86/9/1
11:29 ص
اى غریبى که ز جدّ و پدر خویش جدائى خفته در خاک خراسان ، تو غریب الغربائى
چه ثنا گویمت ، اى داور هفتاد و دو ملّت که ثنا خوانده خدایت ، تو چه محتاج ثنائى
این رواق تو و صحن و حَرَمَت،همچو بهشت است روضه ات، جنّت فردوس و مسمّى به رضائى
آه ، از آن دم که ز سوز جگر و حال پریشان ناله ات گشت بلند، آه تقى جان به کجائى
اى شه یثرب و بطحا، تو غریبى به خراسان سرور جمله غریبان و معین الضّعفائى
اغنیا مکّه روند و فقرا سوى تو آیند جان به قربان تو اى شاه که حجّ فقرائى
بیا که مظهر آیات کبریا اینجاست بیاکه تربت سلطان دین ، رضا اینجاست
بیا که گلبن گلزار موسى جعفر بیاکه میوه بستان مصطفى اینجاست
بیا که خسرو اقلیم طوس ، شمس شمو بیاکه وارث دیهیم مرتضا اینجاست
شهنشهى که به چشمان ، غبار درگاهش کنند حُور و ملایک ، چو توتیا اینجاست
اگر کلید در رحمت خدا جوئى بیا کلید در رحمت خدا اینجاست
شعر از شاعر محترم : آقاى دکتر رسا
86/9/1
10:38 ص
خلاصه حالات دهمین معصوم ، هشتمین اختر امامت
آن حضرت روز پنج شنبه یا جمعه ، 11 ذى القعدة ، سال 148 هجرى قمرى ، یک سال پس از شهادت امام جعفر صادق علیه السلام در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود؛ و با ظهور نور طلعتش جهانى را روشنائى بخشید.
نام : علىّ، صلوات اللّه و سلامه علیه .
کنیه : ابوالحسن ثانى ، ابوعلىّ و... .
اءلقاب : رضا، صابر، زکىّ، وفىّ، ولىّ، رضىّ، ضامن ، غریب ، نورالهدى ، سراج اللّه ، غیظ المحدّثین ، غیاث المستغیثین و... .
پدر: امام موسى کاظم ، باب الحوائج إ لى اللّه علیه السلام .
مادر: شقراء، معروف به خیزران ، امّ البنین ، و بعضى گفته اند: نجمه بوده است .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از:
((حَسْبىَ اللّهُ)) ، ((ما شاءَ اللّهُ وَ لا قُوَّةَ إ لاّ بِاللّهِ)) ، ((وَلییّ اللّهُ)) .
دربان : مورّخین ، دو نفر را به نام محمّد بن فرات و محمّد بن راشد به عنوان دربان حضرت گفته اند.
مدّت امامت : بنابر مشهور، روز جمعه ، 25 رجب ، سال 183 هجرى قمرى ، پس از شهادت پدر مظلومش بلافاصله مسئولیّت رهبرى و امامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت ، که تا سال 203 یا 206 به طول انجامید.
و در سال 200 هجرى قمرى حضرت توسّط ماءمون به خراسان احضار گردید.
مدّت عمر: در طول عمر آن حضرت بین 49 تا 57 سال بین مورّخین اختلاف است .
و بر همین مبنا در مقدار و مدّت هم زیستى با پدر بزرگوارش ؛ و نیز در مدّت حیات پس از پدرش اختلاف مى باشد، گرچه برخى گفته اند که آن حضرت 29 سال و دو ماه در زمان حیات پدر بزرگوارش زندگى نموده است .
در علّت آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان ، نیز بین مورّخین اختلاف است ؛ ولى مى توان از مجموع گفته ها، این گونه استفاده نمود:
چون هارون الرّشید به هلاکت رسید، بغداد و حوالى آن در اختیار فرزندش امین ، و خراسان با حوالى آن تحت حکومت دیگر فرزندش ماءمون قرار گرفت .
