90/9/6
11:4 ع
بیانات امام خامنه ای در دیدار اقشار نمونه بسیج سراسر کشور
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و ءاله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فى الأرضین .
خداوند متعال را سپاسگزارم براى توفیق حضور در این دیدار باشکوه و بسیار خوب. از برادران و خواهرانى که در اطراف میدان ایستادهاند، خواهش میکنم بنشینند تا بتوانیم بحث کنیم.
امروز مقارن با اول محرم است. تناسبى هست میان هویت و حقیقت بسیج با هویت محرم و عاشورا. بسیج افتخار دارد که پیرو مکتب عاشوراست. البته عاشورا اوج فداکارى و ایثار است. همهى تاریخ، همهى عالم، مسئلهى عاشورا و حسینبنعلى (علیهالسّلام) و اصحاب وفادار او را با این خصوصیت شناختهاند؛ فداکارى، ایثار در راه خدا و در راه تحقق اهداف الهى؛ لیکن مسئلهى عاشورا فقط این نیست. بله، برجستهترین و نمایانترین خصوصیت عاشورا، همین فداکارى و شهادت است؛ ولى در ماجراى عاشورا حقایق دیگرى هم وجود دارد. از آغاز حرکت از مدینه، بذر معرفت پاشیده شد - این یکى از خصوصیات حادثهى عاشوراست - بذر بصیرت پاشیده شد. اگر مردمى، امتى از بصیرت برخوردار نباشند، حقایق گوناگون، کار آنها را اصلاح نخواهد کرد؛ گره از مشکلات آنها گشوده نخواهد شد. بنابراین اخلاص، موقعشناسى، پاشیدن بذر یک حرکت فزایندهى تاریخى، از خصوصیات مهم عاشوراست. ماجرا فقط در ظهر عاشورا تمام نشد؛ در واقع از ظهر عاشورا یک جریانى در تاریخ شروع شد، که همچنان رو به افزایش و گسترش است. بعد از این هم همین خواهد بود. امام حسین (علیهالسّلام) براى اعلاى کلمهى حق و براى نجات خلق، همهى داشتههاى خود را به میدان آورد. این برخى از خصوصیاتى است که انسان به طور کلى در ماجراى عاشورا میتواند ببیند و نشان بدهد.
بسیج، همین راه است؛ همین حرکت است؛ همین هدفهاست؛ همین ابزارها و وسیلههاست. بسیج، جمع فداکارى از مردمند، براى مردم؛ تشکیل یک مجموعهاى در حرکت عظیم یک ملت مجاهد. حضور در دفاع، حضور در علم، حضور در هنر، حضور در سازندگى، حضور در سیاست، در فرهنگ، در کمک به مستضعفان، در کمک به درماندگان، در تولید، در فناورى، در پیشبرد مسائل گوناگون کشور، در ورزش، در درخششهاى بینالمللى، در هر کار خیر؛ این حرکت بسیج است؛ حرکتى مردمى، براى مردم، در دل مردم، از خود مردم، از همهى قشرها، زنان، مردان، جوانان، پیران، نوجوانان، از اصناف گوناگون؛ یعنى تشکیل یک مجموعهى حزبالله واقعى.
بسیج سیاسى است، اما سیاستزده نیست، سیاسىکار نیست، جناحى نیست؛ بسیج مجاهد است، اما بىانضباط نیست، افراطى نیست؛ بسیج عمیقاً متدین و متعبد است، اما متحجر نیست، خرافى نیست؛ بسیج بابصیرت است، اما ازخودراضى نیست؛ بسیج اهل جذب است - گفتهایم جذب حداکثرى - اما اهل تسامح در اصول نیست؛ بسیج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است؛ بسیج طرفدار علم است، اما علمزده نیست؛ بسیج متخلق به اخلاق اسلامى است، اما ریاکار نیست؛ بسیج در کار آبادکردن دنیاست، اما خود اهل دنیا نیست. این شد یک فرهنگ.
فرهنگ بسیجى یعنى آن مجموعهى معرفتها و روشها و منشهائى که میتواند مجموعههاى عظیمى را در ملت به وجود بیاورد که تضمینکنندهى حرکت مستقیم و پایدار اسلامى آن ملت باشند. این یک تفکر است؛ در ذهن هم نیست، در خارج و در عینیت وجود دارد. حرکت بسیجى، سرنوشت ایران را، بلکه سرنوشت فراتر از ایران را تغییر داد، تعیین کرد. از روز اول، بسیجیان امام ما در میدانهاى گوناگون انقلاب تا پیروزى انقلاب و تا پس از انقلاب حرکتى کردند که ماندگار شد، الگو شد، یادگار ملت ایران در عرصهى تاریخ شد. امروز جوانان نیویورک و کالیفرنیا هم شعارهاى مردم مصر و تونس را تکرار میکنند، از آنها الهام میگیرند؛ انکار هم نمیکنند. جوانان مصر و تونس هم از حزبالله و حماس و جهاد اسلامى الهام گرفتهاند و فرا گرفتهاند و پنهان نکردند. و معلم اول در عصر جدید، بسیجىِ امام بزرگوار ما بود؛ که همه از بسیجىِ امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداکاران این انقلاب یاد گرفتند که چگونه میتوان اسطورههاى قدرت مادى را شکست، چگونه میتوان به نام خدا بتها را شکست، چگونه میتوان ایستاد، چگونه میتوان مقاومت کرد.
اینها حقایقى است که امروز وجود بسیج، عینیت بسیج، حرکت بسیج، هدفهاى بسیج، ما را به این حقایق آشنا میکند. انقلاب اسلامى و ملت انقلابى با یک چنین فرهنگى، با یک چنین آموزههائى، با یک چنین روحیهاى، توانست بسیارى از ناممکنها را ممکن کند، محقق کند؛ و این حرکت ادامه خواهد داشت. دشمنىِ دشمنان نمیتواند تأثیرى بگذارد. البته دشمن، دشمنى میکند - در این تردیدى نباید داشت، انتظارى هم جز این از دشمن نباید داشت - منتها ما وقتى حرکت عظیم ملت ایران را از آغاز این انقلاب، این حرکت، این نهضت عمومى تا امروز مشاهده میکنیم، مىبینیم یک خط سیر مشخصى دارد. ملت ایران به سمت پیش حرکت میکند، به سمت اوج حرکت میکند، در میدانهاى گوناگون بر چالشهاى گوناگون غلبه پیدا میکند؛ و دشمنان در همین مقابله و مواجهه عقبنشینى میکنند، کوتاه مىآیند؛ ناچارند. با این حرکت، سرنوشت ملت ایران، پیروزىِ قطعى است.
