86/5/17
3:0 ع
سلام بر شهیدان اسلام.
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام را به پیشگاه ولی عصرارواحنا فداه و رهبر فرزانه انقلاب و همه شیعیان تسلیت عرض می نمایم.
درخت معجزه شهدای لبنان در پایتخت مقاومت
17 مرداد 1386
به گزارش خبرگزاری فارس، شبکه تلویزیونی "المنار" با پخش گزارشی درباره سبز شدن معجزهآسای این درخت، با گردشگرانی که از نزدیک این پدیده را مشاهده میکردند مصاحبه کرد.
یکی از جوانان شیعه شهر "بنت جبیل" دو سال پیش تصمیم گرفت نام شهدای این شهر را بر روی دایرههای چوبی بنویسد و بر روی شاخههای این درخت نصب کند. این درخت خشکیده پس از مدتی در میان اهالی شهر، به درخت شهدا شهرت یافت. اهالی بنتجبیل، این درخت خشکیده را از ریشه درآورده و آن را دو مرتبه با آب طلای تیره و لعاب ضد حرارت داغ کردند.
المنار میافزاید: این سپیدار خشکیده، به علت زیبایی و تلألو نام شهدا، برای استفاده در جشنها و برنامههای فرهنگی مختلف لبنان، از مکانی به مکان دیگر منتقل میشد و پس از جنگ 33 روزه پارسال نیز نام شهدای تازه بهخون غلتیده بنتجبیل بر آن نصب شد تا تعداد اسامی به 43 تن رسید.
این گزارش حاکی است دو هفته پیش در جریان یکی از برنامههای حزبالله لبنان یکی از جوانان برای کاری وارد تالار دربستهای شد که این درخت در آن قرار داده شده بود که ناگهان مشاهده کرد که از این سپیدار خشکیده، برگهای تازه سبز شده است.
المنار میافزاید: عجیبتر این است که تعداد برگهای سبزشده بر روی این درخت دقیقاً مطابق 43 نام شهیدی است که بر روی آن نصب شده و علاوه بر این، تنه درخت از طول شکافته و عطری خوشبو از آن به مشام میرسد.
پس از انتشار این خبر در رسانههای عربی و غربی، هزاران تن از اقصا نقاط لبنان و نیز گردشگرانی از آمریکا، استرالیا، کانادا، کشورهای آفریقایی، کشورهای حوزه خلیج فارس و بسیاری کشورهای دیگر برای مشاهده این درخت معجزهآسا به بنتجبیل سفر میکنند و با تهیه فیلم و عکس یادگاری از آن، یاد شهدای مقاومت بنت جبیل در برابر ارتش رژیم صهیونیستی را گرامی میدارند.
این شبکه تلویزیونی میافزاید: تا کنون بنت جبیل با القابی چون "پایتخت مقاومت و آزادی"، "امالقرای شهیدان" و "شهر انقلابیها" شناخته میشد اما از این پس باید از آن با نامی جدید یعنی "پایتخت معجزات الهی" یاد کرد.
86/5/12
12:0 ص
به بهانه فتوای اشرار برای تخریب حرم مطهر سیدالشهدا امام حسین علیه السلام.
دولت جنایتکار آل سعود بعد از این فتوا فرمودهاند: این فتوا کار صهیونیستها بوده. یکی به من بگه ... یکی این ذهن تاریکه منو روشن کنه مگه فرقی هم بین دولت آل سعود و صهیونیستهای وحشی و جنایتکار وجود داره؟!!! رژیم ددمنش و جنایتکار صهیونیستی خواهران و برادران ما را در سرزمینهای فلسطین و لبنان قتل عام میکنند و هزینه این جنایات توسط شکمبارگان عرب تأمین میشود. دولت ضد اسلامی آل سعود حجاج بیت الله الحرام را به شهادت میرساند رژیم غاصب صهیونیستی حمایت میکند... صهیونیستها جنایت میکنند عربستان حمایت!. به به!!
