پیش از خطبه های نماز جمعه مشهد دکتر عبدالحمید دیالمه خواهد بود ولی باز هم گویا بنا بر مصالحی! در همان روز سخنرانی اعلام شد که به جای نماینده مردم قرار است فرمانده نیروی دریایی، دریادار ناخدا افضلی (بعدا معدوم!) سخنرانی کند و جالب آن که آقای ناخدا هم در آن روز تشریف نیاوردند!
شهید دیالمه در روز 15/12/59 یعنی فردای روز سخنرانی بنی صدر در دانشگاه تهران و برپایی غائله 14 اسفند، در مهدیه تهران در میان جمعیتی که به شدت نسبت به آن شهید ابراز احساسات می کرد در سخنرانی خود با عنوان " مصدق از حمایت تا خیانت" گفت: "... دستهایی در کارند تا وحدت ابوموسی اشعری را به جای وحدت علی علیه السلام به مردم قالب کنند . این بود که بر آن شدم تا مطالبی را در کمال اختصار با شما در میان بگذارم. برادران در لحظات بسیار حساس و خطرناکی قرار گرفته ایم، حساس و خطرناک همچون میدان هایی از مواد منفجره که با جرقه ای کوچک آتش می گیرند و شیاطین بر آنند تا با ژست های آزادیخواهانه قلابی تا آنجا که می توانند بر میزان شعله وری محیط بیفزایند،... اما آنچه که ما از ابتدای انقلاب فاقد آن بودیم و چوب آن را می خوریم این است که افراد را درست نمی شناختیم و آگاهی از مواضع آنان نداشتیم و همین امر باعث شد که اسلام شناسان اروپایی بر مبنای آزادی های غلط غربی آنچه را خواستند به خورد این ملت دادند و سعی نمودند مسلمانان مؤمن را با برچسب های گوناگون از میدان به در نمایند.
می دانید چماقداری از ما و اسلام نبود، ما به عنوان مسلمان استدلال و منطق داریم، چماقداری از آن نیروهای چپ و راستی برای فرود آوردن چماقشان بر سر این ملت فراهم آورند ظاهرا خود را ضد چماق معرفی کردند و الاّ چه زمانی ما حرف حساب را نشنیده یم؟ چه زمانی از "بحث آزاد" فرار کرده ایم که امروز آنها به خود اجازه می دهند فریاد برآورند که ما اهل بحث آزادیم و بقیه زور می گویند. اگر بنده و شما آگاه باشیمن خوب می فهمیم که چرا این گونه می گویند و عمل می کنند، چرا یکباره اسامی نیروهای مرتجع داخلی و خارجی عوض می شود و می شوند انقلابی!! پیشتاز! مجاهد! مبارز! پیشگام؟! و در مقابل همه نیروهایی که در این سمت قرار دادند و حرکت را ایجاد کرده اند می شوند نیروهای مرتجع، انحصارطلب و گم و از این قبیل، این همان شیوه همیشگی و مرسوم تاریخ است که اصطلاحا معروف است به " نعل وارونه" .... سالیان درازی است که برای ممالک اسلامی طراحی کرده اند و برنامه های آن توسط صهیونیسم بین الملل مدون گردیده است، خطرناکترین آنها حرکتی است که به وسیله مستشرقین درجوامع اسلامی ایجاد گردیده تا اسلام را آن گونه که مایلند معرفی نمایند و شرایطی را فراهم کنند که محتوای اسلام از دست رفته و تنها اسمی از آن بر جای بماند، به همین منظور متخصصین جامعه شناسی وعلوم اجتماعی و اقتصاد اسلامی! و اسلام شناسی! ساختند و به جامعه های ما روانه کردند تا در ذهن ما از اسلام، یک فرهنگ ، یک انقلاب، یک تمدن بسازند و تا آنجا پیش آمدند که امروز در ذهن اکثریت نسل جوان ما اسلام نه به عنوان یک دین الهی و رهبری اش نه به عنوان یک رهبری الهی، که اسلام به عنوان یک تمدن و پیامبر به عنوان یک انقلابی ترسیم گردیده است. پیامبر می شود انقلابی تا در قدمهای بعدی بتوانند او را در کنار چه گوارا، مارکس و انگلس قرار دهند و ظهور اسلام حرکتی بشود همچون انقلاب اکتبر و انقلاب فرانسه و چهره های اسلامی از علی علیه السلام گرفته تا فاطمه سلام الله علیها و زینب و ابوذر و سلمان و ... هر یک به نوعی تغییر یابند. صهیونیسم بین الملل برای پیاده نمودن طرحهای خود سازمان ها و گروه های مرموزی را تشکیل داده که یکی از آنها در تحقق بخشیدن به آرمانهای صهیونیسم لژهای فراماسونری است... و مردم ما اصلا آگاهی نداشته اند که اینها کی هستند....".