امروز در سرتاسر منطقهى اسلامى و منطقهى عربى، حرکتهاى اسلامى و جوششهاى اسلامى مشاهده میشود؛ این همان چیزى است که سى سال کسانى که با حقیقت انقلاب آشنا بودند، انتظارش را داشتند و دشمنان انقلاب سى سال از تصور چنین چیزى به خود میلرزیدند؛ واهمه و وحشت حوادثى را داشتند که امروز اتفاق افتاده است. طراحان توطئههاى علیه انقلاب اسلامى پیشبینى میکردند که یک چنین حوادثى پیش خواهد آمد؛ و پیش آمد، و این پیش خواهد رفت و متوقف نخواهد شد.
امروز ملتهاى مسلمان در منطقهى عربى سر بلند کردهاند، آگاه شدهاند، بیدار شدهاند. دشمنان نمیتوانند آنها را سرکوب کنند و نمیتوانند راه را منحرف کنند. حرکت به جریان افتاده است و وضع دنیا را تحت تأثیر قرار داده است. همین حرکتهائى که امروز شما در دنیاى غرب، در آمریکا و در اروپا مشاهده میکنید، نشان دهندهى تغییرات عظیمى است که آیندهى دنیا شاهد این تغییرات خواهد بود.
ما از عکسالعمل دشمنان تعجب نمیکنیم؛ از تهدیدهائى که میشود، از تحریمى که میکنند، از آنچه که کشورهاى استکبارى در این دوره در مواجههى با نظام جمهورى اسلامى انجام میدهند، تعجب نمیکنیم. آنها میدانند که کانون این حرکت، جمهورى اسلامى بود و ایستادگى ملت ایران است که توانسته است این روحیه را در منطقه بگستراند که میشود در مقابل هیمنهى استکبار ایستاد. استکبار پیشرفت کار خودش را همواره از راه مرعوب کردنها - ملتها را مرعوب میکردند، سران کشورها را مرعوب میکردند - پیش برده است. وقتى این پردهى رعب بشکند، وقتى ملتها بدانند که این هیمنه، هیمنهى حقیقى و واقعى نیست و صورى و ظاهرى است، این سلاح از دست استکبار گرفته خواهد شد. و امروز اینجور شده است. لذا خشمگینند، عصبانىاند، روى جمهورى اسلامى فشار وارد میکنند.
البته این که جمهورى اسلامى را متهم کنند که این حرکات را راه انداخته، غلط است؛ این یک تهمت بیجا و بیموردى است؛ احتیاجى به این کار نیست. نظام اسلامى با بقاء خود، با ایستادگى خود، با صدق خود در این راه - که ملت ایران نشان داد در این راه صادق است - الهامبخش بوده است و این الهامبخشى وجود دارد. ملتها بیدار شدهاند و راه خود را پیدا کردهاند. دشمنان هم دشمنى میکنند. البته این دشمنىها چالشهائى را ایجاد میکند. ملت ایران به مواجههى با این چالشها عادت کرده است و ما انشاءالله بر همهى چالشهائى که دشمنان به وجود مىآورند، غلبه خواهیم کرد و پیروز خواهیم شد و خداى متعال براى ملت ایران و در نهایت براى امت اسلامى و استقرار حقایق نورانى اسلام در عالم، این پیروزى را مقدر فرموده است.
امیدواریم خداوند متعال توفیق تداوم در این راه را به همهى ملت عزیز ما، به جوانان عزیز بسیجى ما، به همهى جوانان این کشور و به مسئولان مرحمت کند. همه بدانند که در این زمینهها مسئولند؛ هم مسئولان کشور، هم قشرهاى گوناگون. مردم در میدان حاضرند. آماگى مردم در قضایاى گوناگون، آمادگى کامل است. مسئولان هم باید قدر این ملت را و این آمادگى را بدانند و وظائف خود را، کارهائى را که بر دوش آنهاست، به بهترین وجهى در قواى سهگانه انجام بدهند و ملت با انسجام پیش برود.
این حرکتهاى اسلامى در اطراف دنیاى اسلام هم بلاشک حرکتهاى ماندگارى است، حرکتهاى پیشروندهاى است. ملتها یکى پس از دیگرى بیدار میشوند. دستنشاندگان استکبار، یکى پس از دیگرى از عرصه و صحنه خارج خواهند شد و انشاءالله روزبهروز شوکت اسلام و اقتدار اسلام بیشتر خواهد شد.
پروردگارا! ما را لایق این نعمتهاى بزرگ قرار بده؛ ما را شاکر این نعمتهاى بزرگ قرار بده. پروردگارا! دلهاى ما را به نور محبت و معرفتِ خودت و اولیائت منور بگردان؛ دعاى بقیّةالله (ارواحنا فداه) را شامل حال ما بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
90/9/6
11:4 ع
متن کامل سخنرانی علامه مصباح یزدی درباره حکومت اسلامی؛
برخی که صد بار خیانت کردهاند دم از وحدت میزنند تا دوباره خیانت کنند/ غیبت کسی که با گناهش به اسلام ضربه میزند، واجب است
جمعی از اعضای حزب موتلفه اسلامی در هفته گذشته دیداری را با علامه مصباح یزدی در موسسه امام خمینی(ره) داشتند که این استاد حوزه علمیه قم در سخنان خود به بیان اصول کلی و مبانی فکری حرکتهای اجتماعی و سیاسی پرداخت.
به گزارش رجانیوز، متن کامل بیانات آیتالله مصباح یزدی در این دیدار در ادامه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله رب العالمین. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن. صلواتک علیه و علی آبائه. فی هذه الساعة و فی کل الساعة. ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا. حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
تقدیم به روح ملکوتی حضرت امام (ره) و شهدای والا مقام اسلام، صلواتی اهدا میکنیم.
