89/5/29
12:59 ع
قسمت سوم
4- همکاری با حزب توده
5- ترور شخصیت سران نهضت
ترور شخصیت آیتالله کاشانی در ماههای اسفند 31 تا مرداد 1332 در یک برنامه ریزی دقیق و به کار گرفتن انبوهی از روزنامههایی که هزینههای خود را از دستگاه دولتی میگرفتند و یا وابسته به حزب توده بودند و فعالیت گسترده افرادی که به گونه ستون پنجم بیگانگان به شایعات و تهمتهای ناروا دامن می زدند از برنامههای ویرانگر مصدق دراین دوران است. متهم ساختن دکتر بقایی که از نمایندگان درستکار و پیشگام نهضت ملی و از پشتوانههای اصلی آن بود (11) به شرکت در قتل افشار طوس و تقدیم لایحه سلب مصونیت پارلمانی از وی درهمین راستا انجام شد. اگر چه مصدق با وجود اکثریتی از نمایندگان که در مجلس داشت نتوانست موفق به سلب مصونیت از وی شود ولی این تبلیغات مسموم برای گمراه کردن مردم و به سستی کشیدن نیروی پرتوان نهضت موثر بود.
6- آزاد سازی ارتباطات زاهدی
سر لشگر بازنشسته فضلالله زاهدی که در کابینه اول مصدق سمت وزارت کشور را به عهده داشت برای به دست گرفتن سمت نخست وزیری اعلام آمادگی کرده بود ولی از پشتیبانی چندانی در مجلس برخوردار نبود. (12) آیتالله کاشانی در تاریخ 10 اسفند 1331 دریک گفتگوی مطبوعاتی به گونه روشن اعلام کرد که از نخست وزیری زاهدی حمایت نمیکند. (13) ولی مصدق برای مطرح ساختن زاهدی یکبار در اسفند 1331 او را دستگیر و زندانی کرد و پس از آزادی گاه و بیگاه او را مورد تهدید قرار میداد و مأمورین حکومت نظامی را چند بار به خانه او فرستاد تا توجه اذهان عمومی را نسبت به او جلب کند. زاهدی به دلیل نگرانی از دستگیری، در تاریخ 14 اردیبهشت 32 در مجلس متحصن شد و تا دهم تیرماه که آیتالله کاشانی ریاست مجلس را بهعهده داشت به تحصن خود ادامه داده و در همین حال زیر نظر و کنترل بود و نمیتوانست به گونه فعّال ارتباطات خود را با بیرون ازمجلس برقرار کند. ولی پس از آنکه دکتر معظمی با برنامهریزی و اصرار مصدق به ریاست مجلس رسید روز 29 تیرماه، فرستادگان مصدق ، سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش و دکتر ملک اسمعیلی معاوننخست وزیر با معظمی دیدار و گفتگو کردند. پیرو این گفتگو، معظمی با زاهدی وارد گفتگو شد و توافقهایی حاصل گردید تا زمینه ترک تحصن زاهدی از مجلس فراهم شود و در واقع به او تامین داده شد و در همان روز 29 تیر، زاهدی به تحصن خود پایان داده و با اتومبیل رئیس مجلس به بیرون بردهشد. (14) باین ترتیب دست زاهدی در فعالیتهای سیاسی باز گردید تا فرصتهای لازم را برای برقرارکردن ارتباطات خود بهدست آورد. بیگمان این اقدامات که از سوی مقامات بلند پایه و یاران مصدق انجام شده به دستور و با رهنمود شخص وی و در راستای فراهم آوردن مقدمات تسلیم قدرت دولتی به زاهدی بوده است.
7- منحل ساختن مجلس هفدهم
وسرانجامآنکه مصدق در 6 تیرماه 32 برنامه انحلال مجلس را کلید زد. در حالی که او از پشتیبانی اکثریت نمایندگان مجلس برخوردار بود و در طول دوران زمامداری خود هیچ اقدام مثبتی انجام نداده و مردم دچار تنگدستی و نارضایی و اوضاع مالی دولت بحرانی بود با این دستاویز که تعدادی ازنمایندگان در مجلس مخالف دولت هستند و احتمال دارد مجلس هفدهم با رای عدم اعتماد او را ازنخست وزیری بر کنار کند، تهدید به تعطیل مجلس کرد. در 22 تیرماه نیز قصد خود را برای منحل ساختن مجلس آشکار ساخت و برنامه زمانبندی خود را برای به راه انداختن یک رفراندوم فرمایشی و مخالف قانون اساسی در 12 مرداد در تهران و در 19 مرداد در شهرستانها اعلام کرد. این رفراندوم با مخالفت سرسختانه و ایستادگی آیتالله کاشانی و نمایندگان اقلیت مجلس و با اعتراض ملایم هواداران مصدق روبرو شد. (15) آیتالله کاشانی برای جلوگیری از انحلال مجلس، روز هفتم مرداد اعلامیه مفصلی در اعتراض به برگزاری رفراندوم صادر کرد که در بخشی از آن با بیان اوضاع سیاسی کشور و پیامدهای منحل کردن مجلس و ایجاد حکومت فردی چنین آمده است:
« یک ملت ضعیف هرچه بنیان مشروطیت و حکومت ملی و طُرق مشورت و شرکتش در حکومت قویتر باشد پایه استقلال و خود مختاری و وحدت ملی و تمامیت کشورش قویتر است و هرچه حکومت فردی بر آن غالب تر باشد بنیان استقلال و وحدتش ضعیفتر است زیرا هیچ دولت نیرومند خارجی از ملتی نمیتواند چیزهایی به زیان کشورش بگیرد ولی از یک فرد بهآسانی میگیرد». (16)
آیتالله کاشانی همچنین در خانه خود جلسات سخنرانی برای بیدار کردن مردم برگزار کرد و در نخستین جلسه یکی از سخنرانان گفت:
« چون دولت وسیله تبلیغاتی و رادیو را از دست ما گرفته ناچار شدیم برای اینکه حقایق امر را با مردم در میان بگذاریم از آنان دعوت کنیم دراین محل اجتماع کنند حرف ما فقط و فقط طرفداری از قانون اساسی است و معتقدیم که باید این قانون که خونبهای پدران ما بوده بهر طریقی که ممکن است حفظ شود. بنای مقدماتی نهضت ملی مردم ایران در این خانه بر ضد هژیر و رزمآرا گذاشته شد. امروز موقعیت مملکت از زمان هژیر و رزمآراء حساس تر است».
