89/5/31
10:47 ص
قسمت پنجم
10- سرکوب مقاومتهای احتمالی
سران حزب توده که به دلیل تبعیت کورکورانه از سیاستهای بیگانه و پیروی از اندیشههای جزم گرایانه مارکسیستی از شناخت درست واقعیت های سیاسی و اجتماعی کشور ما ناتوان بودند اطلاعاتی در زمینه به قدرت رسیدن احتمالی زاهدی در روزهای آینده به دست آورده و آنگونه که سپس مدعی شدند به مصدق پیشنهاد کمک و اقدام دادهاند . ولی مصدق پس از آنکه در دوران نخست وزیری خود با استفاده ابزاری از این حزب به رویارویی با هواداران اصیل نهضت ملی پرداخت و امنیت ملی کشور ما را به خطر انداخت به ویژه هنگامی که عوامل انگلستان در روزهای 25 و 26 مرداد پس از خارج شدن شاه از کشور حداکثر بهرهبرداری را از حزب توده برای بی ثبات کردن جامعه و تحریک احساسات مردم نسبت به وضع موجود انجام دادند، با در نظر گرفتن این واقعیت که تاریخ مصرف حزب توده از نظر انگلیسها به پایان رسیده بود مصدق روز 27 مرداد دستور سرکوب تظاهرات هوادران حزب توده را صادر کرد و این دستور با شدت اجرا شد (35) تا هرگونه حرکت و یا اقدام خود سرانه و احتمالی این حزب نیرومند در راه به قدرت رسیدن زاهدی خنثی گردد. (36) از سوی دیگر برای آنکه از سوی دکتر مظفر بقایی که همیشه نقش فعالی در سمت و سو دادن به رویدادهای نهضت ملی را داشت موانعی در اجرای سناریوی از پیش طراحی شده انگلستان به وجود نیاید مامورین فرمانداری نظامی به دستور مصدق درساعت 14 6 بعد از ظهر روز 25 مرداد نامبرده رادر مجلس بازداشت کرده و به زندان بردند. (37) و به این ترتیب اصل مصونیت پارلمانی نمایندگان مجلس برای نخستین بار در دوران مشروطیت از سوی مصدق در جهت اجرای نقشه بیگانگان زیر پاگزارده شد.
11- تسلیم نیروهای نظامی وشهربانی به زاهدی
زاهدی روز پس از دریافت فرمان نخست وزیری ، ساعت 11 صبح روز 24 مرداد، سرتیپ محمد دفتری را که از بستگان نزدیک و نظامیان مورد اعتماد مصدق بود به ریاست شهربانی منصوب کرد. (38) او در این هنگام درسمت فرمانده گارد مسلح گمرک قرار داشت. زاهدی همچنین سرلشگر باتمانقلیچ را به سمت رئیس ستاد ارتش منصوب کرد. ولی واقعیت این بود که خود او به صورت مخفی به سر میبرد و هیچ نیروی نظامی و یا سیاسی در اختیار نداشت که بتواند تصمیمات خود را با عنوان نخست وزیر به مورد اجرا گذارد. حتی روز 27 مرداد به دلیل تسلط کامل مصدق بر اوضاع، زاهدی از اینکه بتواند توفیقی در به دست گرفتن قدرت دولتی داشته باشد کاملاً ناامید بوده و قصد داشته است به اصفهان یا کرمانشاه برای تشکیل یک حکومت خارج از مرکز برود. (39) ولی روز 28 مرداد همه اوضاع و احوال دگرگون شد. صبح این روز مصدق از ریاحی رئیس ستاد ارتش میخواهد که حکم ریاست شهربانی را برای سرتیپ دفتری صادر کند و مسئولیت فرمانداری نظامی را هم به عهده او بگذارد. ریاحی به مصدق هشدار می دهد که سرتیپ دفتری از افراد کمپ زاهدی است ولی مصدق با اصرار از او میخواهد چنین حکمی را صادر کند و او نیز تبعیت میکند.
مصدق به این هم بسنده نکرده در همان صبح روز 28 مرداد از دکتر صدیقی وزیر کشور خود نیز میخواهد حکم دیگری برای ریاست شهربانی سرتیپ دفتری صادرکند و او نیز چنین حکمی را صادر میکند.
در همین راستا چون احتمال دستگیری سرتیپ دفتری که وابستگی او به زاهدی آشکار شده و تحت پیگرد بود از سوی فرماندار نظامی وجود داشت، سرتیپ ریاحی دستور بازداشت سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی را نیز بدون هیچگونه دلیل موجهی صادر کرد تا سرتیپ دفتری بتواند بدون هرگونه مقاومتی وارد ساختمان شهربانی و مقر فرمانداری نظامی شود. بدین ترتیب سرتیپ دفتری دارای سه حکم ریاست شهربانی و فرمانداری نظامی ، نخست از زاهدی، و سپس از ریاحی رئیس ستاد مصدق و دیگری از صدیقی وزیر کشور مصدق بودهاست. او با داشتن این احکام درساعت 2 بعدازظهر روز28 مرداد با چند دستگاه جیپ از گارد مسلح گمرک به شهربانی آمد (40) و بی هیچ مانعی نیروهای نظامی و انتظامی را در اختیار گرفت و از زاهدی دعوت کرد به شهربانی کل کشور وارد شود.
