سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
< 1 2 3 >

87/5/11
7:17 ص

 

"فریاد برائت ما، فریاد امتی است که همه کفر و استکبار بمرگ او در کمین نشسته اند و همه تیرها و کمان ها و نیزه ها به طرف قرآن و عترت عظیم نشانه رفته اند و هیهات که امت محمد (ص) و سیراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند و هیهات که خمینی در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد (ص) و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنه های ذلت و حقارت مسلمانان باشد.

من خون و جان نا قابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد و بیاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهان خوارگان و سر سپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار می نمایند سلب خواهد کرد."

فریاد برائت، پیام به حجاج بیت الله الحرام، ذیحجه 1407 - مرداد 1366، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ص 13-14

لبیک یا روح الله

مرگ بر آمریکا


  

87/5/9
11:29 ص

اقْرَاء بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَق.......

 

در مفهوم «بعثت» ــ که از آن با نام «تجلى اعظم» یاد شده ــ دو عنصر مورد توجه است: نخست، اصل به حرکت درآوردن و دوم جهت‏گیرى صحیح. «بعثت» به معناى برانگیختن است؛ یعنى چیزى را که در حالت رکود، خمودگى و روبه فساد است در مسیر صحیحى به حرکت درآورند. وقتى گفته مى‏شود پیغمبرى برانگیخته شد، یعنى در میان مردمی که در حالت رکود و سکون بودند، و به آن‌سویی که باید، حرکت نمى‏کردند، خدا کسى را فرستاد تا آن‌ها را به حرکت درآورد و به سوى مقصدى که می‏بایست، راهنمایی کند.

علامه مصباح یزدی دام‌ظله

عید سعید مبعث

بر مسلمانان جهان مبارک


  

87/5/8
8:25 ص

نامزد اصلاح‏طلبان کیست؟


کاندیدای اصلاح طلبان در انتخابات آینده ریاست جمهوری کیست؟ آیا مدعیان اصلاحات با یک نامزد مشترک در انتخابات پیش روی شرکت می کنند؟ اگر پاسخ این سؤال منفی است، چه امیدی به پیروزی و یا دستکم، کسب آراء قابل ارائه در مقیاسی که پشتوانه حضور یک گروه سیاسی تلقی شود، دارند؟ و اگر پاسخ مثبت است، چگونه و با چه فرمولی از اختلاف نظرهای فراوان خود برای رسیدن به یک نامزد مشترک دست می کشند؟ و بالاخره، آیا رویکرد برخی از گروه های مدعی اصلاحات به افرادی نظیر حسن روحانی، عبدالله نوری، عارف، نجفی و... برخاسته از تصمیم نهایی آنهاست و یا این نامزدهای احتمالی بی آن که خود بدانند و یا بخواهند، جاده صاف کن نامزد مشترک و در سایه مدعیان اصلاحات هستند؟!

این روزها، بازار انتخابات آینده در اردوگاه مدعیان اصلاحات، اگرچه شلوغ و پر رفت و آمد است و اظهارنظرهای متفاوت و گاه متناقض گروه های حاضر در این جبهه به نمایش «حرف توحرف» شبیه است ولی نگاهی دقیق تر به این بازار شلوغ تردیدی باقی نمی گذارد.

سردمداران جبهه اصلاحات اصرار دارند در هیاهوی اظهارنظرهای متناقض و متفاوت، پروژه ای را که از مدت ها قبل برای ورود به انتخابات آینده ریاست جمهوری کلید زده اند، از نگاه این و آن پنهان کنند تا به توصیه یادداشت نویس دیروز روزنامه کارگزاران «اگر قرار است در انتخابات آتی حضور فعال داشته باشیم، با مهره های سوخته وارد رقابت نشویم»... این پروژه چیست؟... بخوانید؛

1- در این پروژه- آنگونه که شرح آن خواهد آمد- ائتلاف روی «یک نقطه» شکل می گیرد نه روی «یک خط»، چرا که هرچه محور ائتلاف گسترده تر باشد، دامنه ائتلاف محدودتر خواهد بود. بنابراین، چنانچه یک خط- شامل چند نقطه- به عنوان محور ائتلاف انتخاب شود، احتمال آن که برخی از نقاط این خط، مورد توافق همه گروه ها و جریانات ائتلاف کننده نباشد، قوت بیشتری دارد. از این روی در پروژه یاد شده «یک نقطه» که مورد توافق تمامی گروه های مدعی اصلاحات است به عنوان محور ائتلاف انتخاب شده است. روی این «نقطه» دقیقاً - شما بخوانید تصادفاً و به طور اتفاقی!- در دو اردوگاه دیگر، یعنی طیف گروه ها و جریانات مخالف نظام و محافل سیاسی و اطلاعاتی بیگانه نیز اتفاق نظر کامل وجود دارد. این نقطه «مخالفت با اصولگرایان» است.

