90/11/11
10:25 ع
نامه بیش از 230 دانشجوی دانشگاه تهران خطاب به علامه مصباح
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا و َأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ
دانشمند فرزانه؛ حضرت آیت الله مصباح یزدی
سلام علیکم؛
این روزها که اخلاق، حلقه ی گمشده فضای سیاسی کشور شده و رفتارهای قبلیه ای در میدان سیاست، با شدت مضاعف نسبت به گذشته دیده می شود، بر آن شدیم تا با نگاشتن نامه ای سرگشاده خطاب به حضرت عالی -حداقل کاری که از دستمان بر می آید- از حسن تدبیر و پایداری شما بر اصول انقلاب مان تشکر و قدردانی کنیم.
حضرت آیت الله!
اگرچه فرزندان نسل سومی شما در دانشگاه بسیاری از وقایع سه دههی انقلاب را از نزدیک مشاهده نکرده اند اما پایداری حضرت عالی بر اصول انقلاب و تحمل همه تخریب ها و طعنه های دوست نمایان بدتر از دشمن، برای ما مجسم کننده خاطراتی است که بزرگان انقلاب از صبر و پایداری شهید بزرگوار و مظلوم، آیت الله بهشتی در سالهای اولیه انقلاب روایت می کنند؛ آن روزهایی که علاوه بر دشمنان قسم خورده انقلاب بسیاری از چهره های به ظاهر انقلابی بی بصیرت نیز به ایشان خرده می گرفتند که مگر پافشاری بر اصول انقلاب تا چه اندازه اهمیت دارد و برای تحت الشعاع قرار دادن پایداری آن شهید عزیز بر اصول و گفتمان انقلاب اسلامی، ایشان را به قدرت طلبی متهم می کردند اما ایشان در عمل نشان داد برای حفظ آرمان های بلند مدت اسلام عزیز، باید همه فشارها و تخریب های ابن الوقت های به ظاهر انقلابی را تحمل نمود چرا که تاریخ قضاوت خواهد کرد کسانی که در راه آرمانهای الهی پایداری به خرج دادند، چگونه نصرت الهی شامل حالشان خواهد بود.
حضرت علامه مصباح!
ما دانشجویان نسل سوم انقلاب، امروز وظیفه خود میدانیم که مجاهدت شما در عرصه سیاست در طول سه دهه عمر با برکت انقلاب اسلامی را ارج نهیم.
تقدیر ما شاگردان معنوی حضرتتان، بهخاطر حضور پر رنگ و روشنگرانهی شما در فتنه های متعدد پس از انقلاب از جمله مناظره های تاریخی با جریان های التقاطی و چپ در دههی 60 است.
تقدیر ما از شما به جهت روشنگری های ماندگارتان پیرامون التقاط فکری جریان اصلاحات در دوره دوم خرداد و به جان خریدن هزاران توهین و بدگویی برای دفاع از کیان انقلاب است.
ارجگذاری ما بر تلاشهای خالصانه شما، به علت تلاشی ماندگار در احیای گفتمان ناب انقلاب اسلامی در قالب ایجاد حرکت عظیم سوم تیر و سپس تقویت و قوام آن است. و سپاسگزاری ما به دلیل ایستادگی عمارگونهتان در برابر فتنه 88 و پدران معنوی آن و روشنگری شجاعانه تان در قبال جریان نفودی است که به دنبال تحریف گفتمان انقلاب اسلامی بود.
و از همه مهمتر، تقدیر و تبریک ما به جهت تیزهوشی و حسن تدبیر شما در تشکیل و حمایت از جبهه ای است که این روزها به دنبال "پایداری بر گفتمان انقلاب اسلامی" است.
و این همه در حالی است که در فضای سیاست زده و به دور از تقوایی که پیش از هر انتخابات توسط سیاستبازان قدرت طلب، ایجاد می شود، دشوار است که سخن حق را به گوش همگان رساند؛ لیکن باید تاکید کنیم که ما نه تنها به عنوان جمعی از دانشجویان دانشگاه مادر کشور، بلکه بنا بر آنچه که در میان توده های بیشمار معتقد به آرمانهای انقلاب اسلامی می بینیم، هیچ "ان قلتی" پیرامون گفتمان جبهه پایداری انقلاب اسلامی مشاهده نکرده ایم بلکه این گفتمان را منبعث از مبانی ناب گفتمان انقلاب اسلامی می دانیم؛ هر چند که "ان قلت سازان" با همه توان رسانه های زنجیره ای شان وارد میدان شده باشند تا یک روز به اسم کارشناس و متخصص و صاحب نظر و روز دیگر تحت عنوان دانشگاه و دانشجو، سالم ترین گفتمان سیاسی حال حاضر کشور را هدف قرار دهند چرا که اقبال روز افزون ملت به این گفتمان، راهی جز حاشیه سازی برای علمداران آنرا باقی نمی گذارد.
مطهری زمان!
حقیقت آن است که فتنه 88 که به عنوان واکسنی قوی برای انقلاب اسلامی عمل کرد، تا ابد برای ما به عنوان یکی از معیارهای سنجش مواضع و رفتار افراد مختلف از هر طیف فکری- سیاسی مطرح خواهد بود. هر چند عده ای با بهکارگیری همه توان رسانهای ساکتین فتنه تلاش کنند با بزرگنمایی جریان نفوذی در دولت، گناه ساکتین و همراهان فتنه را تقلیل داده و با جعل واژه های جدید، زمین بازی را به نفع مردودین فتنه 88 تغییر دهند، اما این بصیرت ملت انقلابی است که مانع از آن خواهد شد که عیار ناب اصولگرایی دچار افت و خیز شود و بدون شک ولایتمداری، عدالتخواهی، موضع گیری در قبال فتنه 88 و هم چنین جریان نفوذی در دولت از معیارهای اصلی برای سنجش سیاسیون در عرصه های مختلف خواهد بود و در این بین نه تقطیع، نه تحریف، نه سانسور و نه بایکوت رسانه ای مواضع افراد انقلابی باعث نخواهد شد که تاجرپیشگان عرصه سیاست برای خود نمدی ببافند.
