87/10/13
7:3 ع
شبهاتى پیرامون عاشورا و بزرگداشت آن
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه ربّ العالمین، والصّلوة والسّلام على سیّد الانبیاء والمرسلین، أبى القاسم محمّد وعلى آله الطیبین الطاهرین المعصومین. اللّهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه وعلى آبائه فى هذه الساعة وفى کل ساعة ولیاً وحافظاً وقائداً وناصراً ودلیلاً وعیناً حتى تسکنه أرضک طوعاً وتمتعه فیهاً طویلاً. السلام علیک یا ابا عبد اللّه وعلى الارواح التى حلّت بفنائک.
فرا رسیدن ایام سوگوارى سالار شهیدان ابى عبد الله الحسین(علیه السلام) را به پیشگاه مقدس ولى عصر ـ عجل الله فرجه الشریف ـ مقام معظم رهبرى، مراجع بزرگوار تقلید و همه شیفتگان مکتب حسینى تسلیت عرض مىکنم، و امیدوارم خداى متعال در دنیا و آخرت دست ما را از دامان ابى عبد الله کوتاه نفرماید.
در این ایام فرصت خوبى است که شناخت خودمان را نسبت به مکتب عاشورا و مکتب حسینى عمق ببخشیم و سؤال هایى را که درباره مسائل مربوط به قیام ابى عبد الله در اذهان همه به خصوص در اذهان نوجوانان و جوانان پیش مىآید، مورد بحث قرار دهیم، تا معرفت همه ما، به ویژه جوانان عزیز نسبت به سالار شهیدان(علیه السلام)و قیام بزرگ او بیش تر شود، و بتوانیم در سایه معرفت بیش تر، هم براى دنیاى خود و هم براى آخرتمان بهره بیش ترى ببریم.
در نظر مىگیریم نوجوانى را که تازه به رشد فکرى رسیده است و مىخواهد همه مسائل و پدیده هاى اجتماعى و آنچه را در اطرافش مىگذرد بفهمد، و علت آنها را درک کند، تا ارزیابى روشنى از مسائل و پدیده هاى پیرامون خود داشته باشد. نوجوان در ایام محرم مىبیند جلساتى تشکیل مىشود، مردم لباس سیاه مىپوشند، پرچم هاى سیاه نصب مىکنند. او مشاهده مىکند هیأت هاى عزادارى، سینه زنى و زنجیرزنى تشکیل مىشود و مردم اشک مىریزند. او شاهد پدیده هایى است که سابقه اى در سایر ایام ندارد، یا در سایر اجتماعات دیده نمىشود. طبعاً این سؤال براى وى مطرح مىشود که این مراسم به چه منظورى است؟ چرا باید انسان لباس سیاه بپوشد؟ چرا باید مردم تا پاسى از شب به سر و سینه بزنند؟ چرا باید این همه اشک بریزند؟
جواب هاى ساده اى نیز داده مىشود که سیدالشهداء(علیه السلام) در راه خدا و اسلام شهید شده اند و باید به یاد آن حضرت اشک بریزیم; و یا این که عزادارى براى امام حسین(علیه السلام)ثواب دارد; آن حضرت روز قیامت ما را شفاعت خواهند فرمود. نوجوانان ما کم و بیش چنین جواب هایى را مىشنوند. اما اگر بنده، خودم را در حد جوانى با این پرسش ها فرض کنم، این پاسخ ها برایم چندان قانع کننده نخواهد بود.
پرسش هایى را که در این زمینه مطرح مىشود، مىتوان به چهار سؤال تحلیل کرد. سعى ما بر این است که هر یک از این سؤال ها را جداگانه جواب دهیم تا بتوانیم پایه شناخت نوجوانان و جوانان عزیزمان را نسبت به مراسم عاشورا ارتقا بخشیم و فرهنگ عاشورایى را بیش تر روشن کنیم.
