88/11/19
9:27 ص
مـبـارزه بـا رفـاه طـلبـى سـازگـار نـیـسـت
ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزش هاى اسلامى هستند، به خوبى دریافته اند کـه مـبـارزه بـا رفـاه طـلبـى سـازگـار نـیـسـت و آنـهـا کـه تـصـور مى کنند مبازره در راه اسـتـقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد، بـا الفـبـاى مبارزه بیگانه اند. و آنهایى هم که تصور مى کنند سرمایه داران و مرفهان بـى درد بـا نـصـیـحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى کنند، آب در هاون مى کوبند. بحث مبارزه و رفاه ، بحث قیام و راحت طلبى ، بحث دنیاخواهى و آخرت جویى دو مقوله اى است که هرگز با هم جمع نمى شوند، و تتها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و مـتـدیـنـیـن بـى بضاعت ، گردانندگان و بر پادارندگان واقعى انقلاب ها هستند. ما باید تـمـام تـلاشـمـان را بـنـمـایـیـم تـا بـه هـر صـورتى که ممکن است خط اصولى دفاع از مـسـتضعفین را حفظ کنیم . مسؤ ولین نظام ایران انقلابى باید بدانند که عده اى از خدابى خـبـر بـراى از بین بردن انقلاب ، هر کس را که بخواهد براى فقرا و مستمندان کار کند و راه اسـلام و انـقلاب را بپیماید فورا او را کمونیست و التقاطى مى خوانند. از این اتهامات نـبـایـد ترسید، باید خدا را در نظر داشت و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کـمـک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتى نترسید. آمریکا و استکبار در تمامى زمینه هـا افـرادى را بـراى شـکـسـت انقلاب اسلامى در آستین دارند. در حوزه ها و دانشگاه ها مقدس نـمـاهـا را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده ام ، اینان با تزویرشان از درون محتواى انقلاب و اسلام را نابود مى کنند، اینها با قیافه هاى حق به جانب و طرفدار دین و ولایـت ، هـمـه را بى دین معرفى مى کنند، باید از شر اینها به خدا پناه بریم . و همچنین کسانى دیگر که بدون استثنا به هر چه روحانى و عالم است حمله مى کنند و اسلام آنها را اسـلام آمریکایى معرفى مى نمایند، راهى بس خطرناک را مى پویند که خداى ناکرده به شـکـسـت اسـلام نـاب مـحمدى منتهى مى شود. ما براى احقاق حقوق فقرا در جوامع بشرى تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد.
بخشی از پیام به مناسبت سالگرد کشتار خونین در مکه و قبول قطعنامه 598
88/11/16
10:33 ص
أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَةِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ، الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْک َ ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْک َ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِک َ ، الْمُخْلِصِ فی وَِلایَـتِک َ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِک َ ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـک َ ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِک َ مَقْرُوحٌ ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ ، سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ ، لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْک َ ، وَ نَصَرَک َ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْک َ ، وَ فَداک َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِک َ فِدآءٌ ، وَ أَهْلُهُ لاَِهْلِک َ وِقآءٌ ، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَةَ مُناصِباً ، فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ، حَسْرَةً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ
سلام برتو اى مولاى من و بر فرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده اند، و در آستانِ تو طواف مى کنند، و براى زیارت تو وارد مى شوند، سلام برتو من به سوى تو رو آورده ام، و به رستگارى در پیشگاه تو امید بسته ام، سلام برتو سلامِ آن کسى که به حُرمتِ توآشناست، و در ولایت و دوستىِ تو مُخلص و بى ریا است ، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته، و از دشمنانت بیزار است، سلام کسیکه قلبش از مصیبت تو جریحه دار، و اشکش به هنگام یاد تو جارى است، سلام کسیکه دردناک و غمگین و شیفته و فروتن است، سلام کسی که اگر با تو در کربلاء مى بود، با جانش (در برابرِ) تیزىِ شمشیرها از تو محافظت مى نمود، و نیمه جانش را به خاطر تو بدست مرگ مى سپرد، و در رکاب تو جهاد میکرد، و تو را بر علیه ستمکاران یارى داده، جان و تن و مال و فرزندش را فداى تو مى نمود، و جانش فداى جان تو، و خانواده اش سپر بلاىِ اهل بیت تو مى بود، اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مرا از یارىِ تو بازداشت، و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم، و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم، (در عوض) صبح و شام بر تو مویِه میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم، از روى حسرت و تأسّف و افسوس برمصیبت هائى که برتو وارد شد، تا جائى که از فرط اندوهِ مصیبت، و غم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم.