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، بین دو این برادر اختلاف و جنگ ، رونق گرفت و امین کشته شد.
در این بین ، ماءمون نیز جهت استحکام قدرت خود چنان ابراز داشت که از علاقه مندان خاندان علىّ بن ابى طالب و سادات بنى الزّهراء مى باشد.
بنابر این ، در سال 200 هجرى نامه اى به استاندار خود در شهر مدینه منوّره فرستاد، تا حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام را از راه بصره اهواز، (به گونه اى که از غیر مسیر شهر قم باشد) به خراسان منتقل گردانند.
هنگامى که امام رضا علیه السلام به شهر مَرْوْ رسید، ماءمون عبّاسى به حضرتش پیشنهاد بیعت و خلافت را داد.
ولى حضرت چون کاملاً نسبت به افکار و دسیسه هاى ماءمون و دیگر خلفاء بنى العبّاس آگاه و آشنا بود، پیشنهاد خلافت را از طرف ماءمون نپذیرفت .
و ماءمون دو ماه به طور مرتّب ، با نیرنگ ها و شیوه هاى گوناگونى اصرار مى ورزید که شاید امام علیه السلام بپذیرد؛ ولى چون از طریقى در رسیدن به هدف خویش موفّق نگردید، در نهایت ، حضرت را تهدید به قتل کرد.
بر همین اساس امام علیه السلام مجبور گردید که ولایتعهدى را تحت شرائطى بپذیرد، که روز پنج شنبه ، پنجم ماه مبارک رمضان ، در سال 201 بیعت انجام گرفت ، مشروط بر آن که حضرت در هیچ کارى از امور حکومت دخالت ننماید.
پس از آن که ماءمون به هدف خود رسید و از هر جهت حکومت خود را ثابت و استوار یافت ، شخصا تصمیم قتل حضرت رضاعلیه السلام را گرفت و به وسیله انگور زهرآلود، آن امام مظلوم و غریب را مسموم و شهید کرد.
شهادت : بنابر مشهور بین تاریخ نویسان ، حضرت روز جمعه یا دوشنبه ، آخر ماه صفر، در سال 203 یا 206 هجرى قمرى به وسیله زهر مسموم شده و در سناباد خراسان شهید گردید؛ و به عالم بقاء رحلت نمود.
و جسد مطهّر و مقدّس آن حضرت در منزل حمید بن قحطبه ، کنار قبر هارون الرّشید دفن گردید.
خلفاء هم عصر آن حضرت : امامت حضرت ، هم زمان با حکومت هارون الرّشید، فرزندش امین ، عمویش ابراهیم ، دوّمین فرزندش محمّد، سوّمین فرزندش عبداللّه ملقّب به ماءمون عبّاسى مصاددف گردید.
تعداد فرزندان : عدّه اى گفته اند حضرت داراى پنج پسر و یک دختر به نام فاطمه بوده است ؛ ولى اکثر مورّخین بر این عقیده اند که حضرت بیش از یک پسر به نام ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام نداشته است .
نماز آن حضرت : شش رکعت است ، در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد، ده مرتبه ((هل اءتى عَلَى الا نْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئا مَذْکُورا)) خوانده مى شود.
و بعد از آخرین سلام نماز، تسبیحات حضرت فاطمه زهراءعلیها السلام گفته مى شود؛ و سپس حوائج و خواسته هاى مشروعه خویش را از درگاه خداوند متعال مسئلت مى نماید که انشاء اللّه تعالى برآورده خواهد شد.
طلیعه نور هدایت
طبق آنچه مورّخان و محدّثان در کتاب هاى خود ذکر کرده اند و نیز روایات کلّى بر تاءیید آن وارد شده است :
مادر حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام ، از خانواده اى باشرافت و از زنان بافضیلت ؛ و نیز از جهت عقل و دین در بین زنان هم زمان خود مشهور بوده است .