سپس سخنران دیگری رشته سخن را به دست گرفت ولی در میان سخنرانی او عدهای از مزدورانبیگانه با شعار هواداری از مصدق این اجتماع مسالمتآمیز را مورد حمله قرار دادند. (17)
نمایندگان اقلیت مجلس با صدور اعلامیههای پی در پی و گفتگو با روزنامهها به مخالفت شدید باانحلال مجلس پرداختند. نمایندگان آذربایجان نیز که مجلس و مشروطیت را در خطر دیده و ازنیرومندی و حضور گسترده حزب توده بیمناک بودند اعلامیه مستقلی علیه رفراندوم و اقدامات مصدق خطاب به مردم غیور آذربایجان صادر و اعلام کردند:
« مصدق تصمیم گرفته است که چراغ آزادی و مشروطیت را که شما برافروختهاید خاموش کند. او میخواهد برخلاف قانون اساسی و اصل مشروطیت با رفراندوم دروغی، مجلس را منحل سازد و مملکت را به پشت پرده آهنین بکشد... اکنون 28 ماه از حکومت او میگذرد و نه تنها یک قدم برای اصلاحات کشور بر نداشته و آنچه تا امروز کرده خرابی و ایجاد هرج ومرج و اختلاف و جنگ وجدال داخلی بوده است. فقر و بدبختی و گرانی زندگی که او برای مردم آورده در سختترین ایام جنگ نبود و نفوذ اجنبی را که وعده قطع آن را به مردم داد خودش بیش از همه دراین مملکت بسط داده ...». (18)
همچنین هشت تن از نمایندگان با دلایل استواری علیه هیئت وزیران به دلیل امضای تصویبنامه برگذاری رفراندوم برای انحلال مجلس و هزینههای غیر قانونی آن به دادستان تهران اعلام جرم کردند. (19) ولی از آنجا که وزیردادگستری این دولت، دستگاه دادگستری را از اثر انداخته بود به این اعلام جرم اساساً رسیدگی نشد. تلگرامی هم از سوی سید ابوالحسن حائری زاده رهبر نمایندگان فراکسیون آزادی به دبیر کل سازمان ملل متحد فرستاده شد که در بخشی از آن گفته شده بود:
« مصدق با توسل به زور علیه پارلمان و قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر قیام کرده وهرگونه اقدام او برای ملت ایران الزام آور نخواهد بود». (20)
ولی از آنجا که سازمان ملل در آن هنگام زیر کنترل انگلستان و آمریکا بود و این دو دولت به دنبال تامین منافع نامشروع خود در کشورما و در پس پرده توطئه انحلال مجلس قرار داشتند اعتراض اینگروه از نمایندگان مجلس نیز که می خواستند صدای ملت ایران را برای جلوگیری از زیر پاگذاردن حقوق مردم در ایران به گوش جهانیان برسانند بازتابی در سازمان ملل و در جهان نداشت.
با وجود این اعتراضات عمومی ، مصدق اقدامات خود را برای برگزاری رفراندوم با بهره گرفتن ازکمک عوامل بیگانگان پیش می بردبه ویژه آنکه در روزهای پایانی تیرماه پس از اعلام برنامه زمانبندی رفراندوم ، 52 تن از نمایندگان مجلس به دستور مصدق استعفا داده و در عمل مجلس شورای ملی را از کار انداخته بودند. (21) جلسات سخنرانی در خانه آیتالله کاشانی در زیر فشار هجوم پی درپی عوامل دولتی همچنان ادامه داشت و ایشان در 10 مرداد با صدور اعلامیهای شرکت در رفراندوم را تحریم و اعلام کرد:
هموطنان و برادران عزیزم، ضمن اعلامیه قبلی از مفاسد و مضار رفراندوم شرحی متذکر و همه مستحضر گردیده و توجه دارید که عمل به آن چه ضررهایی برای دیانت و ملت و مشروطیت و مملکت در بر دارد. با این حال دوره خود را دوره انقراض دیانت و استقلال مملکت و ملت قرارندهید و طوق رقیّت و اسارت و بندگی را به گردن خود نگذارید.
شرکت در رفراندوم خانه برانداز که با نقشه اجانب طرح ریزی شده، مبغوض حضرت ولی عصر عجّلالله تعالی فرجه و حرام است و البته هیچ مسلمان وطنخواهی شرکت نخواهد کرد. گرچه ممکن است بعضی اشخاص غافل و بی اطلاع از حقایق و مضّار آن و خائنین وطن فروش برای انجام مقاصد شوم دیگران در رفراندوم شرکت کنند یا آنکه دولت صندوق ها را از رأی قلابی پُر کند علیاَیّ حال عمل به رفراندوم برخلاف قانون اساسی است ومُنافی مصلحت ملت و مملکت بوده وهیچگونه اثر قانونی ندارد. (22)
از سوی دیگر، دکتر مظفر بقایی وعلی زُهَری، از نمایندگان اقلیت مجلس که با سرسختی در برابر رفراندوم و انحلال مجلس مبارزه می کردند و به دلیل این که مصدق قصد بازداشت آنان را داشت در مجلس اقامت گزیده بودند با احساس نگرانی از پیامدهای انحلال مجلس در نامهای سرگشاده در 10مرداد به مصدق اعلام کردند:
« به شرط اینکه نخست وزیر از تصمیم خطرناک انحلال مجلس دست بر دارد حاضر هستیم به فوریت از نمایندگی مجلس شورای ملی استعفا کرده واز مجلس، مستقیماً خود را تسلیم زندان شما نمائیم.»(23)
ولی از آنجا که مصدق تصمیم جدی به منحل کردن مجلس در جهت اجرای طرحهای بیگانگان داشت به این پیشنهاد شجاعانه که دستاویز انحلال مجلس را از دست او می گرفت پاسخی نداد. در شب هنگام روز 10 مرداد حملات عوامل دولتی وضرب وجرح مردم که در خانه آیتالله کاشانی گردآمده بودند افزایش یافت و یکی از پیروان ایشان به نام محمد حدّادزاده با ضربات چاقو بهقتلرسید. (24) آیتالله کاشانی روز11 مرداد با برگزاری یک گفتگوی مطبوعاتی با خبرنگاران گفت:
«... آقایان، مقصود ما از مبارزه و قطع نفوذ انگلیس، اصلاح امور مملکت بود و از وقتی که آقای مصدق مصدر کار شدند هیچگونه اصلاحاتی در شوؤن مختلف کشور به عمل نیامده است بلکه روز به روز وضع بدتر شده و حکومت دموکراسی ایران را کهبعداز شهریور 20 به وجود آمده بود مبدل به دیکتاتوری شدید کردند. یکی از اعمال آقای مصدق این است که قانون اساسی را زیر پاگذاشته است...