2- اما، تجربه 6 سال گذشته و مخصوصاً دو انتخابات دولت نهم و مجلس هشتم به ساکنان هر سه اردوگاه یعنی اصلاح طلبان، گروه های مخالف نظام و دشمنان تابلودار بیرونی آموخته است که ائتلاف روی «مخالفت با اصولگرایان» نمی تواند کارساز باشد، چرا که این نقطه در انتخابات گذشته نیز به عنوان محور ائتلاف به کار گرفته شده و نتیجه دلخواه سه اردوگاه یاد شده را درپی نداشته است. به عنوان مثال در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم، تمامی سه اردوگاه مورد اشاره با همه توان داخلی و خارجی خود به حمایت از یک کاندیدا- که برای برخی از آنان چندان هم مطلوب نبود- برخاستند ولی نتیجه کاملاً معکوس بود. و یا در انتخابات مجلس هشتم، باز هم سه طیف یاد شده همه توان خود را روی یک لیست انتخاباتی متمرکز کردند ولی هیچیک از نامزدهای این فهرست به پله های زیر لیست 30نفره تهران نیز نرسیدند، تا آنجا که در مرحله دوم انتخابات مجلس هشتم، آقای خاتمی که در مرحله اول از فهرست نامزدهای مدعیان اصلاحات حمایت کرده بود، ترجیح داد از این حمایت آشکار چشم پوشی کند و....

اکنون سؤال این است که با وجود چند آزمون ناموفق در ائتلاف روی «مخالفت با اصولگرایان» چرا مدعیان اصلاحات بار دیگر در پروژه جدید روی همین نقطه به عنوان محور ائتلاف تکیه کرده اند؟

3- شواهد و قرائن موجود نشان می دهد که این بار مدعیان اصلاحات و حامیان آنها در دو اردوگاه دیگر، محور ائتلاف را از «مخالفت با اصولگرایان» به «مخالفت با دولت نهم» تغییر داده اند. با این امید- بخوانید توهم- که دامنه ائتلاف برخی از اصولگرایان منتقد دولت نهم را نیز شامل شود!

آقای کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران در گفت وگو با سایت باران - متعلق به آقای خاتمی- درباره استراتژی جدید اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آینده می گوید «در شرایط کنونی که ما نسبت به دولت نهم، چه شخص رئیس جمهور و چه نیروهای اجرایی و همراهان ایشان منتقد هستیم... باید کاری کنیم که این شکل رفتار و سلایق از کشور و قوه مجریه حذف شود» کرباسچی در ادامه تاکید می کند «اگر چنین شعور و اراده ای در گروه های سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا تقویت شود و این وحدت ملی شکل بگیرد، اولین مانع پیشرفت کشور و جریانات سیاسی رفع خواهد شد»!

ارزیابی این برداشت که منتقدان(فرضی اصولگرایان) به ائتلاف اصلاح طلبان خواهند پیوست چیزی بیشتر از یک توهم نیست و به بحث جداگانه ای نیاز دارد اما در این محدوده فقط می توان گفت؛ اصلی ترین مشخصه یک اصولگرا، داشتن مرزبندی مشخص با مخالفان اصولگرایی است، بنابراین اگر- بر فرض هم- افراد اندکی پیدا شوند که با تابلوی اصولگرایی درپی ائتلاف با مدعیان اصلاحات باشند، بلافاصله پس از ورود به این ائتلاف، از حلقه اصولگرایی و اصولگرایان خارج می شوند و این نکته به اندازه ای بدیهی است که نیازی به توضیح بیشتر ندارد.

4- با توجه به پروژه یاد شده که اطلاعات دقیقی از طراحی و کلید خوردن آن وجود دارد، بدیهی است که جبهه مدعیان اصلاحات نمی توانند با چند کاندیدا وارد عرصه رقابت های انتخاباتی شوند، چرا که حضور نامزدهای مختلف به مفهوم شکست قطعی ائتلاف است و علاوه بر اخبار موثق، ساختار پروژه نیز با «تک نامزدی» انطباق دارد. بر این اساس با قاطعیت و بدون کمترین تردیدی می توان گفت که معرفی نامزدهای مختلف از سوی احزاب و گروه های مدعی اصلاحات فقط یک «ترفند» و عملیات فریب است و درباره کسانی که تاکنون معرفی شده اند، دو احتمال وجود دارد و احتمال سومی در میان نیست.

اولاً؛ آن که تمامی آنها- دانسته یا ندانسته- جاده صاف کن نامزد اصلی هستند. اگرچه برخی از آنان، با ساده لوحی، خود را نامزد فلان گروه تصور کرده و با خوش خیالی درپی جلب نظر سایر گروه های مدعی اصلاحات و یا افرادی از طیف اصولگرایان هستند!
و دوم؛ آن که فقط یکی از آنها نامزد اصلی است و بقیه- با عرض پوزش- «سرکاری» هستند.

البته در این میان به نظر می رسد آقای عبدالله نوری، کمی تا قسمتی باهوش تر از سایر نامزدهای «سرکاری» است و احتمالاً بویی از طرح فریب به مشامش رسیده است، چرا که دیروز، پذیرش نامزدی خود برای ریاست جمهوری آینده را مشروط به دو شرط کرد؛ پیش شرط اول آن که تمام اصلاح طلبان درباره ریاست جمهوری وی به اجماع برسند! و پیش شرط دوم این که؛ دوم خردادی ها متعهد شوند در صورت رد صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان، هیچ کاندیدای دیگری معرفی نکنند!

اگرچه آقای عبدالله نوری برای نامزد شدن خود قیمتی تعیین کرده است که می داند خریداری نداشته و در نهایت این «متاع» روی دست خودش باقی می ماند، ولی تا همین اندازه هوشیاری نیز قابل تقدیر است.

