87/5/8
8:25 ص
نامزد اصلاحطلبان کیست؟
کاندیدای اصلاح طلبان در انتخابات آینده ریاست جمهوری کیست؟ آیا مدعیان اصلاحات با یک نامزد مشترک در انتخابات پیش روی شرکت می کنند؟ اگر پاسخ این سؤال منفی است، چه امیدی به پیروزی و یا دستکم، کسب آراء قابل ارائه در مقیاسی که پشتوانه حضور یک گروه سیاسی تلقی شود، دارند؟ و اگر پاسخ مثبت است، چگونه و با چه فرمولی از اختلاف نظرهای فراوان خود برای رسیدن به یک نامزد مشترک دست می کشند؟ و بالاخره، آیا رویکرد برخی از گروه های مدعی اصلاحات به افرادی نظیر حسن روحانی، عبدالله نوری، عارف، نجفی و... برخاسته از تصمیم نهایی آنهاست و یا این نامزدهای احتمالی بی آن که خود بدانند و یا بخواهند، جاده صاف کن نامزد مشترک و در سایه مدعیان اصلاحات هستند؟!
این روزها، بازار انتخابات آینده در اردوگاه مدعیان اصلاحات، اگرچه شلوغ و پر رفت و آمد است و اظهارنظرهای متفاوت و گاه متناقض گروه های حاضر در این جبهه به نمایش «حرف توحرف» شبیه است ولی نگاهی دقیق تر به این بازار شلوغ تردیدی باقی نمی گذارد.
سردمداران جبهه اصلاحات اصرار دارند در هیاهوی اظهارنظرهای متناقض و متفاوت، پروژه ای را که از مدت ها قبل برای ورود به انتخابات آینده ریاست جمهوری کلید زده اند، از نگاه این و آن پنهان کنند تا به توصیه یادداشت نویس دیروز روزنامه کارگزاران «اگر قرار است در انتخابات آتی حضور فعال داشته باشیم، با مهره های سوخته وارد رقابت نشویم»... این پروژه چیست؟... بخوانید؛
1- در این پروژه- آنگونه که شرح آن خواهد آمد- ائتلاف روی «یک نقطه» شکل می گیرد نه روی «یک خط»، چرا که هرچه محور ائتلاف گسترده تر باشد، دامنه ائتلاف محدودتر خواهد بود. بنابراین، چنانچه یک خط- شامل چند نقطه- به عنوان محور ائتلاف انتخاب شود، احتمال آن که برخی از نقاط این خط، مورد توافق همه گروه ها و جریانات ائتلاف کننده نباشد، قوت بیشتری دارد. از این روی در پروژه یاد شده «یک نقطه» که مورد توافق تمامی گروه های مدعی اصلاحات است به عنوان محور ائتلاف انتخاب شده است. روی این «نقطه» دقیقاً - شما بخوانید تصادفاً و به طور اتفاقی!- در دو اردوگاه دیگر، یعنی طیف گروه ها و جریانات مخالف نظام و محافل سیاسی و اطلاعاتی بیگانه نیز اتفاق نظر کامل وجود دارد. این نقطه «مخالفت با اصولگرایان» است.
2- اما، تجربه 6 سال گذشته و مخصوصاً دو انتخابات دولت نهم و مجلس هشتم به ساکنان هر سه اردوگاه یعنی اصلاح طلبان، گروه های مخالف نظام و دشمنان تابلودار بیرونی آموخته است که ائتلاف روی «مخالفت با اصولگرایان» نمی تواند کارساز باشد، چرا که این نقطه در انتخابات گذشته نیز به عنوان محور ائتلاف به کار گرفته شده و نتیجه دلخواه سه اردوگاه یاد شده را درپی نداشته است. به عنوان مثال در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم، تمامی سه اردوگاه مورد اشاره با همه توان داخلی و خارجی خود به حمایت از یک کاندیدا- که برای برخی از آنان چندان هم مطلوب نبود- برخاستند ولی نتیجه کاملاً معکوس بود. و یا در انتخابات مجلس هشتم، باز هم سه طیف یاد شده همه توان خود را روی یک لیست انتخاباتی متمرکز کردند ولی هیچیک از نامزدهای این فهرست به پله های زیر لیست 30نفره تهران نیز نرسیدند، تا آنجا که در مرحله دوم انتخابات مجلس هشتم، آقای خاتمی که در مرحله اول از فهرست نامزدهای مدعیان اصلاحات حمایت کرده بود، ترجیح داد از این حمایت آشکار چشم پوشی کند و....
