90/3/8
11:0 ع
بیانات امام خامنه ای در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خیلى خوشامدید برادران و خواهران عزیز، و خسته نباشید. امیدواریم که خداوند متعال بر لحظهلحظهى تلاشها و اهتمامها و مسئولیتشناسىهاى شما برادران و خواهران عزیز اجرهاى فراوانى عنایت کند و توفیقاتش را بر شما روزافزون بدارد.
تشکر میکنیم از جناب آقاى لاریجانى، به خاطر این گزارش خوبى که دادند؛ و همچنین بخصوص به خاطر این موضعگیرى صریح و روشنى که نسبت به مستکبرین، نسبت به آمریکا، نسبت به زیادهخواهها و یاوهگوهاى بینالمللى، از زبان شما نمایندگان محترم ابراز کردند. البته اینها زبان حال مردم ما هم هست و باید حقیقتاً خدا را سپاسگزارى کرد بر این که تفضل کرده است و توفیق داده است که ملت ما در طول این سه دهه، همچنان فهم دقیق و روشن خود از خطکشىها و جناحبندىهاى جهانى و مضمون این جناحبندىها و اهداف آنها را حفظ کند، بلکه روزبهروز به آن افزایش ببخشد. حقیقت هم این است که یکى از مشکلات و گرفتارىهاى ملتها، نداشتن این آگاهى یا غفلت از آنهاست، که در تحولات عالم و در حوادث گوناگون به آنها ضرر میزند و سر پیچهاى تند و سخت سیاسى، آنها را دچار اشتباه میکند. اگر جناحبندىهاى جهان، جناحبندىهاى بزرگ و کلان دنیا در عالم سیاست، در عالم اقتصاد، براى ملتها روشن باشد، با آن آگاهانه بیندیشند، هدفها را در این جناحبندىها مدنظر داشته باشند، تیغ مستکبرین عالم کند خواهد شد. هدف از این تبلیغات وسیعى که شما ملاحظه میکنید - چقدر ابزارهاى رسانهاى و تبلیغاتى، امروز در خدمت سیاستهاى مستکبرین است - عمدتاً غبارآلودکردن و ابرى کردن فضاست، تا ملتها نتوانند همین آگاهى را، همین بصیرت را به دست بیاورند، یا نتوانند حفظ کنند. ملت ما این را حفظ کرده است، و این جاى سپاس فراوانى دارد.
بنده باید از مجلس محترم تشکر کنم به خاطر اینکه این مواضع را در طول این دوره تا امروز و انشاءالله تا آخر دوره، به طور واضح از خود بروز و نشان داده است. خیلى براى کشور و براى انقلاب سرشکستگى داشت اگر مجلس احیاناً در یکى از این قضایاى مهم سیاسى و این حوادث گوناگون دچار خطا میشد یا موضعگیرى نمیکرد یا بدتر از آن، موضعگیرى غلط میکرد. اینکه مجلس در قضایاى مختلف سیاسى دنیا، در هجمههاى دشمنان به جمهورى اسلامى، قرص و محکم، واضح و آشکار ایستاد و موضع گرفت، واقعاً جاى افتخار دارد، جاى تشکر دارد. من صمیمانه تشکر میکنم و اصرار دارم بر اینکه این مواضع، همچنان با همین استحکام، با همین قوت ادامه داشته باشد؛ چون چالش میان انقلاب اسلامى و استکبار جهانى، چالش مستمرى است، چالش ادامهدارى است. البته به حول و قوهى الهى تا ابد طول نخواهد کشید؛ هرچه زمان میگذرد، کفهى نظام اسلامى سنگینتر میشود، قوىتر میشود. آن روزى که دشمنان احساس نومیدى کنند، هجمهها کم خواهد شد، بتدریج زائل خواهد شد؛ لیکن تا آن روز، ایستادگى ملت، ایستادگى نخبگان ملت، یک امر ضرورى و لازم است؛ این را باید ادامه داد. مبادا ظرافتهائى که در نوع برخورد انقلاب با دشمن مورد نظر است، مورد غفلت قرار بگیرد. ببینیم که امروز نقشهى دشمن در مورد انقلاب چیست. به تعبیر متعارف و رائج، سناریوى دشمن را حدس بزنیم، ببینیم دنبال چیست. اگر توانستیم درست بفهمیم، درست حدس بزنیم و در مقابل سناریوى دشمن رفتار و اعمال خودمان را برنامهریزى کردیم، قطعاً دشمن شکست خواهد خورد.
همهى شواهد نشاندهندهى این است که دشمن امروز بر روى چند نقطه تکیهى اساسى دارد. از واضحترینهایش انسان شروع کند، یکى مسئلهى اقتصاد است. اینکه ما امسال گفتیم »سال جهاد اقتصادى«، ناظر به این بخش قضیه است. به زانو درآوردن کشور از لحاظ اقتصاد، عقب راندن و پس راندن کشور در زمینهى اقتصاد، که منتهى بشود به فلج پایههاى اقتصادى، منتهى بشود به نومیدى مردم، یکى از کارهاى اساسى است. خب، این چیز واضحى است؛ خودشان هم این را دارند بیان میکنند و میگویند. این، هم براى مجلس، هم براى دولت، هم براى یکایک مسئولانى که در بخشهاى مختلف مشغول تلاش هستند، خط روشنى را ترسیم میکند که چه باید کرد.
یک نقطهى دیگر - که آن هم خیلى واضح است - ایجاد اختلاف بین دستگاههاى مدیریتکنندهى کشور است؛ این هم یکى از کارهاى اساسى آنهاست. این مسئله را پنهان هم نمیکنند. نه اینکه نمیخواهند پنهان کنند؛ پنهانکردنى نیست. نوع کار دشمنان در این قضایاى مهم و کلان و بینالمللى اقتضاء میکند که یک کارهائى را بکنند، یک چیزهائى را بگویند، اظهاراتى را داشته باشند؛ لذا این تدابیر و سیاستهاى دشمنان در پرده نمیماند. میخواهند اختلاف ایجاد کنند. این اختلاف را به هر شکلى بتوانند، تزریق میکنند؛ ما بایستى بیدار باشیم. اختلاف سلیقه، اختلاف نظر، اختلاف عقیده در مسائل سیاسى، نباید به چالش میان جناحهاى کشور، میان عناصر کشور منتهى شود. گناه بزرگ فتنهگران در سال 88 این بود که اگر خوشبینانه نگاه کنیم و بگوئیم اینها یک شبههاى، خدشهاى در ذهنشان بود، این خدشه را به صورت ایجاد چالش براى نظام اسلامى مطرح کردند. این گناه بزرگ، قابل اغماض هم نیست؛ آثار آن هم همچنان در جامعهى ما موجود است. البته ملت، ملت بیدارى است. نصاب لازم در فهم و بصیرت این ملت موجب میشود که خیلى از این حوادث پوشیده بشود و بتدریج آثار آن زائل شود؛ لیکن اینها به خاطر همین، ضربه زدند. ایجاد دعوا، گریبان یکدیگر را گرفتن، ایجاد اختلاف عمیق، یکى از کارهاى بسیار بد، بسیار بزرگ و نکوهیده است؛ این همان چیزى است که دشمن میخواهد.
شما در مجلس شوراى اسلامى سهم خودتان را در این زمینه ایفاء کنید. ربطى ندارد این مطلب به اینکه آن کسى که در مجلس است، مال چه نحلهى سیاسى است، چه مذاق سیاسىاى دارد؛ فرقى نمیکند؛ مسئله، مسئلهى دفاع از کشور، دفاع از انقلاب، دفاع از اسلام، دفاع از دستاورد بزرگ ملت ایران است؛ این دیگر بین همهى جناحها مشترک است، مگر آن کسانى که بیگانهاند؛ والّا بین جناحهائى که معتقدند - حالا وابسته به هر نحلهى سیاسى میخواهند باشند - مشترک است.
یکى دیگر از قلمهاى واضحِ اساسى، رقیق کردن اعتقادات اسلامى و احساسات اسلامى و رسوخ دادن تفکرات الحادى و شبهالحادى از طرق مختلف است؛ این جزو سیاستهاى اینهاست. دستگاههاى گوناگونِ تبلیغاتى را با مبالغ کلان، با پیگیرىهاى همهجانبه و گسترده، در خدمت تغییر فکر جوانان ما به کار میگیرند. البته این مخصوص جوانان ما هم نیست. امروز در همین کشورهاى عربى که این قیامها و انقلابها اتفاق افتاد، عین همین قضیه دارد با شدت پیگیرى میشود؛ دارند دنبال میکنند. میلیاردها دلار خرج کردند براى اینکه بتوانند ذهن و فکر جوانانى که در فلان میدان قاهره یا فلان میدان تونس اجتماع کردند و آن حوادث بزرگ را به وجود آوردند، تغییر دهند، عوض کنند. اینها اتفاقاتى است که دارد مىافتد. اینها حدس و تحلیل نیست؛ اینها اطلاع است. خب، دشمن مشغول است؛ با همهى قوا مشغول است. از این قبیل کارها به وسیلهى دشمن انجام میگیرد. ترویج فساد هست، ترویج فحشا هست، ایجاد تردید در عقاید هست.