بعد از این سخنرانی کم کم شعار " بنی صدر ، دیالمه، بحث آزاد پیش همه " زبانزد بسیاری از جوانان مسلمان شد و بر برخی دیوارهای شهرهای تهران و مشهد نیز نقش بست. بنی صدر که تبلیغات بحث آزادش بسیار فراگیر شده بود با توجه به شناختی که نسبت به این جوان برومند مکتب تشیع و "هشام زمانه" داشت صلاح ندانست خود را درگیر چنین بحثی بکند.
با نخست وزیری شهید رجایی و شناخت او نسبت به دیالمه، شهید رجایی او را به عنوان اولین گزینه برای پست وزارت خارجه در نظر گرفته بود؛ چرا که او ضمن تحصیلات دانشگاهی و حوزوی مسلط به زبانهای انگلیسی و عربی نیز بود و تا حدودی با زبان فرانسه نیز آشنایی داشت. شهید دیالمه پس از این پیشنهاد شهید رجایی مطلب را با دوستان و شاگردانش در میان گذاشت و در نهایت تصمیم گرفت آن را نپذیرد؛ چرا که قبول این پیشنهاد او را از فعالیتهای فرهنگی اش " این بار به عنوان نماینده مردم و در جهت آگاه ساختن مردم" باز می داشت.
در مجلس نیز با توجه به حساسیت امور شوراها و مانور گروه های مختلف درمورد آن و آگاهی های شهید در مورد آن، در کمیسیون مربوط به امور شوراها به فعالیت پرداخت.
دیالمه در آخرین سخنرانی عمومی اش به مناسبت شهادت دکتر چمران در روز چهارم تیرماه 1360 یعنی سه روز قبل از شهادت خود گفت: "... من امروز متاسفم که همیشه بعد از مرگ افراد هست که از آنها تجلیل می کنیم و الان که ما نیروهای مخلص، ارزنده و خوب بسیار داریم و ابا داریم که از آنها تعریف و تمجید کنیم و من به یقین می دانم که اگر اینها از دنیا بروند خیلی ها تمایل دارند با انتصاب به آنها وجهه ای برای خودشان کسب کنند. کسانی که با دکتر چمران تماسی داشتند می دانند که او در درجه ای از عرفان اسلامی شیعی بود که هر کس را در برخورد اول مجذوب خودش می کرد. در واقع طرز تفکر چمران در ایران قربانی یک طرز تفکر غالب فلسطینی شد و او به خاطر ایستادگی اش در روی اسلام و مخصوصا شیعه درهمه جا آماج تهمت ها بود. حتی دو روز بعد از شهادتش در جلوی مجلس اعلامیه هایی پخش کردند که در آن افرادی را به عنوان آمریکایی معرفی کرده بودند و یکی از آنها هم چمران بود... ا ز فلسطین به عنوان نیروهای مقابله گر در مقابل اسرائیل بر طبق عقیده اسلامیمان موظفیم که حمایت کنیم اما نه از طرز تفکر فلسطینی... این را به شما بگویم که طرز تفکر چمران در جامعه امروز ما یک افتخار است. بدانید که اگر بخواهید از این طرز تفکر در ایران دفاع کنید حیثیت و شخصیت اجتماعی را از دست خواهید داد....".
پیام رسان