وهابیت و بنیانگذارش
فرقۀ وهابیت چنان که از نامش پیداست، منسوب به محمّد پسر عبدالوهّاب، پسر سلیمان اهل نجد میباشد که سال 1111 ه، به دنیا آمد و سال 1206 ه، از دنیا رفته است.
این شخص مقداری از علوم دینی فراگرفته بود و نسبت به مطالعۀ خبرهای مدعیان نبوت از قبیل مسیلمۀ کذاب و سجاج و اسود عنسی و طلیحۀ اسدی علاقۀ فراوانی داشت، از این رو در همان ایام تحصیل گمراهی و انحراف شدیدی از او پیدا شد، تا آنجا که پدر و دیگر اساتیدش را بر آن داشت که مردم را از وی برحذر دارند و دربارۀ او گفتند: این شخص بزودی گمراه میشود و خدا کسانی را که از رحمتش دور و به شقاوت مبتلا ساخته باشد به وسیلۀ وی گمراه میسازد.
در سال 1143 ه، نامبرده فراخوانی به مرام جدیدش را آغاز کرد، امّا پدر و اساتیدش در برابر وی برخاستند و گفتههایش را باطل ساختند و نتوانست رونق بگیرد، تا آن که پدرش در سال 1153 ه، از دنیا رفت. پس دعوتش را میان عوام الناس و ساده لوحان دوباره آشکار ساخت و فرومایگان از او پیروی کردند، اما شهروندانش بر او شوریدند و خواستند او را بکشند. او به شهر (عیینه) فرار کرد و به فرمانروای آنجا نزدیک شد و با خواهر او ازدواج کرد و نزد وی مردم را به سوی خود و آیین دروغین خود فراخواند، اما مردم عیینه عرصه را بر او تنگ کردند و او را از شهر خود بیرون راندند. او به طرف (درعیه) در شرق نجد گریخت سرزمینی که پیش از آن، جایگاه مسیلمۀ کذّاب و خاستگاه فرقههای منحرف و آیینهای دروغ بود. در این سرزمین، افکار محمدبن عبدالوهاب رواج پیدا کرد و فرمانروای آن جا، محمدبن سعود و عامّۀ مردم از او پیروی کردند.
این شخص با این که حقیقتاً از کسانی نبود که حتّی رابطهای با اجتهاد داشته باشد، اما همانند یک مجتهد مطلق در تمام امور دخالت میکرد و اعتنا به قول هیچکس از پیشوایان اجتهاد گذشته و حال نداشت.
این ویژگی را برادرش شیخ سلیمان بن عبدالوهاب که از مردم دیگر او را بهتر میشناسد، برای او ذکر کرده و در رد ادعای برادر خود و اثبات دروغ بودن آن، کتابی تألیف کرده و از جملۀ عبارات جامع و مختصر این کتاب در تعریف وهابیت و بنیانگذارش این است: امروز مردم به کسی مبتلا شدهاند که خود را به کتاب و سنت نسبت میدهد و از علوم آن دو استنباط میکند و از هر کس با او مخالفت کند باکی ندارد و مخالفان خود را کافر میداند، در حالی که یک نشان از نشانههای اجتهاد در او نیست بلکه سوگند به خدا حتی یک دهم از نشانۀ آن در او وجود ندارد، با این وضع، گفتارش در بسیاری از مردم نادان تأثیر گذاشته پس «انالله وانا الیه راجعون» [به تاریخ نجد تألیف محمود شکری آلوسی، و الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه، از شیخ سلیمان بن عبدالوهاب، ص7 و فتنة الوهابیه ص5، مراجعه فرمایید].
ریشههای اندیشۀ وهابیت
وهابیت دارای دو ریشۀ اصلی است؛ آشکار و پنهان.