5- اکنون جای پرداختن به این پرسش است که نامزد اصلی مدعیان اصلاحات کیست؟! در پاسخ به این سؤال می توان با قاطعیت گفت که نامزد اصلی آنان آقای سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور سابق است و سؤال بعدی آن است که مدعیان اصلاحات تا چه اندازه به موفقیت وی امیدوارند؟ دقیقاً در همین نقطه است که اهداف پروژه یاد شده به دو بخش تقسیم می شود.

اول؛ موفقیت آقای خاتمی که در این صورت، مدعیان اصلاحات و دو جبهه دیگر یعنی گروه های مخالف نظام و محافل خارجی به مقصود خود رسیده اند. همین جا باید متذکر شد که آقای خاتمی حداقل به این علت که به قول خودش در دوران ریاست جمهوری «فقط یک تدارکچی» بوده است و جریان امور در دست کسانی بود که باز هم به قول خود ایشان خواسته دشمنان اسلام و انقلاب را دنبال می کردند و.... می تواند گزینه مطلوبی برای دشمنان بیرونی باشد، حتی اگر خود ایشان هم نخواهد- که البته نمی خواهد- ولی می شود!

دوم؛ هدف بعدی که در این پروژه دو پله ای تعریف شده است با موفقیت آقای خاتمی رقم نمی خورد، بلکه مدعیان اصلاحات امیدوارند، آقای خاتمی آراء پراکنده هواداران را یکجا و در یک نقطه جمع کند. در این حالت، اگرچه نامزد آنها پیروز نشده است ولی می توانند آراء جمع شده برای آقای خاتمی را به حساب پشتوانه سیاسی خود نوشته و در چهره یک اقلیت با نفوذ مطرح شوند.
6- و اما، چرا مدعیان اصلاحات از اعلام نظر قطعی و نهایی خود که اجماع روی نامزدی آقای خاتمی است طفره می روند و ایشان را فقط به عنوان یکی از چند نامزد مورد نظر معرفی می کنند؟! در این باره اشاره به چند نکته ضروری است.

الف: پیشگیری از روشنگری اصولگرایان و دلسوزان نظام درباره مواضع و عملکرد آقای خاتمی که چه در دوران ریاست جمهوری و چه پس از آن نکات درخور نقد فراوانی دارد. اقدام دیروز روزنامه کارگزاران در راستای همین سیاست قابل ارزیابی است. این روزنامه با وجود آن که بارها به صراحت اعلام کرده بود خاتمی نامزد آنها نیست، وقتی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب به نامزدی آقای خاتمی اشاره کردند درسرمقاله شماره دیروز خود، نه فقط نامزدی ایشان را رد نکرد، بلکه خطاب به دو گروه یاد شده نوشت؛ «لطفاً عجله نکنید! ... اگر قرار است در انتخابات آتی حضور فعال داشت، نباید در آن هنگام با مهره های زخمی وارد رقابت شد»!

ب: و اما؛ مطابق برخی از اخبار موثق آقای خاتمی برای اعلام صریح نامزدی خود با دو نگرانی جدی روبروست.

اولین نگرانی آقای خاتمی رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان است. این نگرانی از آنجا ناشی می شود که متأسفانه برخی از عملکردها و مواضع آقای خاتمی مخصوصاً بعد از پایان دوره ریاست جمهوری ایشان و در سفر به آمریکا و چند کشور اروپایی، با مبانی تعریف شده انقلاب و نظام و در پاره ای از موارد با آموزه های صریح اسلام مغایرت آشکار داشته است و این موارد از نگاه قانون می تواند رد صلاحیت ایشان برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری را درپی داشته باشد و گفتنی است که مطابق قوانین جاری افراد زیادی با کمتر از این موارد رد صلاحیت شده و می شوند.

و دومین نگرانی ایشان به رویکرد منفی مردم نسبت به جبهه اصلاحات مربوط می شود. جبهه ای که آقای خاتمی رهبری آن را برعهده داشت و طی 6 سال گذشته بارها از سوی مردم طرد و نفی شده است.

کیهان - حسین شریعتمداری


  