آقای مصدق استفاده از رادیوی دولتی را که با پول این ملت تهیه شدهاست منحصراً برای تبلیغات از دولت خویش قرارداده و صدها بلندگو در خیابان ها به راه انداخته و مردم را به رفراندوم تشویق می کند و اگر اقلیت بخواهد این عمل را انجام دهد مامورین انتظامی جلوگیری میکنند. چند شب است که بنا به خواهش مردم در منزل من جلسات سخنرانی منعقد می شود و بدستور دولت، احزاب تحت حمایت مامورین فرماندار نظامی به منزل من حمله میکنند و عدهای را مجروح مینمایند. چنانچه دیشب از پشت بام به منزل من حمله شد و یک نفر را در پامنار که عضو مجمع مسلمانان مجاهد بود کشتند.
آیتالله کاشانی در آخر مصاحبه اظهار داشتند نظر به تضییقاتی که برای اشخاص فراهم آمده امشب جلسه سخنرانی در منزل من بر گزار نخواهد شد.(25)
توطئه بیگانگان برای منحل کردن مجلس شورای ملی همچنین با برانگیختن عملیات روانی سازمانیافته و بکار گرفتن روزنامهها و گروهکهای مزدور و شبکه عوامل داخلی آنان همراه بود. در این دوران روزنامههای هوادار نهضت ملی بسیار محدود و رادیو هم در کنترل دستگاه دولتی بود و از اینرو انگلیسها توانستند فضای سیاسی جامعه را از طریق انبوهی از روزنامههای وابسته به خود مسموم ساخته، رهبران نهضت و نمایندگان مدافع مجلس را مورد اتهامهای ناروای گوناگون قرار دهند. این تبلیغات فریبکارانه موجب شد که ملت ایران نتواند از نهضت مردمی و ضد استعماری خود که سالها برای موفقیت آن مبارزه کرده بود به درستی دفاع کند. سرانجام مصدق توانست با این زمینهچینیها و برقرار کردن فضای ارعاب در کشور، توسل به خشونت و درهم کوبیدن اجتماعات مسالمت آمیز که برای نشان دادن مخالفت با انحلال مجلس برگزار می شد روز 12 مرداد رفراندوم فرمایشی خود را با پشتیبانی گسترده حزب توده در تهران برگزار کند. صندوق های اخذ رأی به گونه جداگانه بود و اصل مخفی بودن رأی که درهمه نظامهای انتخاباتی الزامی است رعایت نگردید. صندوق رأی برای موافقان انحلال مجلس در میدان سپه و برای مخالفان درمدرسه سپهسالار(بهارستان) گذارده شده بود.(26)
ادامه دارد...
89/5/29
5:28 ص
قسمت دوم
در برابر سکوت مستمر انگلستان و آمریکا در زمینه مکانیزم مداخله خود در ناکام ساختن نهضت ملی ایران که زیانهای برگشت ناپذیر مادی و معنوی سنگینی به کشور ما وارد ساخت، پژوهشگران ایرانی نمیتوانند دست روی دست گذارده و چشم به انتشار احتمالی اسناد، گشوده شدن بایگانی وزارت خارجه و سازمانهای جاسوسی این کشورها بدوزند. (4) نوشتههای اشخاص وابسته به سیاستهای مزبور نیز کهکوششهای فراوان برای سرپوش گزاردن بر این رویداد بزرگ در ایران و جهان انجام میدهند، در درازمدت نمی تواند از روشن شدن حقیقت جلوگیری به عمل آورد. انبوهی از اسناد و مدارک در کشور ما بهصورت متن گفتگوهای نمایندگان در مجلس، روزنامه ها، کتاب های خاطرات و نوشتههای دیگر دردسترس هستند که انجام یک پژوهش مستند در زمینه شیوة مداخله بیگانگان برای براندازی نهضتملی ایران و بهره گرفتن از این تجربه تاریخی را امکانپذیر ساختهاند. من دراین مقاله به ساختار کلی ایندخالت پرداخته ونکات اصلی آن را بهگونه کوتاه ذکر میکنم:
1- شناخت فضای سیاسی حاکم بر کشور
دولت انگلستان با تجاوز نظامی به کشور ما در شهریور ماه سال 1320 و با بهره گرفتن از عواملداخلی خود که در سطوح گوناگون جاسازی کرده بود در مقام تثبیت سلطه انحصاری خود بر منابع نفتجنوب بود ولی در همین حال با چالشهای دشواری روبرو بود. از یک سو مبارزات ملت ایران برای پایان بخشیدن به اشغالگری و احیای حقوق خود بر منابع نفتی و از سوی دیگر در خواستهای شرکتهای نفتی آمریکایی و دولت شوروی برای سهیم شدن در بخشهای دیگری از منابع نفتیکشور. اوضاع و احوال جهانی دولت انگلستان را ناگزیر میکرد برای دفاع از منافع انحصاری شرکت نفت انگلیس در ایران تاحدودی بر در آمدهای نفتی ایران بیفزاید تا با حفظ اساس قرارداد امتیاز نفت جنوب، رضایت ملت ایران را جلب کرده و دولت ایران بتواند در برابر درخواستهای شرکتهای رقیب ایستادگی کند. گفتگوهای دولت ایران و مقامات شرکت نفت انگلیس به تنظیم اصلاحیهای برقرارداد نفتی سال 1312 انجامید که به لایحه الحاقی «گَس - گلشائیان» شهرت یافت. در زمینه لایحهالحاقی دو نگرش وجود داشت. آیتالله کاشانی که پیشگامی مبارزات نیرومندی را در سطح کشورداشت در اندیشه بر چیدن بساط استعماری شرکت نفت بود. این شرکت به شیوه دولتی در درون دولتایران عمل میکرد. اهرمهای واقعی قدرت را در دست داشت و عامل اصلی رکود و بازدارنده هرگونه پیشرفت اقتصادی و اجتماعی در کشور بود. ولی مقامات دولت ایران که گفتگوهای تدوین این لایحه راپیگیری کرده بودند و اکثریت نمایندگان مجلس که از سیاست انگلستان پیروی میکردند و گروهی از وابستگان به انگلیسها از تصویب این لایحه پشتیبانی میکردند.
بدین ترتیب عوامل داخلی انگلستان در مقام زمینه سازی تصویب لایحه الحاقی بر آمده و نخست در 15 بهمن 1327 با دستاویز ترور نافرجام شاه، آیتالله کاشانی را دستگیر و به لبنان تبعید کردند. آیتالله کاشانی از لبنان مبارزه خود را با سیاست انگلستان ادامه داد و با فرستادن پیام مفصلی به مجلس در اردیبهشت سال 1328 دلائل تبعید خود را چنین بیان داشت:
تبعید این خادم اسلام و ملت با آن وضع فجیع، برای تغییر قانون اساسی و انتخابات فرمایشی و سوار کردن خیانتکاران و نورچشمان به گُرده این ملت فلکزده و مسئله نفت و تجدید بانک شاهی است...»
