86/9/29
6:38 ع
عوارض بالای شهرداری مشکل اصلی مسکن تهران |
هماکنون طرحی در وزارت کشور دردست بررسی است که به موجب آن قرار است سهم عوارض نوسازی افزایش و سهم عوارض صدور پروانه و تراکم ساختمانی کاهش یابد.
فرید قدیری- دنیای اقتصاد: با بررسی موشکافانه در روند تغییر و تحولات بازار مسکن شاید بتوان موضوع برنامه ویژه دولت برای مسکن تهران را حدس زد.
رییسجمهوری یکشنبه شب هنگامی که داشت گزارش اقتصادی و گرانیهای اخیر را در تلویزیون ارائه میکرد، از مقوله مسکن به عنوان یکی از دغدغههای اساسی کابینهاش نام برد و گفت: دولت برای بحث مسکن در تهران برنامه ویژهای دارد که متعاقبا اعلام خواهد کرد.
رییسجمهوری بلافاصله بعد از اعلام این خبر، به بحث عوارض و افزایش قیمت مسکن اشاره کرد و گفت: در تهران مسائل دیگری در گرانی مسکن دخیل بوده است.
به طور مثال، بحث سنگینی عوارض تاثیر مستقیمی در مسکن دارد. با توجه به اشاره دکتر احمدینژاد به بحث عوارض و همچنین با توجه به اینکه مدیرکل دفتر اقتصاد مسکن وزارت مسکن نیز هفته گذشته در گفتوگویی مفصل با دنیایاقتصاد به بررسی سهم «تراکم» در قیمت تمام شده مسکن پرداخته بود، میتوان حدس زد برنامه ویژه دولت برای تعادل قیمت مسکن در تهران بحث تجدیدنظر در نحوه و میزان تعیین عوارض صدور پروانه و تراکم ساختمانی باشد.
آمارها نشان میدهد در سال 85 که اوج گرانی مسکن بعد از چهار سال متوالی در تهران رخ داد، شهرداری تهران برای ساخت هر مترمربع بنا بالغ بر 187هزار تومان عوارض صدور پروانه و مجوز تراکم دریافت کرده بود که این رقم به گفته مدیرکل اقتصاد مسکن، معادل 25 تا 40درصد قیمت تمام شده هر مترمربع بنا بوده است.
شنیده شده وزارت کشور هماکنون طرحی را در دست بررسی دارد که به موجب آن موظف شده است در یک دوره زمانی، نسبت به منطقیکردن سهم هر یک از عوارضها (صدور پروانه، تراکم و...) اقدام کند، به گونهای که سهم عوارض نوسازی افزایش و سهم عوارض صدور پروانه و تراکم ساختمانی کاهش یابد.
در قانون بودجه امسال نیز تصریح شده که تعیین عوارض صدور پروانه و تراکم در شهرها بر عهده وزارت کشور است.
دلیل دیگری که میتواند ثابت کند برنامه ویژه دولت برای مسکن تهران چیزی نیست جز تعیین نرخ عوارض صدور پروانه ساختمانی و تراکم این است که شهر تهران از ابتدای سال تاکنون شاهد رونق ساختوساز بوده و صدور پروانههای ساختمانی در این مدت رشد نزدیک به 100درصد داشته و از سوی دیگر برنامههای طرح مسکن مهر و واگذاری زمینهای 99ساله لااقل در شهر تهران تاکنون مشکل خاصی نداشته است، پس تنها مانع جدی برای به تعادل نرسیدن قیمت مسکن در تهران همین سهم زیاد عوارض در قیمت تمام شده مسکن است.
برنامه ویژه دولت برای مسکن تهران به زودی اعلام میشود و اگر گمانهزنی دنیایاقتصاد در خصوص موضوع این برنامه درست باشد، قیمت تمام شده ساختوساز در شهر تهران با طرح جدید وزارت کشور کاهش چشمگیر خواهد یافت. |
86/9/27
2:43 ع
نامه قاتل شهید مفتح به خانواده اش و افشاگری او درباره گروهک فرقان
بسماللهالرحمنالرحیم
اعوذ بالله منالشیطانالرجیم
« این نامه را فقط برادرانم حسن و محمدرضا و خواهرانم زهره و خانم آقای حاتمی (شیرین) بخوانند.»
سلام بر شما، امیدوارم که در دنیا و همه فریبندگیهایش غرق نشده باشید. علت اینکه در ابتدای نامه نوشتهام فقط شما آنرا بخوانید، این بود که میخواستم مسائل و نکاتی را تذکر دهم که در شرایط فعلی بنظرم شماها فقط یکسری اشتباهات، نظرها و همچنین اعلام مواضع سعی کردم موقعیت فعلی خودم را به آنها بشناسانم، و بارها تأکید کردم که کسی حق ندارد، حرفهایی را که من میزنم و مواضعی را که اعلام میکنم او هم قبول کند، اما میدانم در شرایط فعلی این تأکید من را نادیده میگیرند چون نفرت و کینه آنها بر رژیم آنقدر زیاد است که نمیتوانند آزادانه خود بدنبال تحقیق بروند و بدین جهت، فرصتی که بدست آمدم ضروری دانستم این نامه را برای شما بنویسم. آری برادران و خواهران من، من در شرایط زندان از یکطرف مجبور بودم که مواضع خود را اعلام کنم و از طرف دیگری دیدم که این خانواده را در جهتگیری خودش خیلی خیلی تحریک میکنم، اکنون این توصیه را به شما مینمایم و از شما واقعا میخواهم که با احساس مسئولیت یک مومن نسبت به مومن دیگر آنها را انجام دهید. همان طوریکه حسن خان در نامه شماره 2 (دو) نوشته بودم شما باید یک بازنگری کل در سطح اجتماع بعمل آورید، منظور من از بیان این جمله آن بوده که در شرایط فعلی پردههای بدبینی و نفرت از رژیم برای شماها آنچنان ضخیم و کلفت شد (همانطور که قبلا که ما در بیرون بودیم دقیقا همانطور بود) که تمام مسائل را از پشت این عینک تجزیه و تحلیل میکنید و از واقعه گنبد گرفته تا جریان مرحوم سیدمهدی آیتی، و اگر همینطور پیش بروید یک فاجعه بزرگی پدید میآید علتش هم آنست که مثلا الان شما در شرایط فعلی ما در زندان نیست ... و یک تصورات عجیبی از شرایط فعلی زندان دارید، البته این را برای تعریف از رژیم نمینویسم به این علت مینویسم که شما چون از پشت عینک بدبینی و نفرت قضایا را مینگرید، برای خودتان از زندان حتما یک داستانهایی ساختهاید مثلا راجع به آیتی شما چون از جریان داخل اینجا بیخبر هستید حتما عنوان میکنید که سیدمهدی را کشتهاند چون قدرت تحقیق هم ندارید بر روی همین گمان میمانید. از کجا میدانید شاید واقعا خودکشی کرده باشد (البته من هم نمیدانم) نتیجهای که میخواستم از زدن حرفهای فوق بگیرم این است که در تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی در وهله اول لازم است این عینک بدبینی و نفرت را بردارید . حتما حتما این کار را بکنید سپس یکبار دیگر صادقانه از روی کینه مراجع به عملکردهای رژیم، از جهادسازندگی گرفته تا کارخانهها تا خانهسازی و تقسیم زمین تا کشاورزان و تقسیم اراضی تا ارتش و میزان چگونگی تصفیه آن ... تحقیق کاملا دقیق و مستند بکنید.
