سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
< << 6 7 8 >

87/6/7
9:31 ص

مجله فارین پالیسی:

احمدی نژاد در میان چهار شخصیت قدرتمند جهان سیاست معرفی شد

 

  

 

 

خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا)- مجله "فارین پالیسی" چاپ واشنگتن روزچهارشنبه گزارشی را درباره چهار شخصیت قدرتمند جهان سیاست منتشر کرد.

در مقدمه این گزارش آمده است: همزمان با معرفی سناتور "جوزف بایدن" به عنوان معاون "باراک اوباما" کاندیدای حزب دمکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مجله "فارین پالیسی" به بررسی سوابق و نقش چهار تن از پرقدرت ترین معاونان یا مقامهای دوم سیاسی درکشورهای جهان می پردازد.

در این گزارش از "ولادیمیر پوتین" نخست وزیر روسیه ، "محمود احمدی نژاد" رییس جمهوری ایران، "ون ژیا بائو" رییس شورای دولتی چین ، "دیک چنی" معاون رییس جمهوری آمریکا به عنوان چهار شخصیت قدرتمند جهان یاد شده است.

فارین پالیسی درباره رییس جمهوری ایران می نویسد:"کارشناسان سیاست ایران همواره و به درستی تاکید می کنند که در ساختار حکومت ایران بسیاری از حوزه های کلیدی تصمیم گیری از جمله سیاست خارجی و مسائل امنیتی نه در اختیار رییس جمهور که در اختیار رهبر نظام آیت الله خامنه ای است."

این مجله می افزاید: "با این وجود "محمود احمدی نژاد" طی سه سالی که از ریاست جمهوری وی می گذرد توانسته است در حوزه مسائل استراتژیک با آزمایش پیاپی موشک های دوربرد و در پیش گرفتن موضعی مقاوم در مذاکرات هسته ای عملا نقش مهمی در سیاست خارجی ایران ایفا کند."

براساس این گزارش:" دکتر احمدی نژاد با اظهارنظر علیه آمریکا و تهدید موجودیت اسرائیل انتقادات غرب را به سوی ایران سرازیر کرد ولی به نظر می رسد که هیچیک از این مسائل باعث نگرانی آیت الله خامنه ای نشده است."

به نوشته این مجله آمریکایی:" رهبر ایران در تازه ترین نطق خود با وجود انتقادهای شدید داخلی از عملکرد اقتصادی و سیاسی دولت فعلی، از احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 حمایت کرد."

در همین رابطه "گری سیک" از کارشناسان ارشد دانشگاه "کلمبیا" می گوید: "کسانی که فکر می کنند دکتر احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بعدی شانسی نخواهد داشت سخت در اشتباه هستند. وی سیاستمداری بلندپرواز و سرسخت است."

گفتنی است مجله فارین پالیسی توسط بنیاد صلح کارنگی که یک مرکز پژوهش های استراتژیک در واشنگتن است، منتشر می شود.

 


  

87/6/4
10:33 ع

شهرداری تهران برای عرضه مایحتاج مردم همکاری نمی‌کند

معاون وزیر بازرگانی در واکنش به اظهارات شهردار تهران مبنی بر اینکه "کدام عقل سلیم اجازه می‌دهد، وزارت بازرگانی در سر چهارراه‌ها مرغ و تخم مرغ عرضه کند"، با بیان اینکه گزارش اشتباهی به قالیباف داده اند، گفت: وزارت بازرگانی به هیچ عنوان قصد ندارد که بر سر چهارراهها کامیون بگذارد و مرغ و تخم مرغ عرضه کند.

محمد صادق مفتح در گفتگو با رجانیوز، با تأکید بر اینکه نمایشگاههای مورد نظر وزارت بازرگانی چندین سال است که در حال برگزاری در نقاط مختلف شهر است، افزود: اولویت اول ما سازمان میادین میوه و تره بار و فروشگاههای شهروند بود که در همین خصوص مکاتباتی هم صورت دادیم که متأسفانه آن فضایی را که مورد نیاز ما بود، سازمان میادین و فروشگاه شهروند در اختیار نداشت، این موضوع را نیز در جلسه ای که در شورای شهر برگزار شد، اعلام کردند.

وی با بیان اینکه بالاخره کسانی که الآن در میادین میوه و تره بار غرفه دارند و در آنجا مشغول کارند، نمی توانند آنجا را تخلیه کنند، گفت: احتمالاً گزارش این موضوع را به آقای قالیباف نداده و ایشان مطلع از آن نبودند.

معاون وزیر بازرگانی با اشاره به ممانعت شهرداری از برگزاری نمایشگاه در 3 نقطه تهران تصریح کرد: متأسفانه یکی از واحدهای شهرداری تهران با مکاتبه ای که با شهردارهای مناطق مختلف کرد، از برگزاری نمایشگاه ممانعت کرد.

مفتح با بیان اینکه وزارت بازرگانی به این مسئله اعتراض داشت، افزود: ما معتقد بودیم که این موضوع فراتر از حد مسئولیت شهرداری است و شهرداری مسئولیتی در قبال برگزاری این نمایشگاهها ندارد.

وی در ادامه اظهار داشت: حتی بعضاً متعرض مکان هایی مثل پارک ارم شدند و مدیر آنجا را تهدید کردند که از برگزاری نمایشگاه در آن مکان جلوگیری کند، این تهدید در حالی صورت گرفت که پارک ارم خارج از محدوده شهرداری است.

مفتح تصریح کرد: با تلاش های فراوان آقای رسول خادم عضو شورای شهر تهران مشکل برگزاری نمایشگاه حل شد وگرنه این 3 نمایشگاه هم بنا بود که برگزار نشود.

وی برگزاری نمایشگاههای اینچنینی را از کارهای ابتکاری دولت نهم برشمرد و افزود: طبق روال گذشته این نمایشگاه برگزار می شود و بحمدالله استقبال بسیار خوبی هم از آن شده است.