و در بخش دیگری با تاکید بر ضرورت بهرهمند شدن ملت ایران از سرمایههای نفتی خود خطاب به نمایندگان مجلس دوره پانزدهم که در انتظار تقدیم لایحه الحاقی بودند افزود:
«راضی نشوید نفت را که باید عمده اصلاح بیچارگی این ملت لُخت و گرسنه از آن بشود به رایگانی به نفع اجنبی از کَفَش برود و شرکت نفت علاوه بر آنچه از گذشته دادنی است ومی خواهد پایمال کند سعی دارد کلیه اراضی نفت خیز جنوب را که جزء امتیازش نیست در قرارداد جدید، جزء امتیازش نماید. در این امر خطیر حیاتی لازم بود اشخاص محل اعتماد از طرف دولت تعیین شوند نه این اشخاص که معین شدهاند و بالجمله جدیت و فداکاری لازم است که با آنهمه داد و بیداد و فریاد، حق ملت ضایع نشود». (5)
سرانجام لایحه الحاقی به مجلس تقدیم شد و در واپسین روزهای این مجلس در دستور کار قرارگرفت. فضای استبدادی حاکم بر جامعه و شرایط اجتماعی، این امید را برای آنان به وجود آورده بود که لایحه در چنین شرایطی از تصویب مجلس بگذرد و دولت انگلیس بتواند بر چالش هایی که با آنها روبرو بود پیروز شود. ولی تعداد اندکی از نمایندگان اقلیت این مجلس در برابر تصویب لایحه ایستادگی کردند. (6) دراین نبرد سرنوشت ساز مصدق زندگی آرامی داشت و کمترین نقشی در مقابله با هدفهای دولت انگلستان ایفاء نمیکرد. در همین هنگام یکی از نمایندگان اقلیت مجلس به خانه او مراجعه کرد و با اصرار خواستار برخورد او با لایحه الحاقی شد ولی او همچنان در لاک بی عملی باقی ماند و حاضر به نشان دادن مخالفتی نشد تا آنکه در تاریخ 30 تیرماه 1328 نامهای به مجلس فرستاد و با شگفتی فراوان به گونه ضمنی آن را تائید کرد. در بخشی از این نامه با اشاره به این لایحه چنین آمدهاست که:
«... در صورتی که باید بگذرد اگر میتوانید در باره ماده واحده توضیح دهید که شش شلینگ حق الامتیاز، لیره طلاست که به نرخ روز، لیره کاغذی پرداخته میشود یا کلاه کاغذی است...».
بنابراین حداکثر خواسته مصدق این بود که در صورت تصویب این لایحه الحاقی، حق امتیاز دولتایران برپایه لیره «پوند» طلا پرداخت شود که این هم چیز تازهای نبود. زیرا در قرارداد سال 1312مکانیزمی برای جبران کاهش قیمت لیره اسکناس پیش بینی شده بود. خوشبختانه نمایندگان مخالف لایحه به این اندرز گوش فرا نداده و همچنان به مخالفت با اساس لایحه الحاقی ادامه دادند تا دوره مجلس پانزدهم سپری شد و موقتاً خطر بزرگی از سر ملت ایران گذشت. (7)
با این حال دولت انگلستان و عوامل داخلی آن درمقام بر گزار کردن یک انتخابات فرمایشی برای مجلس دوره شانزدهم بودند تا بتوانند کار نفت را بر پایه خواستههای خود سامان دهند. ولی انتخابات مجلس شانزدهم در تهران به ناکامی رسید. در انتخابات مجدد دوره شانزدهم در تهران آیتاللّه کاشانی که در تبعید لبنان به سر میبرد به نمایندگی مجلس انتخاب شد و با استقبال تاریخی بیمانندی به ایران بازگشت و خانه او کانون اصلی مبارزات ملت ایران گردید. در این انتخابات مصدق نیز با کمک هواداران نهضت ملی ایران به مجلس شانزدهم راه یافت و با خواندن پیامهای آیتاللّه کاشانی دراین مجلس هر چه بیشتر خود را به کانون قدرت نزدیک کرد و اعتماد سران نهضت ملی ایران را به دستآورد. دولت انگلستان که خود را در برابر امواج خروشان نهضت مردمی در ایران ناتوان یافت استراتژی تازهای در پیش گرفت. نخست شخص مصدق که خود را پیش از این بازنشسته سیاسی معرفی میکرد به صحنهآورده و او را بر موج نهضت سوار کردند. (8) انگلیسها از این پسگروه قابل توجهی از مهرههای وابسته خود را در دولت و مجلس و دیگر پستهای کلیدی بسیج کرده و به تدریج برای نخست وزیری مصدق زمینه چینی کردند و او هم توانست نقش خود را بهسان یک بازیگر ماهر به مورد اجرا گذارد.
2- بهبُن بست کشیدن اقتصاد کشور
هنگامی که مصدق توانست با جلب موافقت آیتالله کاشانی و نمایندگان مجلس شانزدهم در اردیبهشت 1330 به نخست وزیری برسد، نخستین بند برنامه دولت خود را اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و به کارگیری در آمدهای حاصله در جهت تقویت بُنیه اقتصادی کشور و ایجاد موجبات رفاه و آسایش عمومی اعلام کرد. این همان خواستهای بود که آیتالله کاشانی در پیام خود در اردیبهشت سال 1328 به مجلس به دنبال آن بود و نمایندگان اقلیت مجلس نیز برای آن مبارزه کرده و آنرا از هدفهای خود قرار داده بودند. ولی مسئله مهم این است که در زمینه این برنامه در خلال دوسال و سهماه این حکومت چه اقداماتی انجام شد؟ سیاست انگلستان این بود که با قطع در آمدهای نفتی ایران، کشور ما در تنگنای اقتصادی قرار گیرد و از بهره برداری از صنعت نفت ملی شده محروم گردیده و سرانجام تسلیم افزونطلبیهای این دولت گردد. دولت آمریکا که علاقمند به ورود شرکتهای نفتی آمریکایی به حوزههای نفت خیز کشور ما بود، در آغاز کار نقش میانجی گری میان ایران و انگلیس را به عهده گرفت. آچسُن، وزیر امور خارجه آمریکا در اردیبهشت 1330 در پیشنهادهای خود از انگلستان خواست که اصل ملی شدن نفت را در ایران به پذیرد. در همین راستا نماینده بلند پایهخود، آورل هریمن را برای گفتگو با دولت ایران در 23 تیرماه 1330 به تهران فرستاد تا راه حلیبرای نفت ایران و صدور آن به بازارهای جهانی فراهم کند. دولت انگلستان تصویب قانون ملی شدننفت را در حکم الغای یکسویه قرارداد سال 1312 و بی اعتبار میدانست ولی ناگزیر شد اصل ملیشدن نفت در ایران را که از حقوق پذیرفته شدة دولتها بود به رسمیت شناسد و درهمین حال با طرح شکایتی در دیوان بینالمللی دادگستری خواستار توقف صدور نفت ایران و پرداخت غرامت ناشی ازملی شدن نفت در ایران شد.