جناب علامه مصباح!
ما از بنیانگذار کبیر انقلاب و هم چنین رهبر عزیزمان آموخته ایم که تأکید بر معیارها و اصول، مقدم بر هر ائتلاف و وحدت سیاسی است، لذا در شرایط فعلی نیز ضمن استقبال از مرزبندی با ساکتین فتنه و امتحان پسدادگان در گفتمان اصولگرایی، امیدواریم اشتراکات گفتمانی اصولگرایان حقیقی در عرصه انتخابات پیشرو، روز افزون گشته و البته نتیجه را خدا به واگذار خواهیم کرد.
البته ممکن است عده ای بخواهند غرض ورزانه انتشار این نامه به حضرت عالی را در راستای اختلاف افکنی میان روحانیت متعهد به انقلاب تفسیر کنند، لذا جا دارد تأکید کنیم امضا کنندگان این نامه نه تنها از شما که از همه روحانیون متعهد به آرمان های انقلاب سپاسگزارند. و این سپاس در درجه اول شامل حضرت آیت الله مهدوی کنی که از علمای با سابقه تاریخ انقلاب هستند، خواهد بود چرا که حضور با بصیرت ایشان در بزنگاه های حساسی همچون کنار زدن تکیه گاه معنوی فتنهگران و ساکتین فتنه از مجلس خبرگان و پاسخ به یکی از خواسته های به حق ملت در نهم دیماه، راهگشای مسیر انقلاب اسلامی بوده است.
لذا بعضی تحرکات تخریبی عده ای از سیاست بازان معلوم الحال و ساکتین فتنه 88 را که این روزها قصد دارند با انتساب خود به این عالم بزرگوار، علیه حضرتعالی و نخبگان خوشنام انقلاب اسلامی فضاسازی کنند، قطعا از رییس محترم مجلس خبرگان مبرا می دانیم و از عمق جان درک می کنیم که تحمل این افراد تاجرپیشه در عرصه سیاست توسط آیت الله مهدوی کنی چه سختی و مشقتی را به ایشان تحمیل کرده است.
در پایان ضمن تشکر مجدد از حضرت عالی که به عنوان یکی از عمارهای رهبر انقلاب بارها و بارها با روشنگری های خود سبب خیر و برکت برای مردم همیشه در صحنه بوده اید، امیدواریم همواره دعای خیر شما شامل حال فرزندان معنویتان در دانشگاه تهران باشد.
و السلام علیکم و علی عبادلله الصالحین
جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران:
90/11/11
10:6 ع
متن نامه جالب آقاتهرانی در استقبال از دیدار جوانان بیداری اسلامی با رهبر انقلاب
بسم الله الرّحمن الرحیم
با سلام
جوانان عزیز وطنم!
پس از ساعت 2 بعد از ظهر دیروز بود که خبر برنامه بیداری اسلامی و حضور جوانانی را که از چندین کشور به ایران آمده بودند دنبال کردم. حضور جوانان پرشور، آن نوجوان بحرینی را که به تکرار جانشین مهدی ما را مخاطب قرار میداد و میگفت:
«یابن رسول الله! الله یحفظکم» خدا شما را نگهدار باشد!
این گفتار از دل برخاسته اش چنان دلم را از جا کند که نمیدانستم از او و از راهاندازان این برنامه چگونه سپاسگذاری کنم و البته در رأس جانم سوی شهدا رفته و ناگهان به مقایسهای افتادم، که امام ما از همه مظلومتر است و دشمنانش به مراتب از اولیاء گرامش، برتر و بیشتر. یک کوفه دشمن و یا جهان نفرت و کینه؛ حساب کردهای که خودی و بیگانه چگونهاش میزنند و تنها خداوندش یاور اوست...
روزی و روزگاری ولایت فقیه را در کتاب میخواندیم. امام خمینی (اعلیاللهمقامه) ما را به سوی آن فرا میخواند و امروز شکوه وجودش را با تمام هستی در دلهای پاک میبینیم. آیا به آن صلابت، جلال و عظمت و تجلی صفات جمال و جلال دیروز نگریستهای؟
آیا بار دیگر دعوتش را به معنویت، عقلانیت و عدالت توجه کرده؟
آیا به خود آمده اید که هنوز در اول راهیم، بیداری و یقظه الهی – اسلامی جهانگیر شده است؟
دیداری که به پایداری و استقامت و ایستادگی بار دیگر خوانده شدیم؟
عزیزم بهوش باش! که «النّاسُ نِیامٌ اِذ اماتُوا انتَبِهُوا»
مردم خوابند، هنگامی که بمیرند زنده میشوند.
پس «مُوتُوا قَبلَ أن تَمُوتُوا»
بمیرید قبل از آن که بمیرید.
پیش از مرگ طبیعی موت و مرگ اختیاری لازم است تا که بیداری حاصل آید.
کی شود که از حاکمیت شهوات و نفسانیات خلاصی یابیم و تنها او و خواستههایش بر ما حاکم شود تا که مقام ولایت نیز از غربت درآید و ظهور ولی الله الاعظم ارواحنا فداه همه را بیدارتر، که عقلها چهل برابر کاراتر شوند و انسان با حضورش پردههای ظلمانی و نورانی حُجب را بدرد و به او رسد.
به زودی زود آمین
مرتضی آقاتهرانی
11/11/90
تهران
90/11/10
10:2 ع
بیانات ولی امر مسلمین جهان، امام خامنه ای در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانى «جوانان و بیدارى اسلامى»
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّد المرسلین و سیّد الخلق اجمعین سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الى یوم الدّین .