87/5/5
7:44 ص

عملیات مرصاد، از زبان سپهبد شهید حاج على صیاد شیرازى


دو سه روز قبل از عملیات «مرصاد» و یا چهار، پنج روز قبل از آن، دشمن (عراقى‏ها) سوء استفاده کرد وقتى که قطعنامه پذیرفته شد. کدام قطعنامه؟ قطعنامه 598 شوراى امنیت، تازه داشت جمهورى اسلامى قطعنامه را مى‏پذیرفت که عراقیها سوء استفاده کردند. فکر کردند جنگ تمام شد و ما هیچ آمادگى نداریم، آمدند از 14 محور در غرب کشور، هجوم آوردند. آنهایى که با جغرافیاى منطقه آشنا هستند، از آن بالا گرفته تنگه با وسیى، تنگه هوران، تنگه ترشابه، بعد هم پاسگاه هدایت، پاسگاه خسروى، تنگاب نو، تنگاب کهنه، نفت‏شهر، سومار، سرنى تا مهران حدود 14 محور، دشمن آمد داخل، رزمندگان ما را دور زد. ما تا آن روز، 40 تا 50 هزار اسیر از آنها داشتیم و آنها اسیر از ما کمتر داشتند. این علمیات، خیلى وحشتناک بود! دلهایمان را غم فراگرفت تا آنجا که امام فرموده بود: «دیگر نجنگید». من توى خانه بودم; یک دفعه ساعت 30/8 شب از ستاد کل (که من الان در آنجا کار مى‏کنم که در آن موقع معاون عملیاتش یکى از برادران سپاه بود.) به من زنگ زد و گفت: فلانی! دشمن از سرپل ذهاب، گردنه پاتاق با سرعت ‏به جلو مى‏آید. همین جورى سرش را انداخته پائین مى‏آید. من گفتم: کدام دشمن؟! اگر تنها از یک محور سرش انداخته، پس چه جور دشمن است؟! گفت: نمى‏دانیم گفت: همین طور آمده الان به کرند هم رسید و کرند را هم گرفتند. چون بعد از پاتاق، مى‏شود کرند، بعد از کرند، مى‏شود اسلام‏آباد غرب و سپس نیز مى‏آید به کرمانشاه. گفت: همین جور دارد جلو مى‏آید. گفتم: این چه جور دشمنى است؟ گفت: ما هیچى نمى‏دانیم. گفتم: حالا از ما چه مى‏خواهید؟ گفتند: شما بیائید بروید منطقه. خلاصه گفتم: اول یک حکمى بنویسد که من رفتم آنجا، نگویند تو چه کاره‏اى؟ درست است نماینده حضرت امام هستم ولى نمایندگى حضرت امام از نظر فرماندهى، نقشى ندارد. او گفت: هر حکمى میخواهى، بگو ما مى‏نویسیم. ما هر چه فکر کردیم، دیدیم مغزمان کار نمى‏کند.
حواسمان پرت شد که این دشمن، چه کسى است. آخر گفتم: فقط به هواپیما بگویید که ساعت 30/10 آماده بشود ما با هواپیما برویم به کرمانشاه. هواپیما آماده کردند. ساعت 30/10 رفتیم کرمانشاه. رسیدیم کرمانشاه، دیدیم اصلا یک محشرى است. مردم ریختند بیرون شهر از شدت وحشت. این جاده بین کرمانشاه بیستون تقریبا حالت ‏بلوارى دارد. تمام پر آدم، یعنى اصلا هیچ کس نمى‏تواند حرکت کند. طاق بستان محل قرارگاه بود. مجبور شدیم پیاده شویم، ماشین گرفتیم، رفتیم تا رسیدیم تا ساعت 30/1 شب ما دنبال این بودیم، این دشمنى که دارد مى‏آید، کیه؟ ساعت 30/1 شب یک پاسدارى سراسیمه و ناراحت آمد، گفت: من اسلام‏آباد بودم، دیدم منافقین آمدند، ریختند توى شهر (تازه فهمیدم منافقین هستند ریختند توى شهر.) شهر را گرفتند آمدند پادگان ارتش را (که آن موقع ارتش آنجا نبود ارتش همه توى جبهه‏ها بودند فقط باقى مانده آنها بودند.) گرفتند.فرمانده، سرهنگى بود. حرفشان را گوش نمى‏کرد. همان جا اعدامش کردند و مى‏خواستند بیایند به طرف کرمانشاه، توى مردم گیر کردند، چون مردم بین اسلام‏آباد تا کرمانشاه با تراکتور، ماشین و هر چى داشتند، ریختند توى جاده. پس اولین کسى که جلوى آنها را گرفته بود خود مردم بودند. من به آقاى «شمخانى‏» که الان وزیر دفاع است و آن وقت معاون عملیاتى در ستاد کل بود گفتم: فلانی! ما که الان کسى را نداریم، با کدام نیرو دفاع کنیم، نیروهامون هم توى جبهه مانده‏اند. اینجا کسى را نداریم; هوانیروز همین نزدیک است، زنگ بزن به فرمانده آنها، خلبانها ساعت 5 صبح آماده شوند، من مى‏روم توجیه‏شان مى‏کنم. (از زمین که کسى را نداریم.) با خلبانان حمله مى‏کنیم. ایشان زنگ به فرمانده هوانیروز مى‏زند، مى‏گوید: من شمخانى هستم. فرمانده هوانیروز مى‏گوید: من به آقاى شمخانى ارادت دارم، ولى از کجا بفهمم که پشت تلفن، شمخانى باشد، منافق نباشد؟ تلفن را من گرفتم. من اکثر خلبانها را مى‏شناختم، چون با اکثر آنها خیلى به ماموریت رفته بودم. همه آنها آشنا هستند. همین طور زنگ زدم اسمش «انصارى‏» بود. گفتم: صداى مرا مى‏شناسى؟ تا صداى ما را شنید، گفت: سلام علیکم. و احوال پرسى کرد. فهمید. گفتم: همین که مى‏گویید، درست است. ساعت 5 صبح خلبانها آماده باشند تا من توجیه‏شان کنم. صبح تا هوا روشن شد شروع کنیم و گرنه، دیگه منافقین بریزند، اوضاع خراب مى‏شود; 5 صبح، ما رفته بودیم; همه خلبانها توى پناهگاه آماده بودند، توجیه‏شان کردیم که اوضاع خراب است، دوتا هلى‏کوپتر جنگى کبرى، یک 214 آماده بشوند و با من بیایند. اول ببینم کار را از کجا شروع کنیم؟ بعد، بقیه آماده باشند تا گفتیم، بیایند. این دو تا کبرى را داشتیم; خودمان توى هلى‏کوپتر 214 جلو نشستیم. گفتم: همین جور سر پائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین‏طور از روى جاده مى‏رفتیم نگاه مى‏کردیم، مردم سرگردان را مى‏دیدیم. 25 کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه چال زبر که الان، اسمش را گذاشته‏اند «گردنه مرصاد». من یک دفعه دیدم، وضعیت غیر عادى است، با خاک ریز جاده را بستند یک عده پشتش دارند با تفنگ دفاع مى‏کنند. ملائکه و فرشتگان بودند! از کجا آمده بودند؟ کى به آنها ماموریت داده بود؟! معلوم نبود. هلى‏کوپتر داشت مى‏رفت. یک دفعه نگاه کردم، مقابل اون‏ور خاک‏ریز، پشت‏سرهم تانک، خودرو و نفربر همین جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار مى‏آورند تا از این خاک ریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید و گرنه ما را مى‏زنند. به اینها گفتم: بروید از توى دشت. یعنى از بغل برویم; رفتیم از توى دشت از بغل، معلوم شد که حدود 3 تا 4 کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشى داشتم. مى‏توانستم صحبت کنم; به خلبان گفتم: اینها را مى‏بینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهاى دوتا کبرى‏ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یک دفعه داد و بیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفتند: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودى‏اند. چى‏چى بزنیم اینهارو؟! خوب اینها ایرانى بودند، دیگه مشخص بود که ظاهرا مثل خودى‏ها بودند و من هر چه سعى داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودى را بزنیم! براى ما مسئله دارد; فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانى شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدودا 500 مترى ستون زرهى نشسته‏ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به خاطر اینکه درجه‏هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توى هلى‏کوپتر. عصبانى بودم، ناراحت که چه جورى به اینها بفهمونم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه‏ام مسؤولم. آمدم که تو راحت‏بزنى; مسؤولیت‏با منه. گفت: به خدا من مى‏ترسم; من اگر بزنم، اینها خودى‏اند، ما را مى‏برند دادگاه انقلاب. حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث مى‏کنیم راجع به اینکه مى‏خواهیم بزنیم آنها را.