دشمن یک سناریوى جامع و سر و ته دارى را براى نظام اسلامى و براى حرکت اسلامى و بیدارى اسلامى تدارک دیده است. خوشبختانه ما کفایت برخورد با این سناریو را داریم؛ در این تردیدى نیست. این را من با قاطعیت عرض میکنم: با مایههاى اعتقادى و فلسفى و عقیدتىِ غنى و قوىاى که در بین ما بالفعل وجود دارد - حالا آن کارهاى بالقوه به جاى خود - با نیروى انسانىِ علاقهمند و کارآمد، این کفایت در نظام جمهورى اسلامى هست که در مقابل این هجمه مقابله کند؛ همچنان که در طول این سى و دو سال، جمهورى اسلامى این کفایت را نشان داده. در این سى و دو سال بیکار که نبودند. مرتباً تلاش شده، مرتباً فکر شده، به قول خودشان اتاقهاى فکرشان مشغول کار بوده است. پول خرج کردهاند، مرتباً طرح بیرون دادهاند، آدم معین کردهاند، مأمور گذاشتهاند، رفت و آمد کردهاند؛ در زمینههاى دیپلماسى هرچه توانستهاند، کردهاند؛ ولى خب، نتیجه این شده است که جمهورى اسلامى جلو آمده، آنها عقب رفتهاند. البته اگر برخى کوتاهىهاى ما نبود، برخى از ضعفهاى اخلاقى و غیر اخلاقى ما نبود، ما از این هم جلوتر میرفتیم. بالاخره اشکالاتى در ما وجود داشته؛ لیکن با وجود اشکالات، امروز ما به طور واضح و بیّن جلو رفتهایم، و دشمن به طور واضح و بیّن عقب رفته. آمریکاى دورهى ریگان با آمریکاى دورهى اوباما زمین تا آسمان تفاوت کرده. جمهورى اسلامىِ سال 60 هم با جمهورى اسلامىِ سال 90 زمین تا آسمان تفاوت کرده. ما جلو رفتهایم، آنها عقب رفتهاند. بنابراین کفایت برخورد وجود دارد، منتها بیم آن هست که ما یا غافل شویم یا مغرور شویم؛ هر دو تاى اینها خطر است. نه باید غفلت کرد و سرگرم کارهاى حاشیهاى شد، نه باید مغرور شد و دشمن را خرد و بیچاره شمرد؛ باید هشیارى باشد. تک تک ماها مخاطب این حرف هستیم. یعنى شما دویست و نود نماینده در مجلس، هر یک یکتان جداگانه مخاطب این خطاب الهى و این مسئولیت الهى هستید؛ باید مواظب باشید. دولت هم همین جور، مسئولین قضائى هم همین جور، مسئولین بخشهاى گوناگون کشور هم همین طور؛ نظامىها یک جور، غیر نظامىها یک جور، آحاد مردم هم همین جور؛ همه مسئولیم؛ منتها مسئولیت مسئولان حکومتى، مسئولیت محدّد و روشن و غالباً تعریف شدهاى است. همه مسئولیم، یعنى با این دید به مشاغل خودمان نگاه کنیم؛ بنده در شغل خودم، شما در شغل خودتان، دیگرى در شغل خودش.
ما بار امانت سنگینى را بر دوش گرفتهایم. خداى متعال این بار امانت را بر دوش ما گذاشته. اختیارى هم نیست که بگوئیم خیلى خوب، ما این امانت را نمیخواهیم؛ نه، این امانتى است که باید آن را مقتدرانه و امینانه به سرمنزل رساند. هر کارى که میکنیم - کار سیاسى میکنیم، کار فکرى میکنیم، کار اقتصادى میکنیم، کارهاى مدیریتى میکنیم - همه باید با این نگاه باشد. اگر فارغ از این نگاه کار کردیم، بیم آن هست که کار ما در جهت خلاف این اهداف به کار بیفتد؛ آن وقت مؤاخذهى الهى است. خداى متعال از اینگونه گناهان بزرگ نمیگذرد. امام (رضوان الله تعالى علیه) در چند مورد از مسائل اجتماعى و گناهان اجتماعى و تخلفات سیاسى و اینجورى، همین تعبیر را داشتند: این گناهى است که خداى متعال از آن نخواهد گذشت، چون توبهاش آسان نیست. خب، انسان از هر گناهى توبه کند، خدا میگذرد؛ اما وقتى انسان یک حرکتى کرد، یک ضربهاى به یک ملت وارد شد، چطور میشود این را توبه کرد؟ چطور میشود جبران کرد؟ چطور میشود از تک تک کسانى که آسیب دیدهاند، انسان استحلال و طلب عفو کند؟ لذا خدا از این گناهان نمیگذرد. حساسیت موضع من و شما از این جهت است.
خب، حالا یک نگاه به مسائل منطقه و مسائل جهان و مسائل عمومى کشور است، که عرض کردیم. خوشبختانه مواضع مجلس و دولت خوب بوده است؛ ایستادگى کردند. مسئولین کشور خوشبختانه در مناسبتهاى مختلف توانستهاند صداى رساى انقلاب را از فراز این هیاهوهاى گوناگونى که منطقه را فرا گرفته، به گوش مردم منطقه هم برسانند. علىرغم هیاهو و جنجال و شلوغ بازىاى که دشمنان درآوردند، ملت ایران و مسئولین کشور توانستند حرف درست را، حرف متین و منطقى را به گوشها برسانند. این خوشبختانه اتفاق افتاده است و باید هم ادامه پیدا کند.
خب، میدان جنگ است دیگر. میدان جنگ، آدم میزند؛ انتظار خوردن هم باید داشته باشد. دشمن بیکار نیست، او هم ضربه میزند. انسان باید در این عرصهى وسیع بینالمللى، خود را در میدان جنگ مشاهده کند. بحث صلح و نوازش و اینها نیست. حتّى آنجائى هم که حرف نرم میزنند، پشت حرف نرم، یک خنجر آختهاى وجود دارد که منتظر غفلتى هستند تا دسته در جگر طرف مقابلِ خودشان فرو کنند. لذا باید بیدار بود، باید هشیار بود. این هشیارى هست، این بیدارى هست. من توصیه و تأکیدم این است که این را حفظ کنیم، نگه داریم.
البته من این را عرض بکنم؛ اینجا جاى تقواى جمعى است. ما یک تقواى فردى داریم، که هر کسى خود را تحت مراقبت دائم داشته باشد. تقواى کامل این است که انسان به طور دائم خود را تحت مراقبت داشته باشد؛ مثل کسى که در یک محوطهى پوشیدهى از خارهاى دامنگیر دارد حرکت میکند - این مثال، هم در روایات هست، هم در کلمات بزرگان هست - باید دائم حواسش باشد؛ یعنى زیر پایش را نگاه کند. اگر غفلت کنید، خار دامن شما را میگیرد، لباس شما را پاره میکند، پاى شما را مجروح خواهد کرد. تقوا را تشبیه کردهاند به حرکت در خارستان. خب، این تقواى فردى است و لازم است؛ راه دستیابى به فوز و فلاح هم فقط همین است. اگر کسى بخواهد به فلاح برسد، به فوز برسد، به نجات ابدى برسد، بایستى تقوا داشته باشد. هر مقدار این حالت بیشتر بود، فوز و فلاح بیشتر است.
یک تقواى جمعى هم داریم. تقواى جمعى این است که جمعها مراقب خودشان باشند. جمع به حیث جمع، مراقب خودشان باشند. بىمراقبتى جمعها نسبت به مجموعهى خودشان، موجب میشود که حتّى آدمهائى هم که در بین آن جمعها تقواى فردى دارند، با حرکت عمومىِ آن جمعها بغلتند و به جائى بروند که نمیخواهند. در طول این سى سال، ما از این ناحیه ضربه خوردهایم. یکى از جاهائى که ضعف نشان دادهایم، همین بوده.
در دهههاى قبل، یک جریانى در کشور وجود داشت به نام جریان چپ. آنها شعارهاى خوبى هم میدادند، اما خودشان را مراقبت نکردند و تقواى جمعى به خرج ندادند. در میانشان آدمهائى بودند که تقواى فردى هم داشتند، اما نداشتن تقواى جمعى، کار آنها را به جائى رساند که فتنهگرِ ضد امام حسین و ضد اسلام و ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند! آنها نیامدند شعار ضد امام و ضد انقلاب بدهند، اما شعار دهندهى ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند؛ این خیلى خطر بزرگى است. آنها غلتیدند. بنابراین تقواى جمعى لازم است.
من پارسال به شما عرض کردم که در داخل مجلس شوراى اسلامى، خودنظارتى بگذارید. این، همان تقواى جمعى است. مجموعه، خود را بپاید. حالا حرفهائى گوشه کنار زدند که نماینده باید آزاد باشد، چه باشد. کسى با آزادى نماینده مخالف نیست؛ با کجرفتارى نماینده مخالف است. یک نمایندهى کجرفتار ممکن است مجلس شوراى اسلامى را بدنام کند، متهم کند؛ حیف نیست؟ مجلسِ به این عظمت، این نهاد قانونىِ اساسى در کشور.
اول انقلاب خدمت امام رفتیم، براى اینکه یکى از بزرگانِ بین خودمان را به عنوان رئیس جمهور به امام معرفى کنیم تا امام ایشان را قبول کنند و ما بیائیم ایشان را در حزب جمهورى اسلامى به عنوان رئیس جمهور مطرح کنیم. امام به دلیلى قبول نکردند. بعد به ما گفتند که بروید سراغ مجلس؛ مجلس مهم است. از نگاه رهبر انقلاب و بنیانگذار این نظام و پدید آورندهى این مجموعه، مجلس یک چنین جایگاهى دارد. خب، این را باید نگه داشت، باید آبرویش را حفظ کرد، باید چهرهاش را حفظ کرد؛ این، خودنظارتى لازم دارد. اگر این خودنظارتى نباشد، اشکال به وجود مىآید؛ خود شما هم دارید مىبینید. من پارسال در این خصوص سفارش کردم. البته اخیراً در مجلس نسبت به این قضیه کارکى انجام گرفت، اما اهمیت این قضیه درست به دست نیامد. این خودنظارتى، تقواى جمعى است.