ریشه آشکارش این است که مدعی توحید کامل و خالص برای خدا و جنگ در مقابل شرک و بتپرستی میباشد. اما از وجود این اصل هیچ مصداق عملی در کیش وهابیت یافت نمیشود، چنان که بر هرکس نمایان است. ریشۀ پنهان در وهابیت، این است که این فرقه میان مسلمانان اختلاف میاندازد و آشوب و جنگ بپا میکنند و به استعمارگران غربی خدمت مینمایند. و این اصل مخفی، همان محور اصلی است که تمام کوشش وهابیت از آغاز پیدایش تاکنون، گرد آن میچرخد. و همین است ریشۀ واقعی که اصل آشکار به منظور گمراه ساختن ساده لوحان و عامه مردم، در اختیار آن قرار گرفته است. شکی نیست که شعار:(اخلاص توحید و مبارزۀ با شرک) شعار پر جاذبهای است که پیروان وهابیت با تمام شور غرورشان زیر چتر آن قرار میگیرند در حالی که نمیدانند، این امر وسیلهای برای تحقق یافتن ریشۀ مخفی آن آیین است.
پژوهشگران در تاریخ وهابیت ، ثابت کردهاند که این مرام در اصل به فرمان مستقیم از وزارت امور مستعمرات بریتانیا به وجود آمده است، از باب مثال به کتاب(عمدةالاستعمار) تألیف خیری حماد(تاریخ نجد) از سنت جون فیلبی یا عبدالله فیلبی و کتاب (مذکرات حاییم وایزمن) نخستین رئیس دولت صهیونیسم و کتاب (مذکرات مستر همفر) و کتاب (الوهابیة نقد و تحلیل) از دکتر همایون همتی، مراجعه فرمایید.
منابع فکری وهابیت
در مسلک وهابیها عقاید به دو بخش تقسیم شده است: نخست آنچه در کتاب یا سنت دربارۀ آن نصی وارد شده و گمان وهابیون این است که این بخش از عقاید خود را به طور مستقیم از کتاب سنت میگیرند بدون این که در معنای آن، به اجتهاد هیچ مجتهدی رجوع کنند خواه آن مجتهد از صحابه باشد یا از تابعان و یا غیر آنها از ائمه اجتهاد.
بخش دوم: عقایدی که هیچ نصی دربارۀ آن وارد نشده و به گمان خود در این امور به فقه احمد حنبل و ابن تیمیّه مراجعه میکنند.
اما، در هر دو امر شکست خورده و به تناقض گویی گرفتار و به کارهای ناپسندی دست زدند، از جمله این که:
الف- وهابیان، نسبت به همان معانی که خودشان از ظاهر برخی نصوص فهمیدند تعصب ورزیدند، از این رو با اجماع امت و تمام اصول مخالفت کردند و به این دلیل شیخ محمد عبده آنان را چنین تعریف کرده است: «فرقۀ وهابیه از هر تقلید کنندهای تنگ حوصلهتر و خشنتر هستند و از این رو بدون توجه به هر اصلی که دین بر آن استوار است، تمسک و عمل به هر چه از لفظ فهمیده میشود را واجب میدانند».[الاسلام و النصرانیه، تألیف محمد عبده و حاشیۀ رشید رضا، ص97، چاپ دوم].
ب- وهابیان(که مدعی پیروی از احمد حنبل هستند) به طور صریح با وی مخالفت کردند زیرا مسلمانان مخالف خود را کافر دانستند، با این که در فتاوای احمد حنبل هیچ چیزی را که شاهد بر این عقیدهشان باشد نیافتهاند، بلکه برعکس، تمام آراء و افکار او بر خلاف این است یعنی هیچ کس از اهل قبله را به انجام دادن گناهی، خواه کبیره باشد یا صغیره، کافر نمیداند مگر تارک نماز را.[العقیدة لاحمد بن حنبل 120].
همچنین نزد ابن تیمیه هم چیزی که گواه بر این عقیدۀ وهابیه باشد، وجود ندارد بلکه آنچه از او نقل شده بکلی برعکس این است...
ابن تیمیه میگوید: کسی که موافقان خود را دوست بدارد و با مخالفان خود دشمن باشد و در جماعت مسلمین تفرقه ایجاد کند و کسانی را که در مسائل فکری و اجتهادی با او مخالفند کافر و فاسق شمارد و جنگ با آنان را مباح داند، خود از اهل تفرقه و اختلاف است.[مجموعۀ فتاوای ابن تیمیه، ج3،ص349].