 

منافقین سرلوله توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. حالا من خودم توپچى بودم. اگر من مى‏خواستم بزنم با اولین گلوله، مغز هلى‏کوپتر را مى‏زدم. چون با توپ خیلى راحت مى‏شود زد. فاصله یا برد 20 کیلومترى مى‏زنیم، حالا که فاصله 500 مترى، خیلى راحت مى‏شود زد. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، 50 مترى ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلى آمد که اینها خودى نیستند. گفتم: دیدى خودى‏ها را؟ اینها بچه کرمانشاه بودند، با لهجه کرمانشاهى گفتند: به على قسم الان حسابش را مى‏رسیم. سوار هلى‏کوپتر شدند و رفتند. جایتون خالى. اولین راکتى که زد، کار خدا بود، اولین راکت‏خورد به ماشین مهمات‏شان. خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله‏ها که داخل بود، مثل آتشفشان مى‏رفت‏بالا. بعد هم اینها را هرچه مى‏زدند، از این طرف، جایشان سبز مى‏شدند، باز مى‏آمدند. من دیگه به هلى‏کوپتر کبرى گفتم: بچه‏ها! شماها بزنید; ما بریم به دنبال راه دیگه. چون فقط کافى نبود که از هوا بزنیم، باید کسى را از زمین گیر مى‏آوردیم. ما دیگه رفتیم شناسایى کردیم; یک عده توى سه راهى روانسر، یک عده توى بیستون، فلاکپ، هرچه گردان بود، اینها را با هلى‏کوپتر سوار مى‏کردیم، دور اینها مى‏چیدیم. مثل کسى که با چکش مى‏خواهد روى سندان بزند اول آزمایش مى‏کند بعد مى‏زند که درست‏بخورد. ما دیگه با خیال راحت دور آنها را گرفتیم. محاصره درست کردیم; نیروهاى سپاه هم از خوزستان بعد از 24 ساعت، رسید. نیروهاى ارتش هم از محور ایلام آمد. حال باید حساب کنید از گردنه چال زبر تا گردنه حسن آباد، 5 کیلومتر طولش است. همه اینها محاصره شدند ولى هرچى زده بودیم، باز جایش سبز شده بود. بعد از 24 ساعت‏با لطف خداوند، اینان چه عذابى دیدند... بعضى از آنها فرارى مى‏شدند توى این شیارهاى ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار مى‏کشیدیم، نمى‏آمدند. مى‏رفتیم دنبال آنها، مى‏دیدیم مردند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توى اینها، دخترها مثلا فرماندهى مى‏کردند. از بیسیم‏ها شنیده مى‏شد: زرى، زرى! من بگوشم. التماس، درخواست چه بکنند؟ اوضاع براى آنها خراب بود. ما دیدیم اینها هم منهدم شدند... بعد گفتیم، برویم دنباله اینها را ببندیم که فرار نکنند. باز دوباره دو تا هلى‏کوپتر کبرى گیر آوردیم و یک هلى‏کوپتر 214، که رفتم به طرف گردنه پاتاق. از اسلام‏آباد رد مى‏شدم، جاده را نگاه مى‏کردم که ببینم منافقین چگونه رفت و آمد مى‏کنند. دیدیم یک وانتى با سرعت دارد مى‏رود. حقیقتش دلمون نیامد که این یکى از دستمون در بروند; به خلبان کبرى گفتم: از بغل با اون توپت توپ 20 میلى مترى خوبى دارند. از 2/3 کیلومترى خوب مى‏زند.- یک رگبارى بزن، ترتیبش را بده. گفت: اطاعت میشه. تا آمدم بجنبم، دیدم هلى‏کوپتر رفته بالاى سرش، مثل اینکه مى‏خواهد اینها را بگیرد، من گفتم: «جلو نرو زیرا اگر بروى جلو، مى‏زنندت.» یک دفعه هلى‏کوپتر را زدند، دیدم هلى‏کوپتر رفت، خورد به زمین شخم زده. یک دود غلیظى مثل قارچ، بلند شد; مثل اینکه دود از کله ما بلند شد که اى کاش نگفته بودیم: برو! اشتباه کردم. حالا چکار کنیم؟ خلبان را نجات بدهم، ما را هم مى‏زدند; آنجا پر منافق بود به هر صورت، خلبانها را راضى کردم که برویم یک آزمایش کنیم، ببینیم مى‏توانیم که خلبان را نجات بدهیم. دیدیم هلى‏کوپتر دومى گفت: من توپم کار نمى‏کند، نمى‏توانم پشتیبانى کنم; برویم آنجا، مى‏زنند. گفتم: هیچى، اینها که شهید شدند، برویم به طرف ادامه هدف. رفتیم محل را شناسائى کردیم. حدود یکى دو گردان نیرو را من توى گردنه پاتاق پیاده کردم و راه را بر آنها بستم که فرار نکنند. برگشتیم، شب شد. صبح ساعت 8 بود که من توى طاق بستان بودم. یک دفعه، تلفن زنگ زد; فرماندهى هوانیروز گفت: فلان کس! دوتا خلبان پیش من هستند، دوتا خلبانى که دیروز گفتى شهید شدند. گفتم: چى؟ من خودم دیدم شهید شدند! گفت: آنها آمدند. بعد، خودمان را به خلبانها رساندیم. تعریف کردند و گفتند: ما رفتیم آنها را از نزدیک کنترل کنیم، ما را زدند; سیستمهاى فرمان هلى‏کوپتر، قفل شد. یعنى دیگه کنترل نبود. ما فقط با هنر خودمان، زدیم به خاک به صورت سینمال، که سقوط نکنیم. وقتى زدیم، یک دفعه دیدیم موتور دارد آتش مى‏گیرد ولى ما زنده‏ایم. هنوز یکى از کابینها باز مى‏شد. لکن کابین دیگرى باز نمى‏شد، قفل شده بود. شیشه‏اش را با سنگ شکستیم، آمدیم بیرون، دوتایى از این دود استفاده کردیم و به طرف تپه مقابل فرار کردیم. بعد، منافقین که آمدند، دیدند جایمان خالى است، رد پایمان را دیدند و دیدند که ما داریم پاى تپه مى‏رویم. افتادند دنبال ما. بالاى تپه رسیدم. نه اسلحه‏اى داریم نه چیزى. خدایا! (شهادتین را مى‏گفتیم). کار خدا، یک دفعه دیدیم از طرف ایلام دوتا کبرى اصلا چه جورى شد که یک دفعه اونجا پیدا شدند؟! آمدند به طرف جاده، شروع کردند به زدن اینها و آنها هم پا به فرار گذاشتند. حالا اینها از این ور فرار مى‏کنند، ما از اون ور فرار مى‏کنیم. ما هم از فرصت استفاده کردیم به طرف روستاهایى که فکر کردیم داخل آنها، دیگه منافق نیست، رفتیم. بعد، رسیدیم به روستا، و خیالمان راحت‏شد که دیگر نجات پیدا کردیم. تا رفتیم توى روستا، مردم دور ما را گرفتند. منافقین! منافقین! گفتیم: بابا! ما خودى هستیم; ما خلبانیم. گفتند: نه، شما لباس خلبانى پوشیدید. و شروع کردند به کتک زدن ما. کار خدا یکى از برادرهاى سپاه اونجا پیدا شده، گفته: شما کى را دارید مى‏زنید؟ کارتشان را ببینید. کارتمان را دیدند، گفتند: نه بابا! اینها خلبانند. شروع کردند رو بوسى با اینها یک پذیرائى گرم. صبح هم هلى‏کوپتر کبرى آنجا پیدا شده بود. هلى‏کوپتر کمیته، ساعت 8 آنها را رسانده بود به محل پایگاه، که آنها را ما حالا دیدیم. به هر حال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه شریفه، عمل کرد. که خداوند در آیه شریفه مى‏فرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست‏شما عذاب مى‏کنم و دلهاى مؤمن را شفا مى‏دهم. و به شما پیروزى مى‏دهیم.» (توبه-14) و نقطه آخر جنگ با پیروزى تمام شد. که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزى نهایى، ما یک پیروزى عظیمى بود.