خوشامد عرض میکنم به همهى شما میهمانان عزیز، جوانان عزیز، حاملان بشارتهاى بزرگ براى آیندهى امت اسلامى. هر کدام از شما، حامل یک بشارت بزرگ هستید. وقتى جوان در یک کشورى بیدار شد، امید به بیدارىهاى عمومى در آن کشور افزایش پیدا میکند. امروز جوانهاى ما در سرتاسر جهان اسلام بیدار شدهاند. این همه دام مقابل پاى جوانها قرار داده شده، اما جوان مسلمان و غیور و بلندهمت، از این گرفتارىها خودش را نجات داده. شما مىبینید در تونس، در مصر، در لیبى، در یمن، در بحرین چه اتفاق افتاد؛ در بقیهى کشورهاى اسلامى چه حرکتى به وجود آمده. اینها همه بشارت است.
آنچه که من به شما جوانان عزیز و فرزندان خودم عرض میکنم، این است که بدانید امروز تاریخ جهان، تاریخ بشریت، بر سر یک پیچ بزرگ تاریخى است. دوران جدیدى در همهى عالم دارد آغاز میشود. نشانهى بزرگ و واضح این دوران عبارت است از توجه به خداى متعال و استمداد از قدرت لایزال الهى و تکیهى به وحى.بشریت از مکاتب و ایدئولوژىهاى مادى عبور کرده است. امروز نه مارکسیسم جاذبه دارد، نه لیبرالدموکراسى غرب جاذبه دارد - مىبینید در مهد لیبرالدموکراسى غرب، در آمریکا، در اروپا چه خبر است؛ اعتراف میکنند به شکست - نه ناسیونالیستهاى سکولار جاذبهاى دارند. امروز در میان امت اسلامى، بیشترین جاذبه متعلق است به اسلام، به قرآن، به مکتب وحى؛ که خداى متعال وعده داده است که مکتب الهى و وحى الهى و اسلام عزیز میتواند بشر را سعادتمند کند. این یک پدیدهى بسیار مبارک و بسیار مهم و پرمعنائى است.
امروز در کشورهاى اسلامى علیه دیکتاتورىهاى وابسته قیام شده است؛ این مقدمهاى است براى قیام علیه دیکتاتورى جهانى و دیکتاتورى بینالمللى، که عبارت است از دیکتاتورى شبکهى فاسد و خبیث صهیونیستى و قدرتهاى استکبارى. امروز استبداد بینالمللى و دیکتاتورى بینالمللى متجسم است در دیکتاتورى آمریکا و پیروان آمریکا و شبکهى شیطانى و خطرناک صهیونیستى. امروز اینها با روشهاى مختلف و با ابزارهاى گوناگون در همهى دنیا دارند دیکتاتورى میکنند. آنچه شما در مصر انجام دادید، در تونس انجام دادید، در لیبى انجام دادید، در یمن دارید انجام میدهید، در بحرین دارید انجام میدهید، در کشورهاى دیگر انگیزهى آن بشدت به وجود آمده است، جزئى از مبارزهى با این دیکتاتورى خطرناک و مضرى است که دو قرن است دارد بشریت را فشار میدهد. این پیچ تاریخىاى که گفتم، عبارت است از تحول از سیطرهى چنین دیکتاتورىاى به آزادى ملتها و حاکمیت ارزشهاى معنوى و الهى؛ این پیش خواهد آمد؛ استبعاد نکنید.
این وعدهى الهى است که: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره».(1) خداى متعال تأکید میکند که اگر او را نصرت کردید، شما را نصرت خواهد کرد. ممکن است در نگاه عادى و مبتنى بر محاسبات مادى، بعید به نظر بیاید؛ اما خیلى از چیزها بعید به نظر مىآمد و اتفاق افتاد. شما در یک سال و دو سه ماه قبل از این آیا فکر میکردید که طاغوت مصر اینجور ذلیل شود و از بین برود؟ اگر آن روز به کسانى گفته میشد که رژیم وابستهى فاسدِ مبارک ساقط خواهد شد، بسیارى استبعاد میکردند؛ اما اتفاق افتاد. اگر کسى دو سال قبل از این ادعا میکرد که در شمال آفریقا این حوادث عجیب به وقوع خواهد پیوست، اکثر باور نمیکردند. اگر کسى میگفت که در کشورى مثل لبنان، یک گروه جوانِ مؤمن خواهند توانست رژیم صهیونیستى و ارتش مجهز صهیونیستى را شکست بدهند، کسى باور نمیکرد؛ اما اینها اتفاق افتاد. اگر کسى میگفت که نظام جمهورى اسلامى با این همه دشمنى که از شرق و غرب علیه او اعمال میشد، خواهد توانست سى و دو سال مقاومت کند و روزبهروز قوىتر شود و جلوتر برود، کسى باور نمیکرد؛ اما اتفاق افتاد. «وعدکم اللَّه مغانم کثیرة تأخذونها فعجّل لکم هذه و کفّ ایدى النّاس عنکم و لتکون ءایة للمؤمنین و یهدیکم صراطا مستقیما».(2) این پیروزىها آیت الهى است؛ اینها نشانههائى از قدرت فائقهى حق است که خداى متعال دارد به ما نشان میدهد. آن وقتى که مردم به میدان بیایند، آن وقتى که ما موجودى خودمان را وارد میدان کنیم، نصرت الهى قطعى است. خداى متعال راه را هم به ما نشان میدهد؛ «والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا».(3) خدا، هم هدایت میکند، هم کمک میکند، هم به اهداف عالى میرساند؛ شرطش این است که ما در میدان باشیم.