در خلال این سالها کشورهای اروپایی و ژاپن نیاز فراوان به نفت ایران داشته و پارهای از کشورهای اروپای شرقی چون لهستان، چک اسلواکی، مجارستان و کشور چین با داشتن امکاناتحمل نفت در خواستهای جدی برای خرید نفت ایران داشتند ولی دولت مصدق به آنها ترتیب اثر نداد. در آبان 1330 رابرت گارنر، قائم مقام بانک جهانی با مصدق در آمریکا دیدار کرد و سپس نمایندگان این بانک تا پایان سال مزبور گفتگوهای خود را برای حل و فصل مسئله نفت ایران ادامه دادند. بانک جهانی پیشنهادی را بر پایه میانجی گری میان ایران و انگلیس به دولت ایران ارائه کرد که میتوانست مشکل نفت را موقتاً حل کند و کشور ما را از بن بست مالی برهاند ولی دولت مصدق هیچگاه پاسخ روشنی به آن نداد و سرانجام گارنر کوششهای خود را متوقف کرد.
در سال 1331پس از صدور حکم دیوان جهانی دادگستری و اعلام عدم صلاحیت این دیوان در رسیدگی به دعوی انگلستان، زمینههای لازم برای حل و فصل مسئله نفت از هر سو فراهم بود. ولی دولت مصدق با استفاده ابزاری و سیاسی از مسئله نفت همچنان از پیمودن هر راهی برای تعیین یک چارچوب قراردادی برای حل مسئله نفت خود داری میکرد. در 16 مرداد 1331 نخستین پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلستان به ایران تسلیم شد که بر پایه آن تعیین غرامت مورد ادعای دولت انگلیس که در قانون 9 مادهای اجرای قانون ملی شدن نفت هم پیش بینی شده بود به دیوان جهانی دادگستری واگذار شود و سپس نمایندگان ایران و انگلیس ترتیب جریان نفت را به بازارهای جهانی بدهند. این پیشنهاد نیز از سوی دولت مصدق رد شد. پیشنهاد مشترک دوم آمریکا و انگلستان در یکم اسفند1331 به دولت ایران تسلیم شد که ضمن بر طرف کردن پارهای از ایرادات پیشنهادات نخستین میتوانست مشکل مالی ایران را در چارچوب قانون ملی شدن نفت بر طرف کرده و نهضت ملی ایران را از بُن بست اقتصادی که فرا روی آن گذارده شده بود برهاند. با آنکه بسیاری از کارشناسان نفتی و سیاسی پذیرش این پیشنهاد را به سود دولت ایران میدانستند ولی باز هم مصدق آنرا رد کرد و کشور را از جهت مالی وسیاسی به سوی بحرانهای خطرناک کشانید. اجرا نشدن قانون ملی شدن صنعت نفت که یکی از دو برنامه مورد تعهد دولت مصدق بود آنهم در شرایطی که ملت ایران از اتحاد سیاسی و اقتدارملی بر خوردار بود زیانهای جبران ناپذیری را به ملت ایران وارد ساخت.
3- بی اعتبار کردن مجلس شورای ملی
از دیگر علل ناکامی نهضت ملی ایران، سیاست حادثه آفرینی و ایجاد تنش در مسایل سیاسی و اجتماعی در کشور و کاشتن بذر اختلاف و رویارویی با مجلس بود که مصدق در پیش گرفت . کشوری که درگیر مبارزهای توانفرسا با دولت انگلستان در مسئله نفت بود به ویژه پس از پیروزی قیام تیرماه سال1331 گام به گام با چالش های درونی و فلج کنندهای روبرو شد:
- مصدق هیچ اقدامی در زمینه اصلاح قانون انتخابات که برنامه کار دیگر اعلام شدة دولت او بود انجام نداد و انتخابات دوره هفدهم برپایه همان قانون سابق و با اعمال نفوذ گسترده دستگاه دولتی انجام شد. - در روند برگزاری انتخابات ، با صدور یک تصویب نامه غیر قانونی در تاریخ 29 اردیبهشت 1331دستور توقف انتخابات را در 33 حوزه انتخاباتی صادر و از برگزیده شدن 56 نمایندهاز 136 نماینده مجلس جلوگیری کرد و همین امر باعث شد که کشور ما از وجود یک مجلس نیرومند محروم و در بحرانهای سیاسی آینده آسیب پذیرگردد.
- مصدق در 20 مرداد 1331 لایحهای به مجلس تقدیم کرد و با بهرهگرفتن از وضعیت سیاسی کشور، اختیار قانونگذاری را برای شش ماه از مجلس گرفت و اصول قانون اساسی به ویژه تفکیک قوا را زیر پا گزارد.
- مصدق درآذرماه 1331 با بهره گرفتن از اختیارات قانونگذاری، لایحهای را برای اصلاح قانون انتخابات امضاء کرد که برپایه یکی از بندهای آن تعداد نمایندگان را از 136 تن که در قانون پیشبینیشده بود به 172 نماینده افزایش می داد. در صورت اجرای این لایحه، مجلس هفدهم که تنها با 79نماینده به کار خود ادامه می داد به حالت تعطیل در میآمد. تعدادی از نمایندگان با احساس خطر از تعطیل شدن مجلس در جلسه 12 دیماه 1331 یک طرح سه فوریتی تقدیم کردند که این لایحه شامل حال مجلس موجود نشود. صدیقی وزیر کشور، فکر انحلال مجلس را به شدت تکذیب کرد مصدق نیز به سختی در برابر تصویب این طرح ایستادگی کرد ولی برای جلوگیری از تصویب این طرح سهفوریتی ، ناگزیر شد لایحة خود را دنبال نکند و طرح مزبور مسکوت گذارده شد.