مفتح با اشاره به نمایشگاههایی که وزارت بازرگانی دایر کرده است، گفت: بالاترین آماری که وزارت بازرگانی قبل از دولت نهم داشت، 15 نمایشگاه در سراسر کشور بوده است در حالی که از ابتدای دولت نهم و در فروردین سال 85 که این نمایشگاهها به اصناف واگذار شد، روز به روز شاهد توسعه این نمایشگاهها بوده ایم.

به گفته وی امسال 285 نمایشگاه خواهیم داشت با بیش از 20 هزار غرفه و در بیشتر 275 شهر کشور که تمام شهرهای بزرگ و متوسط کشور را در بر می گیرد.

معاون وزیر بازرگانی استقبال بسیارخوب و چشمگیر مردم از این نمایشگاهها را نشان دهنده عرضه کالاهایی با کیفیت و قیمت بسیار مطلوب دانست و ادامه داد: بارها از ما خواسته اند که زمان این نمایشگاهها بیشتر شود تا آنجا که ما تحت فشار قرار گرفته ایم که این نمایشگاهها را به صورت فصلی و 4 بار در سال برگزار کنیم که البته برنامه ریزی برای انجام آن را در دستور کار داریم.

مفتح از جمله محاسن این نمایشگاه ها را عرضه کالا بدون واسطه به مردم دانست و افزود: این همان رفاهی است که مسئولین نظام به دنبال آن هستند.

وی با اشاره به یکی انتقاداتی که از این نمایشگاهها می شود، اظهار داشت: قضاوت درباره این ادعا را که مردم برای رفتن به این نمایشگاهها به زحمت می افتند یا خیر، باید به مردم سپرد.

مفتح با بیان اینکه اجباری به این نیست که مردم حتماً از این نمایشگاهها خرید کنند، گفت: وقتی مردم احساس کردند که با قیمت بهتر و کیفیت بهتر می توانند جنسی را بخرند طبعاً هزینه آن را هم که همان طی مسافت است، می پردازند.

مفتح استقبال گسترده را نشانه رضایت مردم دانست و ادامه داد: اگراین نمایشگاهها مورد رضایت مردم نبود، باید از رونق آن کاسته می شد.

وی با اشاره به کالایی که در این نمایشگاهها عرضه می شود، تصریح کرد: با هماهنگی که با وزارت کشاورزی به عمل آمده است و ذخیره خوب مواد پروتئینی، چه از نظر گوشت گوسفند و گوساله و چه از حیث مرغ ما غرفه هایی را در همین نمایشگاهها در اختیار آنها قرار دادیم که این مواد را عرضه کنند.

مفتح در ادامه افزود: با مسئولین سازمان میادین گفتگو کردیم که در صورتی که غرفه مناسب در اختیار ما قرار دهند، فقط مواد پروتئینی را عرضه می کنیم.

وی با بیان اینکه پارک ارم، حکیمیه و شهید باستانی و احتمالاً یکی هم باغ لارک از جمله مکان هایی هستند که نمایشگاهها در آن دایر می شود، اظهار داشت:علاوه بر این 3 نقطه سازمان میادین هم به میزانی که غرفه در اختیار ما قرار دهد، آنجا هم نمایشگاه برگزار می کنیم.

وی فضای درنظر گرفته شده برای نمایشگاه ها را در مقایسه با استقبال مردم کافی ندانست و گفت: در نمایشگاه بین المللی که مکان متعلق به وزارت بازرگانی است و هیچ هزینه ای برگزاری نمایشگاه ندارد، با توجه به توافقی که با شورای شهر شده این نوع نمایشگاهها آنجا برگزار نمی شود، بنابراین ما از استفاده از مکانی که متعلق به خود وزارت بازرگانی است، محرومیم.

مفتح تصریح کرد: دستور خوبی سال گذشته آقای علی آبادی برای استفاده از مکان های ورزشی صادر کردند که متاسفانه در تهران نتوانستیم جای مناسبی برای برگزاری این کار بیابیم.

معاون وزیر بازرگانی تأکید کرد: از همین جا اعلام می کنیم اگر دوستان شهرداری مکان های مناسب مانند زمین های بایری که در سطح شهر است در اختیار ما قرار دهند، با طیب خاطر نمایشگاههایمان را در آن برگزار می کنیم.

وی با بیان اینکه شهر تهران آمادگی داشتن بیش از 20 نمایشگاه را دارد، گفت: اصناف ما آمادگی کامل را دارند که اگر شهرداری کمک کرده و جای مناسب را واگذار نماید، اقدام به توزیع مایحتاج مردم با کیفیت و قیمت مناسب نمایند.

مفتح در ادامه اظهار داشت: ما حداقل برای 300 غرفه به علاوه جای پارک ماشین در هر نمایشگاه فضا نیاز داریم که این فضا در هر نقطه ای در اختیار ما قرار گیرد، حتماً در آنجا نمایشگاه برگزار می کنیم.

به گفته وی این نمایشگاهها بنا بود از دهم شهریور برگزار شود که ممانعت شهرداری کار را 3 روز به عقب انداخت و از 13 شهریور این نمایشگاهها برگزار می شود.

مفتح قیمت های کالای عرضه شده در این نمایشگاهها را 15 تا 40 درصد زیر قیمت بازار ذکر کرد و گفت: گوشت و مرغ حداقل 20 درصد زیر قیمت بازار در این نمایشگاهها عرضه می شود.