فرازی از زیارت ناحیه مقدسه
88/11/15
9:47 ص
کسانى که با قانون مخالفت مىکنند اینها با اسلام مخالفت مىکنند
...... در کشورى که قانون حکومت نکند، خصوصاً، قانونى که قانون اسلام است، این کشور را نمىتوانیم اسلامى حساب کنیم. کسانى که با قانون مخالفت مىکنند اینها با اسلام مخالفت مىکنند. کسانى که با مصوبات مجلس بعد از اینکه شوراى نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت مىکنند، اینها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت مىکنند. اگر همه اشخاصى که در کشورمان هستند و همه گروههایى که در کشور هستند و همه نهادهایى که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافى پیش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانونشکنیها پیش مىآید. اگر قانون حکومت کند در یک کشورى [اختلافى دیگر نخواهد بود]. چنانچه از صدر عالم تا کنون تمام انبیا براى برقرار کردن قانون آمدهاند و اسلام براى برقرارى قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفاى اسلام تمام براى قانون خاضع بودهاند و تسلیم قانون بودهاند. ما هم باید تبعیت از پیغمبر اسلام بکنیم و از ائمه هدى بکنیم و به قانون هم عمل کنیم و هم خاضع باشیم در مقابل قانون. قانون براى همه است. البته چنانچه به قانون بخواهند عمل کنند و یک دزدى را به جاى خودش بنشانند، آن دزد صدایش در مىآید، لکن باید به آن دزدى که مقابل قانون مىخواهد عرض اندام کند، توجه داد که این قانون است. اگر پسر رسول اکرم، دختر رسول اکرم، هم- خداى نکرده- دزدى کند، رسول اکرم دست او را مىبرد، قانون است. قانون براى نفع ملت است، براى نفع جامعه است، براى نفع بعضى اشخاص و بعضى گروهها نیست. قانون توجه به تمام جامعه کرده است. قانون براى تهذیب تمام جامعه است. البته دزدها از قانون بدشان مىآید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان مىآید و کسانى که مخالفتها مىخواهند بکنند از قانون بدشان مىآید، لکن قانونى که مال همه ملت است و براى تهذیب همه ملت است و براى آرامش خاطر همه ملت است و براى مصالح همه ملت است، باید محترم شمرده بشود. نباید چنانچه یک قانونى بر خلاف نظر من بود، من بیایم بیرون و هیاهو کنم که من این قانون را قبول ندارم، این قانون خوب قانونى نیست. قانون خوب است، شماها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون، نه قانون [خودش را] با شما تطبیق بدهد. اگر قانون بنا باشد که خودش را تطبیق بدهد با یک گروه، تطبیق بدهد با یک جمعیت، تطبیق بدهد با یک شخص، این قانون نیست. قانون در رأس واقع شده است و همه افراد هر کشورى باید خودشان را با آن تطبیق بدهند. اگر قانون بر خلاف خودشان هم حکمى کرد، باید خودشان را در مقابل قانون تسلیم کنند، آن وقت است که کشور کشور قانون مىشود.