تشریففرمایی عزیزان و برادران گرامی و ارجمند را به این موسسه که مانند خانه خودشان است، خوشآمد عرض میکنم و از خدای متعال درخواست میکنیم که همواره، در همه راهها و همه مراحل، ما را هدایت کند و در راهی که مرضی خود و اولیائش است، کمک بفرماید.
زمانی حتی متدینین آیتالله کاشانی را چون فعالیت سیاسی میکرد، نکوهش میکردند
همانطور که به حق اشاره کردید، یکی از بزرگترین خدماتی که امام راحل(ره) به جامعه اسلامی ارائه فرمودند و هنوز هم قدرش خوب شناخته نشده، این است که مسلمانها به خصوص ما ایرانیها را متوجه یک بخش عظیمی از وظایف دینی کردند که از آنها غافل بودیم. من این را وظیفه خودم میدانم که حداقل در زبان شکرگزاری نعمت کنم. من از بچگی یادم است که وقتی از دینداری صحبت میشد، در ذهن، بعضی از افراد، فقط مسائل فردی تداعی میشد. در آن زمان، کسی را دیندار میدانستند که نماز میخواند و مسجد میرفت و در مجالس روضه شرکت میکرد. چیزی که اصلاً جزو دینداری محسوب نمیشد، دخالت در مسائل سیاسی بود. نه تنها میگفتند که این امور جزو دین نیست، بلکه معتقد بودند که پرداختن به این کارها مخالف دین است و کسانی که دنبال این مسائل میروند، تقوای ندارند.
نمونه بارز این مسأله ذهنیتی بود که درباره آیت الله کاشانی وجود داشت. ایشان از لحاظ علمی در سطح مرجعیت بود و از نوابغ کشور و شخصیتهای بزرگ محسوب میشد و خدماتی که به اسلام و تشیع کرد کم نظیر بود اما به خاطر اینکه درباره مسائل سیاسی بحث میکرد و از دولت انتقاد میکرد، کسی ایشان را جزو علمای برجسته محسوب نمیکرد و در آخر هم در حالت شبه تبعید از دنیا رفت. این نمونه برداشتی بود که مردم ما از دینداری داشتند و میگفتند این کاری که ایشان میکند، با شأن روحانیت و مرجعیت سازگاری ندارد.
امام خمینی(ره) این را برای ما جا انداخت که فعالیت سیاسی مانند نماز جزو دین است
در چنین شرایطی، امام طلوع کرد و با یک عزم راسخ و پشتکار بینظیر به قدری مجاهده کرد تا در بین مسلمانها این را جا انداخت که همانطور که نماز جزو دین است، دخالت در امور سیاسی و ایجاد حکومت اسلامی هم جزیی از دین است و اگر کسی وارد این مسائل نشود، دینش کمبود دارد.
شاید بیش از نصف مسائلی که در فقه اسلامی مطرح است، مربوط به مسائل سیاسی و اجتماعی باشد اما تا آن روز مورد توجه قرار نمیگرفت. امام ابتدا در بین شاگردان خود این بحثها را مطرح کرد. خدا میداند که در این راه چقدر زجر کشید، خون دل خورد و چه تهمتهایی را تحمل کرد که به گوشهای از آن اشاره کرده است که پدر پیر شما چه خون دلی خورده است. کسانی که با ایشان مخالفت میکردند، به نام دین به مخالفت میپرداختند و عمل ایشان را انحراف از دین قلمداد میکردند. از برجستهترین کارهایی که ایشان کرد و تأثیر عمیقی بر جامعه ما بخشید، طرح بحثهای ولایت فقیه بود که در نجف مطرح شد. بالاخره بعد از همه این مجاهدتها و خون دل خوردنها در ابتدا از لحاظ نظری برای جامعه ما ثابت کرد که سیاست هم جزو دین و بلکه از اوجب واجبات است و یک تحول عظیم در نگاه ما به اسلام و مسائل اسلامی و واجبات شرعی پیدا شد که در تاریخ کم نظیر بود و این تحول فکری، منشأ آن تحول رفتاری و اجتماعی شد. اگر آن تحول فکری به وجود نیامده بود، وقتی ایشان فریاد میزد که اسلام در خطر است، هیچ کس اهمیت نمیداد. اما وقتی آن زمینه را فراهم کردند، همه فریاد ایشان را پاسخ گفتند و جانشان را هم در این راه تقدیم کردند.
نهایت امر بهمعروف را "نهی از ریش تراشی" میدانستند
در رابطه با همین بحث امر به معروف که برادران اشاره کردند، در آن ایام، تصوری که از امر به معروف در جامعه رایج بود، بسیار سطحی بود. من خوب یادم است در آن زمان کسانی که منبر میرفتند و مسأله شرعی میگفتند، مصادیقی که برای امر به معروف بیان میکردند، نهایتاً نهی از ریش تراشی بود. امر به معروف را هم در این خلاصه میکردند که بینمازها نماز بخوانند. تمام مصادیق امر به معروف و نهی از منکر، همین چیزها بود اما دخالت در سیاست و مخالفت با شاه و نخست وزیر و وزیران، اصلا هیچ ربطی به امر به معروف نداشت. امام بود که جامعه را بیدار کرد و این بخش عظیم از مسائل اسلامی را برای مردم بیان کرد و آنچنان پایداری کرد که مردم باور کنند و در صحنه وارد شوند و حاضر شوند در این راه جانشان را بدهند.
پیشتر کسی حاضر نبود برای مسائل دینی یک سیلی بخورد، اما به برکت هدایتهای امام بود که جوان ما سینه خود را در مقابل سرنیزه شاه باز میکرد. شما ببینید با اینکه بخشی از فقه ما مسائل فردی مانند نماز، روزه، طهارت و غسل است، بیش از هزار سال است که علمای شیعه و سنی روی آن کار کردهاند اما بخشی از فقه که مربوط به مسائل اجتماعی و سیاسی است، تقریبا از زمان امام راحل شروع شد. شما اگر در کتابخانههای مدارس ما مانند فیضیه و سایر کتابخانهها آمار بگیرید، بیش از 50 یا 60 درصد آن مربوط به طهارت و صلاة است. اما درباره جهاد و امر به معروف و حکومت و قضاوت و دیگر نیازهای جامعه کتابهای بسیار کمی داریم. عمده آنچه در این زمینهها کار شده، بعد از انقلاب بوده است. بهطور طبیعی در چنین زمینهای که عمرش نهایتاً 50 سال است، مسائل حل نشده و ابهامهای زیادی وجود دارد.