آنچه تا امروز پیش آمده است، بسیار بزرگ است. دویست سال غربىها با کمک پیشرفتهاى علمىِ خودشان بر امت اسلامى حکمرانى کردند؛ کشورهاى اسلامى را تصرف کردند؛ بعضى را مستقیماً، بعضى را غیرمستقیم به کمک دیکتاتورهاى محلى. انگلیس، فرانسه و در منتهاى کار، آمریکا - که شیطان بزرگ است - بر امت اسلامى تسلط پیدا کردند. هرچه توانستند، امت اسلامى را تحقیر کردند؛ غدهى سرطانى صهیونیسم را در قلب خاورمیانه - این منطقهى حساس - کاشتند و او را از همه جهت تقویت کردند و مطمئن بودند که مقاصد و سیاستهاشان در این منطقهى بسیار مهم عالم تأمین شده است. اما همت ایمانى، همت اسلامى، حضور مردمى، همهى این خوابهاى باطل را از بین برد؛ همهى این اهداف را متوقف کرد.
امروز استکبار جهانى در مقابل بیدارى اسلامى احساس ناتوانى میکند. شما غالبید، شما پیروزید، آینده مال شماست. کارى که انجام گرفته است، کار بسیار بزرگى است؛ اما این پایان کار نیست - مهم این است - این شروع است، این آغاز است. ملتهاى مسلمان باید مجاهدت را ادامه بدهند تا بتوانند دشمن را از میدانهاى گوناگون ازاله کنند.
مبارزه، مبارزهى همتها و عزمها و ارادههاست. هر طرف ارادهى قوىترى داشته باشد، او غالب است. آن کسى که دلش متکى به خداى متعال است، او غالب است. «ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم»؛(4) اگر نصرت خدائى را به دست بیاورید، هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد؛ شما پیش خواهید رفت. ما میخواهیم ملتهاى مسلمان که تشکیلدهندهى امت بزرگ اسلامىاند، آزاد باشند، مستقل باشند، عزیز باشند، تحقیر نشوند؛ با احکام مترقى و متعالى اسلام، زندگى خودشان را سامان بدهند؛ و اسلام میتواند. در طول سالیان دراز، ما را از لحاظ علمى عقب نگه داشتند؛ فرهنگ ما را پامال کردند، استقلال ما را از بین بردند. امروز ما بیدار شدهایم. ما میدانهاى علم را هم یکى پس از دیگرى تصرف خواهیم کرد.
وقتى جمهورى اسلامى در سى سال قبل تشکیل شد، دشمنان میگفتند انقلاب اسلامى به پیروزى رسید، اما قادر نیست میدانهاى زندگى را یکى پس از دیگرى مدیریت کند، و عقب خواهد نشست. امروز جوانان ما به برکت اسلام توانستهاند کارهاى بزرگى را در عرصهى علم انجام بدهند که در گذشته هرگز به فکر خود آنها هم نمیرسید. امروز به برکت توکل به خداى متعال، جوان ایرانى کارهاى بزرگ علمى را انجام میدهد: اورانیوم را غنىسازى میکند، سلولهاى بنیادى را تولید میکند و پرورش میدهد، در زیستفناورى قدمهاى بلند برمیدارد، به فضا دست مىاندازد؛ همه به برکت توکل به خداى متعال و با شعار «اللَّهاکبر». ...(5)
ما توانائىهاى خودمان را دستکم نگیریم. از بزرگترین آفتهائى که فرهنگ غربى بر کشورهاى اسلامى وارد کرد، دو تصور غلط و انحرافى بود: یکى تلقین و تزریق ناتوانى ملتهاى مسلمان؛ باوراندند که از شما کارى برنمىآید؛ نه در میدان سیاست، نه در میدان اقتصاد، نه در میدان علم؛ گفتند شما ضعیف هستید. ما کشورهاى اسلامى دهها سالِ طولانى در این باور غلط باقى ماندیم و عقب ماندیم. تلقین دوم و باور دومى که به ما تزریق کردند، بىنهایت بودن و غیر قابل شکست بودن قدرت دشمنان ماست. اینجور تفهیم کردند که آمریکا را که نمیشود شکست داد، غرب را که نمیشود به عقبنشینى وادار کرد؛ مجبوریم در مقابل اینها تحمل کنیم.
امروز براى ملتهاى مسلمان عینى شده است که این هر دو باور، غلط اندر غلط است. ملتهاى مسلمان میتوانند پیش بروند؛ میتوانند مجد و عظمت اسلامى را که یک روز در اوج افتخار و در قلهى درخشندگى علمى و سیاسى و اجتماعى قرار داشتند، تجدید کنند و دشمن مجبور است در میدانهاى متعددى عقبنشینى کند.
این قرن، قرن اسلام است. این قرن، قرن معنویت است. اسلام عقلانیت را و معنویت را و عدالت را با یکدیگر به ملتها هدیه میدهد؛ اسلامِ عقلانیت، اسلامِ تدبر و تفکر، اسلامِ معنویت، اسلامِ توجه و توکل به خداى متعال، اسلامِ جهاد، اسلامِ کار، اسلامِ اقدام؛ اینها تعالیم خداى متعال و تعالیم اسلامى است به ما.
آنچه امروز مهم است، این است که دشمن در مقابل ضربهاى که در مصر و تونس و لیبى و بقیهى کشورهاى منطقه کموبیش بر او وارد آمده است، مشغول طراحى و توطئهچینى است. باید متوجه توطئههاى دشمن بود. باید مراقب بود انقلابهاى مردم را از آنها نربایند، راهها را منحرف نکنند. از تجربههاى دیگران استفاده کنید. دشمن کارهاى زیادى میکند براى اینکه انقلابها را منحرف کند، براى اینکه حرکتها را خنثى کند، براى اینکه مجاهدتها و خونهاى ریختهشده را ناکام کند؛ باید مراقب بود، باید هوشیار بود. شما جوانها موتور این حرکتها هستید؛ هوشیار باشید، متوجه باشید.