اگر یک جایى عمل به قانون شد و یک گروهى در خیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معناى دیکتاتورى است که مکرر گفتهام که قدم بقدم پیش مىرود، این همان دیکتاتورى است که به هیتلر مبدل مىشود انسان، این همان دیکتاتورى است که به استالین انسان را مبدل مىکند. اگر قانون در یک کشورى عمل نشود، کسانى که مىخواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانى هستند که به صورت اسلامى پیش آمدهاند یا به صورت آزادى و امثال این حرفها. اگر همه این آقایان که ادعاى این را مىکنند که ما طرفدار قوانین هستیم، اینها با هم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روى قانون همهشان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون بر خلاف رأى من هم بود من خاضعم، اگر بر وفاق هم بود من خاضعم، دیگر دعوایى پیش نمىآید؛ هیاهو پیش نمىآید. اگر بنا باشد که یک جایى دادستان بخواهد روى قوانین عمل بکند، ما بخواهیم بگوییم که خیر، ما دادستان را قبول نداریم، این معناى دیکتاتورى است. دیکتاتورى همان است که نه به مجلس سر فرود مىآورد، نه به قوانین مجلس و نه به شوراى نگهبان و نه به تأیید شوراى نگهبان و نه به قوه قضائیه و نه به دادستانى و نه به شوراهاى دادستانى و همین طور به همه ارگانها. قانون معنایش این است که [همه] چیزها [را] به حسب قانون اسلامى، به حسب قانون کشورى که منطبق با قوانین اسلام است، همه را، وظیفهشان را قانون معین کرده. بعد از آنکه قانون وظیفه را معین کرد، هر کس بخواهد که بر خلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتورى است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهى خواهد کشید و این کشور وقتى به تباهى کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند، این همان وظیفهاى که براى ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده، و لو خودش نمىفهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است، لکن خودشان ملتفت نیستند. اگر من این نصیحتها را مىکنم که شما همه به قانون عمل کنید، از هیاهو و جنجال دست بردارید، روزنامهها از هیاهو و جنجال دست بردارند، قلمدارها از هیاهو و جنجال دست بردارند، نویسندهها دست بردارند، گویندهها دست بردارند، اگر این طور بشود، یک کشور قانونى ما پیدا مىکنیم که همان کشور اسلامى است و دیکتاتورى از این کشور بیرون مىرود.
اینکه من همیشه نصیحت مىکنم به آقایان و مىخواهم که امور روى روش صحیح عمل بشود، روى قوانین عمل بشود و تخلف مىشود و مع ذلک، من نصیحت مىکنم به آقایان، این نه از باب این است که در ملت ما یک ضعفى پیدا شده، یک فتورى «1» پیدا شده و ملت ما دیگر به احکام اسلام اعتنایى ندارند، اینها دنبال این هستند یک دیکتاتور پیدا کنند و پاى بیرق او همه سینه بزنند، مسأله این نیست. 15 خرداد و سالروز 15 خرداد ثابت کرد که این مردم در صحنه هستند و براى اسلام هم در صحنه هستند. من تا آنجایى که بتوانم، تا آنجایى که اخلاق اسلامى اقتضا مىکند که همه اینها را به آرامش دعوت کنم، همه گروهها و گروهکها را به آرامش دعوت کنم، همه افراد را به آرامش دعوت کنم، عمل خواهم کرد، نصیحت خواهم کرد، نصیحت برادرانه خواهم کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن این را باید همه بدانند که آن روزى که من احساس خطر براى جمهورى اسلامى بکنم، آن روزى که من احساس خطر براى اسلام بکنم، آن روز این طور نیست که باز من بنشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد.
چنانچه اشخاصى در این برهه از زمان که ما ابتلا داریم به جنگ، باید آرامش محفوظ بشود، اگر کسانى در اطراف کشور سخنرانى کنند و سخنرانى آنها اسباب تشنج بشود، آن شخص، هر کس میخواهد باشد، هر مقامى مىخواهد باشد، من او را به جاى خودش مىنشانم، قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جاى خودش مىنشانم.