در طهارت و صلاتی که صدها کتاب داریم، هنوز مسائل اختلافی زیادی داریم؛ پس در این بخش که کار هم زیاد نشده، نباید توقع داشت که هیچ ابهامی نباشد. به طور طبیعی مسائل زیادی است که باید درباره آن کار کرد و فقهای بزرگ با سرمایههای علمی قوی باید سالها روی این مسائل کار کنند تا بحثها پخته شده و مسائل حلاجی شود تا جوابهای روشنتری بهدست آید. مقصودم از این عرایض این است که همه قبول داریم که امر به معروف و نهی از منکر از واجبات مهم است اما معنایش این نیست که در اینجا ابهامی وجود ندارد. مسائل فراوانی است که با سرنوشت زندگی اجتماعی انسان ارتباط دارد و باید تکلیف آن معلوم شود.
امام حسین(ع) شرایط امر به معروف را داشت؟
همین بحث امر به معروف چند شرط دارد که یکی از آنها این است که احتمال ضرر ندهید. اگر احتمال ضرر دهید، دیگر واجب نیست. خوب اولین سؤال این است که چنین امر به معروفی چه اثری در اصلاح جامعه دارد؟ همچنین مگر ما نمیگوییم سیدالشهدا علیه السلام برای امر به معروف قیام کرد؟ آیا ایشان احتمال ضرر نمیداد؟ این همه قیامهایی که در تاریخ بر علیه کفار و فجار و غاصبین شده احتمال ضرر نمیدادند؟ پس چطور شرط امر به معروف این است که احتمال ضرر ندهیم؟ خوب کسی که بینش سطحی دارد، در منبر و محله این مسائل را تنها به همین شکل میگوید. ولی با این بینش چطور میخواهید جامعه را اصلاح کنید؟ این به تحقیق عمیقتر در امر به معروف نیاز دارد که امر به معروف چند اصطلاح دارد و رابطه آن با جهاد چیست؟ جهاد چند وجه دارد و غیر از ابتدایی و دفاعی چه جهادهایی داریم و چه رابطهای با امر به معروف دارند؟ این کاری که سید الشهدا علیه السلام کرد، جهاد بود یا امر به معروف؟ شما چند کتاب سراغ دارید که این بحثها را مطرح کرده باشد؟ البته من نمیگویم در رابطه با این مسائل و موضوعات اصلاً بحث نشده و یا اینکه این مسائل قابل حل نیست، بلکه مقصودم این است که به گونهای تبیین نشده که در دسترس همه، در مساجد و محافل علمی و مدارس قرار گرفته باشد. خلاصه اینکه ما که در این راه کار میکنیم، تصور نکنیم همه مسائل تمام شده و همه چیز حل شده است.
خب این مسائلی که مطرح شد، ابهامهایی بود که در جنبه حکم مسائل وجود داشت که باید عدهای از اندیشمندان درباره آنها تحقیق و بحث کنند، اما بیشتر و شدیدتر، ابهامهایی است که در ناحیه موضوع و تعیین مصداق وجود دارد. تشخیص موضوعها کار آسانی نیست. در موارد متعددی دو سه گروه متدین و عادل که میتوان به همه آنها در نماز اقتدا کرد، در تشخیص وظیفه اختلاف نظر دارند. به عنوان مثال، اصل اینکه دفاع از اسلام و انقلاب واجب است، مورد قبول همه است، اما اینکه این کار مشخص در حقیقت دفاع از اسلام است یا اینکه نتیجهاش به ضرر اسلام است مورد اختلاف است و تشخیص آن مشکل است.
در اینجا این سؤال مطرح است که در چنین مواردی وظیفه ما در قبال برادران مؤمنی که وظیفه دیگری تشخیص دادهاند، چیست؟ من جملهای از مرحوم آیت الله بهجت نقل میکنم که یادی هم از ایشان شده باشد. ایشان میفرمودند اوایلی که نهضت مشروطیت مطرح شده و در نجف در این باره بحث بود، غالباً طرفداران مشروطیت مقلد مرحوم آخوند خراسانی بودند و مخالفان مشروطه مقلد آسید محمد کاظم یزدی. در اذهان اینطور تداعی میشد که این دو بزرگوار در موضوع مشروطه با هم مخالف هستند. روزی یکی از شاگردهای آسید محمد کاظم، خدمت ایشان رسید و سؤال کرد آیا کسانی که از مشروطه حمایت میکنند، عادل هستند و میتوان در نماز به آنها اقتدا کرد؟ آسید محمد کاظم قدری تأمل کرد که فکر کند. طلبه اینطور برداشت کرد که سکوت و تأمل ایشان به معنای نفی عدالت آنان است و رفت. ایشان بعد از تأمل دید، طلبه رفته است. شب که مرحوم سید برای درس گفتن آمد، چشمش به در بود تا آن طلبه بیاید. وقتی وارد شد، او را صدا زد و گفت بله میتوان پشت سرشان نماز خواند چون که اختلاف در تشخیص مورد و مصداق است. درست است که ما با این مشروطه مخالفیم و این حرکت را به صلاح اسلام نمیدانیم اما آنها هم تشخیصشان این است و به وظیفه خودشان عمل میکنند. در چنین مواردی باید احترام مؤمنین که طبق تشخیص خودشان عمل میکنند، حفظ شود. البته در مواردی که معتقدیم برادر مؤمن ما در تشخیص وظیفه اجتماعی اشتباه میکند و اشتباه او به اسلام ضرر میزند، باید او را ارشاد کنیم. نباید او را تفسیق کرده و به او بیاحترامی کنیم، اما باید با ظرافت او را متوجه اشتباهش بکنیم.