ما در این سى و دو سال تجربیات زیادى داریم. سى و دو سال است که ما با دشمنىها معارضه کردهایم، ایستادگى کردهایم و بر دشمنىها فائق آمدهایم. ...(6) هیچ توطئهاى نبوده است که غرب و آمریکا بتوانند علیه جمهورى اسلامى انجام بدهند و انجام نداده باشند. هر کارى نکردند، چون نمیتوانستند. هر کارى توانستند، کردند و در همهى مراحل توى دهنشان خورده است و شکست خوردهاند. ...(7) بعد از این هم همین جور خواهد بود. بعد از این هم در همهى توطئهها علیه جمهورى اسلامى شکست خواهند خورد؛ این وعدهى الهى است به ما، و ما شک نداریم.
ما در صدق وعدهى الهى تردید نمیکنیم. ما به خداى متعال سوءظن نداریم. خداى متعال ملامت میکند کسانى را که به او سوءظن دارند؛ «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء علیهم دائرة السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا».(8)وعدهى خداى متعال، وعدهى صادق است. ما چون وارد میدانیم، داخل عرصهى مبارزه هستیم - ملت ایران همهى امکانات خود را وارد عرصه کرده است - بنابراین نصرت الهى قطعى است. در همهى کشورهاى دیگر هم همین جور است. منتها باید هوشیار باشیم. همهى ما باید هوشیار باشیم. همهى ما بایستى متوجه مکائد دشمنان باشیم. دشمن سعى میکند حرکتها را خنثى کند، اختلاف ایجاد کند.
امروز نهضت اسلامى در دنیاى اسلام شیعه و سنى نمیشناسد؛ شافعى و حنفى و جعفرى و مالکى و حنبلى و زیدى نمیشناسد؛ عرب و فارس و بقیهى قومیتها را نمیشناسد؛ در این میدان عظیم، همه هستند. سعى کنیم دشمن بین ما تفرقه نیندازد. همه با هم احساس برادرى کنیم، هدف را مشخص کنیم. هدف، اسلام است؛ هدف، حکومت قرآنى و اسلامى است. البته بین کشورهاى اسلامى مشترکاتى وجود دارد، تمایزهائى هم وجود دارد. هیچ الگوى واحدى براى همهى کشورهاى اسلامى وجود ندارد. در کشورهاى مختلف، شرائط جغرافیائى، شرائط تاریخى، شرائط اجتماعى مختلف است؛ اما اصول مشترکى وجود دارد: همه با استکبار دشمنیم، همه با تسلط و سیطرهى خباثتآمیز غرب مخالفیم، همه با وجود غدهى سرطانى اسرائیل مخالفیم. ...(9)
هر جائى که احساس بشود کارى دارد انجام میگیرد که به نفع اسرائیل است، به نفع آمریکاست، آنجا باید هوشیار باشیم؛ بدانیم این حرکت، حرکت بیگانه است؛ حرکت غریبه است؛ حرکت خودى نیست. آنجائى که حرکت، یک حرکت اسلامى و ضد صهیونیستى و ضد استکبارى و ضد استبدادى و ضد فساد است، آنجا حرکت، حرکت درستى است؛ آنجا همه با هم خودى هستیم؛ دیگر شیعه هستیم، سنى هستیم، از این کشوریم، از آن کشوریم، تفاوت نمیکند. باید همه یکجور فکر کنیم.
ببینید امروز - این یک مثالِ پیشپاافتاده و جلوى چشم است - تمام دستگاههاى رسانهاى دنیا سعیشان بر این است که مردم بحرین و حرکت بحرین را در انزوا قرار بدهند. داعى بر این کار چیست؟ چون مسئله، مسئلهى شیعه و سنى است. میخواهند اختلاف ایجاد کنند، میخواهد تمایز و خطکشى به وجود بیاورند. بین آن مسلمانان و مؤمنینى که به این مذهب یا آن مذهب اسلامى گرایش دارند، تفاوتى وجود ندارد. وجه مشترک همه، اسلام است. وجه مشترک همه، امت اسلامى است؛ وحدت امت اسلامى است. ...(10) رمز پیروزى و تداوم حرکت، توکل به خدا، حسنظن به خدا، اعتماد به خداى متعال و حفظ وحدت و پیوستگى است.
عزیزان من! فرزندان من! مواظب باشید دشمن حرکت شما را متوقف نکند. خداى متعال در دو جاى قرآن به پیغمبرش میفرماید: «فاستقم کما امرت»،(11) «و استقم کما امرت»؛(12) استقامت کن. استقامت یعنى ایستادگى کردن، ادامه دادن، راه را دنبال کردن، متوقف نشدن؛ این رمز کار است.
باید پیش برویم. این حرکت، حرکت موفقى است؛ چون آفاق روشنى دارد. افق، روشن است. آینده، آیندهى بسیار روشنى است. آن روزى خواهد رسید که امت اسلامى به حول و قوهى الهى در اوج اقتدار و استقلال قرار بگیرد ...(13) ملتهاى مسلمان با حفظ خصوصیات خود، تمایزهاى خود، در زیر چتر واحد دعوت الىاللَّه و الىالاسلام قرار بگیرند؛ همه با هم باشند. آن وقت است که امت اسلامى عزت خود را پیدا خواهد کرد.
ما در کشورهاى خودمان منابع زیرزمینى داریم، مناطق راهبردى و استراتژیک داریم، امکانات طبیعىِ فراوان داریم، انسانهاى برجسته داریم، نیروهاى انسانىِ پیشرفته و بااستعداد داریم؛ بایستى همت کنیم. خداى متعال هم انشاءاللَّه به این همت برکت خواهد داد.