و امروز اعلام مىکنم به اینهایى که در اطراف مىروند و صحبت مىکنند- و از قرارى که به من اطلاع دادند، این گروهکهاى فاسد هم فرصت را به دست آوردند و مىخواهند راهپیمایى کنند- قواى نظامى و انتظامى و پاسدارها باید به طور جد از سخنرانیهایى که این طور هستند، جلوگیرى کنند و سخنرانهایى که این طور هستند، دستگیر کنند. اگر من هم سخنرانى کردم که مخالف با دستور اسلام بود و براى ایجاد تشنج و براى گرفتار کردن ملت مسلمان ما، که خونها داده است در راه اسلام، اگر من هم این کار را بکنم، موظف شرعى هستند این ارگانهاى انتظامى و نظامى که من را بگیرند و به دادگاه بسپرند، این استثنا ندارد. گوشهاى خودتان را باز کنید، من همان طورى که با شاه عمل کردم و هم ملت ما همان طورى که با محمد رضا عمل کرد، با اشخاصى که بخواهند فساد ایجاد کنند، با اشخاصى که زاید بر صحبت، بخواهند تشنج ایجاد کنند، با اشخاصى که مىخواهند صف آرایى بکنند در مقابل دادستانى، در مقابل مجلس، در مقابل ارگانهاى دیگر، من همان خواهم کرد که با محمد رضا [کردم]، امروز وسایل در دست است، و شماها منزوى خواهید شد.
باز من نصیحت مىکنم شماها را که تا دیر نشده است به جاى خودتان بنشینید و از تحریکات عناصر فاسد که در گوشهاى شما مطالبى مىخوانند، پرهیز کنید و آنها را از خودتان برانید. من اگر کسى با آرامش مخالفت کند با او سخت عمل خواهم کرد و این یک وظیفه شرعى است که بر عهده همه ما هست و بر عهده من هم هست.
من به سرتاسر کشور، به بازارهاى کشور، به همه جایى که مسلمین در کشور هستند، اخطار مىکنم و مىگویم که گروههایى در صددند که بازار را ببندند. اینها همان سرمایه دارانى هستند که امروز مىخواهند مفسده کنند. اینها همان گروهکهاى فاسد هستند که اشخاصى را آلت دست قرار دادهاند و مىخواهند مفسده بکنند و چنانچه یک همچو امرى بشود، بستن بازارْ امروز و راهپیمایى امروز، بستن بازار و راهپیمایى در مقابل رسول اکرم است، در مقابل اسلام است و شما هوشیار باشید که مبادا این گروهکهاى فرصت طلب به بهانه اینکه چه شده و چه شده بخواهند راهپیمایى کنند و بخواهند آشوب کنند. محرکین آشوب را، هر کس مىخواهد باشد، با قلم، با زبان، با هر چه بخواهد باشد، معرفى کنند، من او را خواهم منزوى کرد. بنا بر این، من تا سر حد امکان، تا آنجایى که اسلام را در خطر نبینم و بازیهاى سیاسى نخواهد اسلام را و مسلمین را در خطر بیندازد، به آنها نصیحت مىکنم و خاضعانه از آنها مىخواهم که دست بردارند از این شیطنتها و اگر احساس خطر بکنم، همان طورى که با محمد رضا عمل شد با همه آن طور عمل خواهد شد. امروز بازار بستن، راهپیمایى کردن، سخنرانیهاى انحرافى کردن، تمام اینها بر خلاف مصالح اسلام و بر خلاف مصالح خداى تبارک و تعالى که اسلام را براى ما الگو قرار داده است مىباشد و حرام است. بستن بازار در هر جا و راه افتادن در کوچه و محلهها بدون اینکه از طرف وزارت کشور اجازه داده شده باشد، این انحراف است و محرّم است و قواى انتظامى و نظامى و پاسداران و بسیج و تمام ملت موظفاند، شرعاً مکلفاند به تکلیف الهى که جلوگیرى از این مفسدهها بکنند.