در مجلس، سلائق مختلف و جریانهاى مختلف هستند. بنده هیچ اصرار ندارم که جریانها بیایند همه یکى بشوند؛ نه، اختلاف سلیقه، اختلاف فکر، اختلاف مذاق و اختلاف عقیدهى سیاسى وجود دارد و طبیعى است. این اختلاف سلیقهها در موارد بسیارى مفید است؛ حالا ممکن است یک جاهائى هم ضررهائى داشته باشد. اصرارى نیست بر این که این خطوط حتماً برداشته شود؛ اصرار اولاً بر آن چیزى است که قبلاً گفتم: یقهى یکدیگر را نگیرند؛ اختلاف سلیقه منتهى نشود به کشمکش و دعوا و چالش و دشمن خونى همدیگر شدن و فراموش کردن آمریکا. متأسفانه بعضى از جناحهاى ما اینجورىاند. وقتى با طرف مقابل مخالف میشوند، دیگر آمریکا فراموش میشود، اسرائیل فراموش میشود، مخالفین انقلاب و دشمنان امام فراموش میشوند؛ تضاد اصلى، میشود همینى که در مقابلش قرار دارد! خب، این غلط است. پس جناحها با همدیگر اینجور جنجال و دعوا نداشته باشند. دوم هم اینکه در بین خودشان خودکنترلى داشته باشند، خودمراقبتى داشته باشند، نگذارند جریانشان انحراف پیدا کند؛ والّا در میان این جریانات، آدمهاى خوب کم نیستند؛ اما وقتى جریان اشکال پیدا کرد، آدمِ خوب را هم با خودش میغلتاند و میبرد. این نکات، جزو چیزهاى روشن و طبیعى است. من خیلى بنا ندارم براى برادران و خواهران، توسّع در حرف و بیان داشته باشم.
نکتهاى را من الان لازم میدانم عرض بکنم. چون امسال آخرین سال نمایندگىِ این مجلس و دوستان و عزیزان است، مراقب باشید به خاطر انتخابات آخر سال در اسفند، این ده ماهى که باقى مانده، مجلس دچار رکود و کمکارى نشود. بیم آن هست که توجه دوستان و نمایندگان محترم به حادثهى دوازده اسفند آینده موجب بشود که همهى کارهاى لازمِ فاصلهى بین امروز و دوازده اسفند تحتالشعاع قرار بگیرد. خواهشم این است که این اتفاق نیفتد. من در همهى دولتها این سفارش را به دولتىها میکردم که مراقب باشید سال آخر سست نشود. این در مورد مجلس اهمیتش بیشتر است، چون خطرش بیشتر است. سال آخر براى دولتىها فقط همین است که سال آخرشان است؛ خودشان تلاش و تحرکى براى تداوم مسئولیت نمیتوانند داشته باشند؛ اما نمایندهى مجلس چرا، میخواهد تلاش کند، چه کند. این تلاش نبایستى وظیفهى امروز را - که وظیفهى نقد و لازمى است - تحتالشعاع قرار بدهد. من جداً درخواستم از برادران و خواهران این است که این را رعایت کنند.
یک مسئلهى دیگر هم نزدیک شدن به صاحبان قدرت و ثروت است؛ این را ما با شما بىرودربایستى عرض کنیم. بالاخره ما برادرانِ هم هستیم؛ همدیگر را بایستى تواصى به حق و تواصى به خیر کنیم. این خیلى خطر بزرگى است که کسى به خاطر تأمین نمایندگى در یک دوره، نزدیک بشود به صاحبان ثروت یا به صاحبان قدرت؛ این خیلى چیز بدى است؛ این از آن چیزهائى است که خداى متعال از آنها نمیگذرد و انتقام خواهد گرفت. این چیزها روى شخص، روى عاقبت - عاقبت به خیرى که اینقدر برایش اهمیت قائلیم - و روى جامعه اثر منفى میگذارد.
در این طرح نظارت هم که حالا کلیاتش تصویب شده، دوستان جورى تنظیم کنند که یک نظارت واقعى انجام بگیرد؛ یعنى حالت سازوکار بده بستانى پیش نیاید. جورى عمل کنید که واقعاً یک چشم بصیر و بینائى از خود مجلس مراقبت کند. اینجور نباشد که رودربایستى و بده بستان و اینها بر این قضیه حاکم شود.
مطلب دیگر هم همین توصیهاى است که من همیشه دارم و آن، همافزائى با قوهى مجریه است - قوهى مجریه و قوهى قضائیه، لیکن عمدتاً قوهى مجریه؛ چون سر و کار مجلس با قوهى مجریه است - باید همافزائى کرد. نبایستى کار را جورى تنظیم کرد، جورى پیش برد که معنایش دعوا و اختلاف باشد؛ این در بیرون، روى مردم، خیلى تأثیراتش بد است. گاهى دیده میشود که مثلاً در مجلس، در یک نطقى، در یک اظهار نظرى، یک حرفى زده میشود. خب، حرف که زده شد، پرتاب شد دیگر. اگر خداى نکرده حرفى باشد که کسى را یا جمعى را متهم کند، جبرانش بهآسانى ممکن نیست؛ مردم را ناامید میکند. امروز مسئولین دارند تلاش میکنند، کار میکنند. نگوئید فلان ضعف و فلان ضعف وجود دارد. بنده به ضعفها آگاهم. شاید بنده بعضى از ضعفها را هم بدانم که خیلىهاى دیگر ندانند. با وجود این ضعفها، آن چیزى که امروز در قوهى مجریه وجود دارد، یک شاکلهى خوب و مطلوب است. در کشور دارد کار انجام میگیرد. خب، بایستى همکارى کرد، باید کمک کرد؛ هم مجلس کمک کند به دولت، هم دولت کمک کند به مجلس؛ هم قانون فصلالخطاب است براى عمل دولت، هم گرایشهاى دولت و تشخیصهاى دولت یک اشاره است به قانونگذار براى کیفیت قانونگذارى. این مسئله با استقلال مجلس منافات ندارد. من نمایندهى مجلس هم بودم، رئیس دولت هم بودم؛ من هر دو جا را تجربه کردم. در طول این سالهاى متمادى هم، هم مجالس را دیدم، هم دولتها را دیدم. هیچ اشکالى ندارد که یک مجلسى قانون صحیح و درست و قوى و منطقى را جورى تنظیم کند که براى دولت، رفتار طبق آن قانون، عملى باشد، ممکن باشد، آسان باشد. اگر این شد، معنایش این نیست که مجلس استقلال ندارد. بعضىها که شاید میخواهند سر به تن این مجلس هم نباشد، آدم مىبیند که شدهاند دلسوز استقلال مجلس: آقا مجلس استقلال داشته باشد! این هیچ منافاتى با استقلال مجلس ندارد. انسان نگاه کند ببیند دولت چه جورى میتواند عمل کند، چه جورى بهتر میتواند عمل کند، چه جورى آسانتر میتواند عمل کند، قانون را تنظیم کند و در این مجرا بیندازد؛ این ممکن است، هیچ اشکالى هم ندارد. از آن طرف هم وقتى قانون تهیه شد، منجّز شد، دولت موظف است با همهى وجود، با همهى قوا، بدون بهانهگیرى، طبق آن قانون عمل کند. دو طرف قضیه، اینجورى است؛ یعنى هر دو میتوانند به هم کمک کنند، همافزائى کنند؛ این لازم است، این باید انجام بگیرد. اگر چنانچه از هر دو طرف یک بهانههائى اتفاق افتاد؛ این طرف گفت نه، این قانون را چون دولت اینجورى میخواهد، ما نمیکنیم؛ آن طرف هم گفت چون این قانون، این گوشهاش کج است، ما هم زیر بار نمیرویم؛ خب، این که نمیشود؛ اوضاع مملکت نمیچرخد. رفق، خوب است؛ رفق، همسازى، همیارى، مدارا. در باب رفق روایاتى داریم. رفق یعنى سازگارى؛ انسان سازگارى نشان بدهد. آن که آدم نباید با او سازش کند، دشمن است؛ آدم با دوست باید سازگارى نشان دهد. بالاخره باید تحمل کنند؛ یک چیزى را این از آن تحمل کند، یک چیزى را آن از این تحمل کند.
خب، انتخابات هم در پیش است. انتخابات هم مهم است. انتخابات، شاخص و عَلم نظام جمهورى اسلامى است. به کورى چشم دشمنها، ما الحمدلله انتخابات را بدون اندک تأخیرى، همیشه سر وقت انجام دادیم؛ این خیلى مهم است. از سال 58 که اولین انتخابات انجام گرفته است تا امروز، سى و یکى دو تا انتخابات انجام گرفته؛ سر وقت، با دقت. واقعاً خودشان را کُشتند که شاید بتوانند در یک برههاى انتخابات مجلس را عقب بیندازند، اما نتوانستند. رؤساى قوا با همدیگر همدست شدند که نگذارند انتخابات مجلس شوراى اسلامى سر وقت انجام بگیرد، اما نتوانستند. خیلى تلاش کردند، آمدند، بحث کردند، حرف زدند، روزنامه نوشتند، امضاء جمع کردند، مأمورین دولتى را بسیج کردند، ولى الحمدلله نتوانستند. بعد از این هم به توفیق الهى همین جور خواهد بود. انتخابات مهم است. انتخابات براى ما یک پرچم افتخار است؛ نشانهى مردمسالارى دینى است. انتخابات بایستى خوب انجام بگیرد. تا امروز هم با همهى بداخلاقىهائى که از اطراف مختلف و در دورههاى گوناگون اتفاق افتاده و همین طور نق و نوق کردهاند و از قبل از انتخابات شروع میکنند که آره، نبادا در انتخابات تخلف بشود، فلان بشود، اما خوشبختانه هیچ چیز را نتوانستند اثبات کنند. در دورههاى مختلف بحمدالله انتخاباتِ خوب، روشن و شفافى انجام گرفته، این دوره هم انشاءالله همین جور خواهد بود. البته تا انتخابات وقت خیلى زیاد است، منتها من میخواهم سفارش کنم که مسئولین کشور مراقب باشند احترام انتخابات را نگه دارند. هم مجلس، هم دولت، هم قوهى قضائیه، احترام انتخابات را نگه دارند. اگر کسى به انحاء مختلف دخالت کند، هیچ روا نیست، جایز نیست. باید مردم بر طبق روال قانونى ببینند، تشخیص بدهند، بشناسند و انتخابات انجام بگیرد.