بیجهت نسبت به افرادی که حداقل ظاهر را رعایت میکنند، بدبین نباشیم
تا اینجا نتیجه عرایضم این شد که اولاً مبانی فکری حرکتمان را باید محکم کنیم. بنا داشته باشیم که سطحی نگر نباشیم. بنا داشته باشیم که تعمق کنیم و بدانیم که بالاخره باید در جایی جوابی برای خدا ارائه کنیم. در اینجا ممکن است روی احساسات و جو حاکم تصمیمی بگیریم، اما باید توجه کنیم در آنجا باید دلیل محکم ارائه کنیم. نباید حرکتهای ما از روی رودربایستی و رفاقتی باشد. این کار زیادی میطلبد اما نباید سهل انگاری کنیم. ثانیا نسبت به کسانی که سوابق خوبی دارند و حسن عملی دارند و ظاهر الصلاح هستند، بیجهت بدبین نباشیم و هر چند سلیقهای متفاوت با ما دارند به آنان بیاحترامی نکنیم و آنها را فاسق ندانیم.
نکته دیگری که باید توجه شود، این است که در حرکتهای اجتماعی و فعالیتهای سیاسی مواظب نفوذ دشمنان و منافقین باشیم. این مسألهای بود که امام راحل از روز اول بر آن تأکید میکردند. در وصیت نامه ایشان ببینید چقدر روی این تأکید شده است که نگذارید این انقلاب به دست نااهلان بیفتد. برخی عناوینی که ایشان ذکر میکند، کاملا معلوم است که به چه کسانی بر میگردد. این دو مسأله را نباید خلط کرد. اینکه نسبت به افراد باید خوشبین بود، حسن ظن داشت و بیجهت با کسی مخالفت نکرد، این سر جای خودش اما در جایی که حرکت اجتماعی مطرح است و سخن از سپردن مسئولیتهای اجتماعی است، عقل میگوید که باید تحقیق کرد.
مطمئناً به خاطر رأی به فلان نماینده مجلس از ما در آخرت بازخواست میکنند
شما اگر بخواهید در کسب و کار با کسی شریک شوید، آیا به صرف اینکه بگویید آدم خوبی است و حسن ظن به او دارید، میتوانید به او اعتماد کنید و اموالتان را در اختیارش بگذارید؟ در رأی دادن به نماینده مجلس، صرف اینکه شخص مسلمانی است که نماز میخواند و روزه میگیرد، آیا باید به او رأی هم داد؟ اگر به چنین شخصی رأی دادیم، فردای قیامت در پل صراط جلوی ما را میگیرند و از ما سؤال میکنند که چرا به این شخص بدون تحقیق رأی دادی؟ بله باید به او احترام گذاشت و نسبت به او حسن ظن داشت، اما در هنگام سپردن مسئولیت باید به یقین رسید. اگر به این اصل توجه نکنیم، منافقین در ما نفوذ میکنند و زحمات ما هدر میرود. از اینجا اصل چهارم پدید میآید که اگر من تحقیق کردم و قرائن قطعی بهدست آوردم که این آدمی است که کارش برای اسلام ضرر دارد، اما دیگران به این مسأله توجه ندارند و به او حسن ظن دارند، وظیفه من در اینجا چیست؟ در این موارد تا زمانی که مسأله مربوط به شخص خودش است، من حق ندارم اسرارش را فاش و گناهانش را علنی کنم اما اگر بناست گناه او به اسلام ضربه بزند، آیا باید سکوت کنم چون که غیبت حرام است؟ آیا باید آبرویش را حفظ کرد؟ در اینجا این حرف پذیرفته نیست.
برخی که امروز از همه جا رانده شدهاند، دم از وحدت میزنند!
ما باید اسلام را حفظ کنیم. در اینجا غیبت از واجبترین واجبات است. باید این دشمن اسلام را به مردم معرفی کرد. چرا که مسائل شخصی مطرح نیست، بلکه مصالح اسلام مطرح است. اینجا اگر کسی بگوید که غیبت نکنید، چون حرام است، در واقع فریب کاری میکند. در رسالههای مراجع هم است که اگر در جایی نهی از منکر متوقف بر غیبت کردن بود، غیبت کردن مجاز است. بصیرت یعنی تشخیص این موارد. شیاطین در بین احکام و ارزشهای اسلامی هر چه به نفعشان است، آن را مطرح میکنند. کسی که صد بار به این نظام خیانت کرده، حالا برای اینکه دوباره جا باز کند و خیانت جدیدی بکند، میگوید وحدت را حفظ کنید. این جمله یعنی اینکه من را هم به بازی بگیرید. یعنی از عیبها و خیانتهای من چشم پوشی کنید. آن روزی که خودشان در رأس کار بودند و همه آدمهای خوب را به بهانه مخالفت با آنان از کار بر کنار کردند و افرادی را صرفا برای منافع مادی سر کار آوردند، سخن از وحدت نبود، اما امروز که از همه جا رانده شدهاند و هیچ کس به آنها اعتنایی نمیکند، دم از وحدت میزنند و اخلاق اسلامی را به رخ میکشند.
در عالم انسانی، بزرگترین حماقت است که فریب اینها را بخوریم و از منظر اسلام هم پذیرفتن حرف اینها ترک واجب اجتماعی است. ما داریم به اسم حفظ وحدت، به اسلام خیانت میکنیم. چه وحدتی با چه کسی؟ با شمر و یزید؟ مؤمن باید بصیرت داشته باشد و بفهمد که پایان این ماجرا چیست؟ آن وقتی که پای اسلام در میان آمد باید ببینیم مصلحت اسلام چه اقتضایی دارد. شما روایات را مخصوصا در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام که حکومت اسلامی تشکیل دادند، ببینید که در واکنش به برخی از کوتاهیها چه تعابیر تندی به کار میبرد. در جایی به شخصی میگوید مادرت به عزایت بنشیند، یا در تعابیر دیگری میگوید "یابن الطلقاء" و یا تعابیر تند دیگری؛ آیا امیرالمؤمنین اخلاق اسلامی بلد نبود. ما فقط در مواقعی که رفاقتمان محفوظ میماند و با راحتی ما تناسب دارد، سخن میگوییم، اما جایی که باید با کسی برخورد کنیم، یادمان میرود و سکوت میکنیم. در اینجا پای دین در میان است. دین عزیزتر است یا رفیق؟ باید حساب اینها را کرد.