و یک تجدیدنظر کلی و ببینید آیا این بدبینیتان از رژیم کاملا صحیح بوده است یا نه. نظری که اکنون نسبت به [امام]خمینی و رفتار او دارید خوب معلوم است دیگر، اما حتما حتما بروید دقیقا سابقه زندگی قبلا او را بررسی کنید (چیزیکه 95% برادران ما در زندگی نمیدانستند!!) افکار او را بشناسید، کتابهایی را که تألیف کرده و زمانی که آنها را نوشته حتما حتما بخوانید. از جمله حکومت اسلامی، نظرات او را راجع به روحانیت دقیقا با تحقیق قابل اعتماد جویا شوید برای اینکه قادر به چنین تحقیقهایی باشید باید حتما خودتان سفر کنید، از نزدیک ببینید، در کارخانههای مختلف سر بزنید. از مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی باید کمک بگیرید (البته وقتی اینها را طرح میکنیم بخاطر شماهاست، چون چگونه میتوان کسی یا چیزی را شناخت و دربارهاش قضاوت کرد در صورتی که هیچ برخوردی و ما برخورد خیلی کمی با آن داشته باشیم یکی از [راههای] شناختن رژیم این است که ببینیم کسانی که کاملا معتقد به خمینی و حرکت او هستند مسائل را چگونه تجزیه و تحلیل میکنند، نباید دائما از آنها کناره گرفت که این اشتباهی بود که ما مرتکب شدیم یعنی از توجیه و نشریههای کسانی که مؤمن به این حرکت هستند را تازه از زندان آگاه شدیم، آنهم در جلسات بحثهای طولانی که تا صبح داشتیم، منتها متأسفانه دیگر ما فرصت برای تحقیق و میزان درستی این حرفها نداشتیم، اما شما دارید و باید حتما حتما این کار را بکنید، اینها را هم برای تأیید رژیم نمینویسم بلکه برای خودتان مینویسم) اولا برادران و خواهران عزیزم بنظر من یکی از اشتباهات اساسی فرقان این بود که خط [امام]خمینی را بدون هیچ تغییری و تفاوتی همان خط روحانیونی چون [آیت الله]گلپایگانی – [آیت الله]بروجردی میدانست در صورتی که در علل آن یا نحوه عملکرد [امام]خمینی در گذشته و یا خواندن کتاب حکومت اسلامی تفاوت نقطهنظرهای آنها مادامی کهه این خط با خط روحانیت قبلی تفاوت دارد را میتوان فهمید و مهم اصالت و پایگاه طبقاتی و جهتگیری آن است که آیا مردمی است یا نه؟ اکنون بلافاصله در پیش خودتان میگویید معلوم است دیگر این خط همان خط دیکتاتورها و عناصر ضد مردمی است. نه نباید به این زودی قضاوت بکنید، شما را بخدا سوگند میدهم که بنشینید دقیقا و عینا (اصطلاح ویژه برادرانم که در زندان ورد زبانش شده!) بررسی کنید و همینطوری نگوئید دیکتاتور، برادران بزرگترین ضعف برادران ما در اینجا در زندان این بود که در بحثها متوجه شدند به مسائلی از یک عینک خاص و همچنین از یکسو نگریستند. برادران اگر شما میگویید رژیم آدمکش و جنایتکار است بروید ببینید خوب دقیقا کسانی که موافق رژیم هستند (البته کسانی که حرفهاشان قابل سند باشد نه هر فردی) آنها چه میگویند برادران مثلا بگوییم .... و بهشتی و هاشمی و ... هستند افکارشان آخوندیسمی است، میخواهم بپرسم که دقیقا و عینا چند تا از کتابهای آنها را خواندهاید و نیت اصلی آنها چیست و دقیقا وضع زندگیشان چگونه است؟ باید بروید حسابی تحقیق کنید و بدانید در اسلام شرایط قضاوت نسبت به کسی را رژیمی به این سادگی ما خیال کردیم نیست. مثلا راجع به کردستان و وضع عملکرد رژیم و پاسداران ارتش، هیئت ویژه بطور مستند نه روزنامهای!چقدر چیز میدانید، مستند و غیرقابل انکار که برای هیچکس جای توجیه باقی نگذارد میتوانید ثابت کنید با دلایل و مدارک که رژیم در کردستان کشتار ناروا کرده و از دیدگاه اسلامی جنایت نمود؟ (ما که در اینجا نتوانستیم ثابت کنیم) برادران و خواهران عزیزم همه امیدم به شماست تا شما با عملکرد صادقانه و کاملا حساب شده و آگاهانه (نه احساساتی) اشتباهات و خطاهای ما را جبران میکنید. اولین پیشنهادم این است که با کمک سایر کسانی که افکار ما را دارند اول بنشینید فرقانها را دقیقا بخوانید، سپس تمام اتهامات و ایرادهایی که به رژیم زده شده را در نظر آورید و یادداشت کنید. سپس اکیپ تحقیق تشکیل دهید و در این کار باید از تخلیه احساسات بر عقل و گوش و چشم سخت بپرهیزید. راجع به افرادی که ترور شدهاند، سوابق و افکار وضع زندگی آنها و نقششان در رژیم فعلی و دقیقا