87/7/1
8:48 ص
آقای خاتمی! خاطرات تلخ دوران شما از یادها نخواهد رفت
قاسم روان بخش
محمد خاتمی اخیرا گویا برای سنجش میزان علاقه مردم به اصلاحات، به برخی استانها از جمله همدان سفر کرده است. وی در دیدار با جمعی از فعالان سیاسی این استانها، نکاتی را متذکر شده که به نقد و بررسی آن میپردازیم.
1. آقای خاتمی مردم را نسبت به انتخابات بیرغبت دانسته، مهمترین دلیل این بیرغبتی را اینگونه ذکر میکنند: «ذهن مردم اینطور است که اگر بیایند و نیایند، خیلی فرق نمیکند. اولا ذهن مردم ما اینگونه نیست؛ چرا که میزان شرکت آنها در انتخابات در مقایسه با کشورهای به اصطلاح مهد دموکراسی مانند آمریکا و فرانسه به مراتب بیشتر است. فراموش نمی کنیم رئیس جمهوری کنونی آمریکا (بوش) با اهرم حکم قاضی به کاخ سفید راه یافت! ثانیا در طول 8 سال ریاست جمهوری آقای خاتمی، چندین انتخابات برگزار شده است. حال باید از وی پرسید: با ذهن مردم چه کردهاید که به انتخابات بیرغبت شدهاند؟ اگر آقای خاتمی، نظارت استصوابی شورای نگهبان را عامل بیرغبتی مردم معرفی کند، توجه ایشان را به انتخابات شوراها معطوف میکنیم که نظارت شورای نگهبان وجود نداشت حتی گروهک غیرقانونی نهضت آزادی نیز برای بسیاری از استانها از جمله تهران کاندیدا معرفی میکرد؛ اما عملکرد شورای اصلاح طلب! تهران به اندازهای منفی بود که در شهر تهران فقط کمتر از 20 درصد مردم در انتخابات شرکت کردند!
2. ظاهرا آقای خاتمی به این نکته مهم توجه کرده که پس از گذشت 12 سال! باید اصلاحات را تعریف و مشخص کرد که به اسلام چگونه نگاه میکنیم؟ و نسبت میان اسلام و مردم سالاری را چگونه میبینیم؟ وی میگوید: در اصلاحات یک نوع آشفتگی پیدا شده و هر کس از ظن خود یار اصلاحات شده و باید از این وضعیت نجات پیدا کنیم.»!
بسیار خوشوقتیم که بالاخره آقای خاتمی به این سفارش آیه`ا... مصباح اهمیت داد و فهمید که باید منظور خود از اصلاحات را مشخص کند. عملکرد دولت آقای خاتمی در 8 سال گذشته اصلاحات را تغییر معیارها و ملاکهای ارزشی الهی به ضد ارزشهای غربی تفسیر میکرد! عملکرد وزارت ارشاد آقای خاتمی در چاپ و نشر و تئاترهای ضد دینی و ضد اخلاقی در پرونده دولت اصلاحات مضبوط است. اصلاحات یعنی تغییر ارزشهای دینی به ارزشهای لیبرالی! البته از کسی که رایجترین مکتب معتبر دنیا را لیبرالیزم میپندارد! و حتی توحید را نیز قابل قرائتهای مختلف میداند! جز این انتظار نیست.