پس طبق عقیدۀ ابن تیمیه فرقۀ وهابیه، اهل تفرقه و اختلاف میباشند.
ج- عقیدۀ وهابیت راجع به قبور و مشاهد اقتضا میکند که خود احمد حنبل و گذشتگانی که با وی موافق بودهاند همهاشان از مشرکانی باشند که دوری جستن از آنها و ریختن خون و تاراج اموالشان واجب است، زیرا ابن تیمیه نقل کرده است که احمد حنبل دربارۀ زیارت قبر امام حسین علیه السلام در کربلا و آنچه بر زایر لازم است آنجا انجام دهد، رسالهای نوشته است و نیز ابن تیمیه گفته است: مردم در زمان احمد حنبل به قصد زیارت امام حسین علیه السلام مکرراً به کربلا میرفتند،[کتاب رأس الحسین ابن تیمیه که با کتاب استشهادالحسین طبری چاپ شده ص 209].
اما به اعتقاد وهابیه، زیارت قبور و حضور در مشاهد، شرکی است که ریختن خون زایران و تاراج اموالشان را مباح میسازد و با توجه به این عقیده در حقیقت، وهابیت، نسبت به حنبل و معاصران و گذشتگان وی که به زیارت اهل قبور میرفته و آن را مستحب میدانستند،حکم به شرک و مهدور بودن خون و تاراج اموال آنها دادهاند.
بلکه لازمۀ گفتار وهابیان این است که تمام امت اسلام از آغاز، مشرک و کافرند و این عقیده، صحابه را نیز در بر میگیرد.
پس به چه دلیل این گروه خود را به حنبل و گذشتگان امّت اسلامی وابسته میدانند؟
د- چنین فتوایی راجع به عقیدۀ وهابیت، نسبت به طلب شفاعت از پیامبر (ص) نیز گفته میشود، زیرا آنها میگویند: هرکس بعد از فوت پیامبر(ص) از وی درخواست شفاعت کند شرک بزرگی را مرتکب شده، زیرا چنین فردی پیامبر(ص) را بت قرار داده و غیر خدا را میپرستد!. و به این ترتیب خون و مالش را هدر میدانند.[تطهیر الاعتقاد، تألیف صنعانی،ص7].
با این که به نقل صحیح ثابت شده است که بسیاری از بزرگان صحابه و پیروان، این کار را انجام میدادند و خیلی زود، دعایشان مستجاب و حاجتشان برآورده میشد.
ابن تیمیه نیز در کتابش(الزیاره، ج7، ص6-101) این مطلب را درست دانسته و به طرقی چند با تفصیل آن را از بیهقی و طبرانی و ابن ابی الدنیا و احمد بن حنبل و ابن سنی نقل کرده و اعتراف نموده به این که برهان هم بر آن قائم است هر چند او خود در رأی، بر خلاف آن اصرار داشته است، جز این که ابن تیمیه این عمل شفاعت طلبی را مثل وهابیت شرک اکبر ندانسته است.
پس بر طبق عقیده وهابیت، اصحاب پیامبر(ص) و پیروانشان، جزء مشرکانی هستند که قتلشان واجب است. به عقیده وهابیت نه تنها اینها مشرکند، حتی آنان که بشنوند: صحابه و تابعان آنان، از پیامبر(ص) در خواست شفاعت کردهاند، اگر این عمل را انکار نکنند و آنان را کافر ندانند، اینها نیز محکوم به هدر بودن خون و اموالشان هستند!.
شگفتا!!!!
با این مرامی که وهابیت دارند، دیگر چه کسی از این امت را مسلمان میدانند و به چه کسانی از اسلاف و گذشتگان خود اقتدا میکنند؟!!!