من باز به همه این آقایانى که مىخواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمىدانم نامه سرگشاده بفرستند و از این مزخرفات، به همه اینها اعلام مىکنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون، برگردید به قرآن کریم، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیارى از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه در جاى خود باشند و چنانچه این طور نباشد، مسأله طور دیگر خواهد شد.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
سخنرانى در جمع انجمنهاى اسلامى وزارت بهدارى 18 خرداد 1360
88/11/10
7:38 ص
......طنز آقای بازرگان، آنجاست که از انتساب آشوبگران به آمریکا برمی آشوبند، خود حکایت گر نوعی نگرش آمریکایی به مسایل است، می گویند: «این جوانان جانباز! در خانواده ای آمریکایی زاده نشده و برنگشته اند که بتوان مزدورشان خواند.» و بدین ترتیب، تشخیص درست امام و امت را که دشمنان داخلی بزرگترین انقلاب ضد امپریالیستی-ضد صهیونیستی معاصر؛ یعنی انقلابی که کاری ترین ضربه ها را به منافع آمریکا زده است و بیش از هر نهضت و انقلابی، سیاست های تجاوزکارانه آمریکا را رسوا نموده است و موجی انفجاری در دنیای اسلام علیه وابستگی، و شوری شگرف برای بازگشت به هویت آزادساز اسلامی ایجاد نموده است، آمریکایی می خوانند و اعمال و مواضع آنان را به نفع آمریکا می دانند، به تمسخر می گیرند.
این سوال ها جا دارد که: آیا شاه مخلوع که گوی سبقت را از همه حکمرانان جهان سوم در سوق دادن کشور به سوی وابستگی تام به غرب و خصوصا آمریکا و رواج فرهنگ مصرفی به عنوان پایه ی وابستگی ربوده بود، در خانواده ی آمریکایی زاده شده یا از آمریکا برگشته بود، یا اینکه شاه آمریکایی نبود؟
آیا سادات خائن که دست در دست بگین به قیمت خیانت به همه آرمانهای استقلال طلبانه و ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی بر آستان کاخ سفید و پنتاگون زبونانه بوسه زد، از خانواده آمریکایی بود یا برگشته از آمریکا؟ یا این که سادات آمریکایی نبود؟
آیا آقای بنی صدر که دفترش کانون هماهنگی همه نیروهای ضد انقلاب از وابستگان به رژیم سابق و سرمایه داران وابسته و نمایندگان طبقات مرفه و سیاستمداران ورشکسته گرفته تا خرابکاران و تروریست ها شده بود و آمریکا همه امیدهایش را برای بازگشت به ایران به وی بسته بود، از خانواده ی آمریکایی بود یا برگشته از آمریکا؟ بله، او از فرانسه آمده بود ولی فرانسه که تربیت کننده ی بانزاکت ترین متخصصان و سیاستمداران فهمیده و عاقل و واقع شناس است!
آقای رجوی که روز و روزگاری، آقای بازرگان را نماینده ی بورژوازی که طبق تحلیل های ماتریالیستی حضرات ماهیتا آمریکایی است می دانست، و امروز که به منظور رهبری مقاومت ضد امپریالیستی در ایران به دامن فرانسه آویخته است! و برای تکمیل مبارزات ضد آمریکایی این اواخر سفری به آمریکا کرده است با کمال شهامت! به تمجید از بورژوازی ملی برخاسته و برای سرنگونی جمهوری اسلامی پیشنهاد اتحاد با بورژواها را می دهد و از صمیم دل آروز می کند که «تونس» به بلای ایران مبتلا نشود و حکومت مترقی «بورقیبه»! به سرنوشت شاه که ایران را به سوی دروازه تمدن بزرگ می برد، دچار نشود و «جرج بال»، به سیاستمداران آمریکا اکیدا توصیه می کند که مجاهدین خلق! را به عنوان جناح نیرومند مخالف با رژیم ارتجاعی! ایران مورد حمایت و تقویت قرار دهند و بالاخره مورد تمجید و ستایش فراوان رادیوها و سخن پراکنی های آمریکا و اسرائیلی و بی بی سی و ... است، آیا آقای مسعود رجوی از خانواده آمریکایی است؟ گرچه اخیرا از فرانسه به آمریکا برگشته است.