عرایض ما تمام شد. من فقط یک جمله عرض بکنم: این مطالبى که برادر عزیزمان بعد از صحبتهاى آقاى لاریجانى فرمودند، واقعاً من را شرمنده میکند. ولو میدانم از روى محبت و اخلاص و صفاست - در این تردیدى نیست - لیکن اینجور بیانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوینده است. نبایستى این بیانات به این شکل بیان شود. یک مجموعهى زمانى تصادفاً کنار هم قرار گرفتهایم و داریم با هم کار میکنیم؛ من یک کار میکنم، شما یک کار میکنید. اینجور تعبیرات، تعبیراتى نیست که انسان را خوش بیاید یا کمکى به کار پیشرفت انسان بکند. ما همگى بندگان خدا هستیم و انشاءالله خدمتگزاران مردم هم باشیم.
امیدواریم انشاءالله خداى متعال همهى ما را مشمول تفضلات خودش قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
90/3/8
11:20 ص
می گویند؛ شخصی برای دوست دوچرخه سوارش که تازه فوت کرده بود، خرما خیرات می کرد. یکی از رهگذران به جای آن که مانند بقیه، یک خرما بردارد و فاتحه ای بخواند، پنجه در سینی انداخت و مشت خود را پر از خرما کرد. صاحب عزا که از فرصت طلبی او ناراحت شده بود، مچ او را گرفت و به ملامت گفت؛ چه خبرته آقا؟! اتوبوس که چپ نشده؟! یک دوچرخه سوار به جدول زده و فوت کرده!
روز پنج شنبه- 5 خردادماه- آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم بزرگداشت حماسه سازان جامعه پزشکی در دوران جنگ تحمیلی، با اشاره تلویحی به ماجرای اخیر و حرکت دشمن پسند جریان انحرافی، سخنان به ظاهر مبهم و دوپهلو- و در مواردی صریح و بی پرده- داشته اند که درباره آن با توجه به مواضع شناخته شده ایشان مخصوصا طی دو سال اخیر، گفتنی هایی هست؛
1- آقای هاشمی رفسنجانی با تلویحی نزدیک به تصریح از جریان انحرافی نفوذ کرده در حلقه نزدیک به رئیس جمهور محترم یاد کرده و تلاش می کند حرکت اخیر این جریان انحرافی را نشانه حقانیت مواضع دو سال گذشته خویش معرفی کند و حال آن که مواضع و عملکرد جریان انحرافی به وضوح و بی کم و کاست با فتنه 88 همسو و هم جهت بوده است و آنچه این جریان نفوذی در پی آن بود- و شاید هنوز هم به خیال خام خود در پی آن باشد- فقط به عنوان بخشی از خیانت و جنایت بزرگ و فراموش نشدنی سران و حامیان آشکار و نهان فتنه 88 قابل ارزیابی است. بنابراین جناب آقای رفسنجانی که طی 2 سال گذشته به گونه ای نه چندان پنهان و در مواردی کاملا آشکار از سران و عوامل فتنه حمایت کرده اند، نمی توانند و نباید جریان یاد شده را در تقابل با خود تلقی کنند چه رسد به این که علیه این جریان موضع گرفته و به اقدام زشت و ناپسند آن اعتراض کنند! باید از آقای هاشمی رفسنجانی پرسید؛ کدامیک از مواضع پلشت جریان انحرافی را می توان آدرس داد که فتنه گران - متاسفانه مورد حمایت شما- صدها برابر، زشت تر و مشمئز کننده تر از آن را مرتکب نشده باشند؟!
2- تا آنجا که به مسئولان عالی رتبه نظام و توده های عظیم مردم فداکار و اصولگرا مربوط است، بلافاصله بعد از مشاهده انحراف در جریان یاد شده، با هوشیاری و بصیرت مثال زدنی و پیروی همیشگی از خط رهبری، در مقابل این انحراف قد علم کردند و زاویه گرفتگان از بستر اصلی و تعریف شده انقلاب را محکوم کرده و علیه آنها به مقابله برخاستند. آیا، همین یک فقره به تنهایی حکایت از آن ندارد که نظام، مردم و مسئولان در صراط مستقیم اسلام و انقلاب گام برمی دارند؟ بنابراین اتفاق خاصی نیفتاده است که حضرتعالی برای «هشدار» و توصیه و نصیحت درباره آن، احساس تکلیف کرده باشید ! آیا اصولگرایان- به معنی گسترده کلمه- که در مقابل انحراف ایستاده اند قابل ملامت هستند یا کسانی که در جریان فتنه 88، آن همه جنایت، خیانت، وطن فروشی و همراهی با سرویس های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس را به وضوح مشاهده کردند و دم برنیاوردند؟!
گفتنی است نشریه آمریکایی «فارین پالیسی» طی مقاله ای خطاب به دولتمردان آمریکایی که ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کنند، نوشته بود؛ «آقای اوباما، شما بعد از افشای جنایات وحشیانه ماموران آمریکایی در زندان گوانتانامو، قول تعطیلی این بازداشتگاه را دادید ولی علی رغم تمامی اسنادی که از وقوع جنایت در گوانتانامو حکایت می کرد، به وعده خود عمل نکردید، اما جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از اطلاع از نقض حقوق بشر در زندان کهریزک، دستور تعطیلی آن را صادر کرد. بنابراین، شما قابل ملامت و اعتراض هستید که جنایت در گوانتانامو را دیدید و سکوت کردید، نه جمهوری اسلامی ایران که برای مقابله با نقض حقوق بشر، حتی مسئولان برگزیده خود را نیز برکنار کرد؟!».
3- آقای رفسنجانی در مراسم یاد شده گفته است «همه باید تلاش کنیم اعتماد برخی از مردم را که به تردید افتاده اند، برگردانیم» و توضیح نداده اند منظورشان از «برخی از مردم» چه کسانی است؟ اگر توده های چند ده میلیونی مردم را می فرمایند که آنها در حماسه بی نظیر 9 دی و سپس 22 بهمن و ... بارها نشان داده اند به چه کسانی اعتماد ندارند و برای کدام دیدگاه و عقیده تا پای جان ایستاده اند. و اما اگر مقصود جناب هاشمی، گروه ها و جریاناتی نظیر منافقین و بهایی ها و مارکسیست ها و سلطنت طلب ها و عبدالمالک ریگی ها و غارتگران بیت المال است که با سران فتنه مورد حمایت ایشان ائتلاف کرده بودند و نتانیاهو با صراحت از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران»! یاد می کرد که باید از زبان حضرت امام(ره) خطاب به آقای هاشمی گفت؛ اگر آنها به نظام اعتماد کنند، نظام باید به حرکت خود با چشم «خیانت» نگاه کند! راستی مگر همه این جریانات فاسد و جرثومه های فساد و تباهی آشکارا و بی پرده با دست اندرکاران فتنه 88 در ائتلاف نبودند؟! این که قابل انکار نیست، هست؟! چرا جناب هاشمی درباره این ائتلاف شوم مهر سکوت بر لب زده بودند و در اعتراض به آن لب تر نفرمودند، که هیچ! از فتنه گران به صراحت نیز دفاع و حمایت کردند؟!
4- آقای هاشمی فرموده اند «آمار دروغ دادن، ادعای دروغ کردن، پول بیخودی مصرف کردن که مردم می فهمند یک بازی است و بیت المال را به غارت بردن برای خرید چند رأی و امثال این چیزها دیگر در مردم جواب نمی دهد».
درباره این بخش از سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی اگرچه گفتنی های فراوانی است ولی تنها به چند مورد از آن بسنده می کنیم ؛
الف: فرموده اند «آمار دروغ دادن» خب! چه کسی می تواند انبوه خدمات برجسته دولت نهم و دهم را انکار کند؟ ساخت ده ها سد، هزاران کیلومتر راه، صدها کارخانه و نیروگاه، موشک های دوربرد، زیردریایی، فرستادن ماهواره به فضا، پیشرفت های خیره کننده در عرصه های نانو تکنولوژی، سلول های بنیادین، رادیو ایزوتوپ ها، دستاوردهای هسته ای، برخورداری تقریبا تمامی روستاهای ایران از برق و گاز، رسیدگی به محرومان و مستضعفان و برکشیدن این اقشار از سطوح زیرین جامعه به بالاترین سطح ها و مسئولیت ها و... و... که قابل انکار نیست و به قول شما «مردم می فهمند». باید از جناب هاشمی که خود مسئولیت بالای اجرایی داشته اند و از مقوله کار و پیشرفت باخبرند پرسید چه کسی می تواند اینهمه خدمات را که در پاره ای از موارد «بی نظیر» بوده است انکار کند و ارائه فهرست آن به مردم را «آمار دروغ»! تلقی کند؟! هیچکس خدمات عمرانی آقای هاشمی در دوران ریاست جمهوری ایشان را نفی نمی کند ولی کدام ناظر بی طرف و باانصافی می تواند این واقعیت را انکار کند که دولت نهم و دهم ده ها و در پاره ای از موارد صدها برابر دولت سازندگی به مردم خدمت کرده است؟ آمار خدمات دولت نهم و دهم را با آمار مشابه در دولت های سازندگی و اصلاحات مقایسه بفرمائید. کدام دروغ است؟!
ب: آقای هاشمی به «ادعای دروغ» اشاره کرده اند که باید گفت؛ چه کسانی به توصیه «جرج سوروس» و «جین شارپ» ادعای دروغ تقلب در انتخابات را مطرح کردند و با آن که خود مسئولیت انجام چند انتخابات را داشتند و می دانستند تقلب در مقیاس میلیونی ناممکن است در این شیپور فریب دمیدند؟! و بعد از آن که آب ها از آسیاب افتاد و عوامل اصلی به دستور گرفتن برای اشاعه این دروغ اعتراف کردند نیز حاضر به تکذیب ادعای دروغ خود نشدند؟ چه کسانی برای تامین خوراک تبلیغاتی بیگانگان در مجلس ختم «زنده »ها شرکت کرده و اشک ریختند! و روی قبرهایی که «مرده» نداشت عزا گرفتند؟! چه کسانی به دروغ ادعای شکنجه و تجاوز در زندان ها را مطرح کردند؟ چه کسانی؟! و... و صد البته حق با آقای هاشمی است که می فرمایند «مردم این دروغ ها را باور نمی کنند» چرا که اگر باور می کردند طومار فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را درهم نمی پیچیدند و حماسه بی نظیر 9 دی را علیه فتنه گران نمی آفریدند.