عقیدۀ وهّابیان دربارۀ صحابه
الف: در گذشته ثابت شد که به مقتضای عقیدۀ وهّابیت بیشتر صحابه محکوم به کفر و شرکاند و این حکم دربارۀ گروه عمدۀ صحابه است که پس از رحلت پیامبر(ص) زندگی میکردند و شفاعت طلبی از (روح) آن حضرت یا طی مسافت برای زیارت قبر شریف وی را روا میدانستند، یا میدیدند و یا میشنیدند که اشخاصی این امر را جایز میدانند و حکم به کفر و شرک او نمیدادند و خونش را هدر و اموالش را مباح نمیدانستند!!
این موضوع لازمۀ عقیدۀ وهّابیه و حکم فعلی آنهاست. اما آنگاه که در گفتار زیرکانه طفره میروند و با سخنانی به گمان خود احترام آمیز با صحابه برخورد میکنند، منظورشان فریب دادن اشخاص سادهلوح و گمراه ساختن عامّۀ مردم است (زیرا از اظهار عقیدۀ واقعیشان میترسند)، چنان که دربارۀ تکفیر صحابه نیز از ترس مردم با صراحت سخن نمیگویند.
ب: وهّابیان به این حد اکتفا نکردند که فقط دربارۀ پیروان بعد از پیامبر (ص) سخن بگویند، بلکه نسبت به صحابهای که در حیات آن حضرت از اطرافیان وی بودند نیز بدگویی و دست اندازی کردند...
محمدبن عبدالوهاب پایه گذار فرقۀ وهّابیه میگوید: گروهی از صحابه که در رکاب پیامبر(ص) جهاد میکردند و با او نماز میخواندند، زکات میدادند، روزه می گرفتند و حج میکردند، در عین حال کافر و از اسلام دور بودند!! [الرسائل العملیۀ التسع تألیف محمد بن عبدالوهاب، رسالۀ کشف الشبهات، ص120،چاپ سال 1957م].
ج:آنچه این عقیدۀ وهّابیه دربارۀ صحابه را تأیید میکند، تأکیدی است که نویسندگان و علمای آنها در دفاع از یزیدبن معاویه و ستایش از وی بکار میبرند، با این که تاریخ، دشمنی مانند یزید برای صحابه سراغ ندارد و سابقه ندارد که کسی خون صحابه و نوامیس آنها را مباح کرده باشد جز یزید که در واقعۀ حرّه ریختن خون و هتک عرض مسلمانان مدینه را بر لشکریانش حلال و آزاد ساخت که سه شبانه روز مردانی را کشتند که تمام آنها از صحابه و فرزندان صحابه بودند و نوامیسی را بیآبرو ساختند که از صحابه بودند، دوشیزگانی از صحابه را ازالۀ بکارت کردند تا آنجا که هزار دختر، باردار شد در حالی که معلوم نشد فرزندش از چه کسی است!!
عمل جنایتکارانهتر یزید، پیش از داستان حرّه در کربلا واقع شد که هجده نفر از خاندان پیامبر (ص) را به شهادت رساند که در میان آنها نوۀ آن حضرت و ریحانهاش حسین و فرزندان وی و فرزندان برادرش حسن علیه السلام بودند و دیگر فرزندانش و فرزندان آنها، حتی کودک شیرخوار وجود داشت.
جنایت دیگر یزید، عمل وی در مکه مکرمه و به آتش کشیدن خانۀ کعبه بود...
آری این است یزیدی که وهّابیت او را میستایند. و چه کسی علت آن را میداند! شاید به خاطر همین جنایتها و اعمال وی نسبت به صحابه و زنان و فرزندانشان از او ستایش میکنند؟!
شگفت انگیزتر این که یزید نماز نمیخوانده و شرب خمر میکرده است... و بر طبق فقه ابوحنیفه که وهّابیان خود را به آن پایبند میدانند، تنها به سبب همین خلاف، باید حکم به کفر وی بدهند، اما او را ستودهاند و معذورش میدارند... پس چرا با این که به تمام افعال و خصال نامبردۀ یزید علم دارند وی را میستایند، اما کسانی را که از (قبر) رسول اکرم شفاعت خواسته یا به قصد زیارت آن طی طریق میکنند، کافر میدانند، هر چند از بزرگان صحابه و تابعان و مجتهدان آنها باشد؟
آیا به خاطر این است که یزید صحابۀ رسول خدا را نابود ساخته و از آنها هتک ناموس کرده و اموال و زراری آنها را بر ستمکاران مباح دانسته است؟!.