اکنون سؤال این است که با وجود چند آزمون ناموفق در ائتلاف روی «مخالفت با اصولگرایان» چرا مدعیان اصلاحات بار دیگر در پروژه جدید روی همین نقطه به عنوان محور ائتلاف تکیه کرده اند؟
3- شواهد و قرائن موجود نشان می دهد که این بار مدعیان اصلاحات و حامیان آنها در دو اردوگاه دیگر، محور ائتلاف را از «مخالفت با اصولگرایان» به «مخالفت با دولت نهم» تغییر داده اند. با این امید- بخوانید توهم- که دامنه ائتلاف برخی از اصولگرایان منتقد دولت نهم را نیز شامل شود!
آقای کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران در گفت وگو با سایت باران - متعلق به آقای خاتمی- درباره استراتژی جدید اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آینده می گوید «در شرایط کنونی که ما نسبت به دولت نهم، چه شخص رئیس جمهور و چه نیروهای اجرایی و همراهان ایشان منتقد هستیم... باید کاری کنیم که این شکل رفتار و سلایق از کشور و قوه مجریه حذف شود» کرباسچی در ادامه تاکید می کند «اگر چنین شعور و اراده ای در گروه های سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا تقویت شود و این وحدت ملی شکل بگیرد، اولین مانع پیشرفت کشور و جریانات سیاسی رفع خواهد شد»!
ارزیابی این برداشت که منتقدان(فرضی اصولگرایان) به ائتلاف اصلاح طلبان خواهند پیوست چیزی بیشتر از یک توهم نیست و به بحث جداگانه ای نیاز دارد اما در این محدوده فقط می توان گفت؛ اصلی ترین مشخصه یک اصولگرا، داشتن مرزبندی مشخص با مخالفان اصولگرایی است، بنابراین اگر- بر فرض هم- افراد اندکی پیدا شوند که با تابلوی اصولگرایی درپی ائتلاف با مدعیان اصلاحات باشند، بلافاصله پس از ورود به این ائتلاف، از حلقه اصولگرایی و اصولگرایان خارج می شوند و این نکته به اندازه ای بدیهی است که نیازی به توضیح بیشتر ندارد.
4- با توجه به پروژه یاد شده که اطلاعات دقیقی از طراحی و کلید خوردن آن وجود دارد، بدیهی است که جبهه مدعیان اصلاحات نمی توانند با چند کاندیدا وارد عرصه رقابت های انتخاباتی شوند، چرا که حضور نامزدهای مختلف به مفهوم شکست قطعی ائتلاف است و علاوه بر اخبار موثق، ساختار پروژه نیز با «تک نامزدی» انطباق دارد. بر این اساس با قاطعیت و بدون کمترین تردیدی می توان گفت که معرفی نامزدهای مختلف از سوی احزاب و گروه های مدعی اصلاحات فقط یک «ترفند» و عملیات فریب است و درباره کسانی که تاکنون معرفی شده اند، دو احتمال وجود دارد و احتمال سومی در میان نیست.
اولاً؛ آن که تمامی آنها- دانسته یا ندانسته- جاده صاف کن نامزد اصلی هستند. اگرچه برخی از آنان، با ساده لوحی، خود را نامزد فلان گروه تصور کرده و با خوش خیالی درپی جلب نظر سایر گروه های مدعی اصلاحات و یا افرادی از طیف اصولگرایان هستند!
و دوم؛ آن که فقط یکی از آنها نامزد اصلی است و بقیه- با عرض پوزش- «سرکاری» هستند.
البته در این میان به نظر می رسد آقای عبدالله نوری، کمی تا قسمتی باهوش تر از سایر نامزدهای «سرکاری» است و احتمالاً بویی از طرح فریب به مشامش رسیده است، چرا که دیروز، پذیرش نامزدی خود برای ریاست جمهوری آینده را مشروط به دو شرط کرد؛ پیش شرط اول آن که تمام اصلاح طلبان درباره ریاست جمهوری وی به اجماع برسند! و پیش شرط دوم این که؛ دوم خردادی ها متعهد شوند در صورت رد صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان، هیچ کاندیدای دیگری معرفی نکنند!