تحقیق کنید (کاری که ما باید میکردیم اما بیتقوایی مانع از انجام آن شد) و در مجموع ببینید آیا اتهاماتی که در اعلامیهها بعنوان دلایل ترور عنوان میشد چقدر بر مبنای قضاوت اسلامی بود (البته اتهامات اکثرا بدون مدارک دقیق و تحقیقهای کافی زده شده بود و این را همینطوری نمیگویم در اینجا توی بررسی کارها مشخص شد، بعنوان نمونه بروید کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران را بخوانید و ببینید) آیا واقعا و منصفانه این دلیل وابستگی به رژیم پیشین است، عباس عسگری این کتاب را در زندان خواند و چیزیکه دلایل سرسپردگی مطهری را به رژیم شاه ثابت کند در آن اصلا نیافت،آیا واقعا حاج مهدی عراقی در زندان قصر کسی را شکنجه کرده بود، یا ترور هانس یوآخیم لایت که این ترور بدون تحقیقات دقیق و اسلامی صورت گرفت و ما ذکر میکردیم ایشان یک مستشار نظامی و همچنین آمریکایی است، آن وقت بدون تحقیق کافی او را جاسوس خواندیم در صورتی که!!!میدانم این حقایق دردناک است ولی برادران و خواهران تعهد ما در قبال خدا و شعار مردم ایجاب میکند که حتما حتما آن را بیان کنیم و تعهد شما هم ایجاب میکند که جدی مسئله را دنبال کنید مثلا برادران ما دلایل اختلاف مطهری و دکتر شریعتی را از روی بدجنسی و جسارت و مرتجع بودن مطهری و آخوندهای نظیر او میدانیم و این قضاوت هم بر مبنای یک مشت چیزهایی است که این طرف و آن طرف شنیدهایم و در ذهنمان رفته است نرفتیم واقعا تحقیق کنیم و اصل جریان ببینیم چیست؟ یا اینکه [امام]خمینی میگوید نگوئید.... بد است!را به حساب مرتجع بودن او میگذاریم هیچ وقت رفتیم واقعا تحقیق کنیم و صادقانه ببینیم که خوب دلایل [امام]خمینی برای زدن این حرف چیست؟ و برادران چقدر دلیل و مدرک مستند و قابل قضاوت برای وابستگی ایران به فرانسه داریم (من که در آنجا چیزی نتوانستم ارائه کنم به دادگاه)شرط صداقت ایجاب میکند که خودمان را جای رژیم بگذاریم و ببینیم که آیا اگر ما بودیم چیکار میکردیم و اگر فردی چون امام علی بود چه میکرد، این خیلی مشکل است مثلا چه راه حلی برای انحلال ارتش داشتیم!یا طرح جامعی برای این کارها داریم؟ آیا بر اساس مدارک و آیات و سنت میتوانید ثابت کنید و الان رژیم مانند رژیم یزید است و ما باید قیام مسلحانه کنیم (من که نتوانستم، البته گفتم منظور من از میان این مسائل این است که کاملا توی فکر بروید و بخود آئید و تحقیقهای همه جانبه به عمل آورید) برادران مثلا ما میگوییم آرمان مستضعفین وابسته به رژیم است (نمیگویم که وابسته نیست، میگویم که براستی برای این قضاوت چقدر تحقیق کردیم و چقدر مدارک مستند داریم تا لااقل اینکه به خود ما، به عنوان یک فرد بیطرف ثابت کند که این وضعش خراب است، چون با جهتگیری ما مخالفت کرد میگوییم وابسته است و این شرط تقوی نیست که این چنین قضاوت کنیم. راستی ما که با این رژیم مخالف هستیم چقدر راجع به قانون اساسی، تصویب شده از لحاظ ایدئولوژی بررسی کردهایم و به کدامین دلایل میگوییم که این قانون اساسی بدعت است؟ (اکثر بچههای ما در زندان این کار را نکردهاند). حالا در زمینه، ایدئولوژی براستی از نقطهنظرهای دیگران و مواردی که بر طرز تفکر ما اشکال میگیرند دقیقا چقدر اطلاع داشتیم و آیا میتوانیم در بحث مستدل و منطق با اتکا به قرآن و سنت حرفها و اشکال و ایرادهای آنها را جواب دهیم، (بدبختانه ما حتی روی طرز تفکر خودمان هم تسلط نداشتیم، حتی من چند بار از عباس که از نظر فکری نسبتا از دیگران قویتر بود پرسیدم که آیا تو روی اصول ایدئولوژیکی اسلامی اجتهاد داری، گفت نه و این عباس کسی بود که بیش از سه سال است مستقیما با خود اکبر گودرزی کار کرده است، وای بحال دیگران!!!) مثلا راجع به دیدن خدا، که یکی از بهترین مباحث توحید است شما چقدر تحقیق کردهاید آیا میتوانید در بحث اشکال دیگران را در این مورد برطرف کنید؟ آیا فکر میکنید ایدئولوژی ما خالی از اشکال است (من نمیگویم هست یا نه) و صد در صد منطبق با اسلام است این فکر .... چقدر تحقیق کردهاید و چقدر از نقطهنظرهای دیگران در ... متعصبانه) اطلاع دارید و چقدر میتوانید آن را ثابت کنید.
