90/5/15
10:43 ص
اهمیت استغفار
قالاللَّهالحکیم فى کتابه: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. «و من یعمل سوء أو یظلم نفسه ثمّ یستغفراللَّه یجداللَّه غفوراً رحیماً».
در دعایى که در روزهاى ماه مبارک رمضان وارد شده است، اینطور مىخوانیم که «و هذا شهرالإنابة و هذا شهر التوبة و هذا شهر العتق من النّار». ماه، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست...
استغفار، یعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب برکات الهى را به روى انسان باز مىکند. همه آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه انسانى از الطاف الهى احتیاج دارد -تفضّلات الهى، رحمت الهى، نورانیت الهى، هدایت الهى، توفیق از سوى پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدانهاى گوناگون- بهوسیله گناهانى که ما انجام مىدهیم، راهش بسته مىشود. گناه، میان ما و رحمت و تفضّلات الهى، حجاب مىشود. استغفار، این حجاب را برمىدارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوى ما باز مىشود. این، فایده استغفار است. لذا شما چند جا در آیات قرآن ملاحظه مىکنید که براى استغفار، فواید دنیوى و گاهى فواید اخروى، مترتّب دانسته شده است. مثلاً: «استغفروا ربّکم ثم توبوا إلیه ... یرسل السّماء علیکم مدرارا» و از این قبیل. همه اینها، اینطور قابل فهم و قابل توجیه است که راه این تفضّلات الهى، به برکت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعه انسانى باز مىشود. لذا استغفار مهم است.
وقتی زمینگیر میشوید!
خودِ استغفار، در واقع جزئى از توبه است. توبه هم یعنى بازگشت به سوى خدا. بنابراین، یکى از ارکان توبه، استغفار است؛ یعنى طلب آمرزش از خداى متعال. این، یکى از نعمتهاى بزرگ الهى است. یعنى خداوند متعال، باب توبه را به روى بندگان باز کرده است، تا آنها بتوانند در راه کمال پیش بروند و گناه زمینگیرشان نکند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلاى انسانى ساقط مىکند. هر کدام از گناهان، ضربهاى به روح انسان، صفاى انسانى، معنویت و اعتزاز روحى وارد مىآورند و شفّافیت روح انسان را از بین مىبرند و آن را کدر مىکنند. گناه، آن جنبه معنویتى را که در انسان است و مایه تمایز انسان با بقیه موجودات این عالم مادّه است، از شفّافیت مىاندازد و او را به حیوانات و جمادات نزدیک مىکند.
گناهان در زندگى انسان، علاوه بر این جنبه معنوى، عدم موفّقیتهایى را نیز به بار مىآورند. بسیارى از میدانهاى تحرّک بشرى وجود دارد که انسان بهخاطر گناهانى که از او سرزده است، در آنها ناکام مىشود. اینها البته توجیه علمى و فلسفى و روانى هم دارد؛ صرف تعبّد یا بیان الفاظ نیست. چطور مىشود که گناه، انسان را زمینگیر مىکند؟ مثلاً در جنگ اُحد، بهخاطر کوتاهى و تقصیر جمعى از مسلمین، پیروزى اوّلیه تبدیل به شکست شد. یعنى مسلمین، اوّل پیروز شدند، ولى بعد کماندارانى که باید در شکاف کوه مىنشستند و پشت جبهه را نفوذناپذیر مىکردند، به طمع غنیمت، سنگر خودشان را رها کردند و بهطرف میدان آمدند و دشمن هم از پشت، آنها را دور زد و با یک شبیخون، حملهاى غافلگیرانه کرد و مسلمانان را تار و مار نمود. شکست اُحد، از این جا بهوجود آمد.
در سوره آلعمران، شاید ده، دوازده آیه و یا بیشتر، راجع به همین قضیه شکست است. چون مسلمانان از نظر روحى بهشدّت متلاطم و ناآرام بودند و این شکست برایشان خیلى سنگین تمام شده بود، آیات قرآن هم آرامششان مىداد، هم هدایتشان مىکرد و هم به آنها تفهیم مىنمود که چه شد شما این شکست را متحمّل شدید و این حادثه از کجا آمد. بعد به این آیه شریفه مىرسد که مىفرماید: «إنّ الذین تولّوا منکم یوم التقى الجمعان إنّما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا». یعنى این که دیدید عدّهاى از شما در جنگ اُحد، پشت به دشمن کردند و تن به شکست دادند، مسأله اینها از قبل زمینهسازى شده بود. اینها اشکال درونى داشتند. شیطان اینها را به کمک کارهایى که قبلاً کرده بودند، به لغزش وادار کرد. یعنى گناهان قبلى، اثرش را در جبهه ظاهر مىکند؛ در جبهه نظامى، در جبهه سیاسى، در مقابله با دشمن، در کار سازندگى، در کار تعلیم و تربیت، آن جایى که استقامت لازم است، آن جایى که فهم و درک دقیق لازم است، آن جایى که انسان باید مثل فولاد بتواند ببرّد و پیش برود و موانع جلوِ او را نگیرد. البته گناهانى که توبه نصوح و استغفار حقیقى از آنها حاصل نشده باشد. در همین سوره، آیه دیگرى هست که آن هم به صورت دیگرى، همین معنا را بیان مىکند.