  

87/6/4
5:56 ع

دهه‌ی چهارم انقلاب دهه‌ی پیشرفت و عدالت است

 

 

ادامه مطلب


  

87/6/3
1:2 ع

صدایش به آرامی در گوش هایم نشست: «سلام! چطوری پسرم؟ چند وقته اینجایی؟» مانده بودم چه بگویم،مدتها بود اینچنین پدرانه مخاطب قرار نگرفته بودم. قبل از دستگیری و در آن روابط خشک تشکیلاتی، چنین کلمات و جملاتی را ناشی از خصلت های خرده بورژوایی می دانستند و تمایلاتی اینچنین را سخت نکوهش می کردند. همان روابط تشکیلاتی نیز باعث شده بود که در خانه و میان خانواده نیز رفتار چندان مناسبی نداشته باشم و فضای غیرمحبت آمیزی حاکم باشد.
هنوز به خاطر دارم، یعنی هیچگاه نمی توانم آن را از یاد ببرم، آن نگاه مهربان از پشت عینک که صدای آرام و گرمی همراهی اش می کرد. یک بعدازظهر زمستانی بود که آن پنجره کوچک آهنی باز شد و این بار به جای نگهبان همیشگی و جملات و سؤالاتی از قبیل: «آماده شو برای شعبه» یا «می خواهی حمام بروی؟» و یا «چه وسائلی احتیاج داری از فروشگاه بخری؟»، چهره ای غریبه در چارچوب آن پنجره کوچک ظاهر شد که عینک درشتی بر چشم زده بود ولی گویا از پشت آن عینک، نگاه آشنایی داشت. صدایش به آرامی بر گوش هایم نشست: «سلام! چطوری پسرم؟ چند وقته اینجایی؟» مانده بودم چه بگویم،مدتها بود اینچنین پدرانه مخاطب قرار نگرفته بودم. قبل از دستگیری و در آن روابط خشک تشکیلاتی، چنین کلمات و جملاتی را ناشی از خصلت های خرده بورژوایی می دانستند و تمایلاتی اینچنین را سخت نکوهش می کردند. همان روابط تشکیلاتی نیز باعث شده بود که در خانه و میان خانواده نیز رفتار چندان مناسبی نداشته باشم و فضای غیرمحبت آمیزی حاکم باشد. (شاید اساسا چنین روحیه متلاطم و بی عاطفه ای باعث می شد که بچه های سازمان بدان حد قسی القلب و سنگدل شوند که فجیع ترین جنایات تاریخ بشر را مرتکب گردند.)
به هرحال در مقابل آن صدای گرم و سرشار از محبت، سکوت کردم. او دوباره پرسید: «چیزی احتیاج نداری؟» همچنان سکوت کرده بودم و در واقع نمی دانستم چه بگویم. پس از لحظاتی خداحافظی کرد و پنجره کوچک آهنی سلول انفرادی بسته شد. همچنان تا لحظاتی چشمم بر آن دریچه مانده بود. پس از اینکه حدود دو ماه از دستگیریم می گذشت، این اولین دیدار من با حاج اسدالله لاجوردی بود که بچه های زندان اوین به اختصار وی را «حاج اسدالله» می خواندند. بیرون از زندان، بسیار در مورد او گفته و تبلیغ کرده بودند و چه تهمت ها و توهین های ناروایی که به وی نبستند. او را جلاد اوین لقب داده بودند! و سرکرده شکنجه گران!! اما وقتی چند ماه بعد در حسینیه زندان، این بار او را دیدم که دو زانو در کنارمان نشست و به احوالپرسی با بچه ها مشغول شد، همه آن تبلیغات و حرف ها و تهمت ها، به یکباره همچون دیواری شیشه ای شکست و فروریخت. حاج اسدالله با بچه های زندانی (که تا چندی پیش در بیرون در تیم های مسلح بر علیه نظام و انقلاب اسلامی می جنگیدند و در شرایطی که ارتش بعث عراق هزاران کیلومتر مربع از خاک میهن را در اشغال خود داشت، از پشت به مملکت و مردم خود خنجر می زدند) آنچنان گرم گرفته بود که گویی با بچه هایش حرف می زند. بعداً از زبان خودش شنیدم که وی به همه این بچه ها به چشم قربانی نگاه می کند و نه جنایتکار.
او با اقتدا به امام و رهبرش، خیل جوانان و نوجوانان ساده دل و ناآگاهی که فریب مجاهدین خلق را خورده و در باتلاق نفاق آنها دست و پا می زدند، قربانیانی می دانست که نیاز به کمک و یاری دارند. از همین رو بود که زندان اوین را به واقع، برای رهایی این قربانیان از حصارهای تشکیلاتی و دستیابی به واقعیات و حقایق به آموزشگاهی بدل ساخت. این در شرایطی بود که مجاهدین خلق، مهیب ترین تروریسم تاریخ معاصر را به راه انداخته بودند و هر روز تعدادی از مردم را به جوخه های تروریستی خود می سپردند. اما حاج اسدالله برای انتقام، آموزشگاه شهید کچویی را در قلب زندان اوین بوجود نیاورده بود. او تنها طریق سربراه کردن گمراهان گروهک های ضد انقلاب را با تأسی به پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ع)، محبت و مهربانی می دانست. از همین رو بود که در بهترین ساختمان زندان اوین (که در زمان رژیم شاه، مجتمع اداری و محل اقامت روسای زندان بود) سالن های آموزشگاه را قرار داد. کتابخانه نسبتا بزرگی برای استفاده زندانیان تاسیس کرد، آنها را از تلویزیون و شبکه داخلی زندان و تازه ترین روزنامه ها و اخبار بهره مند ساخت، برای فراگیری کار و حرفه و احتمالا باری از دوش خانواده برداشتن (که اغلب بچه های گروهک ها، هیچگاه در زمان به اصطلاح مبارزه و خدمت به تروریست ها حتی فکرش را هم نمی کردند) کارگاههای متعددی بوجود آورد و با بودجه محدودی که در اختیار داشت و ترغیب برخی دوستانش به کمک مالی، دستگاهها و وسائل فنی این کارگاهها مانند چرخ های خیاطی و دوزندگی و کفش دوزی، ماشین های نجاری و چوب بری و مکانیکی و کشاورزی و... را خرید و در اختیار زندانیان علاقمند قرار داد تا هم حرفه ای بیاموزند، هم به کاری مشغول شوند و هم با حقوق و حق الزحمه ای که دریافت می کنند، احیاناً بتوانند به خانواده هایشان، کمک مالی بکنند. او برای زندانیانی که تمایل داشتند، کلاس های آموزشی مختلفی بوجود آورد، زمینه های کارهای تحقیقی و هنری و ورزشی و... آنان را فراهم کرد.