کانون هابیلیان


  

87/5/4
7:10 ص

مرصاد جواب همه خیانت‌ها را داد

سرهنگ خلبان فریدون خسروی
(جانشین پایگاه هوانیروز کرمانشاه)




نوع عملیات مرصاد را به لحاظ نظامی باید جزو عملیات‌های عقب‌نشینی اختیاری دانست که در این تاکتیک نیروهای خودی با اختیار و اراده خود و با هدف قرار دادن دشمن در موقعیتی دلخواه، مبادرت به عقب‌نشینی کردند.
فرماندهان نظامی ما در عملیات مرصاد عقب‌نشینی اختیاری را برای وارد آوردن ضربه کاری‌تر به منافقین انتخاب کردند و تنگه چهارزبر (مرصاد) مناسب‌ترین منطقه‌ای بود که به لحاظ وجود معبری صعب‌العبور امکان وارد آوردن ضربه کاری به منافقین در آن به بهترین نحو امکانپذیر بود، چرا که منافقین باید در این اقدام اشتباه خود به کلی نابود می‌شدند.
اگر این اقدام در محل دیگری انجام می‌گرفت به طور حتم از این حجم از تاثیرگذاری برخوردار نمی‌بود و این امکان وجود داشت که منافقین بتوانند به راحتی در دشتهای اطراف پراکنده و راه نفوذ دیگری به کرمانشاه داشته باشند.


هوانیروز در مرحله اول با شناسایی وضعیت موجود، اصلی‌ترین نقش را در زمین‌گیر و مسدود کردن راه منافقان انجام داد به نحوی که هلی‌کوپترهای شکاری کبری با هدف قرار دادن تانک‌های و ادوات نظامی منافقین در ابتدای گردنه چهارزبر، اصلی ترین عامل پیشروی منافقین شدند چرا که به لحاظ سوق‌الجیشی منطقه، امکان حرکت را از منافقین گرفتند، زیرا گردنه مرصاد در آن زمان تنها یک معبر عبور داشت که به لحاظ دقت خلبانان شکاری در هدف قرار دادن تانکها و نقلیه دشمن آنها در ابتدای این گردنه عملا زمینگیر شده و راه عبوری برای آنها باقی نماند.
منافقین در تجاوز خود به میهن اسلامی‌مان، از سمت قصرشیرین وارد کشور شده و با استفاده از ستون خودرویی شهرهای سرپل ذهاب، کرند غرب و اسلام آبادغرب را به تصرف خود درآورده و تا ابتدای گردنه چهارزبر نیز پیشروی کرده بودند که به واسطه زمینگیر شدن در این منطقه، راه پیشروی آنها عملا سد شد و در این مرحله بود که با تدبیر شهید صیاد شیرازی یگانهایی توسط هلیکوپترهای شنوک هوانیروز به پشت نیروهای منافقین در پشت ارتفاعات کرند، حسن آباد و دیگر ارتفاعات منطقه منتقل شده و بدین ترتیب، منافقین در محاصره نیروهای اسلام قرار گرفتند و راه خروج و بازگشت به عراق بر روی آنها بسته شد.
از نکات مهم عملیات مرصاد، مستقل عمل کردن هوانیروز در این عملیات بود که این مهم با فرماندهی امیر شهید صیاد شیرازی به خوبی انجام شد.
در مرصاد بیشتر تانکها و ادواتی که منافقین قصد نفوذ بیشتر با آنها به ایران را داشتند در عملیات هوایی منهدم و از بین رفت و این در حالی بود که ما هیچگونه تلفاتی در هوانیروز نداشتیم و همه پروازها به سلامت به پایگاه باز گشتند.



صدام و کشورهای غربی حامی منافقین نیز در مرصاد به لحاظ سیاسی شکست سنگینی خوردند، چرا که منافقین در پشت سر خود بوق بزرگ سیاسی حامیان غربی را به همراه داشتند که با شکست مفتضحانه منافقین همه این صداها نیز تا مدتها خفه شد.
مرصاد به عنوان یک عملیات بزرگ در طول تاریخ دفاع مقدس مطرح است که در آن منافقین و متجاوزان به خاک میهن اسلامی به سزای اعمال خود رسیدند و همیشه افتخار این دلاوری برای نیروهای مسلح هوانیروز و مردم ایران خواهند ماند.
البته نفس قدسی بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی به نیروهای عمل کننده در عملیات جانی دوباره می بخشید که وصف آن غیرقابل توصیف است.
هر جمله امام سرنوشت جبهه‌ها را تغییر می‌داد و در مواقع حساس همیشه پیام‌های ایشان راهگشای بسیاری از مشکلات موجود در جبهه‌ها بود.
یکی از عوامل مهم در پیروزی نیروهای اسلام در عملیات مرصاد درایت و تدبیر این فرمانده بزرگ بود که در تشخیصی مناسب تنگه چهارزبر را بهترین محل برای زمین گیر کردن منافقین انتخاب کرد و با این اقدام علاوه بر سد کردن راه نفوذ آنها، منافقین را در یک محاصره قرار داد.
به جرات می توان ادعا کرد که در زمان عملیات خواب به چشمان شهید صیاد نمی‌آمد و در عملیات مرصاد با پروازهای مکرر از هوا فرماندهی عملیات را به عهده و ابتکار عمل را به طور کامل در دست داشت.
مرصاد منافقین را به سزای اعمالشان رساند و جواب همه خیانتکاری آنها به ملت و نظام جمهوری اسلامی را داد به نحوی که امروز منافقین به لحاظ نظامی و شبه نظامی از هیچ جایگاهی برخوردار نیستند.

کانون هابیلیان


  

پیام رسان

+ لینک دانلود جزوه استقامت در منطقه ممنوعه

+ ویل راجر فرمانده ناو ونیسنس هواپیمای مسافربری ما رو ساقط کرد و از شیاطین متحده مدال گرفت، اصغرآقا شما کدوم ایرباس رو زدی که لیاقت جایزه گرفتن از دست شیطان را پیدا کردی؟!