پس چهار اصل گفته شد که "مبانی فکری خودمان را تقویت کنیم"، "در برخورد با کسانی که در تشخیص وظیفه با ما متفاوت هستند، بیاحترامی نکنیم"، "مراقب نفوذ دشمنان و منافقان باشیم" و "در جایی که به یقین رسیدیم شخصی میخواهد به ضرر اسلام کار کند، با او مبارزه کنیم". اینها از اصول قطعی ما است و نباید آنها را با یکدیگر خلط کنیم. اگر این اصول را در نظر بگیریم، بسیار راهگشا خواهد بود و میتوانیم وظایفمان را درست انجام دهیم و انشاء الله سالم از این دنیا برویم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
90/9/6
6:14 ع
پاسخ رسایی به اهانت عضو هیئت رییسه مجلس به نمایندگان+پاسخ دوم به یادداشت دهقان
روز گذشته جناب آقای دهقان، عضو محترم هیئت رییسه طی یادداشتی (که در سایت جهان منتشر شده) نکاتی را در خصوص حوادث و اتفاقات هفته گذشته مجلس پیرامون حذف تبصره 3 ماده 71 قانون مدیریت خدمات کشوری منتشر کرد که خلاصه یادداشت ایشان از این قرار است :
جناب دهقان در یادداشت خود تلاش کرده اند تا چند نکته را به خواننده القا کنند. این نکات عبارتند از : طراح اصلی دو فوریتی حذف تبصره 3 ماده 71 دهقان بوده است نه رسایی / آقای کوثری در میان نمایندگان محبوبیت دارد، ولی رسایی ندارد / هر طرحی رسایی مطرح کند رای نمی آورد ولی کوثری مطرح کند رای می آورد / از نظر دهقان استرداد استفساریه یا حذف تبصره سه مهم نبود، مهم این بود که زودتر فشار از روی مجلس برداشته شود/ دهقان به دنبال حفظ وحدت و احترام مجلس بود و رسایی دنبال ضایع کردن مجلس / جنجال پیش آمده در باره عدم رای به حذف تبصره 3 توسط اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی، ساختگی بود / حذف تبصره 3 چون کامران پیشنهاد داد و هیئت رییسه پشتیبانی کرد روز چهارشنبه رای آورد.
با توجه به این که یادداشت جناب دهقان متضمن نکات کذب نسبت به اینجانب و همچنین متضمن نکات توهین آمیزی نسبت به نمایندگان مجلس است، مجبورم علاوه بر یادداشت قبلی ام (اینجا) نکاتی را یادآور شوم :
1 . اینکه آقای دهقان برای ثبت در تاریخ ادعا کرده که طراح این دو فوریتی بوده است، کذب محض است و از ایشان می خواهم برای ثبت در تاریخ دروغ نگویند. اساسا این طرح دو فوریتی بیش از چند کلمه نیست : «به موجب این قانون تبصره 3 ماده 71 حذف می شود» مقدمه آن نیز بیش از صد کلمه نیست که توضیح داده این قانون تبعیض آمیز است و مدیران خدوم را در مظان ویژه خواری قرار می دهد. آقای دهقان چنان با آب و تاب خود را به عنوان طراح این دو فوریتی و رسایی را سارق این طرح مطرح کرده که خواننده فکر می کند معادلات پیچیده ساخت یک موشک به سرقت رفته ! جالب اینجاست که دهقان نوشته : «جناب آقای حمید رسایی به اینجانب رجوع نمود و پیشنهاد حذف تبصره 3 ماده 71 را مطرح نمود ... من پس از مشورت با یکی از کارشناسان اداره قوانین طرح را نوشتم و پس از نوشتن مقدمه طرح آن را به جناب رسایی تقدیم کردم.» با این حساب باید آقای دهقان را سارق این طرح دانست. چون اصل این طرح فقط جرآت و جسارت مطرح کردن آن بود نه چیز دیگر که آقای دهقان می توانست پیشقدم شود.
آن روز بنده این پیشنهاد را با ایشان مثل 16 نفر دیگر مطرح کردم اما تفاوت آقای دهقان با بقیه این بود که آنها مثل ایشان طمع نوشتن روی کاغذ و سوءاستفاده از آن را نداشتند. با همه اینها بجاست تا به واقعیتی اعتراف کنم : آن روز که این طرح را برای امضا نزد آقای دهقان بردم، برادر محترمم آقای کوچک زاده من را از این کار پرهیز داد و دقیقا این روحیات و ویژگی های آقای دهقان و دوستانش را یادآور شد ولی من باور نکردم و الان می گویم که التوبه.
2 . آقای دهقان تلاش کرده تا برادر عزیزم آقای کوثری را عزیز کند - که البته عزیز هم هست ـ تا بتواند بنده را خوارکند! برای همین دوبار تاکید کرده که کوثری در مجلس محبوبیت دارد ولی رسایی ندارد. هر چند برای این رفتار جناب دهقان متأسفم اما اولا جناب آقای کوثری آنچنان از رفتار مشمئز کننده آقای دهقان و سه نفر دیگر در پس گرفتن امضایشان ناراحت شد که چندبار این را به بنده و دیگر دوستان گفت و در همان روز هم به همراه بنده و دوستان دیگر کارت خروج زد و جلسه را ترک کرد تا اقدام غیر اخلاقی و غیر قانونی هیئت رییسه و آن چهار نفر متوقف شود.
دوما بر خلاف نوشته آقای دهقان، آقای کوثری نیز تاکنون چندین بار از طرح هایی دفاع کرده اما آن پیشنهادات در صحن علنی رای نیاورده حتی ایشان در فراکسیون اصولگرایان به عنوان کاندیدا مطرح شد اما در آن جایگاه رای نیاورد و البته این نقص و عیبی برای آقای کوثری نیست بلکه نظر مجلس و نمایندگان است که تحلیلش در جای خود باید بیاید.
3 . آقای دهقان به جای اینکه از اقدام زشت خود در پس گرفتن امضا از طرح دوفوریتی حذف تبصره 3 ماده 71 عذرخواهی کند و تفاوت دو طرح که یکی برای ماست مالی کردن و آدرس غلط دادن به مردم و دیگری برای دفاع از حقوق مردم بود، یادداشت بنویسد، تلاش کرده تا باز هم رفتار خودش و هم حزبی هایش را توجیه کند! اما متاسفانه برای توجیه این اقدام متوسل به توهین و اهانت بی سابقه به مجلس شورای اسلامی شده است.