این بانوى بزرگوار، نسبت به فرائض الهى ، حتّى تمامى مستحبّات را انجام و مکروهات را حتّى الا مکان ترک مى نمود؛ و به طور دائم مشغول ذکر و تسبیح خداوند متعال مى بود.
این مادر نمونه حکایت کند: از همان موقعى که إنعقاد نطفه حجّت خداوند سبحان ، فرزندم حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام را در خود احساس کردم ، حالت معنویّت و عشق به خداوند در من فزونى یافت و هیچ گاه احساس سنگینى و سختى در خود نداشتم .
فرزندم ، در وقت هاى تنهائى ، اءنیس و مونس من بود.
در هنگام خواب ، صداى تسبیح و تحمید و تهلیل را به خوبى از درون خود مى شنیدم و متوجّه مى شدم که طفل درون شکم من مشغول گفتن ذکر و تسبیح پروردگار متعال خویش مى باشد.
و همین که این نور الهى طلوع کرد و در این عالَم ، پا به عرصه وجود نهاد، دست هاى خویش را بر زمین گذاشت و سر به سمت آسمان بلند نمود و لب هاى خود را به حرکت درآورد و ضمن مناجات با خداوند، شهادتین را بر زبان مبارک خود جارى کرد.
و چون پدرش ، امام موسى کاظم علیه السلام در آن لحظات وارد شد، بر من تبریک و تهنیت فرمود.
سپس نوزاد عزیز را تحویل پدر دادم و حضرت در گوش راست نوزاد، اذان و در گوش چپ او اقامه گفت ؛ و سپس مقدار مختصرى ، آب فرات در کام او ریخت .
امام همچون دریا و علومش قطرات آن
مرحوم علاّمه مجلسى و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:
یکى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام به نام علىّ بن ابى حمزه بطائنى حکایت کند:
روزى در محضر مبارک آن حضرت بودم ، که تعداد سى نفر غلام حبشى در آن مجلس وارد شدند.
پس از ورود، یکى از ایشان به زبان و لهجه حبشى با امام رضاعلیه السلام سخن گفت و حضرت نیز به زبان حبشى و لهجه محلّى خودشان پاسخ او را بیان نمود و لحظاتى با یکدیگر به همین زبان سخن گفتند.
آن گاه حضرت مقدارى پول - درهم - به آن غلام عطا نمود و مطلبى را نیز به او فرمود؛ و سپس همگى آن ها حرکت کردند و از مجلس خارج شدند.
من با حالت تعجّب به آن حضرت عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ، مثل این که با این غلام به زبان حبشى و لهجه محلّى صحبت مى فرمودى ؟!
او را به چه چیزى امر نمودى ؟
امام علیه السلام فرمود: آن غلام را در بین تمام همراهانش ، عاقل و با شخصیّت دیدم ، لذا او را برگزیدم و ضمن تذکّراتى ، به او توصیه کردم تا کارها و برنامه هاى سایر غلامان و دوستان خود را بر عهده گیرد و در حقّ آن ها رسیدگى کند؛ و نیز هر ماه مقدار سى درهم به هر کدام از ایشان بپردازد.
و او نیز نصایح مرا پذیرفت ؛ و مقدار دراهمى به او دادم تا بین دوستانش طبق توصیه تقسیم نماید.
علىّ بن ابى حمزه بطائنى افزود: سپس حضرت مرا مخاطب قرار داد و فرمود: آیا از گفتار و برخورد من با این غلامان و بندگان خدا تعجّب کرده اى ؟!
و آن گاه حضرت به دنبال سؤال خویش اظهار داشت : تعجّب نکن ؛ براى این که منزلت و موقعیّت امام ، بالاتر و مهمّتر از آن است که تو و امثال تو فکر مى کنى .
سپس فرمود: آنچه را که در این مجلس مشاهده کردى ، همانند قطره اى است در منقار پرنده اى که از آب دریا برگرفته باشد.
آیا برداشتن یک قطره از آب دریا، در کم و یا زیاد شدن آب دریا تاءثیرى دارد؟!