ج: جناب آقای هاشمی از غارت بیت المال گله کرده اند که البته، نمونه هایی از آن قابل نفی نیست ولی این نمونه ها از سوی کسانی است که اولا؛ برخی از آنان با فتنه گران همخوان و هم پیاله بوده اند و ثانیا؛ با غارت های کلان بیت المال در دوران سازندگی و اصلاحات قابل مقایسه نیست. اینجا یک سؤال از جناب آقای هاشمی در میان است؛ چند فقره از پرونده های کلان فساد اقتصادی و غارت بیت المال که ماجرای آنها به دادگاه نیز کشیده شده و اسناد آن موجود است، در دوران ریاست جمهوری ایشان بوده است؟! و چند فقره نبوده است؟!
د: درباره هزینه بیت المال برای جمع آوری آراء سخن گفته اند که البته، برخی از تحرکات این روزها قابل انکار نیست ولی جریانی که در این راستا حرکت می کند به شدت مورد اعتراض قرار گرفته و هم اکنون رسیدگی به صحت و سقم ماجرا در کمیسیون اصل 90 مجلس در جریان است. اما، مگر در همین جریان فتنه 88، پول های کلان غارت شده از مردم و مبالغ هنگفت و نجومی کمک های مالی ملک عبدالله پادشاه عربستان، پادشاه اردن و بسیاری از کشورهای اروپایی برای جمع آوری آراء مردم به نفع نامزد فتنه گران هزینه نشد؟ و حتی پس از فتنه نیز، مگر برای فلانی هفته ای 40 میلیون تومان پرداخت نمی شد. ولی همه دیدند که نتیجه ای در پی نداشت. بنابراین باید با جناب آقای هاشمی همصدا شد که «این چیزها دیگر در مردم جواب نمی دهد»!
5- ایشان در همان مراسم فرموده اند «امروز دشمنان ما، چهار چشمی ما را نگاه می کنند و دنبال رخنه می گردند تا حضور بیشتری پیدا کنند. این چیز روشنی است و همه می توانند آن را بفهمند. خدا کند که ما هم این چشم باز را داشته باشیم».
این بخش از سخنان آقای هاشمی با توجه به حمایت آشکار مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس از فتنه 88 که مورد حمایت ایشان بود و حضور ده ها عامل تابلودار سرویس های اطلاعاتی بیگانه و گروه های تروریستی و ضد انقلاب در اردوگاه فتنه یاد شده، تعجب آور و ابراز آن از سوی ایشان تاسف بار است و باید از آقای رفسنجانی پرسید آیا می توانید آنهمه وابستگی دوستان مورد حمایت خویش به دشمنان بیرونی را انکار کنید؟! آیا بسیاری از عوامل اصلی فتنه 88 در سطح مشاوران، برنامه ریزان و سردمداران این فتنه هم اکنون به آمریکا و انگلیس پناهنده نشده اند؟ آیا عطاءالله مهاجرانی، وزیر کابینه و معاون رئیس جمهور دولت های سازندگی و اصلاحات و سخنگوی دوستان فتنه گر شما امروزه تحت مدیریت شبکه MI6 انگلیس نیست؟ و آن دیگری حداقل دو بار به اسرائیل سفر نکرده است؟ آیا جناب خاتمی با جرج سوروس صهیونیست ملاقات نکرده و دستورات دیکته شده او را به کار نگرفته است؟ آیا «مایکل لدین»، «جان کین»، «تموتی اش» و... عضو بیرونی فتنه 88 نبوده اند؟ آیا شیمون پرز با صراحت اعلام نکرده بود که اصلاح طلبان- یعنی دوستان شما- سربازان اسرائیل هستند که به نمایندگی از رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی درافتاده اند؟ آیا اوباما حمایت مالی، تبلیغاتی و سیاسی از دوستان فتنه گر شما را وظیفه قطعی و غیرقابل چشم پوشی آمریکا ندانسته بود؟ آیا کمک های هنگفت ملک عبدالله سعودی به حساب سران فتنه واریز نشده بود. راستی همین دو هفته قبل آقای عطاءالله مهاجرانی سخنگوی سران فتنه با ملک عبدالله در یک نشست خصوصی در ریاض شرکت کرده بود. آیا فتنه گران در روز قدس به نفع اسرائیل شعار ندادند؟ آیا روز 13 آبان به نفع آمریکا عربده نکشیدند؟ و...
جناب آقای هاشمی! سخن از رخنه بیگانگان نیست. پای «دروازه» در میان است و این دروازه را فتنه گران مورد حمایت شما به روی دشمنان اسلام و انقلاب و امام و مردم باز کرده بودند.
حسین شریعتمداری
90/3/2
11:21 ص
بیانات امام خامنه ای در دیدار جمعی از بانوان نخبه
در آستانهى میلاد حضرت فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
اولاً تبریک عرض میکنم ایام متعلق به ولادت بانوى دو عالم، سیدهى زنان اهل بهشت، حضرت صدیقهى طاهره (سلام اللَّه علیها) را. این جلسه بحمداللَّه جلسهى بسیار مهم و باارزشى از آب در آمد. اولاً حضار محترم، بانوان برجستهى بخشهاى مختلف زندگى اجتماعى و زندگى علمى ما و نخبگان حقیقى جامعهاند؛ چه استادان محترم و برجستگان میدانهاى مختلف علمى و فنى و غیره، و چه خانوادههاى محترم شهیدان، این همسر محترم شهید و مادر چهار شهید؛ که اینها نمونهاى هستند از اوج حرکت بانوان به سمت کمال و تعالى. بحمداللَّه این مجلس از همه جهت مجلس برجسته و ممتازى است. اهمیت دیگر این جلسه، جنبهى نمادین بودن آن است. یقیناً در سرتاسر کشور بانوان محترم دیگرى هستند که برجستگىهائى را کسب کردهاند، از خود نشان دادهاند و سرمایههائى براى پیشرفت کشور و آیندهى کشورند. این جلسه، نمادى از مجموعهى حرکت عظیم بانوان کشور ماست.
مطالبى که خانمها اینجا بیان کردند، تقریباً مشتمل بود بر همهى جوانب بحث مربوط به زن، از آن جهتى که نظام اسلامى و جمهورى اسلامى باید به این مسئله نگاه کند و آن را دنبال کند. من با دقت حرفها را گوش کردم. تقریباً همهى آن چیزهائى که امروز در مورد مسئلهى زنان میتواند عنوان بحث و تحقیق و مطالعه و بر اساس آن، برنامهریزى در کشور صورت بگیرد، در بیانات خانمها بود. این خیلى براى من جالب و خرسند کننده است.
خب، حالا تا همین جاى قضیه اگر بخواهیم یک قضاوتى را مطرح کنیم، آن قضاوت این خواهد بود که نظام جمهورى اسلامى توانسته است به یک قلهاى دست پیدا کند که عبارت است از پرورش زنان فرزانه و صاحب اندیشه و صاحب رأى و نظر در ظریفترین و حساسترین مسائل یک جامعه، که حالا عرض خواهم کرد. مسئلهى زن - که امروز در دنیا باید به عنوان «بحران زن» آن را نامید - یکى از اساسىترین مسائل هر تمدنى، هر جامعهاى و هر کشورى است. در این مورد، شما توانستهاید به ریزهکارىهائى، به دقتهائى، به سرفصلهاى مهمى دست پیدا کنید و دربارهى این مسئله بیندیشید. بنابراین آن قضاوت این شد که جمهورى اسلامى به یک قلهاى دست یافته است که اى بسا بسیارى از کشورهاى عالم به آن دست نیافتهاند.
یک مطلب را من اینجا عرض بکنم. مسئلهى زن و خانواده، با همهى کارى که شده است - شما کردهاید، دیگران کردهاند - همچنان یک مسئلهى مهم و قابل بحث و قابل توسّع در اندیشهورزى است. این موضوعِ یکى از نشستهاى اندیشههاى راهبردى است که انشاءاللَّه در آینده آن را خواهیم داشت. نشستهاى اندیشههاى راهبردى که تاکنون دو نشست آن انجام گرفته و کارهاى آن از لحاظ فکرى و انشاءاللَّه بعداً برنامهریزى و عمل دنبال خواهد شد، متکفل بررسى اساسىترین و راهبردىترین مسائل فکرى جامعه است. یکى از این مسائل، مسئلهى زن و خانواده است که در فهرست این مسائل پیشبینى شده و در آینده برگزار خواهد شد. من همین جا از بانوان محترم، اندیشهورزان زن - که امروز نمونههائى از آن را بحمداللَّه اینجا دیدیم - درخواست میکنم که در این کار مشارکت جدى بکنید؛ بحث کنید، فکر کنید، مطالعه کنید؛ فصول مربوط به مسئلهى زن را به طور جداگانه، به طور تخصصى، به شکل علمى، با تکیهى به منابع اسلامى و فکر ناب انقلابى - که خوشبختانه در شما هست - در نشستِ مربوط به این موضوع بررسى کنید؛ مطرح بشود، بحث بشود و انشاءاللَّه براى برنامهریزى و عمل دنبالگیرى شود.
دربارهى مسئلهى زن در جامعه، اساس مشکل، دو چیز است؛ دو نقطهى اساسى است که اگر دربارهى این دو نقطه بشود فکرى کرد، طرحى نو در انداخت و کار پیگیر و مستمرى انجام داد، میتوان امیدوار بود که در طول زمان - میانمدت یا بلندمدت - آن چیزى که امروز میتوان آن را بحران مسئلهى زن در دنیا دانست، حل شود. آن دو چیز، یکى عبارت است از نگاه غلط و بد فهمیدن جایگاه زن و شأن زن در جامعه؛ که این نگاه و این بدفهمى از غرب شروع شده و خیلى هم قدیمى و ریشهدار نیست. آن کسانى که مدعى شدند که در پروتکلهاى اندیشمندان صهیونیست این مسئله وجود داشته، میشود حدس زد که این، خلاف واقع نیست. یعنى اگر نگاه کنیم، مىبینیم این نگاه غلط، این کجفهمى و بدفهمى در زمینهى شأن زن در جامعه، شاید در حدود صد سال، صد و پنجاه سال بیشتر در غرب سابقه ندارد و از غرب سرریز شده است به جوامع دیگر، از جمله جوامع اسلامى. این یک نقطه است.