آقای دهقان نوشته که چون رسایی طراح و پیشنهاد دهنده این طرح بوده، مجلس به آن رای نداده ولی اگر کس دیگری آن را پیشنهاد می کرد، رای می آورد! این ادعا در حقیقت به معنای آن است که نمایندگان مجلس جمعی بی منطق هستند که اساسا به محتوای پیشنهادات کاری ندارند بلکه به گوینده آن کار دارند! این ادعای دهقان یعنی اینکه مجلس هشتم دچار عصبیت های کور قومی و قبیلتی است، مشتی بی منطق در آن نشسته اند و ... با این حساب وای به حال این مجلس و نمایندگان آن !
این اهانت را البته جناب باهنر هم با تمسخر در روز رای گیری انجام داد و من هم ایشان را به خدا واگذار کردم . در حالی که من معتقدم اکثریت نمایندگان – به هر دلیلی - قصد رای دادن به حذف تبصره 3 ماده 71 را نداشتند و اگر روز چهارشنبه رای دادند چون برادر محترمم حسین شریعتمدار سرمقاله روشنگرانی ای نوشت، اخبار بیست و سی در شب قبل از آن به خوبی روشنگری کرد و به مردم اطلاع داد که پس گرفتن استفساریه جز ماست مالی کردن موضوع چیز دیگری نیست و چون دانشجویان اعلام کرده بودند که روز یکشنبه این هفته در برابر مجلس تجمع خواهند کرد و در نهایت چون رییس جلسه آقای لاریجانی در موافقت با حذف تبصره 3 صحبت کردند که البته این کار هم با پیشنهاد بنده به ایشان بود که جای تشکر از ایشان است.
4 . آقای دهقان ادعا کرده که رسایی هر طرحی مطرح کند رای نمی آورد! در حالی که چند ماه قبل طرح الحاق یک تبصره به قانون مطبوعات به منظور اینکه خبرگزاری ها و سایت های خبری هم مشمول قانون مطبوعات شوند، در صحن علنی توسط اینجانب پیشنهاد و مطرح شد و رای آورد و بارها شده که شخص آقای دهقان پیشنهاد دهنده طرح هایی بوده که رای نیاورده.
علاوه بر این اگر بنده قصد ضایع کردن مجلس را داشتم، چرا چهارشنبه نزد آقای لاریجانی رفتم تا در موافقت با پیشنهاد آقای کامران صحبت کنند و حتی از آقای قسیم عثمانی برای آقای لاریجانی وقت گرفتم ! آقای لاریجانی اساسا قصد صحبت به عنوان موافق را نداشت (اینجا) بنده هم می توانستم با آقای لاریجانی صحبت نکنم تا طرح آقای کامران هم رای نیاورد و مجلس در زیر فشار افکار عمومی له شود اما به دلیل دفاع از نظام و مجلس اینکار را نکردم و به دکتر لاریجانی پیشنهاد دادم و ایشان هم پذیرفت که جای تشکر هم دارد.
با این همه اساسا چرا اینطور نگوییم که وقتی نمایندگان دیدند آقای دهقان ابتدا این طرح را امضا کرده ولی بعد به صورت پنهانی امضایش را پس گرفته و باز دوباره بعد از تلاش ما که طرح به جریان افتاد، در کمال ناباوری به عنوان موافقت با طرحی که امضایش را پس گرفته سخنرانی می کند، مشمئز شدند. آقای دهقان! شاید اگر شما این رفتار را نداشتید این طرح رای می آورد!
بنده انکار نمیکنم که برخی نمایندگان از طیف ما به دلیل جهتگیریهای مان راضی نیستند، حال آنکه اگر همه مجلس نیز من را قبول داشته باشند، این را نشانه حقانیت خود نمیدانم و اگر همه مجلس هم من را رد کنند، این را نشانه بطلان خود نمیدانم، ملاک، انطباق مواضع و رفتارهای هر یک از ما با اصول و مبانی است.
5 . آقای دهقان همچون برخی از دوستانش و همچون بسیاری از مواقع دیگر، این بار هم به دنبال این بود تا حقیقت را قربانی مصلحتی خود ساخته کند. ایشان به جای اینکه یک تبعیض آشکار را برطرف کند به دنبال انحراف در افکار عمومی و برداشتن بار اتهام از روی دوش مجلس بود تا به قول خودش در مجلس وحدت آفرینی کند. برای همین حاضر شد امضایش را از ذیل طرح دو فوریتی حذف تبصره 3 ماده 71 بردارد تا مصلحتا طرح دوفوریتی لغو استفساریه رای بیاورد! متاسفانه آقای دهقان و دوستانشان در خیلی از مواقع دیگر هم اینطور عمل کرده اند و از جمله در ترکیب 8+7 هم همینطور عمل خواهند کرد. برای همین هم جبهه پایداری اعتمادی به ترکیب 8+7 ندارد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
6 . واقعیت آن است که اگر پایداری اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی نبود، این مصوبه تبعیض آمیز لغو نمی شد و مجلس به لغو استفساریه که ظاهرسازی و برای انحراف افکار عمومی بود اکتفا می کرد. هر چند آقای دهقان این پایداری فراکسیون انقلاب اسلامی را جنجال نامیده است، اما همه می دانند که این پافشاری بر اصول بود همان نکته ای که رهبری معظم انقلاب در دیدار با اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند و پایداری ما را به این خاطر ستودند که خدا را بر آن شاکریم.
اما بد نیست همه بدانند که در قضیه برگرداندن مصوبه وقف دانشگاه آزاد هم علی رغم اینکه دوستانی مانند آقای دهقان تلاش قابل تقدیری کردند اما از آنجا که زود تسلیم طراحی پشت پرده هیئت رییسه شدند، قافیه را باختند اما بعد از بازگشت اعضای شاخص فراکسیون انقلاب اسلامی از سفر کربلا و با پایداری آنها دو روز بعد موضوع وقف (000/000/000/000/250) تومان اموال دانشگاه آزاد منتفی شد. در آن موضوع هم اینجانب طراح اصلی طرح بودم و اتفاقا همچون بیست نفر دیگر با آقای دهقان هم مشورت کردم که امیدوارم ایشان طی یادداشتی خودش را طراح آن اقدام معرفی نکند.