- در 18 دیماه سال 1331 مصدق لایحه تمدید اختیارات قانونگذاری را برای یک سال دیگر به مجلس تقدیم کرد و با این دستاویز که برای انجام اصلاحات باید اختیارات داشته باشد و اصلاح قوانین موجود به طریق عادی فرصت بسیار زیادی میخواهد و باید قوانین تازهای در اسرع وقت به تصویب برسد و اینکه دولت برای حل موضوع نفت نیازمند اختیارات میباشد با فشار و عملیات روانی علیه مجلس در صدد تصویب آن برآمد. آیتالله کاشانی با فرستادن نامه مورخ 27 دیماه 1331 به مجلس مخالفت خود را با درخواستهای غیر قانونی مصدق آشکار کرد و واگذاری اختیار قانونگذاری به قوهمجریه را برخلاف اصول گوناگون قانون اساسی و اصل تفکیک قوا دانست و در بخشی از ایننامه که روز28 دی ماه در جلسه علنی مجلس خوانده شد چنین گفت:
«از راه علاقه و صلاح اندیشی به آقای نخست وزیر هم توصیه میکنم راهی را که برای ریشهکن نمودن آثار استعمار و موفقیت در امر حیاتی نفت در پیش داریم و فقط با تمسّک به حبل المتین خداوندی و حفظ سُنَن مشروطیت و قانون و رعایت حقوق عامّه ملت ایران میسّر است و اقدامات لازمه برای انجام و تصفیه موضوع نفت که مورد پشتیبانی و کمک کامل اینجانب و مجلس شورای ملی و ملت شرافتمند ایران است بههیچ وجه ارتباطی به اختیارات غیر قانونی ندارد و بالعکس تخلّف از قانون اساسی و تجاوز به حقوق مردم، به مقاومت ملت ایران منتهی میگردد و ما را از راه جهاد بزرگی که علیه دولتهای استعماری در پیش داریم باز میدارد. بزرگی دولتها و قدرت آنها در احترام به قوانین است و همه باید در برابر عظمت آن زانو زده و فکر قانون شکنی را از خود بدور دارند...».
آیت اللّه کاشانی سپس در نامه 29 دی ماه به شخص مصدق هُشدار داد:
«.. بنابر وظیفه دیانتی و ملّی خود برای حفظ وحدت عموم مردم در نهضت بزرگی که بر ضد استعمار در پیش داریم از شما تقاضا دارم قطعاً از مطالبات غیر قانونی خود دایر بر گرفتن اختیارات خودداری نمایید تا در صف ملیّون مبارز شکافی ایجاد نشود... روزی که نماینده مجلس بودید با صدای بلند فریاد میزدید کسانی که میخواهند از قدرت غیر قانونی استفاده کنند یا نمایندگانی که کمک در تسلیم اختیارات قانونگذاری به یک فرد و یا دولتی مینمایند به حقوق عامّه خیانت کردهاند...».
وی در همین نامه مردم را مخاطب قرار داده و گفت:
«من طبقات مختلف مردم از کارگر و کشاورز و تاجر و پیشه ور و دانشجو و استاد و هنرپرور و رجال و زعما و روحانیون را به این حقایق مذکور شاهد و گواه میگیرم که در انجام وظیفه خود دقیقهای مسامحه نکردم و امیدوارم که همگی برای سعادت ملت ایران به وظیفه وجدانی خود عمل نمایند...».
مصدق با تقدیم چنین لایحه خلاف قانون اساسی، به پیام آیت الله کاشانی به مجلس و نامه روشنی که به خود وی نوشته بود هیچ پاسخی نداد و همین سکوت پرسش برانگیز را در برابر اعتراضات نمایندگان مجلس و مردم در همه این دوران ادامه داد. آیتاله کاشانی به فرستادن پیام به مجلس و نامه به مصدق بسنده نکرد و در گفتگو با روزنامهها توجه مردم را به پیامدهای زیانبار زیر پاگذاردن اصول قانون اساسی جلب کرد ولی جامعه ایرانی و حتی بسیاری از دانشگاهیان در آن هنگام به ارزش و اهمیت اصول قانون اساسی توجه نکردند و به دفاع از اصل تفکیک قوا که روح قانون اساسی و نظاممردمسالاری است بر نخواستند و همین بی تفاوتی سرآغاز انحراف و گرفتار شدن کشور در گرداب بحرانهای بعدی گردید.
دکتر مظفّر بقایی و سید ابوالحسن حائری زاده نیز که از پیشگامان و پایه گذاران نهضت ملی ایران بودند با نطق های تفصیلی در مجلس به سختی در برابر این لایحه ایستادگی و از حق قانونگذاری مجلس و اصل تفکیک قوا دفاع کردند ولی مصدق توانست با جوّسازی و بهرهبرداری از حرب? نفت و اینکه در صورت تصویب این لایحه ظرف 48 ساعت مسئله نفت را حل خواهد کرد و با کمک شبکه حزب توده و به راه انداختن اعتصاب درشهرهای گوناگون، این لایحه را از تصویب مجلس بگذراند. بدین ترتیب حکومت دموکراسی و قانون اساسی در کشور ما عملاً برچیده شد و نظام خود کامه و استبدادی برقرار گردید. با این حال برپایه این اختیارات، هیچ لایحه مهم و یا غیر عادی تصویب نشد. پارهای از لوایحی که به امضای شخص نخست وزیر رسید اگر به مجلس دوره هفدهم تقدیم میشد، با بحث و بررسی نمایندگان و گذرانیدن روند قانونگذاری تصویب میشد و نیازی به واگذاری اختیار قانونگذاری به نخست وزیر نداشت. البته پاره دیگری از این لوایح بر خلاف اصول قانون اساسی بود و نمایندگان مجلس زیر بار آنها نمیرفتند. مسئله نفت که دستاویز دیگر گرفتن اختیارات قانونگذاری بود به فراموشی سپرده شد و تا پایان دوره نخست وزیری مصدق هیچ اقدام موثری برای حل و فصل آن صورت نگرفت. دراین هنگام سران نهضت، پیش بینی روشنی از انگیزه اصلی مصدق در گرفتن اختیارات قانونگذاریاز مجلس نداشتند اگر چه نسبت به پیامدهای زیانبار آن هُشدار دادند. در مجموع، گرفتن اختیار قانونگذاری به سستی کشیدن مجلس و آسیب جدی به وحدت ملی را به دنبال داشت. (9)
ادامه دارد...
89/5/28
11:3 ص
امام خمینی (س):
اینها [این ] کار کردند [که] یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را " آیتالله " گذاشتند . این در زمان آن بود که اینها فخر میکنند به وجود او . او (مصدق) هم مسلم نبود . من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدهاند و به اسم " آیتالله " توی خیابانها میگردانند . من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست ؛ این سیلی خواهد خورد . و طولی نکشید که سیلی را خورد . و اگر مانده بود سیلی بر اسلام میزد .....
آیت الله کاشانی خطاب به مصدق السلطنه لعنت الله علیه:
"آن یاغی طاغی که در کشور مشروطه ایران به خیال خداوندگاری افتاده است."