+ ویل راجر فرمانده ناو ونیسنس هواپیمای مسافربری ما رو ساقط کرد و از شیاطین متحده مدال گرفت، اصغرآقا شما کدوم ایرباس رو زدی که لیاقت جایزه گرفتن از دست شیطان را پیدا کردی؟!

+ تبلیغ بورس بعد از اشغال وال استریت!

+ فدایی سید علی با نمایش چند فیلم و عکس از یوم الله 9 دی 1388 به روز شد..... منت می گذارید تشریف بیاورید به سنگر ما......

+ 30 فروردین سالروز ولادت امام خامنه ای روحی فداه بر عاشقان ولایت مبارک باد

مشخصات مدیر وبلاگ
 
مهدی[112]
 

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 

javahermarket

لوگوی دوستان
 
دوستان
 
وبلاگ گروهی فصل انتظار نمازخانه بوستان بهاره بازتاب بُرنا مبادا روی لاله ها پا گذاریم سجاده ای پر از یاس یا اباصالح المهدی (عج) .:: در کوی بی نشان ها ::. دنیای جوانی سکوت ابدی ارزش خبر ... حبل المتین ... PARANDEYE 3 PA عروج شهرستان بجنورد عشق الهی حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد کـــــلام نـــو شلمچه وبلاگ گروهی موج .: شهر عشق :. نسیم قدسیان رهسپاریم با ولایت تا شهادت مهربان رنگارنگه گل نرگس...مهدی فاطمه ما و دلاوران کانون فرهنگی هنری مسجد ولی عصر (عج) کنگان پرتو پاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شب السلام علیک یا علی بن موسی الرضا هیئت متوسلین به حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام ساحل نشین اشک عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) عطش گروه اینترنتی جرقه داتکو نهِ/ دی/ هشتاد و هشت فرهنگ ولایی مهدویت @@@ استشهادی @@@ یاامام حسن مجتبی (ع)ادرکنی هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره) زندگی گروه فرهنگی سردار خیبر دل نوشته های هدهد سرگشته سیرت بسوی ظهور ... زورخانه باباعلی از فرش تا عرش نصیحت به مسئولین جامعه اسلامی پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان حب الحسین اجننی mansour13 فقط من برای تو وبلاگ رسمی دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد یا زهرا(س) گل پیچک شیعه مذهب برتر Shia is super relegion پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز دهاتی دکتر علی حاجی ستوده نای نیستان شمیم عاشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف حزب الله هم الغالبون مجمع عاشقان ثامن الائمه (ع) منتظر عشق طلاست السلام علیک یا صاحب الزمان کانون فرهنگی دستگردانیهای مقیم یزد صفاسیتی یاران ناب معجزه هزاره سوم بصیرت قاضی مالخر زمزمه های عطار برای حقیقت جویان اتحاد ملی - انسجام اسلامی ولایت مشاوره و مقالات روانشناسی اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار عاشقان علی و فاطمه « یا مهدی ادرکنی » فوتوبلاگ وصال شهدای غریب کجایند مردان بی ادعا؟ حسین جان (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست) نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا مائدة من السماء زیر آسمان خدا گفتمان مذهبی آموزش های مخصوص نظامی - نیروهای ویژه نور المهدی (عج) شهرستان ماهشهر یوسف گام آخر... درد و دل یک قدم تا پشت خاکریز یعسوب جلوه گاه دنیای آبی شیعیان اهل سنت واقعی وبلاگ خبری هیات چهارده معصوم(ع) بوئین زهرا هیئت مجازی علی جان آژیر قرمز مولای غریب ازدواج موقت وچالش ها دشت جنون نازنین فاطمه عاشقان شهادت در خط ولایت نسیم جبهه یا مهدی (عج) یه فلش کار بسیجی سایت خبری تحلیلی شیعه نیوز رنگارنگه 2 سخنان مهجور حضرت روح الله بــــــــــــــــــــــــــــاران مسیح المسایح پیام مشاور حاج منصور ارضی وبلاگهای موهن را متوقف کنید .::خادم الشهداء::. هیئت یا عباس (ع) عشاق المهدی(عج) هر که دارد هوس کرببلا بسم الله پایگاه وبلاگ نویسان حامی مقاومت اسلامی مروارید شهید حجت الاسلام والمسلمین ردانی پور خاکریز سبز السلام علیک یا اباالفضل العباس (ع) .::خاتم النبیین::. حوزه مقاومت بسیج هفت امام موسی کاظم علیه السلا جنـبش پیامـکی احـمدی نـژاد گفتمان آزاد حقیقت نیوز نغمه اذان صبح دولت عشق محب مهدی (عج) اصلاح الگوی مصرف صبح بیداری مردان بی ادعا هیئت مذهبی دانشجوئی ثامن الائمه (ع) وبلاگ شخصی دکتر کوچک زاده نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلام حزب فقط حزب علی... رهبر فقط سید علی خفن سرا ضد سبز یادداشتهای بی تکلف جزوات کارشناسی ارش شجره طیبه دین و زندگی سیستم عامل، طراحی گرافیک و برنامه نویسی خراباتی 15 یک دست لباس خاکی نینوا نرم افزار ایثار حامیان استاد رائفی پور و استاد عباسی و کریمی
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