3. رئیس بنیاد باران، با تاکید بر اصل آزادی، از این موضوع گلایه میکند که «آزادی ما را ولنگاری توصیف میکردند. نه خیر، ولنگاری الان است که بزرگترین معیارهای بدیهی اسلامی و انسانی زیر پا گذاشته میشود.»)!( وی سپس ادعا میکند: «اگر به از بین رفتن مبانی اخلاقی در جامعه اسلامی حساس نباشیم، بسیار جای نگرانی دارد.» گویا آقای خاتمی فراموش کرده که در سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران به صراحت گفته است: «دین هم اگر در برابر آزادی قرار گیرد، باید دین محدود شود نه آزادی»! این جملهای است که بهمن فرمان آرا- فراری طاغوتی- که به یمن آزادیهای اعطایی آقای خاتمی به وطن بازگشت، در فیلم «عطر گل یاس بوی کافور» قرار داده است. ثانیا عملکرد فرهنگی دولت به اصطلاح اصلاحات در طی 8 سال حاکمیت خود، آزادی مورد نظر مدعیان اصلاح طلبی را به خوبی معنا کرده است. حاکمیت انسانها بر سرنوشت خود یا ولنگاری و اباحیگری؟! آیا آقای حجاریان- مغز متفکر اصلاحات به تعبیر آقای خاتمی- در روزنامه صبح امروز خود عمل شنیع همجنس بازی را از نظر حقوقی جایز نشمرد؟! آیا وزارت ارشاد دولت اصلاحات، مجوز کتاب «شاهد بازی در ادبیات ایران» را صادر نکرد که در مدح و ستایش هم جنس بازی قلم فرسایی شده بود؟! آیا کتاب شیطان پرستی که در وصف پرستش شیطان و تبرئه یزیدبن معاویه نوشته شده بود، مورد ستایش قرار نگرفت؟! آیا کتابهای کسروی مرتد که بر ضد دین و ارزشها نوشته شده و صاحب آن به جرم ارتداد توسط فدائیان اسلام به درک واصل شد، با حمایتهای وزارت ارشاد وقت در تیراژی چشمگیر چاپ مجدد نشد؟! آیا هزاران کتاب رمان و مجلات زرد که مفاسد اخلاقی را در جامعه نهادینه میکردند، با حمایتهای وزارت ارشاد آن روز منتشر نمیشدند؟! و آیا به جشنوارهها و تئاترهایی از قبیل «ایران زمین» که زنان نیمه عریان ارمنی در مقابل چشمان هزاران مرد نامحرم میرقصیدند، افتخار نمیشد؟! و آیا بوسیدن زن و مرد بر روی سن در سالن... در استان دارالعباده یزد، نوعی قرائت مختلف از دین تفسیر نشد؟! آیا لخت شدن یک مرد آلمانی در تئاتر فجر در تهران در مقابل دیدگان هزاران زن و مرد و دختر جوان ایرانی که یادآور جشن فرهنگ و هنر شیراز در عصر طاغوت بود، تفسیری بر آزادی ادعایی آقای خاتمی نبود؟! و آیا میلیونها زن و مرد و کودک کپرنشین استانهای کرمان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و... که از فقر و تنگدستی، در کنار پروژههای عظیم هفت باغ هفت آسمان کرمان و... سر بی شام به زمین میگذاشتند و کلاس درسشان حصیر و کپر بود، طی 8 سال حاکمیت دولت اصلاحات و 8 سال دولت کارگزاران بر سرنوشت خودشان حاکم شده بودند؟! این در حالی بود که بودجههای کلان کشور صرف سازمانها و مراکز بی حاصل همانند مرکز گفت و گوی تمدنها و سفرهای خارجی میشد که جز برای احزاب حاکم و شخصیتهای سیاسی آن حاصلی برای ملت نداشت!
4. آقای خاتمی گفته است الان ولنگاری بر جامعه حاکم است «که بزرگترین معیارهای بدیهی اسلامی - انسانی زیر پا گذاشته میشود» اولا خوب است ایشان مصداق این جمله را تبیین و روشن کند که در کجا زیر پا گذاشته شده است. براساس جمله بعدی ایشان که گفته است» اگر به از بین رفتن مبانی اخلاقی در جامعه اسلامی حساس نباشیم بسیار جای نگرانی دارد»، بزرگترین معیارهایی که زیر پا گذاشته شده، مبانی اخلاقی است. در این صورت جای این پرسش است که چه کسی در سال گذشته بزرگترین معیارهای بدیهی اسلامی را زیر پا گذاشته است؟! آیا حرمت دستدادن به زن نامحرم یکی از معیارهای بدیهی اسلامی نیست؟! چه کسی در ایتالیا در برابر دوربینهای خبرنگاران، بی پروا دست زنان نیمه عریان را فشرده و طرفدارانش برای توجیه آن خواستار تغییر فتوای مراجع عظام تقلید شدند؟! چه کسی در مراسم یلدا و «مردی با عبای شکلاتی» بازوی دختر محجبه را فشار داد؟! و چه کسی...؟! اگر منظور از زیر پا گذاشتن معیارهای بدیهی اسلامی، رعایت حقوق مردم و حاکمیت آنها بر سرنوشتشان باشد، انتخابات مجلس ششم یادآور زیر پا گذاشتن این حقوق است، چرا که هرگز مردم فراموش نمیکنند این انتخابات با حکم حکومتی رهبری مورد تایید قرار گرفت. تقلب گسترده در انتخابات در تهران و انفصال در خدمت آقای تاجزاده به سبب تقلب و حضور دکتر حداد عادل و محتشمیپور در مجلس پس از بررسی مجدد، بهترین سند بر زیر پا گذاشتن این حق مسلم مردم است....