بعد از آن ، امام رضا علیه السلام افزود: توجّه داشته باش که همانا امام و علوم او، همچون دریاى بى منتهائى است که پایان ناپذیر باشد و درون آن مملوّ از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود، و چون پرنده اى قطره اى از آب آن را بردارد، چیزى از آب آن کم نخواهد شد.
و همچنین امام ، علومش بى منتها است ؛ و هر کسى نمى تواند به تمام مراحل علمى و اطّلاعات او دست یابد
ختم قرآن یا اندیشه در آن
مرحوم شیخ صدوق ، طبرسى و دیگر بزرگان به نقل از ابراهیم بن عبّاس حکایت کنند:
در طول مدّتى که در محضر مبارک امام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام بودم و در محافل و مجالس گوناگون ، همراه با آن حضرت شرکت داشتم ، هرگز ندیدم سخنى و مطلبى در مسائل دین و امور مختلف از آن حضرت سؤال شود؛ مگر آن که بهتر و شیواتر از همه پاسخ مى فرمود.
و در همه علوم و فنون به طور کامل آگاه و آشنا بود؛ و نیز جوابى را که بیان مى نمود در حدّ عالى قانع کننده بود؛ و کسى را نیافتم که از او آشناتر باشد.
همچنین ماءمون در هر فرصت مناسبى به شیوه هاى مختلفى ، سعى داشت تا آن حضرت را مورد سؤال و آزمایش قرار بدهد؛ ولى امام علیه السلام در هیچ موردى درمانده نگشت ؛ و بلکه در هر رابطه اى که از آن حضرت سؤال مى شد، به نحو صحیح و کامل پاسخ ، بیان مى فرمود.
و معمولا مطالب و جواب سؤال هائى که حضرت بیان مى فرمود، برگرفته شده از آیات شریفه قرآن بود.
آن حضرت قرآن را هر سه روز یک مرتبه ختم مى کرد؛ و مى فرمود:
اگر بخواهم ، مى توانم قرآن را کمتر از این مدّت هم ختم کنم و تلاوت نمایم .
ولیکن من به هر آیه اى از آیات شریفه قرآن که مرور مى کنم درباره آن تاءمّل مى کنم و مى اندیشم ، که پیرامون چه موضوعى مى باشد، در چه رابطه یا حادثه اى سخن به میان آورده است ؛ و در چه زمانى فرود آمده است .
و هرگز بدون تدبّر و تاءمّل در آیات شریفه ، از آن ها ردّ نمى شوم ، به همین جهت است که مدّت سه روز طول مى کشد تا قرآن را تلاوت و ختم کنم
مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِعلیه السلام بِشَطِّ الْفُراتِ، کانَ کَمَنْ زارَاللّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ.
ترجمه :
فرمود: هر مؤ منى که قبر امام حسین علیه السلام را کنار شطّ فرات در کربلاء زیارت کند همانند کسى است که خداوند متعال را بر فراز عرش زیارت کرده باشد.
کَتَبَ علیه السلام : اءبْلِغْ شیعَتى : إ نَّ زِیارَتى تَعْدِلُ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اءلْفَ حَجَّةٍ، فَقُلْتُ لاِ بى جَعْفَرٍ علیه السلام : اءلْفُ حَجَّةٍ؟!
قالَ: إ ى وَاللّهُ، وَ اءلْفُ اءلْفِ حَجَّةٍ، لِمَنْ زارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ.
ترجمه :
به یکى از دوستانش نوشت : به دیگر دوستان و علاقمندان ما بگو: ثواب زیارت قبر من معادل است با یک هزار حجّ.
راوى گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم : هزار حجّ براى ثواب زیارت پدرت مى باشد؟!
فرمود: بلى ، هر که پدرم را با معرفت در حقّش زیارت نماید، هزار هزار یعنى یک میلیون حجّ ثواب زیارتش مى باشد.
پیام رسان