نامه شهید نواب صفوی به مصدق از داخل زندان قصر
هوالعزیز
تو ای مصدق کاذب بیش از پیش چهره کریه باطن خود را به دنیا و مسلمانان نشان دادی. درهای خدا را به روی مردم بستی و از اجتماع مسلمانان به سر نیزه جلوگیری کردی و عدهای از علمای عالیقدر و مسلمانان محترم را بازداشت نمودی و تمام دعاوی خود را مبنی بر آزادی خواهی تکذیب کرده, کریهترین چهرههای ظلم و جنایت را نشان دادی و گویا ندانستی که نجات مسلمانان بنا بر حفظ مصالح و نوامیس اسلام بوده, اجرای احکام مقدس و تعالیم عالیه اسلام حتمی است و اجازه کوچکترین تجاوزی به نفت ایران به هیچ بیگانهای داده نخواهد شد و به جز برکنار شدن یا کوتاه کردن دست بیگانگان از نفت ایران و خلع ید قطعی چارهای نخواهی داشت و ادامه این حرکات و توقیف مسلمان محترم پرونده ظلم و جنایتت را تکمیل خواهد کرد.
مُداخله انگلستان و آمریکا برای براندازی نهضت ملی ایران
دکتر سید محمود کاشانی
استاد دانشکدهحقوق دانشگاه شهیدبهشتی
کنفرانس 8-10 جون 2002 20-18 خرداد 1381
مرکز مطالعات خاور میانه، کالج
سنت آنتوان - دانشگاه آکسفورد (1)
برای من موجب خشنودی است که دراین مرکز دانشگاهی و در جمع شخصیتهای علمی سخنان خود را ایراد کنم. امیدوارم گفتگوهایی که دراینجا انجام می شود در خور و شایسته چنین مرکز بلندپایه علمی بوده و نتایجی که به دست می آید بر پایه واقعیت های رسمی تاریخی باشد. همچنین صمیمانه از هرگونه پیشنهادی که به عمیق تر ساختن پژوهش های تاریخی در این بخش مهم از تاریخایران کمک کند استقبال میکنم. مقاله اصلی من دراین زمینه، در حدود 100 صفحه تنظیم گردیده کهکوتاه شدهای از آن را دراین سمینار ارائه می دهم. آمادگی کامل دارم و با اشتیاق فراوان هرگونهپرسشی راکه دراین زمینه مطرح شود پاسخگو خواهم بود. به ویژه آنکه این سخنرانی به هیچ عنوان دربرگیرنده بحث های کهنه و تکراری نبوده بلکه نگاه تازهای به رویدادها و دلائل ناکامی نهضت ملی ایراناست. ازآن هنگام تاکنون در میان انبوهی از کتابهایی که انتشار یافته است، مردم میهن ما شاهد برخورد گزینشی با اسناد و مدارک تاریخی بودهاند. با در نظر گرفتن این مقدمه بحث خود را آغاز میکنم.
مبارزه پیگیر مردم ایران در برابر نفوذ دیرپای دولت انگلستان در نظام سیاسی و اداری کشور ما پس از تجاوز نظامی متفقین به خاک ایران در جنگ جهانی دوم و نقض بیطرفی کشور ما شتاب بیشتری گرفت. این مبارزه که برای بیرون راندن ارتشهای اشغالگر و سپس قطع نفوذ سیاسی و سلطه انحصاری شرکت نفتی وابسته به دولت انگلستان از منابع نفتی ایران بود به پیدایش نهضت ملی ایران منتهی شد و در پی یک دهه تلاش خستگی ناپذیر به پیروزی رسید. قانون ملی کردن صنعت نفت مصوب اسفند 1329 یکی از ثمرات این نهضت بزرگ و مردمی در ایران بود. پشتیبانی عامّه مردم، روحانیت و حضور شخصیتی چون آیتالله کاشانی که سالهای طولانی از عمر خود رادر مبارزه با بیگانگان سپری کرده بود و یک اقلیت نیرومند ازنمایندگان هوادار حقوق مردم در مجلس قانونگذاری در دورههای 15،16 و 17، دستیابی این نهضت را به هدفهای آن امکانپذیر میکرد. اگر چه پرداخت غرامت عادلانه در قانون 9 مادهای مربوط به اجرای قانون ملی شدن نفت از سوی مجلس پیشبینی شده بود، با این حال مقامات دولت انگلیس در برابر خواسته مشروع ملت ایران و دریافت غرامت عادلانه تسلیم نشدند و موجبات یک درگیری جهانی علیه ملت ایران را فراهم ساختند.
دولت آمریکا که در دوران مبارزه و پس از ملی شدن نفت، همسویی با دولت ایران نشان میداد، در مراحل نهایی و پس از توافقهای پنهانی بر سرسهیم شدن در منابع نفتی کشور ما با انگلستان متحد گردید و با به شکست کشانیدن نهضت ملی، مردم ایران را از حق آزادی و تعیین سرنوشت و بهرهبرداری از منابع طبیعی کشور خود محروم کردند. در همین حال برای پنهان ساختن مداخله خلاف حقوق بینالملل خود با راهانداختن تبلیغات سنگین و انبوهی از کتابها ومقالات، چنین دخالت سازمان یافتهای را به گونه یک کودتای نظامی و درگیری داخلی جلوهگر ساختند تا بتوانند چهرة خود را در زیرپوششی از شعارهای انسان دوستانه و طرفداری از حقوق بشر آرایش کرده و برای همیشه پرچمدار فرهنگ و دموکراسی در جهان باقی بمانند.
آقای باری روبین، یکی از برجسته ترین کارشناسان مسایل خاورمیانه و عضو مرکز پژوهشهای استراتژیک و امور بینالمللی دانشگاه جرج تاون در بخشی از کتاب خود ، « جنگ قدرت ها در ایران» به این پنهان کاریها اشاره کرده و می نویسد:
« برخلاف آمریکایی ها که بیش از اندازه در باره نقش خود در جریان سقوط مصدق و بازگشت شاه بر مسند قدرت سروصدا به راه انداختند ، انگلیس ها در باره نقش حساسی که دراین کار داشتند سکوت اختیار کردند و گناه همه مسایل و مشکلات بعدی را به گردن آمریکایی ها انداختند...»(3)
ادامه دارد...
89/5/21
6:11 ع
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ
ماه رمضان ، ماه خودسازی و ارتباط با خدا فرا رسید. فرا رسیدن این ماه را به همه دوستان تبریک عرض می کنم و التماس دعا دارم، دعا برای فرج صاحب عصر و زمان فراموش نشه. بهترین هدیه ای که به نظرم رسید می شود به مناسبت این ماه عزیز تقدیم کرد، کتابهایی از علامه مصباح یزدی در زمینه خودسازی و ارتباط با پروردگار تبارک و تعالی است. لینک چند کتاب که به صورت الکترونیکی در پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی قرار دارد خدمتتان تقدیم می کنم. توصیه می کنم حتماً این کتابها را مطالعه بفرمایید....