5. آقای خاتمی، یکی از اهداف بزرگ اصلاح طلبی واقعی را بالا بردن حرمت ملت در عرصه جهانی و دفع خطرات و تهدیدات از کشور و نظام و مردم دانسته است. شایسته است وی درباره این ادعا اندکی تامل کند و انصاف دهد که آیا در زمانی که ایشان برای خارج شدن نام ایران از محور شرارت، نامه، عاجزانه نوشت و حاضر به همکاری با آمریکا در خلع سلاح حزبا... شد و پاسخ منفی شنید، ملت ایران از حرمت بالایی برخوردار بود یا اکنون که با زبان تهاجمی با دشمن سخن گفته میشود و اسرائیل در بدترین شرائط سیاسی از آغاز تشکیل تا کنون قرار گرفته است؟! آیا آنگاه که آقای خاتمی قبل از مصوبه مجلس، داوطلبانه تعلیق را پذیرفت و مفتخرانه اصول آنرا اجرا کرد و زورگویان جهان بهخاطر این پیروزی خندههای مستانه سر میدادند، ملت ایران از حرمت بالایی برخوردار بود یا اکنون که آمریکا و اروپا به دریوزگی افتاده و ملت ایران پس از جشن بزرگ هستهای صاحب بیش از 5 هزار سانتریفیوژ شده و همچنان قدرتمندانه به پیش میتازد؟!
6. آقای خاتمی بالاخره تعریف خود از اسلام و رابطه آن با دموکراسی را روشن ساخت و گفت: «اسلامی که مورد نظرمان است، اسلامی است که نه تنها مسلمان در آن نظام احساس حرمت و آزادی و عزت کند، بلکه غیر مسلمان نیز همانند مسلمان، حقوق، حضور، حرمت، زمینه و امکانات برای تامین زندگی آبرومندانه را داشته باشد».
اولا اینگونه سخنان مصرف انتخاباتی دارد و برای آرای اقلیتها ایراد میشود؛ چنانکه در دوره هشتم نیز واژه «مولا» «من کنت مولاه» را به معنای دوست - نه امامت و ولایت- معنا کرد تا آرای استانهای سنی نشین را جذب کند که کرد!
ثانیا: مگر اهل کتاب در جمهوری اسلامی در چارچوب قانون اساسی از حقوق خود حتی داشتن نماینده در پارلمان و استفاده از امکانات کشور برخوردار نیستند؟!
ثالثا: آقای خاتمی گفته است: غیر مسلمان با مسلمان در «حقوق» مساوی است. آیا این خلاف قانون اساسی نیست که اسلام را از شرایط رئیس جمهور، نمایندگی مجلس و... میداند؟!
رابعا: آیا از نظر خاتمی بهاییها و کفار محارب و منافقین اسم و رسمدار و در یک کلمه براندازان نظام اسلامی نیز از حقوقی مساوی با ملت شریف ایران برخوردارند؟! البته آقای خاتمی که در لوایح دوقلو شرط اسلام را از نامزدی مجلس حذف کرده بود، همین اعتقاد را تاکید میکند! در این صورت آیا چنین فردی میتواند مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی باشد؟!
پیام رسان