نقطهى دوم که اساس مشکل است، بد فهمیدن مسئلهى خانواده و بد عمل کردن در رفتارهاى داخل خانواده است. این دو تا مشکل است که به نظر ما بحران مسئلهى زن را - که امروز یک مشکل اساسى در دنیاست - به وجود آورده. شاید تعبیر «بحران زن»، تعبیر تعجبآورى باشد. امروز مسئلهى بحران آب و هوا، بحران آب، بحران انرژى، بحران گرم شدن زمین، به عنوان مسائل اصلى بشریت مطرح میشود؛ اما هیچکدام از اینها مسائل اصلى بشریت نیست. بیشترِ آن چیزهائى که مشکلات اصلى بشریت است، برمیگردد به مسائلى که ارتباط پیدا میکند با معنویت انسان، با اخلاق انسان، با رفتار اجتماعى انسانها با یکدیگر؛ که یکى از آنها مسئلهى زن و مرد، جایگاه زن، مسئلهى زن و شأن زن در جامعه است؛ که این حقیقتاً یک بحران است، منتها به رو نمىآورند، مطرح نمیکنند و سیاستهاى مسلط در دنیا به صرفهى خودشان نمیدانند و شاید برخلاف راهبردهاى اصلى خودشان میدانند که این مسئله را مطرح کنند.
در مورد مسئلهى اول، که جایگاه زن در زندگى و در جامعه است - با هر تعبیرى که میخواهید مطرح کنید، میشود از آن اسم برد - اشکال اینجاست که یک نامعادلهاى را بتدریج به وجود آوردهاند؛ یک طرف ذىنفع، یک طرف مورد انتفاع؛ بشریت را اینجورى تقسیم کردهاند. طرفِ ذىنفع مرد است، طرفِ مورد انتفاع عبارت است از زن. این به طور آرام، با تدریج، با شیوههاى گوناگون، با تبلیغات مختلف، در طول دهها سال - که شاید به صد سال، صد و پنجاه سال برسد، که من دقیق نمیتوانم بگویم و این مسئله قابل تحقیق است - در جوامع غربى در درجهى اول، و بعد در جوامع دیگر جا افتاده. شأن اجتماعى زن را اینجورى معرفى کردند، اینجورى تعریف کردند: زن به عنوان یک موجودى که مورد انتفاع مرد باید قرار بگیرد. لذا در فرهنگ غربى اگر زن بخواهد در جامعه نمود پیدا کند، شخصیت پیدا کند، حتماً باید از جذابیتهاى جنسىِ خودش چیزى را ارائه بدهد. حتّى در مجالس رسمى، نوع پوشش زن باید جورى باشد که براى طرف ذىنفع و منتفع - یعنى طرف مرد - چشمنواز باشد.
به نظر من بزرگترین ضربه، بزرگترین اهانت، بزرگترین حقکشى که در زمینهى مسئلهى زن انجام گرفته، همین است. در محیط اجتماعى، فرهنگى شکل بگیرد که زن به عنوان یک طرفِ مورد انتفاع، براى استفادهى یک طرفِ ذىنفع مطرح شود؛ این متأسفانه امروز در فرهنگ غربى وجود دارد. دیگران هم از آنها تقلید کردند، در راهش کوشش کردند، تلاش کردند و این در دنیا جا افتاده. اگر کسى خلاف این را بگوید، علیه او جنجال میکنند. فرض کنیم اگر در یک جامعهاى مسئلهى آرایش زنان و تبرّج زنان در محیطهاى عمومى محکوم شود، جنجال بلند خواهد شد. اگر نقطهى مقابل آن انجام بگیرد - یعنى در یک جامعهاى عریانى زنان مطرح شود - هیچ سر و صدائى در دنیا بلند نمیشود. اما وقتى پوشش زن، عدم تبرّج زن، آرایش نکردن زن در جامعه مطرح شود، دستگاههاى مسلط تبلیغاتى دنیا سر بلند میکنند، جنجال میکنند؛ این نشاندهندهى این است که یک فرهنگى، یک سیاستى، یک راهبردى وجود دارد که سالهاى متمادى است دنبال میشود و پایهاش این است که این جایگاه، این شأن، این موقعیت غلط و اهانتآمیز را براى زن تثبیت کنند؛ و متأسفانه کردند.
لذا شما مىبینید در غرب با حجاب تدریجاً به صورت علنى دارد مخالفت میشود. عنوانى که براى این مخالفت ذکر میکنند، این است که میگویند حجاب نماد یک حرکت مذهبى است؛ ما نمیخواهیم در جوامع ما - که جوامع لائیک هستند - نمادهاى مذهبى مطرح شوند. به نظر من این دروغ است؛ بحث مذهب و غیر مذهب نیست؛ بحثِ این است که سیاست راهبردىِ اساسىِ بنیانى غرب بر عرضه شدن و هرزه شدن زن است و حجاب مخالف آن است. حتّى اگر چنانچه حجاب ناشى از یک انگیزه و ایمان دینى هم نباشد، با آن مخالفت میکنند؛ مشکل اساسى این است.
این مسئله آن وقت دنبالههاى خودش را، تبعات بسیار جانکاه خودش را در جوامع بشرى به وجود آورده: مسئلهى سست شدن بنیان خانواده - گزارشهاى تکاندهندهاى که یک نمونهاش را یکى از خانمهاى محترم اینجا اشاره کردند - مسئلهى آمار گریهآور و تأسفبار تجارت زنان. امروز در دنیا طبق گزارشى که داده شده است - که این گزارش به نظرم گزارش سازمان ملل است؛ گزارش یک مرکز رسمى است - سریعالرشدترین تجارتهاى دنیا، تجارت زنان و قاچاق زنان است. بدترین کشورها هم در این زمینه، چند تا کشورند؛ از جمله رژیم صهیونیستى است. زنان و دختران را با عنوان پیدا کردن کار و عنوان ازدواج و این حرفها، از کشورهاى فقیر، از آمریکاى لاتین، از برخى کشورهاى آسیا، از برخى کشورهاى فقیر اروپا جمع میکنند و میبرند آنها را در شرائط بسیار سختى تحویل مراکزى میدهند که انسان از تصور آنها و نام آنها تنش میلرزد. همهى اینها مبتنى است بر این نگاه غلط، این نامعادلهى ظالمانه در مورد جایگاه زن در جامعه. پدیدهى کودکان نامشروع - که بالاترین آمار کودکان نامشروع هم در آمریکاست - پدیدهى زندگىهاى مشترکى که بدون ازدواج انجام میگیرد؛ یعنى در حقیقت نابود کردن کانون خانواده و محیط گرم و صمیمى خانواده و برکات خانواده، محروم کردن بشر از این برکات، اینها همه ناشى از مشکل اول است؛ باید براى این، یک فکرى کرد. باید جایگاه زن را تعریف کرد و در مقابل منطق هوچیگرانهى غربى بجد ایستاد.
من یک وقتى گفتم؛ از من سؤال کردند که شما در مقابل آنچه که غربىها دربارهى مسئلهى زن در کشور میگویند، چه دفاعى دارید؟ من گفتم: ما دفاع نداریم، ما هجوم داریم! ما در مسئلهى زن، از غرب طلبگاریم؛ ما مدعى غربیم؛ آنها هستند که دارند به زن ظلم میکنند، زن را تحقیر میکنند، جایگاه زن را پائین مىآورند؛ به اسم آزادى، به اسم اشتغال، به اسم مسئولیت دادن، آنها را مورد فشارهاى روحى، روانى، عاطفى و اهانت شخصیتى و شأنى قرار میدهند؛ آنها باید جواب بدهند. جمهورى اسلامى در این زمینه یک مسئولیتى دارد. جمهورى اسلامى در مسئلهى زن باید به طور صریح و بدون هیچ مجامله، حرف خودش را - که عمدتاً اعتراض به نگاه غربى و این نامعادلهى ظالمانهى غربى است - بگوید. با این نگاه، آن وقت مسئلهى حجاب، مسئلهى نوع ارتباط زن و مرد، همه معنا پیدا میکند. این یک مسئله است.
مسئلهى بعدى - که در قضیهى زن مشکل دومى است - مسئلهى خانواده است. نظر اسلام در باب خانواده و جایگاه زن در خانواده، نظر خیلى روشنى است. «المرأة سیّدة بیتها»؛(1) بزرگ خانه، زن خانه است؛ این از پیغمبر اکرم است. جایگاه زن در خانواده، همانى است که در گفتارهاى گوناگون ائمه (علیهمالسّلام) آمده: «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة».(2) در تعبیرات عربى، قهرمان یعنى کارگزار، پادو، یک خدمتگزار محترم. میفرماید: در داخل خانه، زن قهرمانه نیست؛ ریحانه است، گلِ خانه است. خطاب به مردان میفرماید: بهترین شما کسانى هستند که بهترین رفتارها را با همسرانشان دارند. اینها نظرات اسلام است و از این قبیل الى ماشاءاللَّه وجود دارد. ولى در عین حال تحقق خواستهى اسلام در خانواده، یک امرى است که با این بیانات تمام نمیشود، حل نمیشود؛ احتیاج به پشتوانهى قانونى، پشتوانهى اجرائى و ضمانت اجرائى دارد؛ و این کار باید انجام بگیرد. این کار در طول سالهاى متمادىِ گذشته انجام نگرفته است. خانوادههائى که متدین بودند، مردانى که از اخلاقِ خوب برخوردار بودند و پایبندىهاى شرعى داشتند، ملاحظاتى کردند؛ اما در مواردى که این خصوصیات نبوده، این ملاحظات نشده؛ به زن در داخل خانواده ظلم شده.