با فراهم شدن این مقدمات، زاهدی که تا ساعت 3 بعدازظهر به گونه پنهانی به سر میبرد از مخفیگاه خود بیرون آمد. وی نخست وارد فرستنده رادیو شد و فرمان نخستوزیری خود و عزل مصدق را به آگاهی عموم رساند و از آنجا بیدرنگ به شهربانی رفته و عملاً قدرت نظامی و سیاسی را به دست گرفت .
مدارک فراوانی در دست است که نشان می دهند هیچ یک از واحدهای نظامی مستقر در پایتخت یا نقاط دیگر کشور حاضر نشدهاند به طرفداری از زاهدی وارد عمل شوند و برعکس همه تیپهای نظامی پایتخت تا پایان روز 28 مرداد به نهضت ملی ایران وفادار بودهاند. بنابراین میتوان به این نتیجه رسید که مصدق با واگذاری آگاهانه مسئولیت شهربانی و فرمانداری نظامی به سرتیپ دفتری که پیش ازآن حکم ریاست شهربانی او از سوی زاهدی صادر شده بود و دیگر زمینه چینی هایی که روز 28مرداد انجام داد ، همه نیروهای مسلح مستقر در پایتخت را که از برکت فداکاری مردم و قیام پیروزمندانه 30 تیر1331 به رسم امانت در اختیار او گذارده شده بود ، یکجا به زاهدی واگذار کرد. در حقیقت اگر فرمان شاه، زاهدی را به نخست وزیری رساند این اقدامات موثر مصدق بود که راه را برای به قدرت رساندن زاهدی هموار کرد. (41)
سرکوب رهبران و هواداران اصیل نهضت ملی ایران و از سوی دیگر حضور گسترده افراد حزبتوده در صحنه سیاسی و پیدایش نابسامانی در اوضاع اجتماعی کشور نگرانی جدی مردم و نیروهای مذهبی را به دنبال داشت . حل و فصل نشدن موضوع نفت و قطع صدور آن، اقتصاد کشور را در تنگنای شدید قرار داد. فقر عمومی، نارضایی از نهضت ملی ایران را در پی داشت و همین نارضایی که با برنامهریزی و کارگردانی انگلستان گسترش یافته بود مورد بهرهبرداری این دولت قرار گرفت و از عواملزمینه ساز سقوط نهضت شد. ردّ پیشنهادهای قابل پذیرش در زمینه موضوع نفت در شرایطی صورتگرفت که بنا به گزارش وزیر دارایی ایران، دولت مصدق با مصرف کردن همه ذخائر ارزی و ریالی کشور درسال 1330 و با گرفتن وامهای متعدد از بانک ملی و فروش اوراق قرضه درسال 1331، چند میلیارد بدهی به بار آورده و نزدیک به 400 میلیون تومان اسکناس غیر قانونی چاپ کردهبود. سرانجام در مرداد ماه 1332 کفگیر به ته دیگ خورده و هیچگونه امکانات مالی برای پرداخت حقوق کارکنان و انجام تعهدات دولت باقی نمانده بود. (42) مجموعه عواملی که بیان گردید موجبات دلسردی مردم از نهضت ملی ایران را فراهم ساخت و گروه بزرگی از مردم در این اوضاع و احوال از برکنار شدن دولت مصدق که هیچ دستاورد مثبتی برای کشور نداشت خشنود گردیدند.
و این بود سرانجام سناریویی که شبکههای جاسوسی انگلستان برای براندازی نهضت ملی ایران طرحریزی کرده و گام به گام با موفقیت به مورد اجرا گذاردند. امنیت ملی کشور ما بر اثر این ماجراجوییهای خطرناک و عملکردهای ویرانگر به شدت تهدید شد و بهترین فرصت را در دسترس انگلستان قرارداد. این دولت سیاستهای خود را دنبال کرد و با فراهم آوردن مقدمات لازم و در شرایطی که دولتی ضعیف روی کار بود و ملت ایران دچار پراکندگی و اقتصاد کشور در وضعیتی شکننده قرار داشت توانست با کمک دولت آمریکا قرارداد کنسرسیوم نفت را در یک مجلس ضعیف که جایگزین مجلس منحل شده هفدهم ساخته بودند در مهرماه سال 1333 به ملت ایران تحمیل کند. مبارز? شدید و سرمشقآسای آیتالله کاشانی و یاران او نیز برای جلوگیری از تصویب این قرارداد به دلایلی که پیش از این گفتیم بی نتیجه ماند اگر چه اسناد به جای مانده از آن سپس در دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا در لاهه - هلند در دعاوی مطرح شده از سوی اعضای کنسرسیوم نفت، مورداستناد دولت ایران قرار گرفت.
ادامه دارد...
پیام رسان