خلاصه ضمن اینکه شما حق ندارید در همین حالت کنونی راه را ادامه دهید (شنیدهام کسانی که در جاهای مختلف دور هم جمع شدهاند و بنام رهروان فرقان ... خواستهاند که این راه را ادامه دهند، حتما از وضع برادران و افتضاحاتی که در زندان ببار آمده خبر ندارند) شما باید بروید صادقانه روی تمامی اعمال و رفتار گذشته مرور کنید و جزء به جزء آنرا زیر ذرهبین قرار دهید، تحقیقات دقیق را شروع کنید، خود را قرنطینه فکری نکنید، حتما بروید و دقیقا از نقطه اول رژیم و دوم گروههای دیگر تحقیقات کنید تا اطلاعات جامع بدست آورید سپس ضعفها، اشتباهات و خطاها را ریشهیابی کنید. شما را سوگند میدهم اگر پس از این بررسیها متوجه شدید که خط فرقان انحرافی بود (اصل تقوی را دقیقا باید در نظر داشته باشید، هوای نفس را کنار بگذارید و خدا و مردم را در نظر بگیرید)و دیگر هیچ جای شکی باقی نماند، آن را اعلام کنید و به خانوادههایی که الان بخاطر ما مخالفت رژیم شدهاند حقایق را بگویید و شجاعت و صداقت داشته باشید، شما از طرف من وکیل هستید، باز هم میگویم اگر تشخیص دادید انحرافی بوده آنرا بخانواده و افراد دیگر بگویید من فقط نظرهایم همان است که به خانواده گفتم ولی اگر شما تحقیقات نکنید و این مسئولیت سنگین را انجام ندهید از طرف ما و خدای ما و مردم در روز قیامت بازخواست میشوید. این نامه گواهی است در خدمت شما که اگر بعدا انحرافی تشخیص دادید به عنوان تأییدیه من از کار شما، در دستتان باشد تا کسانی که قبول نمیکنند ارائه دهید. خداحافظ و یارتان باشد.
سیدکمال یاسینی
زندان اوین 10/12/58
ربنا اغفرلنا و رحمنا و انت خیرالراحمین
برای دیدن متن دستخط یاسینی لینک های زیر را کلیک کنید:
صفحه اول
صفحه دوم
صفحه سوم
صفحه چهارم
صفحه پنجم
86/9/27
2:42 ع
شهید آیت الله دکتر محمد مفتح
کودکی و تحصیلات مقدماتی
شهید آیت الله دکتر محمد مفتح در سال ???? ه.ش در خانواده ای روحانی در همدان به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ محمود مفتح از وعاظ بزرگ همدان بود.
استعداد فراوان و عشق زیاد شهید به تحصیل باعث شد که بزودی مراحل مختلف تحصیل را بگذراند، به نحوی که دیگر حوزه همدان برای او قابل استفاده نبود و لذا در سال ???? در حالی که تنها ?? سال داشت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد.
تحصیلات تکمیلی
پس از ورود به قم در حجره ای در مدرسه دارالشفاء اقامت کرده و شبانه روز به تحصیل علم پرداخته از محضر اساتید بزرگی همچون حضرت آیت الله العظمی امام خمینی، مرحوم آیت الله علامه طباطبائی، مرحوم آیت الله داماد، مرحوم آیت الله حجت و ... استفاده کرد و بزودی دوره کامل خارج علوم مختلف حوزه را گذارند و جامع منقول و معقول گردید تا اینکه به درجه اجتهاد نائل آمد و به عنوان مدرسی در حوزه به تدریس پرداخت، به نحوی که حوزه های درسی ایشان در زمینه های مختلف خصوصاً فلسفه از رونق خاصی برخوردار بوده و از پراستفاده ترین حوزه های درسی برای فضلای قم محسوب می شد.
در کنار تحصیل در حوزه، شهید مفتح به تحصیل علوم جدیده پرداخته و مدارج مختلف تحصیلات جدیده را نیز گذرانده و پس از مدت نسبتاً کوتاهی موفق به اخذ درجه دکتری (P.H.D) در رشته فلسفه گردید.
فعالیت های ایشان در مسائل اجتماعی و سیاسی و آشنایی که از نزدیک با حوزه و دانشگاه و کلیه مسائل آن پیدا کرده بودند سبب گردید که استاد شهید از سالهای بسیار قبل، به اهمیت وحدت فیضیه و دانشگاه پی برد.
مقاله ایشان تحت عنوان «وحدت مسجد و دانشگاه» که در سالهای حدود ???? در نشریه مکتب اسلام قم چاپ شده خود به خوبی نشانگر نوع تفکر و تلاش عملی استاد مفتح در زمینه ایجاد این وحدت از آن سالهاست.
با شروع قیام حضرت امام خمینی(ره) شهید مفتح که یکی از شاگردان نزدیک ایشان بود، از روز اول قیام پشت سر امام مبارزات خود را اوج بیشتر داد.
منبرهایی که ایشان در شهرهای آبادان، خرمشهر، اهواز و... می رفتند بارها منجر به دستگیری و تبعید ایشان گردید ولی شهید مفتح مجدداً در مناسبت بعدی برای منبر به آن شهرها می رفتند تا بالاخره در آخرین بار ایشان را دستگیر و تبعید کرده و ممنوع الورود به استان خوزستان کردند.
تدریس در دانشکده الهیات
غنای علمی استاد، تبحر و تسلط ایشان به علوم جدیده و قدیم، بیان شیوا و قلم قدرتمند ایشان دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را برآن داشت تا رسماً از ایشان دعوت به عمل آورد تا به تدریس در آن محل بپردازد. شهید مفتح به شوق همکاری با استاد شهید آیت الله مطهری تدریس در دانشکده الهیات را پذیرفت و از سال ???? در تهران اقامت گزید.