7 . آقای دهقان و دوستانشان همان ادعاهایی را که درباره بنده یا آقای کوچک زاده مطرح می کنند که مجلس اینها را قبول ندارند، در خصوص آقای کامران هم قائلند و معتقدند که آقای کامران هم به دلیل مواضعش در بین نمایندگان اقبال ندارد و این را بارها گفته اند. اما با این حساب چرا پیشنهاد رسایی در روز چهارشنبه رای آورد؟ اگر به مشروح مذاکرات مجلس در آن روز دقت کنید برخی از نمایندگان به نحوه پخش خبر – که البته واقعیت بود – در اخبار بیست و سی اعتراض داشتند. علاوه بر همه اینها دفاع آقای لاریجانی و درخواست اکید ایشان که حتما رای بدهید تا این آبروریزی برطرف شود نیز مؤثر بود که جا دارد از رسانه های انقلابی و صدا و سیما تشکر کنیم.
8 . بنده به آقای دهقان و دوستانشان اعتماد داشتم و همواره در برابر برخی انتقادات از آنها دفاع می کردم و حتی آقای دهقان با حمایت و تلاش ما در جایگاه هیئت رییسه قرار گرفت اما چه می شود کرد از این نامهربانی ها ! روز جمع آوری امضا در خصوص طرح دو فوریتی حذف تبصره 3 در حضور آقای کوثری به آقای سروری مراجعه کردم تا ایشان هم امضا کند و گفتم که نمی خواهم این طرح فقط به نام یک جریان باشد بلکه می خواهم همه آنهایی که به عدالت طلبی مشهورند آن را امضا کنند.
همین نکته را به آقای دهقان هم گفتم اما متاسفانه بعدا به نتیجه ای رسیدم که برادر محترمم آقای کوچک زاده بارها به من یادآور شده بود که این دوستان گرفتار عصبیت های قومی و حزبی هستند و در برخی بزنگاه ها بدون رعایت حقیقت و عدالت، ما را تنها خواهند گذاشت. واقعا کوچک زاده راست می گفت چون در این خصوص هم این دوستان به بنده گفتند که ما نمی خواستیم این کار به نام فراکسیون انقلاب اسلامی و جبهه پایداری تمام شود!
9 . همه ناراحتی آقای دهقان این است که چرا نام ایشان به عنوان کسی که امضایش را پس گرفته اعلام شده، خب برادر من! همه ما باید هزینه اقداماتمان را بدهیم. اگر این کار شما درست بوده با صدای بلند اعلام کنید و اگر غلط بوده، توجیه آن جز این که وضعیت را خرابتر کند، نتیجه دیگری ندارد. با این همه نمی دانم چه باید بگویم الا این که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.
پاسخ مجدد رسایی به پاسخ مجدد دهقان
بعد از اینکه بنده به یادداشت آقای دهقان پاسخ مستند و البته صریحی دادم و صراحتا ایشان را متوجه این نکته کردم که ادعای شما قبل از اینکه تخفیف و کوچک کردن رسایی باشد، در حقیقت تخفیف مجلس و اهانت به نمایندگان مجلس است چون نمایندگان محترم را جمعی بی منطق معرفی می کند که عصبیت های قومی و قبیلتی جلوی چشم آنها را گرفته است و نگاه نمی کنند که در دفاع از یک طرح یا لایحه چه گفته می شود بلکه نگاه می کنند که چه کسی این حرف را می زند، جناب آقای دهقان مجددا بر توهین خود پافشاری کرد و با ارسال جوابیه ای به سایت جهان تاکید نمود که حرفش درست است یعنی مجلس شورای اسلامی محل جلوس جمعی از نمایندگان است که از لج این و آن به طرح ها و لوایح رای می دهند نه بر اساس استدلال و منطق.
کسی نقش آقای دهقان در مقابله با دانشگاه آزاد را انکار نکرده و از مساعدت ایشان ناراحت نشده اما از خلاف واقع های آقای دهقان که قطعا به دلیل فراموشی است تعجب می کنم. آقای دهقان طرح پیشنهادی بازگرداندن وقف دانشگاه آزاد را شما دادید؟ قطعا اگر چنین بود شما اجازه نمی دادید تا یکی مثل رسایی که اینقدر نسبت به او نامهربانید آن را طرح کند. همانطور که گفتم شما هم یک از حدود بیست نفری بودید که من با آنها مشورت کردم ولی ظاهرا برخی از اعضای هیات رییسه محترم محلی که در آن قرار گرفته اند را جایگاهی فرض کرده اند تا برای خود کارنامه اعمال درست کنند و این رفتار شایسته نیست هر چند دوست مانند آقای دهقان از نمایندگان دلسوز و فعال مجلس است اما این دلیل نمی شود که به ناحق خود را متولی هر کاری معرفی کند.
آقای دهقان نوشته اند که بنده عبارات نامناسبی درباره دوستانی که امضایشان را پس گرفته اند، بکار برده ام ؟! نمی دانم این که گفته شو.د این دوستان امضای خود را پس گرفته اند نا مناسب است؟! آقای دهقان ادعا کرده که با حفظ حرمت بنده یادداشتش را نوشته ! خیلی متشکر برادر محترم شما نه تنها به من که به همه نمایندگان اهانت کردید چرا آسمان را به ریسمان می بافید. اگر اینطور است که شما گفتید پس حرجی بر مثل رسایی نیست.
نیست برخلاف نوشته برادر محترمم آقای دهقان یادداشت اینجانب بر اساس عصبانیت نیست بلکه فقط به منظور شفاف سازی وقایع اخیر بوده . علاوه بر این وقتی دوستان خودشان اعلام کردند که ما به خاطر این که موضوع به نام جبهه پایداری و فراکسیون انقلاب اسلامی تمام نشود امضایمان را پس گرفتیم، باز باید بگویید که ما در حال سیاسی کردن موضوع هستیم ؟!
منبع : http://rasaee.ir/
پیام رسان