بر درگاه دوست: شرح فرازهایی از دعاهای افتتاح، ابوحمزه و مکارم الاخلاق
http://mesbahyazdi.org/lib/bar_dargah/index.htm
http://mesbahyazdi.org/lib/be_soye_khod/index.htm
خودشناسی برای خودسازی:
http://mesbahyazdi.org/lib/khod-shenasi/index.htm
http://mesbahyazdi.org/lib/be-soye-to/index.htm
http://mesbahyazdi.org/lib/agaed/index.htm
89/5/21
2:16 ع
مخاطب: مسلمانان و مستضعفان ایران و جهان
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
با حلول ماه مبارک رمضان، ماه عبادت و سازندگى، ماه تجدید قواى معنوى، شهر اللَّه الاعظم که در آن عموم مسلمین در صف واحد متوجه به موضع قدرت لا یزال و تجهیز در مقابل قواى طاغوتى هستند، لازم است با توحید قدرت و قدرت واحده در مقابل طاغوتهاى زمان و چپاولگران بین المللى بپاخیزند و از ممالک اسلامى دفاع کنند، و دست خائنان را کوتاه و امید آنان را قطع کنند.
اکنون عموم مسلمین و مستضعفان و خصوص کشور عزیز ایران و لبنان مواضع حساسى را در پیش دارند. ایران با اخلالگران وابسته به رژیم سابق و مکتبهاى انحرافى و صهیونیسم جهانى، و لبنان و فلسطین با اسرائیل، دشمن اسلام و مسلمین، و مفسد آدمخوار روبه هستند.
اکنون برادران مسلمان ما در فلسطین و لبنان گرفتار تجاوزات غیر انسانى اسرائیلند. و اگر خداى نکرده اسرائیل در آن میدان پیروز شود، دامنه تجاوزاتش را به سایر کشورها نیز خواهد کشید. مقتضى است در اجتماعات ماه مبارک به برادران فلسطینى و لبنانى دسته جمعى دعا شود.
اکثر ممالک عربى کنار نشسته و تماشاگر معرکه هستند. غافل از اینکه اسرائیل متجاوز به لبنان اکتفا نمىکند، و اگر در این میدان پیروز شود، دامنه تجاوزش به سایر کشورها نیز خواهد کشید. لازم است در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان مطالبى را تذکر دهم:
1- لازم است در این موقع حساس که بیش از هر وقت احتیاج به اجتماعات اسلامى داریم، ملت مسلمان ما به مساجد در تمام بلاد رو آورند، و نهضت را از راه مساجد که دژهاى محکم اسلام است، زنده نگه دارند، و با شعارهاى اسلامى، نهضت را به پیش برند.
2- خطباى محترم و اهل منبر، مردم را به وحدت کلمه و ادامه نهضت و تقوا و صبر انقلابى دعوت کنند، و از اختلاف و تفرقه- که اساس شکست و عقبماندگى است- بترسانند، و با تذکر جهاد سید مظلومین و مصیبات وارده بر آن حضرت، ملت را به مجاهده تا نهایت پیروزى و رسیدن به حکومت اسلامى به تمام ابعادش فرا خوانند. ذکر مصایب و مجاهدات مجاهدین صدر اسلام در امروز و تا ابد، اسلام را زنده نگه مىدارد.
3- لازم است علماى اعلام جمیع بلاد از مرکز تا آخرین استانها و شهرستانها براى رسیدن به هدف اسلامى تشریک مساعى نمایند؛ در وحدت کلمه براى انتخاب مجلس خبرگان؛ و همه مجتمعاً در کاندیدا مشترک باشند؛ و هر یک یا هر محل کاندیداى جداگانه نداشته باشند که در این تفرّق، خوف شکست و مخاطره عقب راندن اسلام و احکام مترقى آن است.
امروز چنانچه ملاحظه مىنمایید، گروههایى که با هم اتحاد نداشتهاند، در این امر متحد شده و کاندیداى مشترک تعیین نمودهاند. من بیم آن دارم که شما در حق خود متفرق شوید، دیگران پیشبرد کنند. لازم است در این امر حیاتى براى مصالح اسلام از مقاصد دیگر دست برداشته و همه علما و قشرهاى علاقهمند به اسلام، خصوصاً جوانان پر شور اسلامى، در تعیین خبرگان متحد شوند. در این صورت، خداوند تعالى با شما است. من انتظار دارم که در این چند روز کاندیداهاى مشترک همه علماى بلاد و علاقهمندان به اسلام را در رسانهها بشنوم و بخوانم. از خداوند تعالى قدرت اسلام و پیروان آن را خواهانم 4- مقتضى است در اجتماعات ماه مبارک به برادران فلسطینى و لبنانى ما که گرفتار دنیاخواران هستند، دعاى دسته جمعى کنند و در تظاهرات از آنان یادآورى نمایند.
5- من با پشتیبانى ملت عظیم مسلمان از موضع قدرت به بدخواهان نهضت اسلامى و به توطئه گران راست و چپگرا اخطار مىکنم که دست از افساد و توطئه بردارید، و براى مصالح کشور به ملت بپیوندید، و از نفاق و خدمت به اجانب بپرهیزید، و گمان نکنید با این حرکات جاهلانه مىتوانید ملت را از مسیر خود بازدارید. و نیز به مطبوعات و رسانههاى جمعى همین اخطار را اکیداً مىکنم، آزادى غیر از توطئه است. از توطئههاى خلاف مصالح عالیه اسلام و کشور جداً جلوگیرى مىشود. و من در صورت احساس خطر جدى، مسائلى را با ملت در میان مىگذارم، تا ملت دلیر، خود تصمیم لازم را بگیرد- تا به حال در مسائل مختلف تصمیم قاطعانه گرفته است- و تکلیف را روشن مىکنم.
6- این جانب به برادران اسلامى در همه کشورها و خصوص برادران عرب و ملت عظیم عرب که پیشتازان اسلامند، خطر عظیم اجانب، خصوص صهیونیسم را کراراً اعلام کردم. لازم است در شهر رمضان- که شهر اجتماعات اسلامى است- مؤمنین در مجامع عمومى پرده از توطئههاى غول جهانخوار برداشته و خطرات این دشمن انسانیت را بر ملا کنند.
7- لازم است از متفکرین بزرگ و جهان اسلام دعوتى به عمل آید، تا ابعاد مختلف انقلاب کبیر اسلامى ایران تشریح گردد، و ضرباتى که این انقلاب بر پیکر جهانخواران بین المللى زده است ارزیابى گردد، تا تبلیغات سوء دشمنان انقلاب اسلامى ما نقش بر آب گردد. از خداوند متعال عظمت اسلام و کشورهاى اسلامى را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
30 شعبان 99
روح اللَّه الموسوی الخمینى
پیام رسان