چرا براى بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفتگو اکتفا نمى شود؟
سؤال دومى که از تحلیل آن سؤال کلى به دست مىآید این است که زنده نگه داشتن یاد عاشورا فقط منحصر به این نیست که انسان سینه زنى و گریه کند، شهر را سیاه پوش کند، مردم تا نیمه هاى شب به عزادارى بپردازند و حتى گاهى روزها کار و زندگى خود را تعطیل کنند; مخصوصاً با توجه به اینکه این امور ضررهاى اقتصادى به دنبال دارد. در حالى که ممکن است این خاطره ها به گونه اى تجدید شود که ضررهاى اقتصادى و اجتماعى کم ترى داشته باشد. این سؤال را بر اساس این فرض به این صورت مطرح مىکنم که روحیه بسیارى از مردم با مسائل اقتصادى و مادى بیش تر سازگار است و مردم به این مسائل بیش تر توجه دارند. در این صورت آنان حوادث را بر اثر منافع یا ضررهاى مادى و اقتصادى ارزیابى مىکنند. نوجوانى را فرض مىکنیم که هنوز تربیت دینى کاملى نیافته است. ممکن است این سؤال به ذهن او بیاید که انجام این قبیل امور ضررهاى اقتصادى در پى دارد. تولید کم مىشود، وقت اشخاص گرفته مىشود، هنگامى که مردم تا نیمه شب عزادارى مىکنند، روز بعد توان کار کردن ندارند. دو ماه جامعه باید نوعى سستى و رخوت را بپذیرد، براى این که یاد این حادثه زنده داشته شود. در حالى که راههاى دیگرى نیز براى بزرگداشت واقعه عاشورا وجود دارد. مثلاً جلسات بحث، میزگرد یا سمینارهایى ترتیب داده شود، و با تماشاى بحث و گفتگو خاطره این حادثه براى مردم تجدید شود. دیگر دو ماه عزادارى و گریه کردن و بر سر و سینه زدن، چرا باید صورت پذیرد؟ حتى اگر یک مجلس کافى نیست، مىتوان مجالس متعدد، کنفرانس و کنگره بر پا کرد. مگر زنده نگه داشتن یک خاطره صرفاً به این است که مردم بر سر و سینه بزنند و خود را اذیت کنند؟
بعد از این که پذیرفتیم زنده داشتن یاد عاشورا و حسین بن على(علیه السلام) براى ما مفید است و در جامعه ما اثر مطلوب دارد، سؤال دوم این است که چرا این بزرگداشت باید به این شکل صورت بگیرد؟ در تمام دنیا هنگامى که مىخواهند از بزرگان خود به بزرگى یاد کنند، مراسمى تشکیل مىدهند، بحث و گفتگو برگزار مىکنند; اما چرا مراسم بزرگداشت عاشورا باید به این شکل باشد؟
جواب این سؤال تا حدودى از سؤال اول پیچیده تر است. جواب این است که البته بحث درباره شخصیت سیدالشهداء(علیه السلام)، تشکیل میزگردها، کنفرانس ها، سخنرانى ها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهاى فرهنگى، علمى و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است. و البته در جامعه ما نیز انجام مىشود و به برکت نام سیدالشهداء(علیه السلام) و عزادارى آن حضرت، بحث، گفتگو و تحقیقات زیادى پیرامون این امور صورت مىگیرد و مردم نیز معارف را فرامىگیرند. این فعالیت ها به جاى خود لازم است، اما آیا براى این که ما از حادثه عاشورا بهره بردارى کامل کنیم، این اقدامات کافى است؟ یا این که امور دیگرى نیز مثل همین عزادارى ها به جاى خود لازم است؟ جواب دادن به این سؤال متوقف بر این است که ما نظرى روان شناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملى که در رفتار آگاهانه ما مؤثر است فقط عامل شناختى و معرفت است یا عوامل دیگرى هم در شکل دادن رفتارهاى اجتماعى ما موثر است.
هنگامى که در رفتارهاى خود دقت کنیم درمىیابیم که در رفتارهاى ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسى ایفا مىکنند. یک دسته عوامل شناختى، که موجب مىشود انسان مطلبى را بفهمد و بپذیرد. طبعاً مطلب مورد نظر از هر مقوله اى که باشد، متناسب با آن از استدلال عقلى، تجربى و یا راههاى دیگر استفاده مىشود. قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادى دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگرى هم هستند که شاید تأثیر آن ها در رفتار ما بیش تر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلى انگیزه ها، و به تعبیرات دیگرى احساسات و عواطف، تمایلات، گرایش ها، میل ها، غرائز و عواطف مىنامند. این ها سلسله اى از عوامل درونى و روانى است که در رفتار ما مؤثر است. هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، خواه رفتار مربوط به زندگى فردى شما باشد، و خواه رفتار خانوادگى، رفتار اجتماعى، یا رفتار سیاسى شما باشد، مىبینید عامل اصلى که شما را به انجام آن رفتار واداشته است همین عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده است. مرحوم شهید استاد مطهرى در این مورد تشبیهى داشتند. ایشان رفتار انسان را به خودرو تشبیه مىکردند. یک خودرو براى حرکت به دو عامل نیازمند است. عاملى که انرژى مکانیکى را در خودرو تولید کند، تا خودرو به کمک آن بتواند حرکت کند. غیر از انرژى مکانیکى، یک خودرو باید چراغ هم داشته باشد تا راه را