مسجد جاوید؛ سنگر مبارزه با ظلم و الحاد
شهید آیت الله دکتر مفتح با قبول امامت مسجد جاوید در سال ???? هسته ای دیگر را در جهت تجمع نیروهای مسلمان مبارزه و سنگری برای ارائه اسلام راستین و جبهه ای برای مبارزه با رژیم پهلوی ایجاد کرد. وی ابتدا اقدام به تشکیل کتابخانه ای در مسجد کرد و سپس با تشکیل کلاسهای مختلف از جمله اصول عقاید، فلسفه، اقتصاد، تفسیر قرآن، نهج البلاغه، عربی، تاریخ ادیان، جامعه شناسی و... برای دانشجویان و نیز کلاسهای دیگری در سطح دانش آموزان اقدامی مؤثر در جهت بالابردن سطح آگاهی های مذهبی به صورتی منظم و سیستماتیک و همچنین ایجاد زمینه برای آشنایی و تشکل در جهت پیشبرد انقلاب اسلامی نمود تا این که در سوم آذر ماه ???? با دستگیری شهید آیت الله مفتح و آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مسجد جاوید تعطیل شد . شهید مفتح حدود ? ماه در زندان رژیم زیر شدیدترین شکنجه ها بسر برد.
مسجد قبا؛ قلب تپنده انقلاب
حدود ? سال پس از آزادی از زندان شهید آیت الله دکتر مفتح امامت مسجدی در نزدیکی حسینیه ارشاد را پذیرفته و آن مسجد را «قبا» نامید و بدین صورت مسجد قبای دیگری در راستای مسجد قبا در صدر اسلام بنیاد نهاده شد تا سنت های اصیل رسول خدا و خاندان پاکش را احیا کند.
این مسجد را به عنوان بزرگترین سنگر در جریان مبارزات انقلاب اسلامی درآورد. جمعیت های چندین صدهزار نفری که در سالهای ?? و ?? در سخنرانی های ماه مبارک رمضان در مسجد گرد می آمد، تا آن زمان بی سابقه بوده و رعب و وحشت زیادی در دل رژیم منفور پهلوی ایجاد می کرد.
فعالیت در لبنان؛ اقدامی عملی در تعمیق و گسترش انقلاب اسلامی
در جریان جنگ های داخلی لبنان که رژیم صهیونیستی اشغالگر با همکاری رژیمهای مرتجع منطقه برای سرکوبی شیعیان و فلسطینی های مسلمان به پا خاسته مقیم لبنان برپا کرده بود، شهید آیت الله دکتر مفتح اقدام به جمع آوری اعانه به مقدار زیاد کرد و آنها را به لبنان فرستاد. او معتقد بود اساسی ترین کار برای پیشرفت هرچه بیشتر شیعیان لبنان، بالاتر بودن سطح آموزش و فرهنگ آنان می باشد، علی هذا برای جنگ زدگان لبنان دو برنامه کوتاه مدت و درازمدت داشت. در برنامه کوتاه مدت سعی بر آن داشت تا مخارج تحصیلی کودکان شهدای لبنان را تأمین کند و در این راه موفق شد عده زیادی از بازماندگان شیعیان جنگ زده را با تأمین مخارج تحصیل و پوشاک و غذا راهی مدارس بکند.
هدف وی از اجرای برنامه درازمدت این بود که یک مرکز و مجتمع آموزشی شیعی در لبنان ایجاد کند و با این اقدام دست به اساسی ترین کار در جهت از بین بردن عقب افتادگی شیعیان لبنان زد.
نماز عید فطر؛ نقطه عطفی در حرکت انقلاب
شهید مفتح در رمضان سال ???? اقدام به تشکیل جلسات سخنرانی در مسجد قبا نمود و از کسانی که رژیم آنها را از انجام سخنرانی منع کرده بود دعوت کرد و با این عمل قدم مؤثری را در جهت رسوا کردن رژیم برداشت.
پس از روزهای سازندگی ماه رمضان ?? شهید آیت الله دکتر مفتح اعلام کرد که نماز عید فطر را در زمینهای قیطریه خواهد خواند.
ساعت ? صبح پنجشنبه ?? شهریور دکتر مفتح به زمینهای قیطریه آمد و مشاهده کرد که سر تا سر زمین توسط نیروهای مسلح ارتش شاهنشاهی اشغال شده است.
در اوائل راه ،ارتش شروع به شلیک تیر هوایی و گاز اشک آور به سوی جمعیت مؤمن و مبارزه کرد اما مردم با روشن کردن آتش و سوزانیدن مقوا در اطراف شهید مفتح مانع از آسیب رسانی گاز به ایشان شدند.
نظامیان شاه کمی پائین تر (خیابان دکتر شریعتی، سر راه شهید کلاهدوز) حمله کردند و دکتر مفتح را با سرنیزه و قنداق تفنگ به سختی مجروح و مضروب کردند به طوری که امکان حرکت از وی سلب شد.
شهید مفتح که صبح جمعه ?? شهریور برای مداوا و پانسمان زخمهای ناشی از تظاهرات دیروز به بیمارستان رفته بود، موقع بازگشت به منزل به وسیله ساواک دستگیر شد.
بدین ترتیب در اولین ساعات حکومت نظامی وی با تن و بدنی مجروح دستگیر و روانه زندان کمیته ضد خرابکاری شاه گردید.
بعد از ? ماه که رژیم سابق در اثر اوجگیری انقلاب ناچار به گشودن در زندانها شد شهید آیت الله دکتر مفتح از زندان آزاد شد.
پس از انقلاب
کوشش های شبانه روزی استاد مفتح، پس از انقلاب با شدتی بیشتر دنبال شد، لیاقت و جدیت و کاردانی ایشان ناشی از ایمان و اعتقاد عمیقشان به انقلاب اسلامی بود.