و امروز، همان جوانان پاکباز، که شما به دفاع از آنان برخاسته اید، چشم و گوش بسته به فرمان آقای رجوی و همپالگی هاشان و به کمک بازمانده های رژیم شاه و درهنگامی که نیروهای رزمنده جمهوری اسلامی درگیری دفن تجاوز رژیم آمریکایی صدام هستند، به کشتار و تخریب دست می زنند.
مراد از آمریکایی بودن نحوه ای از دید و بینش است که به سادگی ابزار دست سیاست های توسعه طلبانه ی آمریکا می شود و به خاطر برخورداری از همین دید و بینش، جریانی که شما در راس آن قرار دارید همواره از مواضع ضد آمریکایی جمهوری اسلامی –البته با توجیهات گوناگون- اظهار نارضایتی و حتی مخالفت قولی و عملی کرده است و چه نقصی در کار شماست که فردی چون امیرانتظام، جاسوس و مزدور آمریکا تا سطح معاونت نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت بالا می آید –لابد امیرانتظام هم آمریکایی نیست- والا کسی نمی گوید که شخص شما با آمریکا سر و سری دارید.
و نیز مراد از آمریکایی بودن، انحصار طلبی دیوانه وار گروهک هایی است که چون هیچ پایگاهی در میان خلق ندارند، برای رسیدن به قدرت، به دامن بیگانگان می آویزند و امروز این آمریکا است که پندارگرایانه برای سرنگونی جمهوری اسلامی به مجاهدین خلق! دل بسته است و از آنان حمایت می نماید.
....... درست است که سابقه عقیدتی و مبارزاتی را به کلی نمی توان نادیده گرفت ولی همه «بها» را به سابقه دادن، خود گمراهی بزرگ و گمراه کنند است و تازه هنگامی که از مواضع عقیدتی و مبارزاتی و آزادیخواهانه گذشته نیز سخن به میان می آید باید مواضع را باز کرد و تحلیل نمود و انگیزه ها و زمینه های ذهنی آن ها را مورد بررسی قرار داد تا دریافت که آیا تمام این ها را براساس معیارهای ارزشی اصیل اسلامی می توان پذیرفت یا نه.
متن بالا قسمتی از مقاله ای است که محمد خاتمی در روزنامه کیهان در واکنش به سخنرانی بازرگان در مجلس که همچون موسوی که امروز منافقان و آشوبگران را "مردم خداجو" می خواند، منافقین را "جوانان جانباز" خوانده بود! نوشته بود.
اظهارات دیروز ایشان را با مواضع و ادعاهای امروز خود و دوستانش مطابقت دهید! انگار خود سید محمد خاتمی سال 1360 پیشاپیش جواب خاتمی و دوستان سالهای بعد از خرداد 76 را داده است! حالا با این توضیحات جناب خاتمی آیا نمی توان خاتمی و دوستانش را آمریکایی نامید؟!!
از خداوند تبارک و تعالی عاجزانه در خواست می کنم ما را در این راهی که انتخاب کردیم و وارد شدیم ثابت قدم بدارد تا مثل این حضرات که منحرف شده و مواضعی کاملاً مخالف مواضع سالهای گذشته خود اتخاذ کرده اند، منحرف نشویم........
به دو لینک زیر مراجعه کنید.
بازخوانی نطق بازرگان در مجلس و موضع گیری خاتمی علیه وی/1
بازخوانی نطق بازرگان در مجلس و موضع گیری خاتمی علیه وی/2
پیام رسان