بنمایاند و خودرو داخل دست انداز و گودال و پرتگاه نیفتد. اگر در محیط تاریکى موتور خودرو خیلى خوب کار کند و انرژى مکانیکى هم تولید کند، اما راه را نبینیم، ممکن است با خطرهاى بسیار جدى مواجه شویم. ممکن است تصادفاتى روى دهد که به قیمت جان راننده و سرنشینان تمام شود. پس خودرو باید علاوه بر داشتن سوخت براى تولید انرژى مکانیکى، چراغ هم داشته باشد تا راه را به ما بنمایاند. همچنین وجود انسان هم به دو نوع عامل نیازمند است. عاملى باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند. باید براى هر کارى میلى داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم. باید شور و شوقى نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم، علاقه اى نسبت به آن کار داشته باشیم تا بر انجام آن اقدام کنیم. و دیگر این که باید بدانیم به چه دلیل باید این کار را انجام دهیم؟ این کار، براى ما چه فایده اى دارد؟ و چگونه باید آن را انجام دهیم؟ مواردى از این قبیل از جمله عوامل شناختى است. این عوامل را باید به دقت مورد مطالعه قرار داد و از طریق تجربه یا استدلال فرا گرفت. لازم است با مراجعه به منابع، متناسب با کارى که مىخواهیم انجام دهیم شناختهاى لازم را به دست آوریم. اما فقط شناختْ کافى نیست تا ما را به حرکت درآورد. عامل روانى دیگرى نیاز داریم تا ما را به سوى کار برانگیزاند و به طرف انجام کار سوق دهد. این گونه عوامل را انگیزه هاى روانى مىنامند. اسم هاى دیگرى هم دارد; سائقه، احساسات و عواطف و مانند آنها. این عوامل در مجموع، میل به حرکت را در انسان به وجود مىآورد، عشق به انجام کار را ایجاد مىکند، و شور و هیجان به وجود مىآورد. تا این عوامل نباشد کار انجام نمىگیرد. حتى اگر انسان به یقین بداند که فلان ماده غذایى براى بدن او مفید است، اما تا اشتها نداشته باشد و یا تا اشتهاى او تحریک نشود، به سراغ خوردن آن غذا نمىرود. اگر فرضاً اشتهاى کسى کور شود، و یا به بیمارى مبتلا شود که اشتها پیدا نکند، هر چه به او بگویند که این ماده غذایى براى بدن او خیلى مفید است، تمایلى به خوردن آن پیدا نمىکند; پس غیر از آن دانستن باید این میل و انگیزه نیز در درون انسان باشد. مسائل اجتماعى و سیاسى هم همین حکم را دارد. هر چه شخص بداند فلان حرکت اجتماعى خوب و مفید است، تا انگیزه اى براى انجام آن حرکت نداشته باشد حرکتى انجام نمىدهد. مىگوید قبول دارم که انجام آن خوب است، اما من باید انگیزه اى داشته باشم، عاملى باید مرا به حرکت درآورد تا آن کار را انجام دهم.
حال، بعد از این که پذیرفتیم براى حرکت هاى آگاهانه و رفتارهاى انسانى دو دسته عوامل شناختى و انگیزشى یا عواطف و احساسات لازم است و بعد از این که دانستیم حرکت سیدالشهداء(علیه السلام) چه نقش مهمى در سعادت انسان ها داشته است، متوجه خواهیم شد این شناخت خود به خود براى ما حرکت آفرین نمىشود. هنگامى دانستن و به یاد آوردن آن خاطره ها ما را به کارى مشابه کار امام(علیه السلام) و به پیمودن راه او وا مىدارد که در ما نیز انگیزه اى به وجود آید و بر اساس آن، ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم. خودِ شناخت، این میل را ایجاد نمىکند; بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا این که ما هم بخواهیم کارى مشابه کار او انجام دهیم. پس تحقق چنین امرى نیازمند دو دسته از عوامل است. جلسات بحث و گفتگو و سخنرانىها مىتواند آن بخش اول را تأمین کند، یعنى شناخت لازم را به ما بدهد. اما عامل دیگرى هم براى تقویت احساسات و عواطف لازم داریم، البته خود شناخت، یادآورى و مطالعه یک رویداد مىتواند نقشى داشته باشد، اما نقش اساسى را چیزهایى ایفا مىکند که تأثیر مستقیمى بر احساسات و عواطف ما داشته باشد.
هنگامى که صحنه اى بازسازى مىشود و انسان از نزدیک به آن صحنه مىنگرد، این مشاهده با هنگامى که انسان بشنود چنین جریانى واقع شده، یا این که فقط بداند چنین حادثه اى اتفاق افتاده است، بسیار تفاوت دارد. خود شما مىتوانید این نکته را در زندگى خود تجربه کنید. چیزى را که مطلع شدید انجام شده، یا انجام مىشود، اما وقوع آن را ندیده اید، تأثیر آن نسبت به زمانى که به چشم خودتان دیده اید که آن حادثه واقع شده، تفاوت زیادى خواهد داشت. همه ما مىدانیم که در این شهر مردم محروم زیادى هستند اما دیدن یک شخص محروم با یک حالت رقت آور مىتواند در ما تأثیرى ببخشد که صرفِ دانستن، هیچگاه آن اثر را ندارد. وقتى انسان حالت رقت آور مریضى و یا حالت طفل یتیمى را دید، اثرى در روح او ایجاد مىشود که هرگز دانستنىها چنین اثرى را نمىتواند داشته باشد. این مطلب را، هم مىتوانیم در زندگى خودمان تجربه کنیم و هم از منابع دینى استفاده کنیم.
در پرتو آذرخش - علامه مصباح یزدی
ادامه دارد......
پیام رسان