وی علاوه بر عضویت در شورای انقلاب با درخواست دانشجویان دانشکده الهیات و بعد از مشورت با استاد مطهری سرپرست دانشکده الهیات شدند و علاوه بر این سرپرستی کمیته منطقه ? تهران نیز برعهده وی بود.
دکتر مفتح در ادامه سالیان دراز کوشش و تلاش برای وحدت فیضیه و دانشگاه که اسلام بر جامعه حاکم و کشور تحت رهبری های حضرت امام به پیش می رفت به کوشش خود در این زمینه افزوده در سالگرد شهادت آیت الله حاج سیدمصطفی خمینی اقدام به تشکیل سمینار وحدت حوزه و دانشگاه در دانشکده الهیات نمود که این اولین سمیناری بود که تحت این عنوان برگزار می شد.
شهادت
دکتر مفتح در ساعت ? صبح روز سه شنبه ?? آذر ???? در حیاط خلوت دانشکده الهیات دانشگاه تهران با شلیک چند گلوله از سوی ضاربین به شدت زخمی می گردد و معالجات در بیمارستان اثری نمی بخشد و حدود ساعت ? بعد از ظهر همان روز به شهادت می رسد. یادش گرامی باد.
ویژه نامه شهادت آیت الله دکتر مفتح
انقلابی، حوزوی دانشگاهی
به روایت تصویر:
مبارزات شهید آیت الله دکتر مفتح به روایت تصویر
به روایت اسناد:
مبارزات شهید آیت الله مفتح به روایت اسناد
مقالات:
نامه قاتل شهید مفتح به خانواده اش و افشاگری او درباره گروهک فرقان
سیری در مبارزات و مجاهدات سیاسی فرهنگی شهید مفتح
شهید مفتح؛ مظهر وحدت حوزه و دانشگاه
وحدت حوزه و دانشگاه
گفت و گو:
گفت و گو با رحیم نیکبخت نویسنده کتاب زندگی و مبارزات آیتالله مفتح
مصاحبه با دکتر خواجه سروی درباره دیروز و امروز وحدت حوزه و دانشگاه
کتاب:
حدیث عاشقی
زندگی و مبارزات آیتالله مفتح
86/9/27
2:41 ع
شرمسارى دشمن در کنار کعبه
ابوحمزه ثمالى حکایت کند:
در سالى که امام محمّد باقر علیه السلام جهت زیارت خانه خدا وارد مکّه معظّمه شده بود، پس از طواف کعبه الهى ، در گوشه اى از حرم الهى نشست و مردم بسیارى جهت پرسش مسائل خود اطراف حضرت اجتماع کرده بودند.
در همان سال هشام بن عبدالملک نیز به همراه برخى از اطرافیان خود، که از آن جمله نافع - غلام عمربن خطّاب - بود، وارد مسجدالحرام شدند.
نافع با دیدن امام علیه السلام ، از هشام بن عبدالملک پرسید: این شخص کیست که مردم این چنین اطراف او گرد آمده اند؟
هشام گفت : او ابو جعفر، محمّد بن علىّ است .
نافع گفت : نزد او مى روم و سؤ الى از او مى نمایم ، که جواب آن را فقط پیامبر و یا وصىّ او مى داند؛ و هشام موافقت کرد.
پس نافع نزدیک آمد و در جمع افراد نشست و سپس گفت : من تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده ام ؛ و تمام معارف و احکام حلال و حرام را مى شناسم .
اکنون آمده ام تا مسائلى را سؤ ال کنم که جواب آن تنها نزد پیامبر، یا وصىّ او، یا پسر پیامبر خواهد بود.
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى سؤ ال کن .
نافع گفت : بین حضرت عیسى علیه السلام و حضرت محمّد صلى الله علیه و آله چه مقدار زمان فاصله بوده است ؟
حضرت فرمود: جواب آن را طبق عقیده شما پاسخ گویم ، یا طبق نظر خودم بیان کنم ؟
نافع گفت : هر دو جواب را بفرما.
امام علیه السلام فرمود: بنابر نظریّه ما اهل بیت رسالت ، فاصله آن به مقدار پانصد سال ؛ ولى بنابر نظریّه شما ششصد سال فاصله بود.
نافع گفت : یاابن رسول اللّه ! سؤ الى دیگر مطرح نمایم ؟
حضرت فرمود: آنچه مى خواهى مطرح کن .
گفت : خداوند متعال از چه وقت بوده است ؟
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: بگو چه وقت نبوده است ، تا پاسخ تو را بیان کنم ؛ و سپس افزود: منزّه است خداوندى ، که قبل از هر چیزى بوده و بعد از هر چیزى خواهد بود، نه شریکى دارد و نه فرزندى ، او تنها و بى مانند است .
سپس نافع نزد هشام آمد و گفت : به راستى او عالم ترین مردم و همانا او فرزند رسول خدا است .
آئینه تمام نماى پیامبر خدا
مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:
روزى جابر بن عبداللّه انصارى وارد منزل امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام شد، در بین صحبت با آن حضرت ، نوجوانى نورانى وارد مجلس گردید.
همین که چشم جابر بر آن نوجوان زیبا اندام افتاد، لرزه بدنش را فرا گرفت ؛ و از جاى خود بر خاست و مرتّب تمام قامت آن عزز نورانى را تماشا مى کرد.
و چون با دقّت او را نگریست ، اظهار داشت : اى نوجوان ! جلو بیا، هنگامى که مقدارى که جلو آمد، جابر گفت : اکنون برگرد و برو.
پس از آن گفت : قسم به خداى کعبه ، که این نوجوان از نظر شکل و شمایل از هر جهت ، شبیه ترین افراد به رسول خدا صلى الله علیه و آله مى باشد.
بعد از آن ، جابر چند قدمى به سوى نوجوان آمد؛ و چون نزدیک شد، سؤ ال کرد: نامت چیست ؟
حضرت فرمود: محمّد.
گفت : نام پدرت چیست ؟
فرمود: من پسر علىّ بن الحسین هستم .