من به شما جوانها بگویم، آینده مال شماست. شما جوانها به حول وقوهى الهى و باذناللَّه آن روز را خواهید دید و انشاءاللَّه افتخارات خودتان را به نسلهاى بعد از خودتان تحویل خواهید داد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) حج: 40
2) فتح: 20
3) عنکبوت: 69
4) آلعمران: 160
5) نداى تکبیر
6) نداى تکبیر و شعار «لبیک یا خامنهاى»
7) شعار «الموت لأمریکا»
8) فتح: 6
9) شعار «الموت لاسرائیل»
10) نداى تکبیر و شعار «وحدة وحدة اسلامیة»
11) هود: 112
12) شورى: 15
13) شعار «هیهات منّا الذّلة»
صوت : لینک دانلود
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای
90/11/8
1:46 ع
به فکر اسلام باشید نه جبهه خودتان
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده در ذهنم طرفداران انقلاب اسلامی از بدو پیروزی انقلاب تاکنون را مرور می کردم، وقتی خواستم آنها را دسته بندی کنم به ذهنم رسید علیرغم اینکه همه آنها به اسلام و جمهوری اسلامی و حضرت امام و ولایت فقیه اعتراف دارند ولی برداشتها و حتی عملکردشان بسیار متفاوت است. شاید بعضی که کم هم نیستند تصورشان این باشد که انقلابی شده و گروه های مختلفی با رژیم ستم شاهی مخالفت کردند. چپی ها و راستی ها و یک عده ای هم متدین بودند بالاخره امام آمد و فضا را مدیریت کرد و اسم این حرکت جمعی را گذاشت انقلاب اسلامی و بعد مردم به خاطر زحماتی که ایشان کشیده بودند حرفهای ایشان را پذیرفتند برای همین یک اسم اسلام روی این جریان ماند و شد انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی تا جایی که برخی انجمن ها هم که ربطی به اسلام نداشت ولی پسوند اسلامی را یدک می کشید حتی برخی وزارتخانه ها هم شد وزارت ارشاد اسلامی با این که مسئولش می گفت ما در رابطه با اسلام هیچ مسئولیتی در این وزارتخانه نداریم ولی اسم اسلامی را به احترام امام یدک می کشیم.
اعتقاد اینها این است که ما یک دینی داریم، نماز، روزه، کربلا، امام حسین اینها سر جای خودش ولی مسئله مدیریت کشور و استفاده از امکانات یک باب دیگری است که ربطی به دین ندارد. این بستگی دارد به زرنگی آدم که چطور بتواند از این امکانات استفاده کند. برخی ها گوشه و کنار این اعتقاد را ابراز هم می کنند ولی بیشتر در قلبشان همین است. بعد که نظام استقرار پیدا کرد، به فکر افتادند که برای خودشان و نزدیکان و بستگانشان یک دستگاهی درست کنند. این ها می گویند این امور ربطی به اسلام ندارد، آدم باید زمین های موات را آباد کند، بفروشد این زرنگی است و ربطی به دین ندارد. یا استفاده از موقعیت های خاص سرمایه گذاری های ریالی دلاری در شرق و غرب، اینها زرنگی است شما هم می توانید انجام دهید.
نه تنها می گفتند اینها ربطی به اسلام ندارد بلکه منت هم می گذاشتند که ما داریم کشور را آباد می کنیم شما بلد نیستید ما بلدیم و داریم کار تولید می کنیم. با کشورهای دیگر رابطه برقرار می کنیم آن هم ارتباطات سیاسی که شما عقلتان نمی رسد، تازه زحمتها را ما انجام می دهیم ولی لذتش را شما می برید. پیشرفت ها مال ماست نه مال شما چهارتا آخوند و بچه بسیجی. پیشرفت علمی و صنعتی مال ماست اینها ربطی به اسلام ندارد. علاوه بر این می گفتندکه ما سر مردم هم منت داریم که این کارها را برایشان انجام می دهیم اگر قرار بود که کار دست چند آخوند و بسیجی باشد مملکت از دست رفته بود؛ واقعا عقیده اینها همین است. کارشان نشان می دهد گاهی هم که سخنرانی می کنند لایه هایی از اینها در لابلای سخنانشان هست. من شخصا علیرغم اینکه طلبه گوشه گیری هستم ولی آنقدر کد از اینها دارم که بلاواسطه شنیده ام.
گروه دیگری می گویند حکومت اسلامی یک چیز مهمی است، فقط اسم نیست منتها حکومت اسلامی به این است که عدالت پیاده شود، کمک به محرومین، آزادی، دموکراسی اجرا شود و اسلام یعنی همین موارد. مگر نگفتیم استقلال آزادی جمهوری اسلامی، اسلامی اش یعنی هر کسی مستقل فکر کند، آزاد هم باشد هر طور می خواهد فکر کند، البته در چارچوبی. ما باید برای حکومت اسلامی و عدالت کار بکنیم ولی اجرای این کارها نیاز به ابزار دارد، ما باید عدالت را اجرا کنیم ولی ما برای این امور ابزار نیاز داریم، همکارانی لازم داریم، یک نفره که نمی توانیم، یک تیم می خواهیم، گروه می خواهیم، خب اگر بخواهیم گروهی داشته باشیم ناچاریم هوای اینها را در وزارتخانه ها و سازمانهای مختلف داشته باشیم.
نه به عنوان اینکه این امور برای این دسته اصالت داشته باشد، نخیر این امور ابزار است. این افرادی که لازمشان داریم، در مراکز مختلف باید تابع ما باشند برای اینکه تابع ما باشند، باید مراقبشان باشیم، باید به آنها برسیم تا از آنها کار بکشیم. خب این موارد هم که با یک میلیون و دو میلیون حل نمی شود باید میلیاردی خرجش کنند. آنهایی که با ما مخالفند که اصلا به ما رأی نمی دهند اما آنها که با ما موافقند باید مراقبشان باشیم، سبیل شان را چرب کنیم تا بتوانیم از آنها کار بکشیم. در نظر این گروه ویژه خواری نه به عنوان هدف مثل گروه اول بلکه به عنوان ابزاری تصحیح می شود. توجیه شان این می شود که اگر این امور را نداشته باشیم، نمی توانیم عدالت را اجرا کنیم.
خب نتیجه عملی این دسته با دسته اول فرقی ندارد، ویژه خواری سر جایش هست، قانون شکنی سر جایش هست فقط عنوانها فرق دارد. آنجا این امور اصالت داشت اینجا ابزار است.