ادامه دارد......
86/5/11
1:0 ص
«هر چه دشمن در یک ملتى احساس ضعف کند، جرىتر مىشود. اشتباه مىکنند آن کسانى که حرفهایى مىزنند که دشمن را جرى مىکند. گاهى مىگویند در کشور بحران هست، گاهى یک نقاط ضعفى را که وجود دارد اما اینقدر اهمیت ندارد، ده برابر در اظهارات خودشان درشت مىکنند، در مطبوعات خودشان منعکس مىکنند. اینها اشتباه مىکنند».
«دشمن هر جا احساس ضعف بکند - دشمن جهانخوار، دشمن قدرتطلب، دشمنى که مىخواهد کدخداى دهکدهى جهانى باشد - جرىتر مىشود. آنها دنیا را تشبیه کردهاند به یک دهکده، مىگویند دهکدهى جهانى. امریکا هم کدخداى این دهکده است و هر کارى مىخواهد، باید بتواند انجام دهد. اگر یک ملتى، یک جمعیتى، یک شخصیت سیاسىاى بر خلاف نظر آنها و خواست آنها حرف بزند، او را متهم مىکنند به انواع اتهامات. دشمن اینجور است. در مقابل این دشمن، اظهار ضعف نباید کرد. اگر ضعفى هم بود، نباید در مقابل او بیان کرد، چه برسد به اینکه ضعفى نیست، «بحران در کشور نیست». چرا دروغ مىگویند؟ چرا طبق میل دشمن رفتار مىکنند؟»
«بحمداللَّه کشور با یک ملت قوى، منسجم، باهوش، بیدار و با مسؤولان دلسوز، فعال و کارآمد، مشکلاتشان را یکى پس از دیگرى حل مىکنند و حرکت مىکنند. زندگى ملتها همینجور است. چه بحرانى؟ چه وضعیت فوقالعادهاى در کشور هست؟ اصرار دارند ثابت کنند در کشور وضعیت فوقالعاده است.»
«با نیش قلمهاى زهرآلود، به خاطر انگیزههاى گوناگون؛ یکى با دولت بد است، یکى با اصل مفاهیم انقلاب بد است، یکى با اصل انقلاب بد است، یکى دنبال قدرتطلبى است، یکى بر اثر کجفهمى است. نه، واقعیت قضیه اینجورى نیست که اینها تصویر مىکنند؛ واقعیت قضیه این است که ما بحمداللَّه یک ملت منسجم داریم؛ هم منسجم است ملت ما، هم باهوش و بیدار است. ببینید، تا احساس تهدید مىکند، این 22 بهمنِ با عظمت را به راه مىاندازد. هر چه دشمن بر روى یک نقطهاى متمرکز بشود، بیشتر اصرار کند، ملت ما روى آن نقطه حساستر مىشود.»
بخشهایی از فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 19 بهمن سال 85.
رفسنجانی: شرایط امروز کشور ویژه است |
هاشمی رفسنجانی شرایط امروز کشور را ویژه توصیف کرد و گفت: این شرایط ویژه مدیریت مدبرانه در داخل و خارج را میطلبد.
به گزارش فارس، اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام پیش از ظهر امروز سه شنبه در مراسم افتتاح واحد دانشگاه آزاد در دماوند و بازدید از واحد رودهن این دانشگاه، گفت: شرایط امروز کشور جداً شرایط ویژهای است.