قرآن مىخواهد بگوید، تعجّبى ندارد که شما شکست خوردید و در جبهه جنگ، برایتان مشکلى پیشآمد. از این قبیل مسائل پیش مىآصید و قبلاً هم پیش آمده است. مىفرماید: «و کأین من نبىّ قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما أصابهم فى سبیل اللَّه و ما ضعفوا و مااستکانوا». یعنى چه خبر است؟ شما از این که در جنگ اُحد، شکستى برایتان پیش آمده است و عدّهاى کشته شدهاند، همه متلاطم و ناراحت شدهاید و بعضیها احساس ضعف و یأس مىکنید. نه؛ براى پیامبران قبلى هم در میدان جنگ حوادثى پیش مىآمد که بهخاطر آنچه که پیش مىآمد، احساس ضعف و سستى نمىکردند. بعد مىفرماید: «و ما کان قولهم إلّا أن قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى أمرنا». یعنى در گذشته، وقتى اصحاب و حواریون پیامبران در جنگها و حوادث گوناگون دچار مصیبتى مىشدند، روى دعا به جانب پروردگار مىنمودند و عرض مىکردند: «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فىامرنا»؛ خدایا! گناهان و زیادهرویها و بىتوجّهیهایى را که در کار خودمان کردیم، بیامرز. این، در واقع نشان مىدهد که حادثه و مصیبت، از آنچه که خود شما با گناهان فراهم کردید، ناشى مىشود. این، مسأله گناهان است.
اثر گناه و راه بازگشت
پس ببینید! گناهانى که انسان انجام مىدهد، این تخلّفهاى گوناگون، این کارهایى که ناشى از شهوترانى و دنیاطلبى و طمعورزى و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به داراییهاى موجود در دست آدمى و نیز حسد و حرص و غضب است، بهطور قطعى دو اثر در وجود انسان مىگذارد: یک اثر، معنوى است که روح را از روحانیت مىاندازد، از نورانیت خارج مىکند؛ معنویت را در انسان ضعیف مىکند و راه رحمت الهى را بر انسان مىبندد. اثر دیگر این است که در صحنه مبارزات اجتماعى، آن جایى که حرکت زندگى احتیاج به پشتکار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را مىگیرد و اگر عامل دیگرى نباشد که این ضعف را جبران کند، انسان را از پا درمىآورد. البته گاهى ممکن است عاملهاى دیگرى مثل یک صفت و یا کار خوب در انسان باشد که جبران کند. بحث بر سر آن موارد نیست؛ اما گناه، فىنفسه اثرش این است.
آنوقت، خداى متعال نعمت بزرگى به انسان داده که نعمت مغفرت است و فرموده است اگر شما از این کارى که کردید -که اثر این کار باید بماند- پشیمان شدید، باب توبه و استغفار باز است. شما با گناهى که مرتکب مىشوید، مثل این است که زخمى به بدن خودتان زده و میکروبى را وارد بدنتان کرده باشید؛ بیمارى اجتنابناپذیر است. اگر مىخواهید اثر این زخم و این بیمارى و این ضربه، در وجود شما از بین برود، خداى متعال بابى باز کرده و آن باب توبه و استغفار و انابه و بازگشت به خداست. اگر برگردید، خداى متعال جبران خواهد کرد. این، نعمت بزرگى است که خداى متعال به ما داده است.
در دعاى وداع ماه مبارک رمضان -که دعاى چهلوپنجم صحیفه سجادیه است- امام سجّاد علیهالصّلاةوالسّلام به ذات مقدّس ربوبى عرض مىکند: «أنت الّذى فتحت لعبادک باباً إلى عفوک»؛ تو آن کسى هستى که به روى بندگانت، درى به عفو خودت باز کردى. «و سمیته التوبة»؛ و اسم آن باب را باب توبه گذاشتى. «و جعلت على ذلک الباب دلیلاً من وحیک لئلا یضلّوا عنه»؛ و یک راهنما هم از قرآن و وحى براى این در گذاشتى تا بندگان تو این در را گم نکنند. بعد از جملاتى مىفرماید: «فما عذر من اغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب و إقامة الدلیل»؛ انسان، دیگر عذرش چیست که از این درِ گشوده و از این مغفرت الهى، استفاده نکند! راه مغفرت الهى هم، استغفار -یعنى طلب مغفرت- است. از خدا باید مغفرت را بخواهید.
حدیثى از نبىّ مکرّم اسلام دیدم که ایشان فرمودهاند: «إناللَّه تعالى یغفر للمذنبین إلّا من لایرید أن یغفر له». یک روز، پیامبر به اصحابش اینطور فرمود که خداى متعال گناهکاران را مىآمرزد؛ مگر آن کسى را که خواسته نیامرزد. بعد اصحاب سؤال مىکردند: «قالوا یا رسولاللَّه من الذى یرید أن لایغفر له»؛ آن کسى که خداى متعال مىخواهد او را نیامرزد، کیست؟ «قال من لایستغفر»؛ آن کسى که استغفار نمىکند. پس، استغفار کلید درِ توبه و مغفرت است. با استغفار، مىشود آمرزش الهى را بهدست آورد. استغفار، این قدر اهمیت دارد. استغفار، یعنى طلب مغفرت از خدا.
خطبههاى نماز جمعه تهران؛ 28/10/75
پایگاه حفظ و نشر آثار امام خامنه ای
پیام رسان