یک گروه سومی هم هست که واقعا اصالت را برای اسلام می داند، اصالت را برای امامت و ولایت فقیه می داند، می گویند اگر اینها نباشند ما مشروعیت نداریم. استنادشان به این است که امام می فرمود اگر رئیس جمهور منتخب مردم، تمام مردم هم به او رای بدهند ولی از طرف ولی فقیه نصب نشود طاغوت است و اطاعتش حرام است. خب این دسته سومی چیز دیگری است نه اولی و نه دومی است. این تفکر مال همین بسیجیها و پابرهنه هاست. دیگران می گویند چون ولایت فقیه در قانون اساسی است ما قبول می کنیم بعدش هم می گویند خب قانون اساسی را هم می شود عوض کرد. ته دلشان می گویند این ولی فقیه یعنی چه؟ مردم رای می دهند و رییس جمهورشان را انتخاب می کنند ولی فقیه دیگر یعنی چه؟! ته دلشان این است که این ولایت فقیه هم که می شود همان دیکتاتوری!
خب آن دو گروه را کنار بگذاریم، در این گروه سوم هم همه یک دست نیستند. آنچه محور وحدت آنهاست اعتقاد به ولایت فقیه و رهبری است. ولی این معنایش این نیست که در همه چیز با هم اشتراک دارند، نخیر اختلاف سلیقه هم دارند. بالاخره ما در این جامعه زندگی می کنیم، بهترین حکومت در این عالم جمهوری اسلامی ایران است و مهمترین رکنش هم ولایت فقیه است. ولی واقعیت این است که اختلاف سلیقه هست و شما خودتان نمونه های زیادی سراغ دارید. نمونه هایش در همین روزها را از برخی افراد باسابقه جنگ داریم می شنویم که ته دل اینها چه چیزهایی است که اگر بیرون بریزد چه چیزهایی می شنویم.
اینها تازه پیدا نشده، قبلا هم بوده ولی زمینه ظهور نداشته،؟؟؟؟ شاید خیلی ها دیگر هم باشند که هنوز درونشان را بیرون نریخته اند ولی واقعیت جامعه این است. نباید انتظار داشته باشیم تا همه حزب اللهی فکر کنند، بسیجی فکر کنند، مثل ما فکر کنند، این با واقعیت نمی سازد؟
حالا چه باید کرد؟ برخی از بزرگانی که سابقه زیادی در مسائل سیاسی دارند همین اواخر هم گفته اند که حکومت با یک گروه تمام نمی شود و مردم وقتی رهبر را قبول نداشتند آن رهبر دیگر وظیفه ای ندارد و شرایط ما هم شرایط شعب ابی طالب است. البته این حرفها تازگی ندارد، در هر مقطعی از انقلاب از این تیکه ها القا کرده اند. اگر بخواهم تعبیر عامیانه ای بکنم باید بگویم که از این لگد پراکنی ها به رهبری همیشه بوده.
آن چه هست این که علی رغم قدرت و ثروتی که دست دو گروه اول است، دانشگاهها در اختیارشان است، ثروت های خارج از محاسبه در اختیارشان هست، علیرغم همه اینها خدا ثابت کرده که پابرهنه ها موفق می شوند. دهها بار خدا در این نیم قرن به ما نشان داده که آنها شکست خورده اند. هر چند ثروت دست آنهاست، قدرت دست آنهاست، سیاست را آنها مثلا بلدند، طراحی می کنند، نقشه می کشند با سازمان های جاسوسی رابطه می گیرند ولی عملا می بینیم شکست می خورند. شاید در داخل کشور هم دیده اید که برخی همه ثروت و قدرت و بهترین امکانات را در اختیار دارند واز نظر هوش سیاسی هم بالا هستند و تجربه سیاسی بالایی هم دارند ولی کمتر کسی است که آبرویش اینطور ریخته باشد، حالا اگر کسی ظرفیتش اینطور است که به روی مبارکش هم نمی آورد، حرف دیگری است.
اینها مایه امید ما می شود تا خیلی دل به این قدرت ها و ابزار ظاهری نبندیم. خدا غیر از این که در تاریخ دهها بار این را به ما نشان داده و غیر از این که در آیات متعددی آمده که "ولقد نصرکم الله ببدر و انتم اذله اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم" تاریخ را که ما نبوده ایم ببینیم ولی در این دوره خودمان که خیلی از این موارد را دیده ایم. در همین هشت سال جنگ تحمیلی ندیدیم؟ این دوره دفاع مقدس نمایشگاه معجزات الهی بود. چه کسانی با چه ابزارهایی چه قدرت هایی را شکست دادند. البته شاید برخی در ذهنمان این باشد که این کمک های غیبی مال جنگ و جهاد نظامی است نه مربوط به مسجد پیامبر. این کمک ها مال جنگ بدر بود نه مواقع دیگر. ولی این طور نیست خدای جبهه، خدای دانشگاه، خدای بازار و خدای حوزه ها یکی است، ما چند خدا نداریم. خدای جبهه ها در دانشگاهها هم هست، در بازار هم ممکن است افراد گمنامی باشند که کارهای اقتصادی بزرگی بکنند که علمای بزرگ اقتصاد به عقلشان نرسد و نتوانند انجام دهند. اما متاسفانه آنها که جبهه های جنگ و امدادهای غیبی آن را دیده اند به اینجا که می رسند کمی می لنگند. ما در میدان سیاست هم نیاز به مددهایی داریم که خدا در جبهه ها عنایت کرد.