برای نخستین بار درون زندان اوین، استخری را برای استفاده همه زندانیان ساخت (نکته جالب اینکه برخی از خاطره نگاران فراری به خارج کشور که دورانی را در زندان اوین گذرانده و انواع و اقسام افتراها و تهمت ها را به زندانبانان خود نسبت داده اند هم نتوانسته اند این خدمات شهید لاجوردی را نادیده بگیرند و در هر صورت به گوشه ای از آنها اعتراف کرده اند که همین می تواند گواهی دیگر بر عظمت کاری باشد که شهید لاجوردی در زندان ها انجام داد).
حاج اسدالله به همین اقدامات داخل محیط زندان بسنده نکرد و برای اینکه زندانیان (که در دوران به اصطلاح آزادی، به هنگامی که در دام گروهکهای تروریست و درون حصار تشکیلاتی آنها قرار داشتند، هم از توده های مردم دور افتاده بودند) با فضای مردمی جامعه آشنا شوند، در دوره های مختلف و گروه بندی های گوناگون، آنها را به گردش های سیاحتی و زیارتی، بازدیدهای فرهنگی و علمی و حتی دیدار از جبهه های جنگ برد. شاید در باور خیلی ها ننشیند که در سخت ترین زمان تهاجم تروریستی مجاهدین خلق به انقلاب و مظاهر آن، دادستان این انقلاب و رئیس زندان اوین، زندانیان را برای گردش و تفریح به اطراف سد لتیان ببرد، برای تماشای نمایشگاه بین المللی و نمازجمعه و برنامه های دیگر اقدام نماید و خودش در تمام این فعالیت ها همراهشان باشد. شاید خیلی از زندانیانی که در سالهای 61 تا 64 در زندان اوین بوده اند، به خاطر داشته باشند بسیاری از اوقات وقتی از کارگاه به سالن ها بازمی گشتند، یا در مراسم خاص، همه بر سر سفره دسته جمعی غذا می خوردند و یا ملاقات های حضوری با خانواده خود داشتند، حاج اسدالله را همواره در حال کمک می دیدند که از هیچ نوع کاری ابا نداشت، دیگ ها و ظرف ها را می شست، جارو می کرد، با بچه ها در برنامه های ورزشی شان همراه می شد، با خانواده ها و والدین بچه ها گرم صحبت می گردید و... چنانچه بعداً پدر و مادرها متوجه می شدند که ساعتها با شهید لاجوردی هم سفره و همراه بوده اند.
این توجهات و دقت های حاج اسدالله، از این بابت بود که خود سالهایی بسیار سخت را در زندان ها و سیاهچال های رژیم شاه گذرانده بود. او که 9 سال از 14 سال پس از تبعید حضرت امام(ره) را در همان زندان ها طی کرد، بنا به اسناد ساواک، دید چشم چپ خود را از دست داد، دچار درد شدید کمر و زخم معده گردید و ناراحتی های بسیاری را در اثر شکنجه های قرون وسطایی مزدوران شاه تحمل کرد. نکته قابل ذکر اینکه آخرین محکومیت شهید لاجوردی در سال 1353 که حکم 18 ساله زندان را برایش داشت، در اصل به دلیل حفظ اسرار یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود، اگر چه شهید لاجوردی زودتر از بسیاری از مبارزین به نفاقشان پی برده بود و به شدت در زندان رژیم ستمشاهی با حاکمیت آنان مبارزه می کرد، به نوعی که شدیدترین بایکوت ها را از سوی همین افراد در زندان تحمل کرد، اما بنا بر مردانگی و فتوتی که در خونش بود، در مقابل سنگین ترین شکنجه ها مقاومت کرد و نامی از آن عضو مجاهدین خلق نبرد.
پس از سال 64 و انتقال به زندان گوهردشت، دیگر خبری از حاج اسدالله نداشتم، شنیدم که از دادستانی انقلاب و ریاست زندان اوین کنار رفته است. پس از آزادی در سال 68، در حالی که سرگشته و سرگردان بعد از سالهای طولانی به جامعه بازگشته بودم و نمی دانستم چه باید بکنم و چه کاری انجام دهم، در شرایطی که به دلیل سوءسابقه هم در هیچ اداره و مؤسسه ای پذیرفته نمی شدم، شنیدم که شهید لاجوردی رئیس سازمان زندان ها است و اداره ای در همین سازمان به نام «مراقبت پس از خروج» برای کمک به زندانیان آزاد شده بوجود آورده است .از طریق یکی از دوستان زمان زندان، به دفترش مراجعه کردم، نیازی برای وقت گرفتن و نوبت ایستادن نبود، او همان حاج اسدالله بود، با همان محبت و مهربانی آن روزی که از آن پنجره کوچک آهنی نگاه کرد، حرف هایم را شنید و نامه ای را برایم نوشت و امضاء کرد که توانستم بخشی از تحقیقاتم را در یکی از مؤسسات دولتی به چاپ برسانم و همین ماجرا زمینه ای شد تا راه و کار آینده ام را تشخیص دهم.
تصور نمی کردم که او پس از زندان هم، زندانیان سابقش را از یاد نبرد و برای سر به راه ماندنشان، از هیچ تلاشی فروگذار ننماید.
شنیدم پس از کناره گیری از مسئولیت های دولتی، مثل همه زندگی اش، بریده از تمام تعلقات دنیوی و همچون همیشه ساده و بی تکلف با دوچرخه اش به مغازه ای که از سالهای پیش از انقلاب واقع در بازار در اختیار داشت، می رفت که در یکی از همین روزها هدف منافقین تروریستی که همواره بزرگترین ضربه ها را از ایمان و مقاومت و اتکال به خدا و هوشمندی و در عین حال سادگی و عدم تکلف شهید لاجوردی خورده بودند، قرار گرفت و به آرزویش رسید که همواره شهادت را برای پایان زندگی اش از خدا می خواست و حقیقتاً که مردن برای شخصیت بزرگی چون لاجوردی خیلی کوچک بود.