گفت : اى عزیزم ! جانم فدایت باد، توئى شکافنده علوم ؟
فرمود: بلى ، آنچه را که جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله تو را بر آن ماءمور کرده است ، ابلاغ کن .
لذا جابر بن عبداللّه انصارى گفت : رسول خدا مرا بشارت داد، که من باقى خواهم ماند تا زمانى که تو را ملاقات نمایم ؛ و آن گاه فرمود: سلام او را به شما برسانم .
بنابر این سلام رسول اللّه بر تو باد.
آن گاه حضرت باقرالعلوم علیه السلام خطاب به جابر نمود و اظهار داشت : و اى جابر! سلام بر رسول خدا باد تا هنگامى که زمین و آسمان پایدار و پا بر جا باشند؛ و نیز سلام بر تو باد، که ابلاغ سلام جدّم را نمودى .
بعد از آن جابر مرتّب در جلسات امام محمّد باقر علیه السلام حضور مى یافت و از دریاى علوم و فنون آن حضرت بهره مند مى گردید.
روزى امام محمّد باقر علیه السلام مساءله اى را از جابر سؤ ال نمود؟
جابر در پاسخ گفت : همانا رسول خدا مرا خبر داد که شما اهل بیت هدایت گر هستید و در تمام دوران ها از همه انسان ها بردبارتر و عالم تر خواهید بود.
و نیز فرمود: به اهل بیت من چیزى نیاموزید، زیرا که نیازى به آموختن ندارند و ایشان در همه مسائل و علوم از همه برترند.
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: بلى ، جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله صحیح فرمود: من در کودکى حکمت را مى دانستم و در کودکى فضل خداوند شامل من و دیگر اهل بیت رسالت علیهم السلام گردیده است و مى گردد.
همچنین آورده اند:
ابان بن تغلب گفت : از حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: روزى در مکتب خانه نشسته بودم که جابر بن عبد اللّه انصارى وارد شد و به من گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا دستور داده است تا سلام آن حضرت را به تو ابلاغ دارم .
حاجیان انسان نما
ابوبصیر که یکى از اصحاب باوفاى امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام و نیز یکى از راویان حدیث مى باشد، ضمن حکایتى گوید:
به همراه حضرت باقرالعلوم علیه السلام در مراسم حجّ بیت اللّه الحرام شرکت کردم ، چون در جمع حُجّاج قرار گرفتیم ، به آن حضرت عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! امسال حاجى ها بسیار هستند و ضجّه و شیون عظیمى بر پا است ؟!
حضرت فرمود: آرى ؛ ضجّه و شیون بسیار مى باشد، ولى حاجى بسیار اندک است ؛ و سپس افزود: اى ابو بصیر! آیا دوست دارى آنچه را گفتم ببینى تا بر ایمانت افزوده گردد؟
عرض کردم : بلى .
پس از آن ، خضرت دست مبارکش را بر صورت و چشم هایم کشید و دعائى را زمزمه نمود و سپس فرمود: اى ابوبصیر! اکنون خوب نگاه کن ببین چه مى بینى .
همین که چشم هایم را گشودم و دقّت کردم بیشتر افراد را شبیه حیواناتى ، چون خوک ، میمون و... دیدم ، ولى قیافه انسان در آن جمع بسیار کم و ناچیز بود، همانند ستارگانى درخشان در فضائى تاریک ، گفتم : درست فرمودى ، اى مولاى من ! حاجیان اندک و سر و صدا بسیار است .
سپس امام باقر علیه السلام دعائى دیگر زمزمه و قرائت نمود و دیدگان من به حالت اوّل بازگشت ، و پس از آن فرمود: ما بخیل نیستیم ، لیکن مى ترسیم فتنه اى در بین مردم واقع شود و آنان لطف و فضل خداوند را نسبت به ما نادیده بگیرند و ما را در مقابل خداى سبحان قرار دهند، با این که ما بندگان خدا هستیم و از عبادت و اطاعت او سرپیچى نمى کنیم و در تمام امور تسلیم محض او بوده و خواهیم بود
خدا را چگونه مى توان دید؟!
مرحوم سیّد محسن امین در کتاب شریف خود آورده است :
روزى شخص عرب بیابان نشینى به حضور مبارک امام محمّد باقر علیه السلام شرف حضور یافت و عرضه داشت : آیا شما خدائى را که عبادت و ستایش مى نمائى ، تاکنون دیده اى ؟!
حضرت باقرالعلوم علیه السلام در پاسخ او اظهار داشت : من هرگز چیزى را که نبینم ، اطاعت و عبادت نمى کنم .
عرب بیابان نشین گفت : چگونه او را دیده اى ؟!
حضرت فرمود: خدا را با چشم و دید ظاهرى نمى توان دید؛ ولیکن مى توان او را با چشم دل و نیروى درون مشاهده نمود، چون حقایق امور و اشیاء به وسیله فهم و شعور درونى درک و تحصیل مى گردند.
و سپس در ادامه فرمایشاتش افزود: خداوند سبحان با حواسّ ظاهرى قابل حسّ و لمس نیست ، او را نمى توان با مردم و دیگر موجودات مقایسه نمود؛ بلکه او به وسیله آیات و نشانه ها شناخته مى گردد، همچنین او به وسیله علامات و حرکات جهان طبیعت ، قابل وصف و درک مى باشد.
او خدائى است که مانند و شریکى ندارد و قابل مقایسه با هیچ موجودى نیست .
حقیر گوید: براى خداشناسى به ترجمه و تفسیر آیة الکرسى و نیز سوره توحید مراجعه شود.
همچنین براى تشبیه نسبى و تقریب ذهن به اوایل فصل اوّل کتاب کشکول نفیس : ج 2 مراجعه شود که مى توان این جهان را با کالبد جهان بدن انسان و نیز خداوند سبحان را در چند جهت با عقل و روح مقایسه نسبى کرد.