وی با اشاره به موضع مشترک رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر انگلیس در ملاقات روز گذشته آنها علیه ایران و سفر وزیر خارجه و دفاع امریکا به کشورهای منطقه که هدف از آنها رسماً تقویت کشورهای منطقه در مقابل ایران عنوان شده، افزود: این مسائل شرایط ویژهای را برای کشورمان در مقطع فعلی ایجاد میکند که لازم است با سیاستی بسیار دقیق و مدبرانه و حفظ اتحاد در داخل و حفظ و تقویت روابط دوستانه با کشورهای منطقه که در دوران ریاست جمهوری خود من با تلاشهای فراوان ایجاد شده بود، این مقطع را پشت سر بگذاریم.
هاشمی رفسنجانی با تأکید بر این که در مقطع فعلی حفظ وحدت داخلی و پرهیز از سیاستهای جناحی و پرهیز از به حاشیه راندن افراد متعهد به انقلاب ضروری است، بار دیگر بر حفظ وحدت، انسجام و عقلانیت در اداره کشور تاکید کرد. |
واکنش بسیج دانشجویی به اظهارات رفسنجانی |
رجانیوز: اظهارات هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاح یکی از واحدهای دانشگاه آزاد مبنی بر اینکه "شرایط کشور ویژه است" با واکنش بسیج دانشجویی دانشگاهها تهران روبرو شد.
بسیج دانشجویی با رد این ادعا تأکید کرد کشور در کمال آرامش و تحت رهبری داهیانه مقام فرزانه ولایت در مسیر رشد و تعالی مادی و معنوی در حرکت است. در این بیانیه آمده است:
روز گذشته ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام در جریان بازدید از دانشگاههای آزاد اسلامی دماوند و رودهن طی سخنانی شرایط کشور را ویژه عنوان کردند و دلیل این شرایط ویژه را تلاش آمریکا برای فروش اسلحه به کشورهای منطقه و تحریک آنها علیه ایران و نیز از مواضع اخیر ضد ایرانی اتخاذ شده در دیدار گردون براون وجرج بوش دانستند.
اگر بخواهیم دلایل فوق را برای ویژه بودن شرایط کشور بپذیریم کشورمان از بهمن 57 تاکنون همیشه دارای شرایط ویژه یا بدتر از آن بوده است؛ زیرا استکبار جهانی دائم در حال وارد کردن فشارهای نظامی، سیاسی و اقتصادی بوده وهست و البته چنین مسالهای طبیعی است که استکبار جهانی با تمام توان به مخالفت با ما برخیزد؛ چراکه پیام انقلاب اسلامی پیام آزادی، عدالت، صلح و برابری و کرامت انسانی است همان چیزی که پایه کاخهای مستکبرین را نشانه رفته و موجب شادی قلوب محرومین و مستضعفین عالم گشته است واگر دشمنی جهانخواران علیه ما نباشد باید به تفکر و راه خود شک کنیم، زیرا که اسلام ناب محمدی(ص)، هرگز با اسلام آمریکایی و با شیطان بزرگ آمریکا به سازش نخواهد رسید. آری حق وباطل را آوردی است که پایان حکومت جهانی حق خواهد بود.
در تحلیل شرایط کنونی کشور نیز از حیث موقعیت منطقهای و بینالمللی و تهدیدات علیه آن ما معتقدیم که با توجه به رویکرد فعال دولت نهم در سیاست خارجی وهمراهی با خواستههای واقعی مردم در داخل و تلاش در جهت بسط عدالت که کرارا مورد تایید مقام معظم رهبری قرار گرفته است، جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش با اقتدار و از موضع عزت و قدرت در حال پیشبرد اهداف عدالتطلبانه و آرمانخواهانه خود در داخل و خارج از مرزهای نظام میباشد.
عقب نشینی گام به گام غربیها در پرونده هستهای، سرمایهگذاریهای چند ده میلیارد دلاری خارجی در صنایع داخلی علیرغم فشارهای گسترده آمریکا، اقبال بیش از پیش افکار عمومی ملتهای ستمدیده جهان به پیام انقلاب اسلامی، درخواست آمریکا از ایران برای نجات از بحران عراق، سرمایهگذاریهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران در آمریکای لاتین و غیره همه و همه حکایت از قدرت رو به افزایش جمهوری اسلامی ایران در صحنههای بینالمللی دارد و به اعتقاد ما اکثر اقدامات آمریکا و غرب در قبال ایران به موضع ضعف و انفعال کشیده شده است.