 


  

87/6/3
8:49 ص

در آئینه خاطرات منتشر نشده حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری
خاطرات حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری درباره شهید لاجوردی از آن روی درخور اهمیت است که وی عامل آغاز همکاری آن شهید ارجمند با دستگاه قضائی است . خودش گاهی با مطایبه می گوید : " اگر منافقین لاجوردی را به خاطر کارکرد قضائی اش ترور کرده باشند ، من هم در زمینه سازی آن شریکم ! "

 

اول لازم است تأکید کنم ضمن این که شهادت مظلومانه لاجوردی برای دوستان بسیار غمبار بود ، ولی وقتی من خبر شهادت ایشان را شنیدم ، در کنار این غم و تأسف و تأثر نکته دیگری هم به ذهنم رسید و آن این که جز شهادت چیز دیگری زیبنده لاجوردی نبود .
واقعاً در بستر مردن در شأن این بزرگوار نبود ، او هم این را نمی طلبید ، تاریخ پر افتخار سیاسی و مبارزاتی او هم این طور اقتضاء نمی کرد . آنچه که زیبنده او بود و به قامت او رسا ، همین لباس شهادت بود ، با این شکل مظلومانه اش که رخ داد .
خوشبختانه مردم قدر شناس ما در تشییع پیکر این شهید بزرگوار ، ارادت و قدردانی خود را نسبت به این چهره خدمتگزار نشان دادند .
من از خیلی وقت پیش از انقلاب در دوران آغاز مبارزات نهضت امام ، با مرحوم شهید لاجوردی آشنایی داشتم . هر چند خیلی پیش نمی آمد که از نزدیک با هم کار کنیم و آشنایی بیشتری داشته باشیم .
قبل از انقلاب پرونده هایی که ایشان در ارتباط با آنها گرفتار می شدند غیر از پرونده هایی بود که گاهی من گرفتار می شدم ، معمولاً هم پرونده نبودیم . اما به هر حال مقاومت شهید لاجوردی در دوران مبارزات به خصوص بعد از دستگیری ها و شکنجه ها ، آنچنان بود که ایشان به عنوان مرد شکست ناپذیر معروف شده بود .
به نظر من در زندان ، مأمورین شکنجه ساواک یقین پیدا کرده بودند که نمی توانند اعترافی از ایشان در بیاورند ، بار دوم دستگیری شکنجه سختی به ایشان دادند که آثارش تا پایان عمر پر برکتش در بدنش بود .
بر کمر ایشان اثر گذاشته بود ، بر سلسله اعصاب ایشان اثر گذاشته بود ، بر مفاصل ایشان اثر گذاشته بود ، آثاری که روی گردن ایشان بود تا همین اواخر نیز ایشان را وادار به معالجه و استفاده از گردنبندهای طبی می کرد ، اینها همه آثار همان شکنجه ها بود .
بار سوم که ایشان را گرفتند جز دادن زندان های طولانی ، کار دیگری از دست مأمورین شاه بر نمی آمد ، آنها می دانستند که از او نمی توانند چیزی در بیاورند ، او واقعاً به عنوان مرد شکست ناپذیر در بین مأمورین و انقلابیون معروف بود .
بعد از انقلاب با درک بسیار بالایی که داشت و فهم خیلی خوبی که از دین داشت ، شناختی که از گروهک ها در زندان پیدا کرده بود ، واقعاً مصداق این آیه بود که : " والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ."
او قبل از بسیاری از بزرگان و مبارزین در زندان پی به جریان نفاق برد . هنوز کمتر کسی به این که منافقین از نظر ایدئولوژی و از نظر اعتقادات منحرفند ، پی برده بود و بر این امر آگاه شده بود که گرچه دارند با شاه مبارز می کنند ، ولی اعتقادات درستی ندارند .
شهید متفکرمان مطهری (رحمت الله علیه) پیشتاز این تفکر بود و اینها را خوب شناخته بود . مرحوم لاجوردی در زندان از پیشتازان این شناخت بود و خیلی زود به انحراف اینها پی برد و در همان زندان شروع به افشاگری کرد .