البته اینجور نیست که ما فکر کنیم غربىها در این زمینه از ما جلویند؛ ابداً. بنده آمارهاى زیادى دارم، این خانم محترم هم آمارهائى را ذکر کردند؛ وضع داخلى خانوادههاى غربى از لحاظ مظلومیت زن و از لحاظ عدم رعایت حقوق زن، از وضع خانوادههاى اسلامى و ایرانى و شرقى یقیناً بدتر است؛ بهتر نیست، اگر بدتر نباشد؛ در مواردى حتماً بدتر است. ما به آنها که نگاه نمیکنیم، آنها که الگوى ما نیستند. ما در محیط خانواده کمبودهاى زیادى داریم؛ احتیاج دارد به پشتوانهى قانونى، به تضمین قانونى، به تضمین اجرائى؛ و این باید تحقق پیدا کند. این مسئله از جملهى عرصهها و میدانهائى است که در داخل کشور در این زمینه کم کار شده و باید کار شود.
از لحاظ نظر اسلام و متون اسلامى هم در این بخش از مسئله هیچ کمبودى وجود ندارد. ما مىبینیم گاهى اوقات کسانى که منتقد تفکرات اسلامى هستند، سر قضیهى ارث و دیه و این چیزها اشکال میکنند، در حالى که اشکالها وارد نیست؛ آنها پاسخهاى منطقى و قوى دارد. اما در زمینهى رفتارهاى داخل خانواده، متأسفانه غالباً به غفلت گذرانده میشود؛ در حالى که نظر اسلام، نظر کاملاً روشنى است. محیط خانواده براى زن باید محیط امن، محیط عزت و محیط آرامش خاطر باشد تا زن بتواند آن وظیفهى اساسى خودش را - که همین حفظ خانواده است - به بهترین وجهى انجام دهد.
در مورد نگاه اسلام به زن بحثهاى زیادى شده است، ما هم بارها گفتیم. من مکرراً عرض کردم که نمونه براى انسان مؤمن و مرضى الهى، و انسان کافر و مردود درگاه پروردگار در قرآن، زن مطرح شده؛ این چیز جالبى است. قرآن وقتى میخواهد براى انسان خوب و انسان بد نمونه ذکر کند، هر دو را از زنان انتخاب میکند: «ضرب اللَّه مثلا للّذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط».(3) قرآن دو زن را به عنوان «مثل»، یعنى نمونه و نماد زنانِ بد معرفى میکند؛ همسر نوح و همسر لوط. بعد نقطهى مقابل: «و ضرب اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأة فرعون».(4) به عنوان نماد زن خوب، زن برتر و زن مؤمن، دو نفر را معرفى میکند: یکى همسر فرعون است، یکى هم حضرت مریم است؛ «و مریم ابنت عمران الّتى احصنت فرجها».(5) جالب این است که هر چهار تاى این زنها خوبى و بدىشان مربوط به محیط خانواده است. در مورد آن دو زن بد - «امرأة نوح و امرأة لوط» - میفرماید: «کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما»؛(6) این دو زن به همسرانشان - که دو پیغمبر عالىشأن و عالىمقام بودند - خیانت کردند. مسئله، مسئلهى خانواده است. موضوع آن دو زن دیگر هم مربوط به خانواده است؛ اوّلى که زن فرعون است، ارزش و اهمیت او این است که یک پیغمبر اولوالعزم را، یک موساى کلیماللَّه را در آغوش خود پرورش میدهد و به او ایمان مىآورد و به او کمک میکند؛ لذا فرعون از او انتقام میگیرد. مسئله، مسئلهى درون خانواده است با این تأثیر و شعاع عظیم کارى که او کرده است، که یک موسائى را تربیت کرده. در مورد حضرت مریم هم همین جور است: «الّتى احصنت فرجها»؛ ناموس خود را حفظ کرد، عفت خود را حفظ کرد. این نشاندهندهى این است که در محیط زندگى حضرت مریم (سلام اللَّه علیها) عواملى وجود داشته که میتوانسته است تهدیدکنندهى عفت و ناموس یک زن عفیف باشد و او توانسته مبارزه کند. بنابراین همهاش ناظر به همین جنبههاى مهمى است که عرض شد؛ جنبهى خانواده و مسئلهى شأن زن در جامعه. بنابراین مسئله، مسئلهى مهمى است.
البته ما در جمهورى اسلامى پیشرفت داشتیم. نگاه من، نگاه خوشبینانه است. ما قبل از انقلاب را از نزدیک دیدیم. وضعى که آن روز کشور ما و جامعهى ما و زنان ما به سمت آن میتاختند، وضعیت بسیار هولناک و خطرناکى بود. به خاطر خاصیت تقلیدى بودن کار در اینجا، گاهى وضعیت ظاهر زنان از آنچه که ما در عکسها و نقلها و گزارشها از زنهاى اروپائى میدیدیم یا میخواندیم هم بدتر بود! یک چنین وضعى را داشتند ترویج میکردند. البته زن ایرانى به خاطر گوهر ایمان که در او نهادینه بود، توانست بر این موج مخرب فائق بیاید؛ در انقلاب مشارکت اساسى داشته باشد؛ هم با حضور خود، هم با تشویق مردان؛ و یک پایهى اساسى پیروزى انقلاب بشود. بعد از انقلاب هم که حرکت زنان، حرکت فوقالعادهاى است.
من لازم است عرض بکنم؛ این همسران مجاهدان راه حق و مبارزان و سرداران و مادران آنها حقیقتاً آیتى هستند از صبر و مقاومت. شرح حال اینها را که انسان نگاه میکند و میخواند، رنجهاى اینها را که ملاحظه میکند - البته بانوانى که قبل از انقلاب همسر مبارزینى بودند که سختىهائى را تحمل میکردند، نمونههائى هم در آنجا دیده میشد؛ لیکن نمونههاى کامل در دورهى دفاع مقدس بود - مىبیند این همسران چه کشیدند، این مادران چه کشیدند. اینها فرزندان را فرستادند جبههها؛ بسیارى از آنها شهید شدند، جانباز شدند و این اسوههاى صبر و مقاومت مثل کوه، استوار ایستادند. این در عرصهى مسائل معنوى و انسانى. در عرصهى مسائل سیاسى و در عرصهى مسائل علمى هم کشور بحمداللَّه پیشرفت فوقالعادهاى داشته است. این همه زنان دانشمند، استاد در رشتههاى مختلف علمى، در علوم حوزوى، در علوم دانشگاهى - که نمونهاى از آنها خوشبختانه شما حضار محترم هستید که در اینجا حضور دارید - همه نشاندهندهى موفقیت جمهورى اسلامى است. نگاه من، این نگاه است. این نگاه، دل را به آینده امیدوار میکند. ما با همین حرکت و با همین شتاب انشاءاللَّه پیش برویم، قطعاً خواهیم توانست بر فرهنگ غلط غربى و رائج در دنیا فائق بیائیم. باید کار کرد، باید تلاش کرد، باید دنبالگیرى کرد. نگاه، نگاه خوشبینانه است؛ منتها این نگاه خوشبینانه نباید مانع بشود از اینکه ضعفها را ببینیم. ما درجاتى پیش رفتیم، اما اى بسا ده برابر این ممکن بود پیش برویم. آنچه که موجب شد نتوانیم در آن حد جلو برویم، همین ضعفها و مشکلاتى است که وجود داشته؛ که شما به بعضى از آنها اشاره کردید، و مشکلات دیگرى هم وجود داشته که باید برطرف شود.
آنچه که من میخواهم در پایان عرایضم عرض کنم، این است که عمدهى کار را خود بانوان باید انجام بدهند. شما هستید که میتوانید فکر کنید، اندیشهورزى کنید، مطالعه کنید، معضلات را در مقام نظر و اندیشه حل کنید و در مقام عمل راهکار اجرائى ارائه بدهید. این، کار را بسیار آسان و نزدیک خواهد کرد. البته در این جلسه بانوان محترم پیشنهادهائى هم دادند؛ بعضى از اینها کاملاً عملى است و دم دست است و میشود اجرا کرد، اقدام کرد، براى بعضى هم میتوان زمینهسازى کرد.