مرورى بر لحظات حسّاس
مرحوم کلینى در کتاب شریف خود به نقل از امام صادق علیه السلام آورده است ، که آن حضرت حکایت نمود:
در آن روزهائى که پدرم حضرت امام محمّد باقر علیه السلام مریض احوال و در بستر بود، روزى مرا به نزد خویش فرا خواند و اظهار داشت :
اى پسرم ! عدّه اى از مردم قریش را دعوت نما تا امروز در این جا گرد هم حضور یابند و من ضمن توصیه هائى ، آن ها را بر مطالبى شاهد و گواه قرار دهم .
بنابر این ، طبق دستور پدرم ، چند نفر از قریش را دعوت کردم و ایشان را به منزل آوردم ، همین که همگى به محضر پدرم آمده و در کنار بسترش گرد آمدیم ، به من خطاب نمود و فرمود:
اى جعفر! هنگامى که من وفات یافتم و از این دنیا رحلت کردم ، خودت مرا غسل مى دهى و کفن مى کنى و سپس بر من نماز مى خوانى .
و پس از آن که مرا به خاک سپردى ، قبر مرا بیش از چهار انگشت (حدود 10 سانتیمتر) از زمین بلندتر مگردان ؛ و در پایان نیز مقدارى آب روى خاکهاى قبرم بپاش .
حضرت صادق آل محمّد علیهم السلام افزود: چون وصایا و سفارشات پدرم پایان یافت و جمعیّت از منزل خارج شدند، به پدرم گفتم : اى پدرجان ! نیازى به حضور این افراد نبود و چنانچه مرا به تنهائى وصیّت مى فرمودى به آن عمل مى کردم .
پدرم در پاسخ اظهار نمود: خواستم آن افراد را شاهد و گواه قرار دهم تا بعد از من درباره امامت تو منازعه و مشاجره اى نداشته باشند.
همچنین آن حضرت حکایت فرماید:
پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام به من وصیّت نمود تا جسد مطهّرش را در سه نوع پارچه بپوشانم و کفن کنم ، یکى از آن ها، رداء و پارچه اى بود که پدرم روزهاى جمعه آن را روى دوش خود مى انداخت و در آن نماز مى خواند؛ و امّا دو پارچه دیگرى را پدرم آنها را معرّفى نمود.
و نیز حکایت فرماید:
در آن شب آخرى که پدرم سلام اللّه علیه ، به شهادت رسید و به درجات أ على علّیین عروج نمود، لحظاتى قبل از رحلتش نزدیک وى رفتم ، دیدم مشغول مناجات و راز و نیاز به درگاه خداوند متعال مى باشد؛ و چون مناجات و زمزمه اش پایان یافت به من فرمود:
اى فرزندم ! امشب وعده الهى فرا مى رسد و من لحظاتى دیگر به سوى او خواهم رفت ، و امشب همان شبى است که جدّم ، رسول خدا صلى الله علیه و آله رحلت نمود.
مرحوم إ ربلى و ابن شهرآشوب و دیگر بزرگان و مورّخین گفته اند:
امام محمّد باقر علیه السلام در اثر زهر و سمّى که ابراهیم بن ولید به دستور هشام بن عبدالملک ملعون به آن حضرت خورانیده بود، به شهادت رسید.
و پس از انجام غسل و کفن و اقامه نماز بر جنازه مطهّرش ، توسّط فرزندش امام جعفر صادق علیه السلام ، در قبرستان بقیع ، در جوار مرقد شریف عمویش ، امام حسن مجتبى و پدرش ، امام زین العابدین علیهماالسلام ، به خاک سپرده شد.
قالَ علیه السلام : مَنْ کَفَّ عَنْ اءعْراضِ النّاسِ اءقالَهُ اللّهُ نَفْسَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَمَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ.
ترجمه :
فرمود: هرکس دنبال هتک حرمت - ناموس و آبروى - دیگران نباشد، خداوند متعال او را در قیامت مورد عفو و بخشش قرار مى دهد؛ و هرکس غضب و خشم خود را از دیگران باز دارد، خداوند نیز خشم و غضب خود را در قیامت از او بر طرف مى سازد.
قالَ علیه السلام : الصَّلاةُ عَمُودُالدّینِ، مَثَلُها کَمَثَلِ عَمُودِ الْفِسْطاطِ، إ ذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الاَْوْتادُ وَ الاَْطْناب ، وَ إ ذا مالَ الْعَمُودُ وَانْکَسَرَ لَمْ یَثْبُتْ وَ تَدٌ وَلاطَنَبٌ.
ترجمه :
فرمود: نماز ستون دین است و مثالش همانند تیرک و ستون خیمه مى باشد که چنانچه محکم و استوار باشد میخ ها و طناب هاى اطراف آن پا بر جا خواهد بود ولى اگر ستون سُست یا کج باشد میخ ها و طنابهاى اطراف آن نمى تواند پا برجا باشد.
قالَ علیه السلام : بُنِیَ الاْ سْلامُ عَلى خَمْسَةِ اءشْیاءٍ: عَلَى الصَّلاةِ، وَ الزَّکاةِ، وَالْحَجِّ، وَ الصَّوْمِ، وَ الْوِلایَةِ، وَ لَمْ یُنادَ بِشَیْى ءٍ مِثْلَ ما نُودِىَ لِلْوِلایَةِ.
ترجمه :
فرمود: دین مبین اسلام بر پنج پایه و اساس استوار است : نماز، زکات ، خمس ، حجّ، روزه ، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام .
سپس افزود: آن مقدارى که نسبت به ولایت سفارش شده است نسبت به هیچ کدام تاءکید نگردیده است و ولایت اساس و محور تمام اعمال مى باشد.
قالَ علیه السلام : لا تَنالُ وِلایَتُنا إ لاّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.
ترجمه :
فرمود: ولایت و شفاعت ما شامل نمى شود مگر افرادى را که داراى عمل - صالح - و نیز پرهیز از گناه داشته باشند.
پیام رسان