نه تنها شرایط کشور ویژه نیست بلکه در کمال آرامش و ثبات و با رهبری داهیانه مقام فرزانه ولایت و تلاشهای دلسوزانه و مدبرانه مسوولین نظام وحمایت و همراهیهای ملت مسلمان و هوشیار ایران اسلامی با شتاب خوبی در مسیر رشد و تعالی مادی و معنوی در حال حرکت است و با ایمان و توکل به خدا و عزم و اراده و مجاهدت خستگی ناپذیر موانع توسعه و پیشرفت را یکی پس از دیگری پشت سر خواهند گذاشت.
کوتاه سخن اینکه... بابا به آقای هاشمی رأی بدید تمام مشکلات ایران که هیچی مشکلات این کره خاکی حل میشه!... مگه ندیدید در دوران هشت ساله ریاست ایشان فقر از این سرزمین رخت بربست! و جهان به تعظیم در مقابل ایران مشغول شده و کشورهای عربی منطقه هر هفته برای دست بوسی خدمت میرسیدند و هیچوقت ادعای مالکیت بر جزایر سه گانه ایران نداشته و دوستانی عالی برای ایران بودهاند؟!!!!! |
86/5/9
12:0 ع
| ||||||
آیت الله مشکینی به لقاء الله پیوست | ||||||
آیت الله علی مشکینی رییس مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دار فانی را وداع گفت. به گزارش مرکز خبر حوزه علمیه قم، آیت الله مشکینی که در بیمارستان بقیه الله تهران بستری بود، در سن 86 سالگی دار فانی را وداع گفت.
آیةالله علی اکبر فیض، معروف به مشکینی در سال 1300 هجری شمسی در روستایی از توابع بلوک مشکین و در میان خانوادهای متدین و اهل علم چشم به جهان گشود. پدرش از اهل علم بود و در کسوت روحانیت به تحصیل علم و رتق و فتق امور مردم میپرداخت.
آیةالله علی اکبر مشکینی در سالهای تحصیل خود، به محضر عالمان بسیاری شرفیاب شد. او در دروس خارج فقه و اصول آیةالله العظمی بروجردی(ره) و آیةالله العظمی محقق داماد(ره) شرکت میکرد. در نجف نیز به محضر عالمان و استادان آن دیار شرفیاب میشد. و در درس خارج امام خمینی(ره) شرکت جدی داشت.
او در سالهای تحصیل و پس از آن با فضلا و استادان بسیار رابطه دوستی داشت که از آن جمله میتوان آیةالله جوادی آملی و آیةالله امینی را نام برد. آیةالله مشکینی در سالهای عمر خود تاکنون فعالیتهای بسیاری را به انجام رسانده است. بسیاری از استادان و علمای امروز از شاگردان معظم له به شمار میآیند که در درسهای وی شرکت جدی داشتهاند. او کتب دورة مقدمات و سطح را بارها تدریس کرده و سالها به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال داشته است. همچنین درس تفسیر او از دروس مشهور حوزه علمیه قم بوده است.
از فعالیتهای مهم وی در این عرصه، تأسیس مؤسسه الهادی است که به چاپ کتب مفید و اسلامی برای سطوح گوناگون جامعه میپردازد و مردم را با حقایق و معارف اسلامی آشنا میسازد.
زندگینامه آیتالله مشکینی
آیتالله علی اکبر فیض، معروف به مشکینی در سال 1300 هجری شمسی در روستایی از توابع بلوک مشکین و در میان خانوادهای متدین و اهل علم چشم به جهان گشود. پدرش از اهل علم بود و در کسوت روحانیت به تحصیل علم و رتق و فتق امور مردم میپرداخت.
|
پیام رسان