اگرچه آقای عبدالله نوری برای نامزد شدن خود قیمتی تعیین کرده است که می داند خریداری نداشته و در نهایت این «متاع» روی دست خودش باقی می ماند، ولی تا همین اندازه هوشیاری نیز قابل تقدیر است.
5- اکنون جای پرداختن به این پرسش است که نامزد اصلی مدعیان اصلاحات کیست؟! در پاسخ به این سؤال می توان با قاطعیت گفت که نامزد اصلی آنان آقای سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور سابق است و سؤال بعدی آن است که مدعیان اصلاحات تا چه اندازه به موفقیت وی امیدوارند؟ دقیقاً در همین نقطه است که اهداف پروژه یاد شده به دو بخش تقسیم می شود.
اول؛ موفقیت آقای خاتمی که در این صورت، مدعیان اصلاحات و دو جبهه دیگر یعنی گروه های مخالف نظام و محافل خارجی به مقصود خود رسیده اند. همین جا باید متذکر شد که آقای خاتمی حداقل به این علت که به قول خودش در دوران ریاست جمهوری «فقط یک تدارکچی» بوده است و جریان امور در دست کسانی بود که باز هم به قول خود ایشان خواسته دشمنان اسلام و انقلاب را دنبال می کردند و.... می تواند گزینه مطلوبی برای دشمنان بیرونی باشد، حتی اگر خود ایشان هم نخواهد- که البته نمی خواهد- ولی می شود!
دوم؛ هدف بعدی که در این پروژه دو پله ای تعریف شده است با موفقیت آقای خاتمی رقم نمی خورد، بلکه مدعیان اصلاحات امیدوارند، آقای خاتمی آراء پراکنده هواداران را یکجا و در یک نقطه جمع کند. در این حالت، اگرچه نامزد آنها پیروز نشده است ولی می توانند آراء جمع شده برای آقای خاتمی را به حساب پشتوانه سیاسی خود نوشته و در چهره یک اقلیت با نفوذ مطرح شوند.
6- و اما، چرا مدعیان اصلاحات از اعلام نظر قطعی و نهایی خود که اجماع روی نامزدی آقای خاتمی است طفره می روند و ایشان را فقط به عنوان یکی از چند نامزد مورد نظر معرفی می کنند؟! در این باره اشاره به چند نکته ضروری است.
الف: پیشگیری از روشنگری اصولگرایان و دلسوزان نظام درباره مواضع و عملکرد آقای خاتمی که چه در دوران ریاست جمهوری و چه پس از آن نکات درخور نقد فراوانی دارد. اقدام دیروز روزنامه کارگزاران در راستای همین سیاست قابل ارزیابی است. این روزنامه با وجود آن که بارها به صراحت اعلام کرده بود خاتمی نامزد آنها نیست، وقتی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب به نامزدی آقای خاتمی اشاره کردند درسرمقاله شماره دیروز خود، نه فقط نامزدی ایشان را رد نکرد، بلکه خطاب به دو گروه یاد شده نوشت؛ «لطفاً عجله نکنید! ... اگر قرار است در انتخابات آتی حضور فعال داشت، نباید در آن هنگام با مهره های زخمی وارد رقابت شد»!
ب: و اما؛ مطابق برخی از اخبار موثق آقای خاتمی برای اعلام صریح نامزدی خود با دو نگرانی جدی روبروست.
اولین نگرانی آقای خاتمی رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان است. این نگرانی از آنجا ناشی می شود که متأسفانه برخی از عملکردها و مواضع آقای خاتمی مخصوصاً بعد از پایان دوره ریاست جمهوری ایشان و در سفر به آمریکا و چند کشور اروپایی، با مبانی تعریف شده انقلاب و نظام و در پاره ای از موارد با آموزه های صریح اسلام مغایرت آشکار داشته است و این موارد از نگاه قانون می تواند رد صلاحیت ایشان برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری را درپی داشته باشد و گفتنی است که مطابق قوانین جاری افراد زیادی با کمتر از این موارد رد صلاحیت شده و می شوند.
و دومین نگرانی ایشان به رویکرد منفی مردم نسبت به جبهه اصلاحات مربوط می شود. جبهه ای که آقای خاتمی رهبری آن را برعهده داشت و طی 6 سال گذشته بارها از سوی مردم طرد و نفی شده است.
کیهان - حسین شریعتمداری
پیام رسان