ما خیال می کنیم در میدان سیاست هم باید مثل آمریکایی ها عمل کنیم مثل رسانه ها و ابزارهایی که دارند باید عمل کنیم، در این جاها خدا خبری نیست. من عرضم این است که امام به ما یاد داد قبل از هر چیز خدا در میدان سیاست است. باید کارها را با او ببندیم. اگر این را باور کردیم از هیچ چیزی نمی ترسیم، از طوفان ها نمی هراسیم چون با جایی بسته ایم که تزلزلی در آن نیست. برخی فکر می کنند احزاب در کشورهای اروپایی و امریکایی چطور عمل می کنند، ما هم باید همینطور عمل کنیم. متاسفانه در بسیاری از متدینین هم همین طور هست. خیال می کنند در میدان سیاست نیاز به پول و تبلیغات و کارشناسان و ابزارهای هوچی گری داریم ولی این اشتباه است. هم در جبهه، هم در بازار، هم در صنعت، هم در دانشگاه، هم در سیاست و حتی در علوم حوزوی باید کار را با صاحب کار بست. اگر خیال می کنیم هدف درست ولی راه همان است که دیگران رفته اند، اشتباه می کنیم.
در همین انتخابات اخیر دیدیم برخی دلارها و تبلیغات وسیع و حتی متخصص از خارج آوردند، از چه ابزارهایی در تبلیغات استفاده کردند و آواز و رقص به کار گرفتند ولی مردم به دلشان افتاد که به دیگری رای بدهند، البته باز هم باور نمی کنیم. البته در آن دوره - برخی ها که من پشت سرشان نماز می خواندم - در شعارهای انتخاباتی شان اسمی از اسلام نمی بردند درحالی که نماز شب شان ترک نمی شد. چرا ؟ چون می گفتند این کار دنیایی است و پیروزی در این میدان راه دارد، راهش چیست؟ پول می خواهد و من پول ندارم پس باید وابسته شوم به جایی که پول دارد، نیروی انسانی دارد، آنوقت است که وابستگی درست می شود. باورمان نیست که دست دیگری هم در کار است و اگر ما به وظیفه خودمان عمل کنیم، آن دست قدرتی دارد که بیشتر از قدرت های دیگراست.
امام به ما یاد داد فقط دنبال یک کلمه باشیم آن هم اسلام است. دل به یک چیز ببندیم آن هم اسلام. هم چیز فدای اسلام شود. برخی این را درست یاد گرفتند برخی هم نه. اگر امام الان بود همین را می گفت. امروز هم امام می گفت صبح که از خواب بیدار می شوید ببینید خدا از شما برای اسلام چه می خواهد، همان کار را انجام بدهید.
امروز ما در یک صحنه امتحان تازه ای هستیم. ده ها صحنه امتحان دیگر را گذرانده ایم، الحمدلله دین مان سالم مانده، اما امتحان ها روز به روز سخت تر می شود. امروز در صحنه امتحانی هستیم که باید اخلاص و ایمان خودمان، دلبستگی مان را به اسلام و ولایت فقیه ثابت کنیم. اگر این را فراموش کنیم برویم دنبال ابزارها خدا هم شما را واگذار می کند به ابزارها و اسباب ها آنوقت «تکلوهم الی الاسباب». اما اگر گفتیم خدایا ما جز تو کسی را نمی شناسیم، به کسی هم جز تو امید نداریم، جز رضای تو نمی خواهیم. از من چه دوست داری همان بشود، اگر اینطور شدیم خدا با ما طور دیگری معامله می کند. همانطور که با اولیا خودش و با امام آنطور معامله کرد. همانطور که امروز با رهبری همانطور معامله می کند.
صحنه امروز را ببینید، این همه تلاش علیه یک شخص تا کنون انجام نشده! امروز ببینید امریکا و اسرائیل و تمام قدرت های سیاسی اقتصادی امنیتی علیه یک نفر است. ما در چنین صحنه ای هستیم. باید ببینیم خطر کجاست، متوجه چه نقطه ای است. ما چه راهی برای رفع آن داریم. بیاییم با خدا پیمان بنیدم که ما خودمان را می گذاریم کنار و می بینیم تو چه می خواهی؟ وظیفه من چیست آن را انجام می دهم ، سود دارد یا زیان؟ به به دارد یا اه اه؟ احترام دارد یا افترا؟ فرق ندارد تو چه دوست داری؟ من خیال می کنم اگر اینطور شدیم هرگز شکست نمی خوریم، چون آنچه خدا خواسته واقع شده "والله غالب علی امره" اما هرجا پای نفس و هوای شیطانی و فریب دادن بود، همانجا شکست می خوریم.
در مسیر انتخابات هم اصل ما این باشد که هرجایی بین ما و خدا فهمیدیم این فرد بهتر است همان کار را انجام دهیم ولو در لیست دیگران باشد، آنچه خدا می پسندد را حمایت کنیم، آن کس که اصلح است حمایت کنیم، می خواهد رفیق ما باشد یا نباشد، میثاق نامه ما را امضا کرده باشد یا نکرده باشد.
یک جا شاید شما لیست 30 نفره بدهید یا یک نفر را معرفی کنید یا حتی شاید لازم نباشد شما از او علنی حمایت کنید بلکه پنهانی حمایت کنید. اگر هدف این باشد شکست نخورده ایم والا اگر هدف من باشد یا ما باشد یا گروه و جبهه ما باشد، مطمئن باشید اینها شیطانی است، این شکست است. فقط به فکر این باشید که چه چیزی به نفع اسلام است اگر اینطور بودید، این کار شکست نمی خورد، هر کس هم هر چه بگوید به ضرر خودش است، اگر علیه این هم کار کند، به ضرر خودش کار کرده. در همین جریانات هم دیده اید که کسانی - شاید حسن نیت هم داشته اند – ولی چون در این قاعده نبوده به ضرر خودشان تمام شده. اما اگر ما هم دنبال پست و مقام دنیایی باشیم و بخواهیم خر خودمان را برانیم ما هم می شویم مثل آنها. آن وقت باید گفت بجنگ تا بجنگیم! اما اگر دنبال این هستید که خدا کمک کند، باید ببینید خدا چه دوست دارد همانطور باید عمل کنید. خدا انشاء الله همه را موفق کند.
منبع: هفته نامه 9 دی
پیام رسان