ایشان به خاطر افشاگری علیه جریان نفاق ، غیر از شکنجه های مرسوم ، شکنجه روحی هم می شد و بارها از طریق منافقین بایکوت شده بود ، اما این چیزها روی اراده و اعتقاد او تأثیر نمی گذاشت .
از خصوصیات مرحوم لاجوردی این بود که اهل بحث بود ، اهل منطق بود و با همین جریان های انحرافی هم وارد بحث می شد . وحشت آنها به این دلیل بود که در مناظره و بحث حریف او نمی شدند ، چون معانی و معارف دین دستش بود ، معانی اسلامی دستش بود ، مکاتب مختلف را خوب می شناخت و مطالعه کرده بود .
بنابراین به عنوان یک آدم مسلط بر اعتقادات و مسائل ایدئولوژیکی ، مسلط بر مکاتب و مسلک های مختلف وارد میدان بحث می شد ، خیلی پر حوصله بود . اصلاً بر خلاف آنچه که بعضی ها با نگاه کردن به چهره ایشان فکر می کردند ، آدم خشنی است (و این هم یکی از وجوه مظلومیت اوست) ، عصبانی نمی شد . ایشان پر حوصله ، مقاوم ، پر صبر و با اخلاق برخورد می کرد .
وقتی جریان انحرافی فرقان ، پس از انقلاب با ترور شخصیت ها خودش را نشان داد و فرقانی ها دستگیر شدند . مسئولیت محاکمه آنها به عهده من افتاد . مرحوم شهید مظلوم بهشتی از من این را خواست ، به ایشان گفتم : " اگر قرار است من محاکمه کنم ، پس باید دادستانش را خودم انتخاب کنم ، چون فقط نمی خواهم افراد فرقانی را محاکمه کنم .
اعتقاد من این است که باید ایدئولوژی فرقان را به محاکمه کشاند ، نه افرادی را که چه بسا گول خورده و منحرف شده اند ، اگر این حرکت شود می تواند بازتاب خوبی داشته باشد و جلوی انحراف جوان ها را بگیرند ، بنابراین دادستانش را خودم باید انتخاب کنم . "
ایشان فرمودند : " خودت انتخاب کن . " من تنها کسی را که به فکرم رسید که می تواند دادستان این پرونده باشد ، مرحوم لاجوردی بود . یک روز به بازار رفتم ، در همین مغازه ای که شهید شد مشغول کار بود ، یادم هست که در آن دیدار این تعبیر را کردم و گفتم :
" آقای لاجوردی ! برای من یک خوابی دیده اند ، من هم خوابی برای شما دیده ام . خوابی که برای من دیده اند این است که گفته اند بیا بشو حاکم شرع این پرونده ، خوابی که من برای شما دیده ام این است که شما دادستان این پرونده باشید و با هم کار کنیم . "
ابتدا قبول نکرد و گفت : " من حافظه ام خیلی اجازه نمی دهد ." واقعاً معتقد بود که شکنجه هایی که شده رویش اثر گذاشته است . گفتم : " نه ! اتفاقاً من نمی خواهم چیزی را حفظ کنید ، من می خواهم یک آدمی باشید که این گروهک ها را محاکمه ایدئورژیک می کند ." ایشان بزرگواری کرد و حکم دادستانی ایشان را هم گرفتیم .
اساساً ورود آقای لاجوردی به حوزه قضائیه از اینجا شروع شد و مسببش بنده بودم ، حالا اگر شهادت لاجوردی خسارتی بود ، یک عاملش من هستم ! خدماتی که لاجوردی در زمینه برخورد با مجرمین در این کشور کرد ، کمتر کسی کرد ، انشاءالله که من هم در این ثواب شریک و سهیم هستم .
بزرگواری کرد و قبول کرد و وارد میدان شد ، با حوصله توی بندهای زندانیان و متهمین می رفت و از سر شب تا صبح ، با رفاقت و خوشی و شوخی و خنده با این بچه ها مباحثه می کرد ، همین هایی که به عنوان جریان فرقان متهم ما بودند ، در زندان بودند ، ایشان اینگونه برخورد می کرد .
در یک جمله بگویم کار به جایی رسید که از همین فرقانی ها که به عنوان محارب شناخته شده و به یک معنا مهدور الدم بودند ، عده زیادی برگشتند چون ما می خواستیم جوان هایی که منحرف شده و گول اینها را خورده بودند ، نجات پیدا کنند و لذا از همان آغاز جریان محاکمه ایدئولوژی آنها را به محاکمه کشاندیم .
زحمات مرحوم لاجوردی و جلسات بحث و مناظره اش با آنها که گاهی از سر شب تا صبح و گاهی از صبح تا شب توی سلول طول می کشید ، سبب شد که از همین بچه های اغفال شده توسط جریان فرقان ، آدم هایی ساخته شوند که به جبهه رفتند و به شهادت رسیدند .
اینها در همان زندان و به دست لاجوردی متنبه شدند و برای این که جبران کارهای قبلی خود را بکنند ، آمدند ، داوطلب شدند و به جبهه رفتند و جزو شهدای ما شدند . بعضی از اینها جذب سپاه شدند و بعضی هم در دادستانی همکاری شان را با لاجوردی تا آخر ادامه دادند .
 

 