به هر حال امیدواریم انشاءاللَّه جامعهى زنان کشورمان جزو موفقترین جوامع باشند و دختران جوان ما انشاءاللَّه بتوانند در این زمینهاى که شما به وجود آوردید، گامهاى بلندترى بردارند و روزبهروز انشاءاللَّه به اهداف عالیهى اسلامى نزدیکتر شویم. انشاءاللَّه این جلسه هم برکات خودش را در این عرصه باقى خواهد گذاشت.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) نهجالفصاحة، ص 614
2) نهجالبلاغه، نامهى31
3) تحریم: 10
4) تحریم: 11
5) تحریم: 12
6) تحریم: 10
90/3/2
9:28 ص
ملیت؛ مسئله درجه دوم
شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی
جوانان، میانسالان، مومنان، مردان و زنان با ایمان. به حالت انزوا در نیایید صحنه را برای کسانی که ایمان ندارند خالی مگذارید. این حجب و حیای بی جایتان را در این مرحله از انقلاب تبدیل کنید به جسارت و گستاخی و شجاعت انقلابی بیایید به میدان. انقلاب و اداره انقلاب به شما نیازمند است. هر انسان با ایمان صاحب صلاحیت، وظیفه دارد خود را به مقامات تصمیم گیرنده در سطح مملکت، در سطح استان، در سطح شهرستان، در سطح بخش، در یک مدرسه معرفی کند و بشناساند. نگویید که این از خود تعریف کردن است، چرا خودستایی کنم. نه جانم، این خود معرفی کردن است و انقلاب امروز به این معرفی شجاعان? شما نیازمنده. (تکبیر حضار)
و به دنبال این یک اصل و آن اصل اینه، اگر شماها حاضر نشوید، کم حاضر شوید و میدان را برای دیگران باز بگذارید. خطر انحراف انقلاب اسلامی ما به یک بینش ملی گرایانه خیلی بالاست. ملیت برای ما محترمه، وطن برای ما محترمه، اما نه به عنوان مبدأ، نه به عنوان اصل، به عنوان مسئله درجه دوم. آنچه برای ما به عنوان اصل و ارزش نخستین و مبدأ و سرچشمه ارزشهای دیگر مطرح است، اسلام است و اسلام است و اسلام (تکبیر حضار)
و درست در پرتو همین اسلام است که اصفهانی و مشهدی و اراکی و یزدی و کرمانی و بلوچ و بندر عباسی و گیلانی و ترکمن و مازندرانی و آذرباییجانی و کردستانی و عرب و خوزستانی همه می توانند با هم احساس برادریِ قلبی کنند. وحدت ملی ما، وحدت قومی ما، وحدت جمعیتی ما، بر اساس یک چنین معیار و محورِ وحدت محکمتر، عزیزتر، پر اثر تر است. ما ملیت داریم، اما ملیتی بر پایه اسلام، ما وطن داریم، ما یک سانتی متر از ایران زمین را اجازه نخواهیم داد به دست هیچ بیگانه ای بیفتد (تکبیر حضار) اما به عنوان بخشی از سرزمین اسلام، که برای پاسداری اش این پاسداران عزیز جانبازِ مجاهد، این ستاره های درخشان در آسمان انقلاب اسلامی ایران، ببینید چطور جان بر کف با آموزش کم، با تجهیزات کم، اما با عشق به شهید شدن می روند به همه صحنه ها و میدان های خطرناک. این معجزه ایمان است، این معجزه اسلام است، این معجزه اعتقاد به خداست، اعتقاد به وحی است، اعتقاد به معاد است، اعتقاد به عمل صالح است. بنابراین وطن مطرحه برای ما، سرزمین برای ما مطرحه اما در پرتو خورشید فروزان مذهب و اسلام. اینکه ما می گوییم از ملی گرایی انتقاد می کنیم؛ می دانید معنی اش چه می شود؟ خلاصه معنی اش اینه؛ که یک ارزش دسته دوم را بخواهند جانشین ارزش دسته اول کنند. این مخالفت ماست، خیلی منطقی و روشن و آشکار. نه اینکه ما برای مان ملیت بی ارزشه، وطن بی ارزشه، نه، ارزش درجه دوم است.
اختلاف ما، با کسانی که می خواهند انقلاب بر محور ملیت قرار بگیره همینه، ما می گوییم محور اسلامه اونها رو بناست ؛ اونها می گویند محور ملیته، اسلام دین مردم ایران است، دین اکثریت مردم ایران است، پس محترم است. این خیلی باهم فرق داره، خیلی با هم فرق داره. و یک اصل دیگر، جوانها به این اصل توجه کنند، صاحبان مهارت هم به این اصل توجه کنند. من این نظر شخصی را می گویم دیگه، حق دارم به عنوان یه فرد هم اینجا نظر بدهم یا نه؟ سانسور که نیست؟! سانسور نیست اینجا؟! خیلی خب! چون یه وقت ما یه جایی یه نظر شخصی دادیم غوغا به پا کردند! حالا اینجا می خواهیم نظر شخصی بدهیم. نظر شخصی بنده اینه و این عمل هم دارم می کنم در حوزه مسئولیتهام دارم عمل می کنم، چندجا عمل کردم از نتیجه اش هم راضی ام. نظر شخصی من اینه که ما افراد با ایمان با استعداد لایق را که هنوز تجربه و کاردانی و کارآیی و مهارتی کافی ندارند، می آوریمشان توی کارها، سر کارها می گذاریمشون و حاضریم یه مقدار تاوان و خسارت ندونم کاری هایشان را بدهیم تا توی جریان عمل ساخته شوند و مدیران با ایمانِ مسلمانِ جمهوری اسلامی ایران در طی یک چنین مرحله تاوان دار به وجود بیایند و هی نگوییم مدیر نداریم، مدیر نداریم. (تکبیر حضار) حالا اگر صاحبان مهارت و علم و فن مدیریت این عمل ما را ناشیانه می دانند و می فرمایند که اینها علت اینکه این حرفها را می زنند چون نمی دانند چاه چند سر آب داره، مدیریت و تجربه مدیریتشان کمه، بگذارید این حرفها را بزنند، ما اونوقتها هم که از این حرفها می زدیم این آقایون و امثال این آقایون می گفتند اینهایی که شما می گویید با هیچ حساب سیاسی در دنیا جور در نمی آید. حالا هم می گویند با هیچ حساب اداری در دنیا جور در نمی آید. حرف همون حرفه، ما هم حرفمون همون حرفه. ملت حرفش کدومه؟ آیا ملت می پذیرد ما چند ماهی خسارت تاوان ندونم کاری های این جوانها یا این میانسالها، این افراد کم سابقه را ولی با ایمان، با شور، با اخلاص، با علاقهّ، پرتلاش ساعت نشناس از صبح تا شب بدو و کارکن را، ما یه مقداری تاوان و خسارت ندونم کاری های اینها را بدهیم و هر چه زودتر مدیران با ایمان جامعه را بسازیم، این را شماها می پذیرید؟ (تکبیر حضار) من می خواهم این را بگویم این طرف آقای "الف" ایمان و عشق و شورَش در سطح مطلوب، برای خدمت به مردم و انقلاب صبح و شب نمی شناسه، حقوق هم چه قدره نمی شناسه، اما تازه کاره. این طرف یک آدم ماهر، دارای تجربه اما اگر خیلی آدم خوبی باشه سر ساعت می آید و سر ساعت هم می رود، اگر خیلی آدم خوبی باشه. بعدهم سکرتر [منشی] اتاقش از همون خانمهای قبل هم باشه اشکالی برایش نداره. ها می خواهم در انتخاب میان این دو آیا "الف" را انتخاب می کنید؟(بله، تکبیر)
این، این پایه کار، بنابر این، این را عرض کنم، بنده این کار را در دبیرخانه شورای انقلاب تجربه کرده ام و راضی هستم، الان همان جوانها کارگردانهای واقعی مجلس شورای اسلامی شدند، از نظر مدیریتهای اداری. در قوه قضائیه تجربه کردم چندتاشون را آوردم اونجا، کار می کنند تا بخواهید با اخلاص، گاهی هم ندانم کاری می کنند، گاهی هم آقایان صاحب منصبان قضایی؛ غر می زنند که آخه آقا این جوانها چیزی سرشون نمی شه آوردی و هی می گویی این کار را بکنند ها، بهشون عرض می کنم بسیار خوب کمی بسازید ان شاءالله اینها هم ماهر می شوند، اما کار می کنند. مبدأ حرکت در قوه قضائیه به یاری خدا همین جوانها خواهند شد، ان شاءالله.
این تجربه هایی است که داریم و به سلامتی شما در یکی دو جای دیگه همین جور عمل شده و دوستان راضی و دشمنان ناراضی.
نتیجه؛ ملت مسلمانِ متعهد ایران. هوشیار باش، آگاه باش
حفظ هویت و اصالت اسلامی انقلابت، که فریاد کشیدی نه شرقی، نه غربی، اسلامی. حفظ هویت اسلامی انقلابت، نیازمند به حضور دائمِ آگاهان? هوشیاران? فداکاران? تو در صحنه است، ذره ای، لحظه ای از صحنه غایب مشو تو بوجود آورنده این انقلاب بودی و مسئولیت نگهداری و تداومش نیز بر عهده توست، ای ملت مسلمانِ قهرمان ایران.
(درود بر بهشتی حضار)
و درود بر شما مردم عزیزِ با ایمان با شور. آنچه می خواستم عرض کنم در همینجا به پایان رسید..
90/3/2
9:6 ص
پیام مادر چهار شهید به زنان مسلمان بحرین
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله علی ما انعمه و له شکر علی ما الهم.
سپاس و ستایش خداوند را بخاطر نعمتهایی که بخشید و آن را شکر بخاطر آنچه که الهام کرد. سلام بر پیامبر رحمت و دختر گرامیشان حضرت فاطمهی زهرا (س) مادر یازده ستاره درخشان آسمان امامت و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت حجت بن الحسن روحی له فداه و عرض سلام به محضر رهبر عزیز و فرزانه.
و سلام بر تو ای خواهر مسلمانم! تویی که با فریاد مشتهای گره کردهات از مردان دلیر و فرزندان رشیدت حمایت میکنی و حلقههای زنجیر ظلم و ستم استکبار و شیاطین را یکی پس از دیگری نابود میسازی و با ایمانی محکم و قدمهایی ثابت تا نابودی شیطان بزرگ پیش میروی. آیا میدانی راهی که تو اکنون در آن قرار داری چیست و چه قیمتی دارد؟ راه تو راه نور و سعادت و نجات است، راه حریت و آزادگیست راه رسیدن به حیات طیبه است، راه خدا و راه نبوت است و این بسیار گرانبها و با ارزش است. شنیدهام شیطان صفتان به به مسجد و مدرسه و خانه و کاشانهات یورش میبرند و وجود پاکتان را به خاک و خون میکشند و عزیزانتان را به شهادت میرسانند، نگران نباش که خدا با شماست.
من حلیمه هستم. نام من حلیمه است. از خانوادهی من همسرم سید حمزه و چهار فرزندم سید کاظم، سید داوود، سید کریم و سید قاسم سجادیان به شهادت رسیدهاند. هر بار که خبر شهادت فرزندانم را میآوردند در حالی که اشک شوق بر چهرهام بود و رو میپوشاندم تا مبادا دشمن شاد شود، دلم آرام بود و خوشحال بودم از اینکه خداوند متعال شهادت را نصیب خانوادهام نمود و هرگز فراموش نمیکنم آن روزی که خبر شهادت همسرم را به من دادند، وجودم پر از حسرت و اندوه شد، چرا که از قافله عشق جاماندم.
و اما شنیدهام در بحرین، که دلهای شما لبریز از عشق علی و فاطمه است، دشمن اسلحهاش را به قلب شما نشانه رفته است، اما بدانید راه شما راه خدا و راه خدا راه پیروزی است و ما با دعایمان شما را حمایت میکنیم.
والسلام علیکم و رحمه الله
صوت پیام را نیز میتوانید از اینجا بشنوید:
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای
پیام رسان