اینها هدایت شدند و آمدند و به خیل امت اسلامی پیوستند . واقعاً شاید کسی قدر این کارهای لاجوردی را ندانست ، اغلب نمی دانند چه کارهای عظیمی برای هدایت جوانان کرد . ایشان در مقام دادستان انقلاب ، شب و روز در زندان بود .
تعبیری از خانم ایشان شنیدم که تعبیر درستی بود ، ایشان می گفتند : " او هم قبل از انقلاب زندانی بود و هم بعد از انقلاب ، قبل از انقلاب ، شاه زندانی اش کرد ، بعد از انقلاب ، خودش ، خودش را زندانی کرده است ! "
همیشه آنجا بود ، در دوره دادستانی اش گاهی صبح های زود می رفتم اوین که به پرونده ها رسیدگی کنم و می دیدم آقای لاجوردی که روز قبل یکسره کار کرده ، شب هم با اینها مباحثه کرده و دارد از شدت خستگی از پا در می آید ، شش صبح آمده و لباس هایش را شسته و دارد می برد بیرون که روی طناب بیندازد تا خشک شوند .
آدمی بود پر کار و برخوردش با همه حتی با منافقین عاطفی بود ، واقعاً دو هزار نفر از اینها توی سالن جمع می شدند و ایشان تنها و بدون هیچ محافظ و سلاحی ، بی هیچ واهمه ای وارد سالن می شد و بین اینها می نشست ، گاهی با آنها شوخی و گاهی هم بحث جدی می کرد . با اینها این جوری برخورد می کرد که حتی المقدور آنهایی را که می شود هدایت کند و نجات بدهد . هیچگاه با خشونت و با عناد با کسی برخورد نکرد ، همواره به فکر هدایت جوان ها بود .
در دوره دادستانی و بعدها که مسئولیت زندان ها را به عهده گرفت ، در همان روزهای اول بود که آمد پهلوی من و وضع زندان ها را بیان کرد ، ایشان در همان دوره دادستانی در اوین کارگاه هایی را راه انداخت و همه زندانیان در آنجا مشغول کار و کسب درآمد شدند . کارگاه نجاری راه انداخت ، کارگاه خیاطی راه انداخت ، کارگاه های مختلفی راه انداخت . من خودم برای بازدید می رفتم انصافاً برای نجات و تأمین معاش اینها هم خیلی زحمت کشید .
دوره ای هم که مسئولیت اداره زندان ها را به عهده گرفت ، نگران سرنوشت آنها بود ، ابتدا از زندان اطفال شروع کرد که در زیباشهر بود ، اگر اشتباه نکنم ، از آنجا بازدیدی کرد و بعد آمد و گفت : " خیلی وضع رقت باری دارند ، باید به وضع اینها رسید ."
موقعیت بالایی داشت و همه به او احترام می گذاشتند ، از مردم و خیرین خیلی پول می گرفت تا بتواند به زندان ها سر و سامانی دهد ، کمک کند ، جاهایی را درست کند که آنهایی که زندان های طولانی دارند ، زن و بچه هایش بیایند و با آنها دیدار کنند . حتی برای حفظ شئون شرعی و این که اینها بتوانند ارتباط شان را با شوهرهای خودشان داشته باشند ، شرایط مناسبی را فراهم کرده بود ، واقعاً یک انسان به معنای واقعی عاطفی ، با درک و فهم بالا و متفکر بود و شناخت دینی بسیار خوبی داشت .
از خصوصیات دیگر مرحوم لاجوردی ساده زیستی بود ، توی ز ندان که آن طور زندگی می کرد ، در خانه هم همین طور بود . با بچه هایش هم همین طور برخورد می کرد . زندگی بسیار ساده ای داشت ، حقیقتاً آدم غبطه می خورد ، من که به کرات از خدا می خواستم این روحیه مرحوم لاجوردی را به من هم بدهد ، آدم غبطه می خورد به حالات او .
به مظاهر دنیا ، به معنای واقعی کلمه بی اعتنا بود ، مغازه را رها کرد ، بلند شد و آمد و هر جا که به او مأموریت دادند پذیرفت و به وظیفه اش عمل کرد . دادستانی و مسئولین زندانش وقفه ای به وجود آورد ، در این مدت هم باز رفت توی زیر زمین خانه اش نشست و مشغول خیاطی شد . انگار نه انگار که آقای حاج اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب بوده است که این همه خدمت به نظام کرده . ذره ای توقع از نظام و از مسئولین نداشت ، خدایی می اندیشید و ملکوتی بود .
مرحوم لاجوردی غیر از این که خودش ساده زیست بود ، اساساً از همان سال های قبل از انقلاب طرفدار فقرا و محرومین بود ، زندگی اش هم به شکل آنها بود و به همین دلیل اثر می گذاشت . مرد عمل بود ، مرد اجرا بود ، طرفدار فقرا بود ، با تکاثر و تراکم ثروت برای افراد و سودجویی و سرمایه های کلان از هر طریقی فراهم کردن به شدت مخالف بود .
با کاخ نشین ها سر سازگاری نداشت ، بعضی ها او را متهم به بازاری بودن می کردند ، بازاری هم که می گویند ، متأسفانه خیال می کنند یعنی کسی که به دنبال تکاثر و ثروت و سرمایه داری و حمایت از پولدارهاست ، او اصلاً داخل این قضایا نبود .
بعضی از دوستان می گفتند که آقای سید اسدالله در حمایت از فقرا و محرومین و بی اعتنایی به متکاثرین و کسانی که به دنبال تکاثر ثروت و پول هستند ، خیلی افراطی فکر می کند . این از خصوصیات و روحیات مرحوم لاجوردی اعلی الله مقامه بود .
نکته دیگری که می خواهم در مورد این شهید بزرگوار به آن اشاره کنم ، اطاعت از مقام ولایت است ، او مطیع محض و بی ادعای امام بود و پس از رحلت امام (رحمة الله علیه) همین تقید و اطاعت را نسبت به مقام معظم رهبری داشت . توصیه ای هم که همواره به بچه هایش و به دیگران داشت این بود که در برابر دستور ولایت هیچ جای گفتگو و بحث نیست .
مرحوم لاجوردی بسیار اهل مطالعه و تحقیق بود ، اما در عین حال که خودش اهل نظر و اهل فکر بود ، آنجایی که بحث اوامر و دستوران ولایت می شد ، کاملاً مطیع بود و نظرات خود را کنار می گذاشت .

یکی از خصوصیات دیگر مرحوم لاجوردی آزادگی و صراحت لهجه اش بود ، به هیچ وجه نسبت به احدی وابستگی نداشت . بنده سالیان سال چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب او را می شناختم ، به خصوص بعد از انثقلاب که از نزدیک با هم کار می کردیم و صراحتاً می گویم که به هیچ وجه اهل تملق نبود .
اگر هم به این نتیجه می رسید که در بنده و امثال بنده نکته قابل نقدی وجود دارد صریحاًمی گفت ، بسیار محجوب بود ، اما ذره ای تملق در او راه نداشت . صریح اللهجه بود و سلامت نفس داشت . من اگر بخواهم ایشان را در یک عبارت توصیف کنم ، باید بگویم که مرحوم لاجوردی مبارزی ساده زیست ، مخلص و ولایت پذیر بود .
دراین مورد هم که گاهی می پرسند آیا صحیح است که ایشان از دولت حقوق نمی گرفت ، باید در پاسخ بگویم که این حرف باید درست باشد ، من تأیید می کنم که حداقل در آن دوره ای که با هم کار کردیم ، حقوق نمی گرفت . اساساً این طوری بود که فقط از درآمد محدود مغازه ای که با اخوی اش داشت زندگی شان را اداره می کرد . اگر اهل این حرف ها بود و یک منبع حقوقی و درآمدی داشت که بعد از بیرون آمدن از کار نمی رفت توی زیر زمین نمی نشست و خیاطی نمی کرد .
خداوند روح این مجری شریعت را با صاحبان آن محشور کند و او را مأجور فرماید .

کانون هابیلیان


  

پیام رسان

+ لینک دانلود جزوه استقامت در منطقه ممنوعه

+ ویل راجر فرمانده ناو ونیسنس هواپیمای مسافربری ما رو ساقط کرد و از شیاطین متحده مدال گرفت، اصغرآقا شما کدوم ایرباس رو زدی که لیاقت جایزه گرفتن از دست شیطان را پیدا کردی؟!

+ ویل راجر فرمانده ناو ونیسنس هواپیمای مسافربری ما رو ساقط کرد و از شیاطین متحده مدال گرفت، اصغرآقا شما کدوم ایرباس رو زدی که لیاقت جایزه گرفتن از دست شیطان را پیدا کردی؟!

+ تبلیغ بورس بعد از اشغال وال استریت!

+ فدایی سید علی با نمایش چند فیلم و عکس از یوم الله 9 دی 1388 به روز شد..... منت می گذارید تشریف بیاورید به سنگر ما......

+ 30 فروردین سالروز ولادت امام خامنه ای روحی فداه بر عاشقان ولایت مبارک باد

مشخصات مدیر وبلاگ
 
مهدی[112]
 

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 

javahermarket

لوگوی دوستان
 
دوستان
 
وبلاگ گروهی فصل انتظار نمازخانه بوستان بهاره بازتاب بُرنا مبادا روی لاله ها پا گذاریم سجاده ای پر از یاس یا اباصالح المهدی (عج) .:: در کوی بی نشان ها ::. دنیای جوانی سکوت ابدی ارزش خبر ... حبل المتین ... PARANDEYE 3 PA عروج شهرستان بجنورد عشق الهی حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد کـــــلام نـــو شلمچه وبلاگ گروهی موج .: شهر عشق :. نسیم قدسیان رهسپاریم با ولایت تا شهادت مهربان رنگارنگه گل نرگس...مهدی فاطمه ما و دلاوران کانون فرهنگی هنری مسجد ولی عصر (عج) کنگان پرتو پاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شب السلام علیک یا علی بن موسی الرضا هیئت متوسلین به حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام ساحل نشین اشک عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) عطش گروه اینترنتی جرقه داتکو نهِ/ دی/ هشتاد و هشت فرهنگ ولایی مهدویت @@@ استشهادی @@@ یاامام حسن مجتبی (ع)ادرکنی هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره) زندگی گروه فرهنگی سردار خیبر دل نوشته های هدهد سرگشته سیرت بسوی ظهور ... زورخانه باباعلی از فرش تا عرش نصیحت به مسئولین جامعه اسلامی پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان حب الحسین اجننی mansour13 فقط من برای تو وبلاگ رسمی دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد یا زهرا(س) گل پیچک شیعه مذهب برتر Shia is super relegion پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز دهاتی دکتر علی حاجی ستوده نای نیستان شمیم عاشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف حزب الله هم الغالبون مجمع عاشقان ثامن الائمه (ع) منتظر عشق طلاست السلام علیک یا صاحب الزمان کانون فرهنگی دستگردانیهای مقیم یزد صفاسیتی یاران ناب معجزه هزاره سوم بصیرت قاضی مالخر زمزمه های عطار برای حقیقت جویان اتحاد ملی - انسجام اسلامی ولایت مشاوره و مقالات روانشناسی اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار عاشقان علی و فاطمه « یا مهدی ادرکنی » فوتوبلاگ وصال شهدای غریب کجایند مردان بی ادعا؟ حسین جان (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست) نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا مائدة من السماء زیر آسمان خدا گفتمان مذهبی آموزش های مخصوص نظامی - نیروهای ویژه نور المهدی (عج) شهرستان ماهشهر یوسف گام آخر... درد و دل یک قدم تا پشت خاکریز یعسوب جلوه گاه دنیای آبی شیعیان اهل سنت واقعی وبلاگ خبری هیات چهارده معصوم(ع) بوئین زهرا هیئت مجازی علی جان آژیر قرمز مولای غریب ازدواج موقت وچالش ها دشت جنون نازنین فاطمه عاشقان شهادت در خط ولایت نسیم جبهه یا مهدی (عج) یه فلش کار بسیجی سایت خبری تحلیلی شیعه نیوز رنگارنگه 2 سخنان مهجور حضرت روح الله بــــــــــــــــــــــــــــاران مسیح المسایح پیام مشاور حاج منصور ارضی وبلاگهای موهن را متوقف کنید .::خادم الشهداء::. هیئت یا عباس (ع) عشاق المهدی(عج) هر که دارد هوس کرببلا بسم الله پایگاه وبلاگ نویسان حامی مقاومت اسلامی مروارید شهید حجت الاسلام والمسلمین ردانی پور خاکریز سبز السلام علیک یا اباالفضل العباس (ع) .::خاتم النبیین::. حوزه مقاومت بسیج هفت امام موسی کاظم علیه السلا جنـبش پیامـکی احـمدی نـژاد گفتمان آزاد حقیقت نیوز نغمه اذان صبح دولت عشق محب مهدی (عج) اصلاح الگوی مصرف صبح بیداری مردان بی ادعا هیئت مذهبی دانشجوئی ثامن الائمه (ع) وبلاگ شخصی دکتر کوچک زاده نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلام حزب فقط حزب علی... رهبر فقط سید علی خفن سرا ضد سبز یادداشتهای بی تکلف جزوات کارشناسی ارش شجره طیبه دین و زندگی سیستم عامل، طراحی گرافیک و برنامه نویسی خراباتی 15 یک دست لباس خاکی نینوا نرم افزار ایثار حامیان استاد رائفی پور و استاد عباسی و کریمی
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